تنها چند سال است که به طور جدی با مسائل جامعهمان روبرو شدهایم. آن هم جامعهای متکثر با گرایشهای مختلف، که تازه اکنون
درمییابیم که در آن چه خبر است. یعنی تازه فرصت یافتهایم تا
نحوه تعامل با این درخواستهای روزافزون را تجربه کنیم. من اعتقاد
دارم که این کار را امام موسی صدر در لبنان، دو سه دهه پیش از این
به طور جدی انجام داده، و به خوبی از عهده آن برآمده است. امروز
که رویکردی دوباره به امام موسی صدر داریم، در واقع ناشی از
خودخواهیهای خودمان است. زیرا احساس میکنیم که با همان مشکلاتی
روبرو هستیم، که ایشان نیز با آنها روبرو بوده است.
بسم الله الرٌحمن الرٌحیم
با توجه به اینکه فرصت اندک است و برادران و خواهران عزیز خسته هستند، سعی میکنیم چهار موضوع مهم را خیلی فشرده مورد بحث قرار دهیم:
یکم: امام موسی صدر و چالشهای فکری امروز؛
دوم: احیای هویٌت شیعه و تأسیس مقاومت لبنان؛
سوم: ارتباط امام موسی صدر با انقلاب اسلامی ایران؛
چهارم: روند پیگیری سرنوشت این بزرگوار.
در ابتدا اجازه میخواهم تا اساتید محترمی که در این میزگرد ما را همراهی میکنند به حضور خواهران و برادران عزیز حاضر در جلسه معرفی کنم:
۱. حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای حمیدرضا شریعتمداری از فضلای محترم حوزه علمیه قم و سردبیر فصلنامه هفت آسمان که تا کنون آثار بسیاری از امام موسی صدر را به فارسی ترجمه کردهاند و به علت تحقیق در آثار آن بزرگوار با اندیشههای ایشان مأنوس هستند.
۲. جناب آقای دکتر صادق طباطبایی خواهرزاده محترم امام موسی صدر که از جوانی در ایران و لبنان و اروپا با آن بزرگوار همراه بودند و علیرغم کسالت و خستگی پس از سخنرانی دعوت ما و حضار محترم را برای حضور در میزگرد پذیرا شدند.
۳. استاد محترم جناب آقای امیر کمالی که پس از انقلاب اولین کاردار ایران در لبنان بودند و طی سالیان گذشته زحمات فراوانی را در راه احیای فکر و اندیشه امام موسی صدر متقبل شدند.
۴. سرکار خانم هیام عطوی که از نخستین اعضای مقاومت لبنان هستند و از جوانی در عملیات مقاومت علیه تجاوزات اسرائیلی شرکت داشتند.
۵. استاد فرزانه جناب آقای محمد امین که همزمان با سالها حضور در حوزه درسی امام راحل (قدس) در نجف اشرف با نام «نفری»، با امام موسی صدر و شهید چمران در لبنان همکاری میکردند.
امام موسی صدر و چالشهای فکری
همایش: جناب آقای شریعتمداری، با توجه به آشنایی شما با اندیشه و سیره امام موسی صدر تا چه اندازه میتوان در حل چالشهای فکری امروزِ جامعه از اندیشه ایشان یاری گرفت؟
حجت الاسلام شریعتمداری: بسمالله الرحمنالرحیم. شاید کمتر از یک دهه است که ما به طور جدی با مسائل مربوط به جامعه و حکومت دست و پنجه نرم میکنیم. به هر حال ده دوازده سال از انقلابمان را در یک فضای بسته تحمیلی سپری کردیم، که طبیعتاً ناشی از شرایط جنگ، فشارها و محدودیتهای خاص آن بود. تنها چند سال است که به طور جدی با مسائل جامعهمان روبرو شدهایم.
آن هم جامعهای متکثر با گرایشهای مختلف، که تازه اکنون درمییابیم که در آن چه خبر است. یعنی تازه فرصت یافتهایم تا نحوه تعامل با این درخواستهای روزافزون را تجربه کنیم. من اعتقاد دارم که این کار را امام موسی صدر در لبنان، دو سه دهه پیش از این به طور جدی انجام داده، و به خوبی از عهده آن برآمده است. امروز که رویکردی دوباره به امام موسی صدر داریم، در واقع ناشی از خودخواهیهای خودمان است. زیرا احساس میکنیم که با همان مشکلاتی روبرو هستیم، که ایشان نیز با آنها روبرو بوده است.
به طور طبیعی ما باید پاسخهای مختلف را بررسی کنیم. وقتی تجربه شخصیتی مثل ایشان، که مرد عمل است و پاسخها را در این عرصه محک زده است، در دسترس ما قرار دارد، تجربه ایشان را جدیترین و ارزندهترین تجربهها میدانیم، و از پاسخهای ایشان سراغ میگیریم.
همایش: ببخشید! آیا ممکن است مثالهایی ذکر کنید؟
حجت الاسلام شریعتمداری: به عنوان مثال اگر ما امروز بحث گفتگو را، به عنوان راهحلی برای عبور از بنبستهایی که در آنها گرفتار هستیم میدانیم، به خوبی مشاهده میکنیم که امام موسی صدر چه اندازه به این مسئله اهمیت میدادند. عرصه گفتگوی ادیان، مذاهب، تعاملهای سیاسی و در یک کلام گفتگو، بحثی تازه در عرصه دنیا است. آشنایان با اینگونه مباحث میدانند که حتی تبادل صنایع هم بر بحث گفتگو مبتنی است. این بحث نه در ایران، که در دنیا بحثی نوپا است. دنیای غرب با همه تجربههایی که دارد، به این نتیجه رسیدهاست که یک تمدن به تنهایی نمیتواند از عهده حل مسائل دنیای امروز بر آید. آنها به خوبی این امر را متوجه شدند و در پی یافتن راهحلی برای آن بر آمدند.
