سخن گفتن از امام موسی صدر کار سادهای نیست، چرا که ایشان برای من دوست بسیار عزیزی بود و در قلبم جایگاه خاصی دارد. من تا آنجا که بتوانم میکوشم صحبتهای خودم را در مورد آقای موسی صدر به صورت موضوعی تنظیم کنم، و همچنین تا آنجا که ممکن است میکوشم که تحت تأثیر عواطف و احساساتم نسبت به ایشان قرار نگیرم.
امام موسی صدر در سال ۱۹۶۰ میلادی وارد لبنان شد، تا مسئولیت رهبری مردمی و دینی طایفه اسلامی شیعه را برعهده گیرد. این امر بعد از وفات مرحوم سیدعبد الحسین شرف الدین (رض) واقع شد. آقای صدر پس از ورود به لبنان اوضاع اجتماعی را بسیار نابسامان و به هم ریخته یافت. فئودالها و خانها بر تمام امور زندگی اجتماعی مردم حکومت می کردند. به گرد هر رهبری، گروهی از مردم جمع شده بودند. و او سعی میکرد منافع سیاسی و اقتصادی خود را به وسیله آنها تأمین نماید. آقای صدر با استبداد طایفهای روبه رو شد و متوجه شد که طایفه مارونی بر تمام طوایف اسلامی و غیراسلامی دیگر تسلط و نفوذ دارد. این وضعیت اسفناک در مناطق اسلامی، خصوصا ًروستاهای جنوب لبنان، دره بقاع، منطقه عکار در شمال لبنان و بعلبک و هرمل شدت بیشتری داشت. سایه محرومیت و بدبختی بر تمام این مناطق گسترده شده بود.
امام موسی صدر ـ که امیدواریم خداوند او را سالم به خانواده و ملتش بازگرداند ـ همچنین دریافت که فرهنگ غربی بشدت در میان جوانان مسلمان نفوذ نموده است. اشکال کار در این بود که این فرهنگ اعتقادات و ارزشهای پذیرفته جوانان را تحت تأثیر قرار داده بود. متأسفانه بخش قابل توجهی از جوانان به مارکسیسم روی آورده بودند و منکر خداوند و... شده بودند. در چنین وضعیتی بود که امام موسی صدر وارد لبنان و جامعه اسلامی این کشور شد. طبیعی بود که وی نتواند این وضعیت دردناک را تحمل نماید. به همین جهت وی پس از ورود، بیدرنگ آستینها را بالا زد و دست به کار شد. به حق باید اذعان نمود که این مرد لایق و این عالم با نفوذ که خداوند تبارک و تعالی به وی هوش و ذکاوتی کم نظیر، دانشی وسیع، اخلاقی کریم وحسن رفتار با مردم عطا کرده بود، در کار خود موفق بود. ما او را عالمی غیر از دیگر علما و روحانیون یافتیم. وی در میان رجال و رهبران لبنان با نفوذترین آنها بود. او قهرمانی از قهرمانان تاریخ است. همه مذاهب و همه طوایف موجود در لبنان در برابر این شخصیت پر ابهت که در طی چند دهه گذشتة لبنان نظیر و بدیلی نداشت، سرتعظیم فرود آوردند. نفوذ وی بر جامعه لبنان و تمامی مؤسسات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن سایه افکنده بود.