استقبالی که از پیشنهاد گفتگوی تمدنها شد به همین علت است. یعنی درک مشکل و توجه به راهحل، که گفتگو است. و میبینیم که امام موسی صدر، که امیدواریم خداوند ان شأالله ایشان را سالم به ما برگرداند، نه تنها بحث گفتگو را به طور جدی دنبال میکردند، بلکه در این زمینه از پیشتازان بودند.
همایش: جناب آقای طباطبایی! شما در بسیاری از ملاقاتهای امام موسی صدر با رهبران مسیحی اروپا حضور داشتید. این گفتگوها بیشتر درباره چه مسائلی بود؟
دکتر طباطبایی: نخستین مسأله، مباحثِ مربوط به وحدت ادیان بود. آقای صدر در همه این ملاقاتها تلاششان استفاده از مشترکات ادیان الهی بود. ایشان همواره تأکید داشتند که عارضه اخلاقزدائی از علم، همه ادیان الهی را تهدید میکند. تأکید میکردند که مشکلِ اصلی دهههای آینده مشکل دینداری است، و منشأ آن را در مقیاس جهانی، اخلاق و ارزشزدائی از علم میدانستند که چنین ثمراتی را به بار خواهد آورد. اگر مقاله «اسلام و فرهنگ قرن بیستم» را مطالعه کنید، خواهید دید که ایشان ۴۰ سال پیش چه موضوعاتی را مطرح کردهاند. موضوعاتی که برخی از آنها را تازه امروز تحت عنوان «انحطاط فرهنگی در عصر یورش اطلاعات» مورد توجه قرار دادهایم. اینجاهاست که انسان به تعبیر بزرگانی چون آیتالله موسوی اردبیلی یا مرحوم مطهری پی میبَرَد، که آقای صدر۵۰ سال از زمان خودش جلوتر بود.
محور دیگر گفتگوهای آقای صدر با بزرگانِ مسیحیت، تفهیم اوضاع خاورمیانه، مظلومیت مردم فلسطین و حقانیت تلاشهای جاری به منظور بازگرداندن آنها به سرزمین خود بود. مسئله سوم نیز زدودن انگهایی بود که به اسلام زده میشد و ایشان این بخش از تلاشها را نیز از وظایف خود میدانستند. مسئله اختلاف زن و مرد، مسئله تبعیض زن در زندگی خانوادگی، مسئله عدم حضور زن در جامعه تا مسائلی چون ختنه زنان در برخی از کشورها و غیره از موضوعاتی بود که در این بخش از صحبتها بدان میپرداختند. اینها آن سه زمینه اصلی بودند که آقای صدر در ملاقاتهای خود با اعاظم کلیسا و رهبران سیاسی اروپا درباره آن صحبت میکردند. البته در بعضی مقاطع خاص ضرورت اقتضا میکرد که برخی از مطالب روز را نیز مورد توجه قرار دهند. از جمله آنها اوضاع سیاسی ایران بود.
همایش: گویا ایشان با مرکز اسلامشناسی استراسبورگ نیز همکاری داشتند؟
دکتر طباطبایی: بله. استراسبورگ تقریباً هر سال کنفرانسهایی برگزار میکرد و آقای صدر در اغلب آنها شرکت میکرد. آقای صدر عضو مرکز اسلامشناسی استراسبورگ بود و مقام خیلی برجستهای هم در آنجا داشت. خیلی مورد عنایت استادان و بزرگان آنجا بود. ایشان در یکی از جلسات موضوعی را مطرح میکند که خیلی مورد استقبال اساتید آنجا واقع شد. ایشان مطلبی را به طور مستند از امام صادق (ع) نقل کرده بود که آنها در جلسه بعد گفته بودند: «واقعیت آن است که این مطلب مستند است، خوب است دنبال این سؤال برویم که صادر کننده این مطلب به چه دانشی دسترسی داشته که براساس آن در آن زمان چنین مسئلهای را عنوان کرده است! آنهم مسئلهای که امروز و بعد از گذشت ۱۳ الی ۱۴ قرن جنبه علمی دارد و دانش روز برای آن پاسخ دارد.» آقای صدر میگفتند که من میخواستم اینها از این طریق به مبنای وحی برسند.
حجت الاسلام شریعتمداری: من اجازه میخواهم مجدداً این نکته را یادآور شوم که آشنایی من با اندیشه امام موسی صدر، آشنایی یک علاقهمند به اسلام و دین و یک دلمشغولِ نیازها و تحولات زمانه است. همانطور که اشاره کردم، شاید از این منظر به امام موسی صدر نگریستن نوعی خودخواهی باشد. اما ما به عنوان کسانی که در ایران و در فضای خاص معاصر به سر میبریم، دارای پرسشها و جویای پاسخهایی هستیم که به نظر میرسد برای یافتن آنها میتوانیم به اندیشه و سیره عملی امام موسی صدر مراجعه کنیم.