امام موسی صدر نخستین کسی بود که مشکلات فرهنگی و ایمانی جامعه را به صورت جدی مطرح نمود. او از مسجدی به مسجد دیگر میرفت، از حسینیهای به حسینیه دیگر، از این باشگاه به آن باشگاه و از این مدرسه به آن مدرسه. او تمام لبنان را زیرپا گذاشت، از شمال تا جنوب آن. تمامی مؤسسات فرهنگى اعم از اسلامی و غیراسلامی او را براى سخنرانی میخواندند. آنها میخواستند با منطق استوار وی آشنا شوند و در جریان برنامههای فرهنگیش که جوانان را بشدت مجذوب ساخته بود، قرار بگیرند. ما پس از مدت بسیار کوتاهی مشاهده کردیم، جوانانی که به دنبال مکتب مارکسیسم راه افتاده بودند، مسیر حرکت خود را اصلاح کرده و همگی گرد آقای صدر جمع شدند، پشت سر وی نماز میگزاردند و به اصطلاح مرید وی شدند. آنچه برای ما بسیار جالب بود، این است که حتی مؤسسات فرهنگی مسیحی، کلیساها و دیرها از امام صدر دعوت میکردند، تا وی در آنجا سخن گوید و روح ایمان و خداپرستی را در دل جوانان مسیحی زنده کند. آنها برای جوانان خود بشدت احساس خطر میکردند و نگران بودند که این جوانان تحت تأثیر موج الحاد آن روز قرار گرفته و از دین روی گردان شوند.
امام صدر به ایراد سخنرانیها و وعظ و خطابه بسنده نکرد. وی مؤسسات مختلفی را تأسیس کرد. برای مثال میتوان جمعیت «بر و احسان» را نام برد که توسط مرحوم سیدعبدالحسین شرف الدین تأسیس شده بود و آقای صدر فعالیتهای آن را شتاب بخشید و آن را وارد مرحله تازهای کرد. نمونهای دیگر، مدرسهای است در حومه شهر صور و در منطقه ای موسوم به برج شمالی. این مدرسه و مؤسسه اسلامی را آقای صدر تأسیس کرد. جوانان مسلمان در آنجا جمع میشدند تا علم و حرفه و فن بیاموزند. آقای صدر تنها به جوانان نپرداخت. همچنین وی توجه زیادی نیز به مسائل زنان داشت، و به همین دلیل مؤسسهای تأسیس نمود که زنان مسلمان در آنجا جمع میشدند. او برنامههای آموزشی و تربیتی خاصی برای آنها تنظیم نمود تا آنها را متخلق به اخلاق اسلامی گردانده و بتواند از آنها مادران و خواهرانی نمونه در جامعه اسلامی بسازد. وی همچنین یک مدرسه عالی پرستاری ایجاد کرد تا بتواند پرستاران مورد نیاز بیمارستانهای اسلامی را تعلیم و تربیت نماید.
آقای صدر فعالیتهای خود را محدود به امور فرهنگی و اخلاقی ننمود. وی احساس کرد، باید در صحنههای سیاسی جامعه به طور جدی وارد عمل گردد. همچنان که گفتیم، در آن زمان لبنان از مشکلات سیاسی بسیاری رنج میبرد. یکی ازمشکلات اصلی لبنان نظام طایفهای بود. طایفه مارونی با استبداد بر سایر طوایف حکومت مى کرد و سعی داشت مصالح و امتیازات خود را تأمین و حفظ نماید. نظام فئودالیسم بر تمامی امور اجتماعی جامعه لبنان حکومت میکرد. فئودالها بر تمامی مسلمانها اعم از سنی و شیعه حکومت داشتند، آنها را استثمار نموده و بدین ترتیب منافع و مصالح خود را تأمین میکردند. مسلمانان از ابتدایی ترین حقوق زندگی و امتیازات اجتماعی محروم بودند، حق تحصیل وعلم آموزی آموختن نداشتند، از حقوق سیاسی خود محروم بودند و تنها باید به فئودالها خدمت نمایند.
امام موسی صدر مخالفت کامل خود را با این وضعیت اعلام داشت و آن را از اساس رد نمود. وی نظام طایفهای و تسلط مارونیها بر سایر فرقهها را نپذیرفت. نظام فئودالی را باطل شمرد و مردم را پیش از هر چیز به وحدت کلمه دعوت کرد؛ وحدت صفوف مسلمانان به طور عام و شیعیان بطور خاص. وی مسلمانان لبنان را از خواب غفلت بیدار کرد. به هر مناسبتی و بلکه هر روز، از این روستا به آن روستا میرفت و ما هم در بسیاری از این سفرها او را همراهی میکردیم و به سخنانش گوش فرا می دادیم. ما میدیدیم که چگونه مردم را مخاطب قرار میدهد و چگونه در آنها روح ایمان میدمد و چگونه آنها را نسبت به حقوق سیاسی خود بیدار مینماید، و آنها را به آزاده زیستن و بازپس گرفتن حقوق اجتماعی ـ سیاسی خود فرا میخواند.