من معتقدم که دقیقاً باید دید که امام موسی صدر چه پرسشهایی را پیش روی خود دید؟ چه پاسخهایی برای آنها یافت؟ و چگونه به این پاسخها جامه عمل پوشانید؟ فکر میکنم اگر مقداری پردهپوشی را کنار بنهیم و از زبان دیپلماتیک دست بکشیم، با جرئت باید بگوییم که امام موسی صدر، یک شخصیت، یک سعه وجود و یک ظرفیت فراتر از بسیاری از بزرگان امروز ما داشت. شاید بخش عمدهای از بیمهریهایی که در حق ایشان روا شد، هر چند من نمیتوانم بگویم از همه دادهها و تحلیلهای موجود آگاهی دارم، و نیز سبب اصلی درک نشدن این شخصیت، محدودیت ظرفیتهای وجودی ما باشد.
احیای هویت شیعه و تأسیس مقاومت لبنان
همایش: جناب آقای امیر کمالی، همانطور که در پیام مقام معظم رهبری به همایش بزرگداشت امام موسی صدر در دانشگاه مفید آمده بود، یکی از خدمات این بزرگوار احیای هویٌت شیعیان لبنان و منسجم ساختن آنان بود. اگر ممکن است، در این خصوص توضیح بفرمایید.
استاد امیرکمالی: بسمالله الرحمنالرحیم. از پنجرههای توحید حق را به وضوح میتوان دید. امروز در این گردهمایی سخن از بزرگمردی است که در معماریِ تمدنِ اسلامیِ عصر حاضر سهمی بسزا داشت، و یکی از مؤلفههای قدرتمند تاریخِ معاصرِ خاورمیانه محسوب میشود. بزرگواری که با وجود غیبت طولانی، آثار و برکات رهبری او، خدمات او، مدیریت او و زحمات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی او، تماماً محسوس و قابل مشاهده است.
اگر به سرنوشت تاریخی شیعه لبنان بنگرید، شیعه گمشدهای جغرافیایی بیش نبود. شیعه از حداقل حقوق اساسی و انسانی محروم بود. شیعیان لبنان نقل میکنند که ما را «دمدار» مینامیدند. یعنی حتی اسم شیعه، با تحقیر و توهین به معنای «دمدار»، یعنی انسان دمدار و چیزی شبیه حیوان، در جامعه آن روز مطرح میشد. برای ملٌتی که هیچ کس به سرنوشت او فکر نمیکرد، امام موسی صدر واقعاً چه کرد که به عنوان «ضمیر طایفه»، یعنی وجدان طایفهای که هیچ قلبی برای آن نمیتپید، و «عزت مسلمین» و «عزت شیعه» در دلها جای گرفت؟ شما اگر لبنان امروز را با لبنان پیش از ظهور امام موسی صدر مقایسه کنید، به خوبی متوجه خواهید شد که عظمتها و برکات این نفس ملکوتی چه بوده است، که هنوز هم به رغم غیبت ۲۳ ساله آثار او باقیست. شما قطعاً میدانید که ماهیت جنگ اسراییل با عربها، همواره براساس تحقیر عربها استوار بوده است. اما اسراییل با خفت و خواری بدون کمترین امتیاز، از سرزمین لبنان خارج گردید. این تنها و تنها به سبب آن فرهنگی است که امام موسی صدر برای مقاومت، غیرتمندی و مبارزه با دشمن، در آنجا آفرید.
همایش: شما دلیل این موفقیتهای امام موسی صدر را در چه میبینید؟
استاد امیرکمالی: به نظر من در امام موسی صدر سه مشخصه انسان کامل وجود داشت:
اول این که ایشان برحق بود. حق آن چیزی است که در درون تو گواهی میدهد، که او درست میگوید. و این علیرغم همه بغضها و کینهها و حجاب معاصر بودن است که انسان با دیگری دارد. یعنی تا در میان ما هستند آنها را نمیشناسیم، و زمانی که رفتند سوگمندانه به مرثیهسرایی میپردازیم. این حجاب معاصرت حقیقتاً فتنه عظیمی است که در میان ما رواج دارد. خوبان تا هستند آنها را نمیشناسیم، اما وقتی از دست رفتند حسرتشان را میخوریم. انسانِ کمالیافته حقمدار است، و امام موسی صدر این گونه بود.
دوم اینکه ایشان پر خیر بود. واقعاً دست خیر داشت. به فکر مردم بود و در قبال آنان احساس مسئولیت میکرد.
سوم اینکه قدرت تأثیر ایشان فوق العاده بود. علم و جمال ایشان در حدی بود که هر کس وی را میدید، احساس میکرد که لمحهای، شمهای، نوری از حقانیت توحید، از ابراهیمیان، از موساییان و از عیسویان مشاهده میکند. دلهای بزرگ خیلی سریع به تسخیر ایشان در میآمد. امامی بود که جمال و کمال را با هم داشت. توانمندی بود که پیش از انقلاب اسلامی ایران، عینیٌت امامت و ریاست و رهبری را در تشکیلات، به منصه ظهور گذاشت. امام موسی صدر آفریننده نظم نوین و ایجاد کننده ساختار، تشکیلات و چیزی شبیه حکومت شیعه در لبنان آن روز بود. یعنی مفهوم امامت برای شیعه، پس از قرنها ابتدا با ایشان و به واسطه رهبری ایشان تجلی پیدا کرد.