امام موسی صدر در مدت کوتاهی موفق شد صفوف مسلمانان و خصوصاً شیعیان را متحد گرداند. طایفه شیعه بزودی در لبنان به صورت یک خانواده واحد، یک قلب واحد با یک رهبری واحد که در سید موسی صدر متحقق شده بود، بروز و ظهور نمود. رجال سیاسی شیعه دست و پایشان را گم کرده، خود را ناچار دیدند تا پشت سر قافله آقای صدر به حرکت درآیند. همه به حرکت درآمدند تا اهداف انسانی و ملی و اسلامی را که آقای صدر ترسیم کرده بود، جامه عمل بپوشانند، و بدین ترتیب مردم لبنان به طور عام و جامعه مسلمان به طورخاص را از وضعیت موجود رهایی بخشند. امام موسی صدر موفق شد تا با رهبری طایفه اسلامی شیعه، انقلابی در لبنان به راه اندازد. این انقلاب به خواسته های شیعیان محدود نمیشد.
امام موسی صدر مؤسسات فرهنگی و اجتماعی زیادی را برای مسلمانان و شیعیان تأسیس کرد، ولی ایشان به تأسیس این مؤسسات بسنده نکرد. او مجلس اعلای شیعه را برپا نمود. این یک مجلس قانونگذاری و سیاسی بود، که نمایندگان مسلمان را در خود جمع کرده بود و آنچه را که به خیر و صلاح مسلمانان و کشور و کل مردم بود، تصویب میکرد. امام موسی صدر بدین ترتیب موفق گردید تا رهبری جامعه اسلامی را از دست فئودالها در آورد. و صفوف مسلمانان را در راه نیل به اهداف عالی انسانی که خود ترسیم کرده بود متحد و یکپارچه سازد.
امام موسی صدر در مسیر خود با مشکلات زیادی مواجه شد. افراد زیادی از طوایف مختلف که در نتیجه حرکت انقلابی او متضرر میشدند، کمر به مخالفت با او بستند. اما این انسان شجاع که از هیچکس جز خداوند تبارک و تعالی نمیترسید، این موانع را از سر راه برمی داشت و با شجاعت و جرأت کم نظیر خود بر مشکلات غلبه میکرد. ایمان وی به خداوند عزوجل بسیار قوی بود.
اجازه دهید من حقیقتی را برایتان بازگو کنم. سید موسی صدر با آن کفایت علمی و دانش وسیع، با آن هوش و ذکاوت کم نظیر و با آن شخصیت پرابهت خویش آنچنان جمال عبدالناصر را تحت تأثیر قرار داده بود، که وی به هنگام بازدید آقای صدر از مصر، آرزو کرده بود که کاش الازهر رئیسی چون آقای صدر میداشت.
همچنین آقای صدر از ایمانی قوی به خداوند برخوردار بود. توکل وی به خداوند عزوجل بسیار زیاد بود. این واقعیت را میشد از خلال دروسی که وی در مؤسسات فرهنگی و مساجد و... ارائه میکرد مشاهده نمود. درسهایی که وی در ماه مبارک رمضان میداد، خصوصاً درسهای تفسیر قرآن وی به هنگام سحر، همگی بیانگر این حالات بودند. ما معانی بلند آیات قرآنی را از زبان وی میشنیدیم و به دل میسپردیم.