همایش: خانم هیام، مقاومت اسلامی لبنان یکی از افتخارات جهان اسلام و عرب است. جنابعالی از نخستین اعضای مقاومت لبنان بودید و سالها در کنار امام موسی صدر به مبارزه پرداختید. اگر ممکن است، قدری در خصوص نقش امام موسی صدر در تکوین این مقاومت برایمان سخن بگویید.
خانم هیام عطوی: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی اشرف خلقه محمد «ص». من سال ۱۳۵۹ بود که به ایران آمدم. آمدنم نه از این بابت بود که در کشورم نقشی بر عهده نداشتم. اتفاقاً مسئولیتی که در لبنان بر دوش داشتم، مسئولیت مهمی بود. یادم هست که جوانها و بچههای مقاومت از من سؤال میکردند، تو که وظیفه مهمی بر عهده داری، چرا به ایران میروی؟ پاسخ دادم: چون احساس میکنم که باید فریادمان را به ایران برسانیم. باید بروم و دردمان را برای مردم، جوانان و مقامات ایران تشریح کنم، تا ما را یاری کنند.
درد آن روز ما همان دردی است که امروز نیز با تمام وجود آن را حس میکنیم. امام و رهبر ما ربوده شده است. ۲۴ سال تمام گذشت اما یا هیچکس از امام صدر حرفی نزد، یا خیلی کم حرف زده شد. و این دردِ بسیار بزرگی است. میدانید چرا؟ برای اینکه جمهوری اسلامی چتر بزرگی است که تمام مستضعفان و محرومان جهان به زیر آن پناه آوردهاند. همه فکر میکنند که تنها زیر این چتر است که میتوانند احساس امنیت کنند.
امام موسی صدر، که از او سخن میگوییم، از این آب و خاک به سرزمین ما آمد. دکتر چمران فرزند این سرزمین است. او به رغم وجود همه امکانات، از آمریکا به لبنان آمد. همانطور که آقای دکتر طباطبایی اشاره کردند، همسر دکتر چمران به او گفت، ما چهار فرزند داریم که تو باید آنها را زیر پر و بال خود تربیت کنی. اما دکتر چمران پاسخ میدهد، چهارصد پانصد فرزند دیگر نیز در لبنان دارم که به من احتیاج دارند.
بهراستی این دو بزرگوار در لبنان چه دیدند؟ ما در ایران هم مستضعفینِ زیادی داریم. اما مستضعفان و فقیران لبنان، علاوه بر فقر، درد دیگری نیز بر دوش دارند، و آن غربت و تنهایی است. آنها خیلی غریب و تنها هستند. آنها تا قبل از آمدن امام موسی صدر، در هیچ زمانی احساس نکردند که فریادرسی دارند. هنگامی که اسرائیل حمله میکرد، آخ میگفتیم و فریاد میکشیدیم. خاطرهای دارم که نمونهای کوچک از دردهای تاریخی شیعیان لبنان است:
«ناقورا» شهری مرزی است که مرتب مورد هجوم اسرائیل قرار داشت. سربازان اسرائیلی وارد آنجا میشدند. اموال مردم را جمع میکردند، آتش میزدند و یا به سرقت میبردند. طبیعی بود که زنان، دختران و بچهها شهر را ترک کنند، و مردها بمانند تا مقاومت کنند. خانم جوانی بود که یک نوزاد پسر داشت. هر چه مادر و همسر این خانم اصرار کردند که شهر را ترک کند، نپذیرفت. پاسخ او این بود که بالاخره اسرائیلیها هم دل دارند. آنها خواهند دید که من بیمار هستم، و حتماً آزارشان به من نخواهد رسید. اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد. اسرائیلیها آمدند و با لبخندی از او پرسیدند: چرا همراه دیگران فرار نکردی؟ و او آنچه را به مادر و شوهرش گفته بود برای آنان تکرار کرد. افسر اسرائیلی پاسخ داد که شما درست گفتید و ما با شما کاری نداریم.
برای اینکه ما هم انسان هستیم. در همان حال نوزاد را از گردن بلند کرده و سؤال میکند که بچهات پسر است یا دختر؟ مادر جیغ میکشد. او میگوید نگران نباشید، تنها میخواهم بدانم که پسر است یا دختر؟ مادر با صدای لرزان و وحشتزده جواب میدهد که پسر است. افسر میگوید: بَهبَه، حالا اسمش چیست؟ بعد بلافاصله خود پاسخ میدهد که البته میدانم اسمش چیست؛ بالاخره یا حسن است یا حسین، در همان حال به آرامی قنداق بچه را باز میکند و او را در برابر چشمان مادر دو نیم میکند. این نمونهای کوچک از دردهای شیعیان لبنان است. اسرائیل در جنگ با ما همواره نسلکشی کرده است. جنایت اسرائیل در روستای قانا را همه به یاد دارید. آنها در حالی که میتوانستند شهر را بمباران کنند، چنین نکردند، اما تنها آن مکانی را که بچهها و زنهای روستا در آن پناه گرفته بودند، زایشگاهها، آمبولانسها و ماشینهایی که خانوادهها را فراری میدادند، بمباران کردند.