درباره شجاعتش سفری را به یاد می آورم که وی به منطقه عرقوب در جنوب لبنان کرده بود. ما هم مانند بسیاری از سفرهای دیگر، در خدمتشان بودیم. در همان حالی که در حرکت بودیم، هواپیماهای اسرائیلی بر فراز ما پرواز و منطقه رابمباران میکردند. توپخانه های اسرائیلی نیز از قلب اسرائیل کوهها و درههای منطقه را هدف قرار داده بودند، در همین حال آقای صدر از کفرشوبا به کفرحمام و از آنجا به شبعه، حاصبیا و مرجعیون تردد می نمودند. این در حالی بود که هواپیماهای اسرائیلی بدون وقفه در آسمان در پرواز بودند. وی این کارها را به واسطه ایمان قوی خود به خداوند عزوجل و توکل زیادی که به پرودگار داشت انجام میداد. او از مرگ نمی هراسید، چرا که می دانست مرگ از مقدرات است و هیچ کس بدون اجازه خداوند نمی میرد.
فراموش نمی کنم زمانی را که وی به عمره مشرف شده بود و ما هم درخدمتشان بودیم. ما در حال طواف خانه خدا بودیم. افراد دیگری که ایشان را همراهی می کردند عبارت بودند از: آقای حسین الحسینی، رئیس سابق مجلس نمایندگان لبنان، دکتر عدنان حیدر، شیخ حسین الخطیب و تعدادی دیگر از افراد سیاسی و روحانی. درحین طواف خانه خدا آقای صدر را گم کردیم. بعد از مدتی ایشان را درحالی دیدیم که وی به پرده خانه خدا چنگ زده بود و با خدای خود خلوت نموده بود. وی را به حال خود رها کردیم و طوافمان را ادامه دادیم. طواف ما ۲۰ دقیقه دیگر طول کشید، در تمامی این مدت آقای صدر پرده خانه خدا را گرفته بود، اشک می ریخت و با خالق خود راز و نیاز می کرد، این چهره امام موسی صدر هیچگاه از ذهن من پاک نمیشود.
ایشان مقام روحانی بسیار بالایی داشت. بعضی از افرادی که روحانیت بالایی دارند در گوشه ای می نشینند و اوقات خود را به تلاوت قرآن و ادعیه می گذرانند. آقای صدر به هیچ وجه اینگونه نبود. روحانیت ایشان در سلوک وی و روابطش با مردم متجلی شده بود. ایمان ایشان در فعالیتهای سیاسی وی، در کارهای اجتماعی وی و در حسن سلوکش با مردم انعکاس مییافت. او به فقرا، مستمندان و طبقات ضعیف جامعه بسیار محبت میکرد و اینها همه از ایمان او سرچشمه میگرفت. امام موسی صدر تمام ۲۴ ساعت شبانه روز خود را در خدمت به مردم سپری میکرد. به هنگام سحر ازخواب برمی خاست و تا ساعت ۱۱ شب دفتر کار خود را ترک نمیکرد. او تمامی این اوقات را در خدمت به محرومین و مستضعفین بود. این حالت روحانی و این احساس ایمانی در نهایت، منجر به تشکیل «حرکة محرومین» شد. و این نبود، مگر به خاطر عشقی که وی به محرومین داشت، و به سبب آن عاطفه جوشانی که در ضمیر وی نسبت به محرومین وجود داشت.