اما پس از ورود امام صدر چه اتفاقی افتاد؟ ایشان چه تحولی در مردم به وجود آورد؟ در یک کلمه بگویم که ایشان کاری کرد که وقتی اسرائیل حمله میکرد؟ دیگر حتی آخ هم نمیگفتیم. همه احساس قدرت و نشاط میکردیم. این احساس را تنها امام صدر به ما ارزانی داشت. ایشان سالها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به ما آموخت که متحد شویم، هرچه داریم بفروشیم، اسلحه بخریم، و حتی اگر چیزی نداریم با چنگ و دندان مقاومت کنیم. به راستی این حس، این روحیه مقاوم و این احساس قدرت را چه کسی در ما ایجاد کرد؟ آیا فکر میکنید که پیروزی ما در جنوب لبنان به همان دو سال پیش باز میگردد؟ یعنی این پیروزی از دو سال پیش آغاز شده است؟ اینگونه نیست. پیروزی ما از همان سالی آغاز شد که امام موسی صدر به ما آموختند که بجنگید، مقاومت کنید و این مقاومت حق شماست. درست یادم هست که آن زمان از هر بیست جوان ما، تنها یک نفر کلاشینکف داشت. جوانان ما پوتین نداشتند و در کوههای پر از برف کفش کتانی میپوشیدند. جوانانِ ما نه تنها بابت حضور در مقاومت پولی دریافت نمیکردند، بلکه به دلیل نبودن امکانات حتی اندک پول توجیبی خود را وقف مقاومت میکردند. یادم هست که حتی ما دخترهای ۱۵ ساله سختترین دورههای نظامی را سپری کردیم. این تنها امام بود که ما را به صبر، مقاومت و پیمودن این مسیر تشویق میکرد.
انقلاب اسلامی ایران؛ اصلاحطلبی یا انقلابیگری
همایش: جناب آقای امین، لطفا قدری در خصوص رابطه امام موسی صدر با انقلاب اسلامی ایران برایمان سخن بگویید:
استاد محمد امین: بسمالله الرحمنالرحیم. قبل از پرداختن به اصلِ موضوع، اجازه میخواهم به نکتهای اشاره کنم. تنها یک نام نیست که از امام موسی صدر بر جای مانده است. از ایشان یک پیام، یک فریاد، یک نقش و یک حضور بر جای مانده است. چنین رسم است که در بزرگداشتِ شخصیتها، اغلب از کلمات اغراقآمیز استفاده میکنند. اما باید گفت که حتی اغراق در مقابل این شخصیت کم میآورد. حتی اغراق را نیز یارای توصیف این شخصیت نیست. به همین سبب اجازه میخواهم که از یک اغراق لفظی استفاده کنم و بگویم: امام موسی صدر دریایی است که به ساحل افتاده است. من حقیقتاً توصیفی زیباتر از این سراغ ندارم. تمام کسانی که روزگاری را با امام موسی صدر سپری کردهاند، نیک دریافتهاند که او یک دریاست، که اکنون به ساحل افتاده است. امروز حضور او، حیات او و نقش او در میان ما مطرح است.
در خصوص رابطه امام موسی صدر با انقلاب اسلامی، با توجه به کمبود وقت، چند موضوع را خیلی کوتاه یاد میکنم. موضوعهایی که بیان میکنم، نه ساخته ذهنی من، بلکه حوادثی است که اتفاق افتادهاند:
یکم / امام موسی صدر در سالهای پیش از انقلاب، از اجرای یک طرح بیمارستانی در لبنان جلوگیری کرد، که مورد علاقه رژیم پهلوی بود. شاه مایل بود تا با همکاری فئودالهای شیعه، که طبقهای امتیاز طلب در لبنان بود، پایگاهی برای خود در میان شیعیان آن سامان به دست آورد. جلوگیری از اجرای طرح بیمارستان در جنوب لبنان به این دلیل بود، که شاه به جلب حمایت شیعیان لبنان موفق نشود، و نتواند پایگاهی در آنجا درست کند. امام موسی صدر با این اقدام، همصدایی خود را با نهضت امام خمینی، و همسویی خود را با مبارزات مذهبی ایشان نشان داد.
دوم / حضور مبارزان ایرانی در لبنان است. مبارزان ایرانی در مراکزی که زیر نظر امام موسی صدر اداره میشد، مانند مجلس اعلای شیعیان و مدرسه صنعتی صور، مستقر بودند و فعالیت میکردند. بعضی از این عزیزان شهید شدهاند و در میان ما نیستند، برخی نیز حضور دارند و مرتب از آن ایام یاد میکنند. این مسئله که طرفدارانِ نهضت امام خمینی و مبارزان ایرانی زیر چتر حمایت امام موسی صدر قرار داشتند، همواره درگیری سفارت شاه در بیروت را با امام موسی صدر موجب میشد. رابطه روشن و موضع مثبت امام موسی صدر نسبت به انقلاب اسلامی از مسلمات است. متأسفم که برخی در صدد انکار این رابطه برآمدند و خواستند چهره ایشان را مخدوش کنند.
سنگ بدگوهر اگر کاسه زرین شکند
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
سوم / ماجرای درگیری مبارزان ایرانی با سفارت شاه در بیروت، و دستگیری عدهای از آنها به قصد تحویلشان به حکومت شاه بر کسی پوشیده نیست. در آن جریان امام صدر به طور علنی و مستقیم در حمایت از مبارزان ایرانی وارد میدان شد. ایشان در برابر سفارت ایران موضع گرفت و صریحاً از دادگستری لبنان آزادی آنان را خواستار شد. ایشان اعلام کرد که اگر زندانیان ایرانی به حکومت شاه تحویل داده شوند، شیعیان خاک وزارت دادگستری لبنان را به توبره خواهند کشید.
چهارم / امام موسی صدر سازماندهی نیروهای شبه نظامی حرکت محرومین و جنبش امل را در اختیار افراد ایرانی و در رأس آنان مرحوم شهید چمران قرار داد. اعضای ارشد حرکت محرومین همکاری مستقیمی با طرفداران نهضت امام خمینی داشتند.
همایش: ببخشید جناب آقای امین! در دو دهه گذشته، برخی در جامعه ما از شیوههای اصلاحطلبانه، و برخی دیگر از شیوههای انقلابی طرفداری کردند. به نظر میرسد که امام موسی صدر از جمله رهبرانی بودند که توانسته بودند این دو شیوه را با هم جمع و تعادلی میان آنها برقرار کنند. جنابعالی در این خصوص چه نظری دارید؟
استاد امین: اتفاقاً این نکته پنجمی است که میخواستم مطرح کنم. پاسخ سؤال شما را باید در ماهیت مواضع و حرکت ایشان جست و جو کرد. برای درک و شناخت موضوع بهتر است به لبنان بازگردیم و به ماهیت طوایف مذهبی و خصوصاً طایفه مارونی توجه کنیم. تنها در این صورت است که میتوان خط مشی امام صدر را به عنوان یک مصلح واقعی شناخت، و تنها در این حال است که انسان درمییابد، که امام موسی صدر حقیقتاً یک شخصیت بینظیر بوده و اکنون نیز هست. و از همین جاست که میتوان شأن والای یک اصلاحطلب حقیقی را دریافت، که مقام یک اصلاحطلب، از مقام یک رهبر سیاسی بسیار بالاتر است.
حقیقت آن است که خط مشی امام صدر، ماهیتی صلحآمیز داشت، همگرا و در برگیرنده بود، از همین رو نمیتوانست ماهیت افراطی و رادیکالی داشته باشد. دقیقاً به همین سبب بود که نهضت شیعیان، در میان طایفه مسیحیان مارونی به آرامی راه و محبوبیت یافت. شما تنها تصور کنید که چگونه ممکن بود در بین جامعه مسیحیِ مارونی، مجلس شیعیان تشکیل شود؟ بسیاری از شیعیان لبنان ازحقوق مدنی محروم بودند. بسیاری حتی تابعیت لبنانی در شناسنامه خود نداشتند. در شناسنامه آنان نوشته شده بود: تابعیت تحت بررسی است. یعنی از تمام حقوق مدنی و اجتماعی محروم بودند. به نظر شما چگونه ممکن بود چنین طایفهای با این وضعیت، به این سادگی به عنوان یک طایفه اصلی و محترم به رسمیٌت شناخته شود؟ چگونه ممکن بود این دستاوردها، بدون یک شیوه صلحطلب در نیل به اهداف، جامه عمل بپوشند؟
هر کس برای نیل به اهداف خود روشی را اتخاذ میکند. روش امام موسی صدر روشی آشتیجویانه بود. ایشان شیوه خشونت و خصومت را مردود میدانست. افراطیگری و انحصارطلبی را نمیپذیرفت. شیوه سیاستمداران آن روز را «تجارت خون» مینامید. دوستان حتماً شنیدهاند که ایشان خطاب به سیاستمداران آن روز، یعنی کسانی که تنها در فکر منافع سیاسی خود بودند، میگفتند که اینها تجارت خون میکنند.
اوج موفقیت امام موسی صدر در این بود که ایشان، خشونت، انحصارگری، افراطیگری و نفرت را به مشارکت و همبستگی تبدیل کرد. ماجرای اعتصاب عمومی بیروت چگونه اتفاق افتاد؟ چه شد که در آن سالها، حتی شهروندان مارونی، سنی، دروزی و دیگر اقلیٌتهای مذهبی لبنان نیز به اعتصاب عمومی بیروت پیوستند؟ چه شد که پایتخت لبنان یکپارچه به دعوت امام موسی صدر پاسخ گفت و حماسهای از حضور مردم، با قطع نظر از گرایشهای مختلف مذهبی، پدید آمد؟ اینجاست که بر جناحبندیها و مرزبندیها خط بطلان کشیده میشود. اینجاست که گروهبندیهای سیاسی به کلی بیاثر میشوند. میزان هوشمندی امام موسی صدر تا آن حد بود که توانست حرکت محرومین را از چارچوب یک طایفه مذهبی خارج کند و به محرومان سراسر کشور گسترش دهد.
قطعاً با معیارهای رادیکال و رایج سیاسیِ آنروز، کسی نمیتوانست به چنین اهدافی برسد. گروههای افراطی و تنگنظر، اعم از چپ مسلمان یا راست مسلمان، و همچنین گروههای مسیحیِ مارونی، همگی خواهان تجزیه لبنان بودند. آنان میخواستند لبنان به سه منطقه تجزیه شود: اول منطقه جنوب لبنان برای شیعیان، که در اینجا برای امام صدر سهمی قائل میشدند؛ دوم منطقه مسیحی لبنان و سوم منطقه مسلماننشین سنی لبنان. اگر امام موسی صدر، شکلگرا، فرقهگرا یا قالبگرا بود، قطعاً یک دولت شیعه تشکیل میداد، و صد البته این دولت شیعه طرفداران سینهچاکی پیدا میکرد، و حتی از نظر بینالمللی نیز پذیرفته میشد، زیرا آنان از خدا میخواستند که به بهانه یک دولت فرقهگرای شیعه، دولتی نیز برای مارونیها به وجود آید. اما هوشمندی امام موسی صدر ایشان را بر آن داشت تا سخت در برابر این فکر ایستادگی کند، آن را توطئه تصفیه لبنان بنامد، و در دام تنگنظریها نیفتد.
همایش: از جناب آقای دکتر طباطبایی نیز خواهش میکنیم که دیدگاه خود را در اینباره مطرح کنند.
دکتر طباطبایی: ببینید، آقای صدر هیچگاه استراتژی را فدای تاکتیک نمیکرد. ایشان تاکتیک را برای رسیدن به هدف به کار میبرد. من در مناسبتهای مختلف گفتهام که آقای صدر لجبازی را به معنای قاطعیت تلقی نمیکرد. لجبازی یک امر است، و قاطعیت امری دیگر. چه بسا که در برخی مواقع، نشان دادن یک خلق و خوی نرم، انقلابیترین روش باشد. آقای صدر مجموعاً رفتاری داشت که کمتر نیاز پیدا میکرد که از خشونتش استفاده کند. ایشان نوعاً از قدرت بیان و استدلال خود، از اخلاق و همچنین از آن ابهت و کاریزمایی که داشت، برای حل مسائل استفاده میکرد. اگرچه گاهی هم پیش میآمد که ایشان مجبور میشد، از روشهای تندتر و به قول شما «انقلابی» استفاده کند. بسیاری از اقدامات ایشان در لبنان انقلابی بود. درباره مسائل ایران نیز برخوردهای انقلابی فراوانی داشتند. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که اینجا هم زمان و مکان هستند که نوع حرکت و تاکتیک را تعیین میکنند. ماجرای برخورد ایشان با منصور قَدَر را برایتان تعریف کردم. این برخورد خیلی انقلابی بود. اگرچه لحن کلام ایشان مانند همیشه بسیار آرام بود، اما حسابی طرف را سر جایش نشاندند. شاید اگر دیگری بود، عصبانی میشد و حتی فحش میداد. اما آقای صدر با آرامش به قَدَر گفتند که با هم چایی میخوریم، سیگار برگی میکشیم، بعد هم آتشی روشن میکنیم و تاج را میسوزانیم.
همایش: ظاهراً خانم هیام نیز مایلاند مطلبی مطرح کنند.
خانم هیام عطوی: همان طور که گفتم، دردهای بسیاری در دل داریم که متأسفانه سال به سال بر آن افزوده شده است. یکی از آنها همین است که بزرگمردی مثل امام صدر، در ایران اسلامی ما غریب و ناشناخته مانده است. دانشجویان و جوانها همواره همین سؤال را با من مطرح میکنند که آیا امام موسی صدر انقلابی بود؟ شنیدن این سؤال برای منی که اهل جنوب لبنان هستم، بسیار تلخ و دشوار است. از خود میپرسم که چرا بزرگترهای ما در ایران اجازه ندادند که جوانان و دانشجویان ما شخصیت عظیم امام موسی صدر را بشناسند؟ چرا آنقدر سکوت کردند که اکنون و پس از ۲۴ سال جوانان ما بپرسند که آیا امام صدر انقلابی بوده است؟ من به همه این عزیزان میگویم که آیا شما مقاومت لبنان را میشناسید؟ آیا درباره پیروزی شیعیان لبنان چیزی شنیدهاید؟ مؤسس مقاومت لبنان که امروز همه جهان اسلام به آن افتخار میکند، امام موسی صدر است. آیا چنین کسی میتواند انقلابی نباشد؟ آیا تأسیس مقاومت مظهر یک تفکر انقلابی نیست؟
همایش: جناب آقای طباطبایی، جنابعالی از روابط میان امام راحل «ره» و امام موسی صدر خاطرات فراوانی دارید. اگر ممکن است یکی از بهترینِ این خاطرات را برای ما تعریف کنید.
دکتر طباطبایی: خاطرات که زیاد هستند. یکی از زیباترینِ این خاطرات به اولین ملاقات من با امام در پاریس مربوط است. روزی که قرار بود امام به پاریس بیایند، من خودم را از آلمان به آنجا رساندم تا در فرودگاه به ایشان ملحق شوم. البته امام زودتر رسیده بودند. هنگامی که به اقامتگاه امام رسیدم، دیدم که آن بزرگوار در داخل اتاق روی تشکی نشستهاند و آقایان هم دور تا دورشان جمع شدهاند. از در که وارد شدم، چشم امام به من افتاد. درست همانند کسی که در دیار غربت آشنایی را میبیند، چنین حالتی در ایشان احساس کردم. امام روی تشکی که نشسته بودند، دستی زدند و اشاره کردند که بیا و اینجا بنشین. وقتی که به کنار ایشان رسیدم، گفتم که آقا شما کجا و اینجا کجا! امام جواب دادند: «اگر دائیت بود که ما به اینجا نمیآمدیم!» بعد با لهجه قمی و به شوخی گفتند: «چه بهش کردی، چه بلایی سر داییت آوردی؟» خوب، این نشان دهنده یک عاطفه و یک احساس قلبی بود که ایشان نسبت به دایی جان داشتند.
پیگیری سرنوشت امام موسی صدر
همایش: همان طور که سخنرانان این همایش و نیز برخی برادران و خواهران عزیز در حاشیه جلسات مطرح کردند، سرنوشت امام موسی صدر یکی از مسائل مهم امروز ایران، لبنان و جهان اسلام است. جناب آقای امیر کمالی به نظر جنابعانی با این موضوع چگونه باید برخورد کرد؟
استاد امیرکمالی: به نظر من همین همایش، که حضور نمایندگانی از مذاهب مختلف و اندیشهورزانی با دیدگاههای متفاوت در آن چشمگیر است، بهترین گواه آن است که امام موسی صدر به طایفه، مردم و خاندان خاصی تعلق ندارد. ایشان اسیری از امت اسلامی و جامعه جهانی ماست. جامعه دیروز، امروز و فردای لبنان، همچنان نیازمند حضور دوباره ایشان است. آنگونه که در ذکر خیرهای امام خمینی دیدیم و شنیدیم، وقتی سخن از امام موسی صدر به میان میآمد، با امیدواری دعا میفرمودند: «آقای صدر (سلمه ا) انشأالله به میان ما باز میگردد و با ایشان در قدس نماز میگزاریم.»
پایان یافته تلقی کردنِ این ماجرا، نه تنها با حقیقت تطابق ندارد، بلکه پیش از آنکه نتایج واقعی قضیه آشکار شود، این خطر را در پی دارد که سرگردانی وسرگشتگی شیعیان لبنان را بیشتر کند. چنین خطای استراتژیکی را در ابتدای انقلاب، هم در ایران و هم در لبنان مشاهده کردیم. در این دو کشور، تبلیغات مغرضانه و تحریفات گروههای چپ و مزدور، در سایه اوضاع جنگی و نیز ناآگاهیِ مردم از واقعیتهای خاورمیانه و لبنان موفق شد که، افکار عمومی را نسبت به جایگاه و ارزشهای امام موسی صدر دچار تردید سازد. غرضورزیِ جریانهایی که در اوایل انقلاب با ایران همسویی داشتند، و همچنین کارشکنی مزدوران ایرانی متمایل به آقای قذافی، باعث شد تا جامعه ما خیلی دیر و با تأخیری بیست و چند ساله به این حادثه مهم بپردازد. حقیقت آن است که جای این همایش در سالهای اول انقلاب بود. با این همه و به رغم این تأخیر آرزوی امام راحل (ره) آرزوی همه ماست، و از خدای بزرگ میطلبیم تا نظام عزیز جمهوری اسلامی را موفق کند، که امام موسی صدر را به صحنه جهاد و فعالیتش باز گرداند، و انشأا در قدس با ایشان نماز بگزاریم.
همایش: خانم هیام جامعه شیعیان لبنان درباره این موضوع چگونه میاندیشد؟
خانم هیام عطوی: بزرگترین دغدغه امروز ما شیعیان لبنان، گرفتاری رهبر ماست، و افسوس که در ایران این درد مغفول مانده است. اجازه دهید تا خاطرهای از ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ برای شما نقل کنم، تا بهتر بدانید امام موسی صدر برای ما چه حکمی دارد، و شیعیان جنوب لبنان به انقلاب ایران چه امیدها بسته بودند. هرگز خاطره آن شب را فراموش نمیکنم. شبی که انقلاب اسلامی پیروز شد، زنان اصیل جنوب لبنان روسریهای سیاه را از سر برداشتند و روسری سفید به جای آن گذاشتند. روسریهای سیاه را زیر پا انداختند و گفتند با پیروزی انقلاب ایران، امیدی دوباره در دل ما راه یافته است. زیرا امام خمینی به ایران بازگشته است، و انقلاب ایران میتواند رهبر عزیز ما را بیابد و به ما باز گرداند.
امام موسی صدر از ایران بود که به لبنان آمد. ایشان در دامن دختر مرحوم آیتا حاج آقا حسین قمی یعنی یک زن ایرانی پرورش یافته است. ایشان حتی در لبنان با خانواده خود به فارسی سخن میگفت، و تا آخر نیز عربی را با لهجه فارسی بیان میکرد. درد ما این است که چرا ایران این مسئله را با جدیت پیگیری نمیکند؟ چرا تازه پس از ۲۴ سال برای بررسی این مسئله مذاکرات دو جانبه تشکیل دادند؟ آیا این پذیرفتنی است؟ خیلی پیشتر از این، یعنی در همان اولین سالها، دادگاههای ایتالیا بررسی و ثابت کردند که امام موسی صدر از لیبی خارج نشدهاست. چرا دولت ایران قاطعانه برخورد نکرد و نمیکند؟ چرا چنان عمل کرده است که دستِ کم ما درلبنان جدیت و قاطعیت آن را احساس نمیکنیم؟ چرا مانند بسیاری از مناسبتهای دیگر، در دانشگاهها و مساجد جمع نمیشویم که برای آزادی امام موسی صدر دعا کنیم؟ مهمترین خواسته شیعیان لبنان از دولت جمهوری اسلامی این است که هرچه زودتر از این راز پرده بردارد.
همایش: متأسفانه وقت بسیار تنگ است و گفتنیها بسیار، از عزیزانی که ما را در این میزگرد همراهی کردند، سپاس فراوان داریم و از حضار نیز قدردانی میکنیم که در این ساعات پایانی روز و همایش حوصله به خرج دادند و مجلس ما را گرمتر کردند.