او حرکت محرومین را به وجود آورد تا حقوق غصب شده محرومین را بازپس بگیرد. برای او فرقی نمیکرد که محرومین از چه طایفه ای هستند؛ مسلمانند یا غیرمسلمان. روابطش با مردم، و عشق و محبتش به ضعفا از ایمان او میجوشید. در همین زمینه، موضع و اقدامات زیبای او را در خصوص مشکل مسلمانان اهل سنت در مناطق عرقوب و حاصبیا به یاد می آورم. هواپیماهای اسرائیلی روستای عینعرب را بمباران کرده بودند و اهالی این روستا در بیابانها آواره شدند. من همان روز به منطقه حازمیه در بیروت، که آن روز مقر مجلس اعلای شیعیان لبنان در آنجا قرار داشت، رفتم و امام موسی صدر را ملاقات کردم. عکس فقرای روستای عین عرب را که در بمباران خسارت جانی و مالی دیده بودند به وی تقدیم کردم و برایش شرح دادم که این افراد هم اکنون در بیابانها آوارهاند و هیچ پناهگاهی ندارند. آقای صدر تنها یک جمله گفتند: «من نمیپذیرم که حتی یک نفر از این افراد شب را در بیابان و بیغولهها به صبح برساند.» بیدرنگ دستور داد تا به مقدار کافی چادر، پوشاک و غذا برای مصیبت دیدگان روستای عین عرب فرستاده شود.
باز فراموش نمی کنم کمکهایی را که وى به فقرای مسیحی منطقه مرجعیون نمود. این مردم وابسته به مذهب روم ارتودوکس و پیرو مطران پولس الخوری بودند. آقای صدر در میان این مسیحیان فقیر مقدار زیادی لباس و مواد غذایی تقسیم کرد، و همین عمل را در سایر مناطق لبنان نیز بارها تکرار نمود. او برای آنکه انسانیت و بلندنظری اسلام را در برخورد با مردم و طوایف مختلف به نمایش بگذارد، هیئتی بنام «هیئت کمک به جنوب» تأسیس نمود که تمامی رؤسای طوایف لبنان اعم از مسلمان و غیرمسلمان و مسیحی در آن عضویت داشتند. او با تشکیل این هیئت به لبنان، دنیای عرب و بلکه تمامی جهان نشان داد که اسلام دین انسانیت است، دین تمدن است و برخلاف آنچه عدهای می پندارند دین تعصب و قومیگری نیست. اسلام دین رحمت و دین برادری طبقات مختلف مردم با یکدیگر است. خداوند تبارک و تعالی به پیامبرش (ص) مى گوید: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین.» باید بگویم که امام موسی صدر هر جا سخن میگفت و به هر اقدامی که دست میزد، در رفتارش اخلاق اسلامی و عشق و محبت به مردم و رحمتی را که شامل همه طبقات مردم بود، دیده میشد.
ما در لبنان با توطئههای سیاسی مختلفی دست به گریبان هستیم. توطئه های سیاسی خطرناکی که پیش از هر چیز توسط ایالات متحده آمریکا و صهیونیسم بین الملل، اسرائیل، طراحی و دیکته میشوند. در اینجا باید به مبارزات آقای صدر بر ضد این توطئهها اشاره کنم. او پیوسته در تلاش بود تا این توطئهها را در داخل لبنان خنثی نماید. او رودرروی دشمن اسرائیلی ایستاده بود و همگان را به جهاد و استقبال از شهادت در راه دفاع از اسلام و وجب به وجب خاک وطن و فلسطین دعوت مینمود. موضع قوی و قاطع وی را در رابطه با جنگهای داخلی لبنان به یاد میآورم. او این جنگ داخلی و این خونریزیها را بشدت رد میکرد. چرا که این توطئه کثیفی بود که استکبار جهانی با همکاری اسرائیل و برخی از دولتهای عربی برای لبنان طرح ریزی کرده بودند.
آقای صدر همه طرفهای درگیر را از کشیده شدن به این گرداب برحذر میداشت، او از شهری به شهر دیگر و حتی از این کشور به آن کشور میرفت تا بتواند از کشتار مردم به دست خودشان جلوگیری کند. او در این راه در یکی از مساجد اعتصاب غذا نمود. وی خطرها را میپذیرفت و به صحنههای درگیری میرفت تا بتواند جلوی این خونریزیها و این توطئه خطرناک را بگیرد.
فراموش نمیکنیم مواضع صریحی را که وی در برابر صهیونیسم جهانی و خصوصاً اسرائیل گرفت. او جوانان جنبش امل و سایر مبارزین ملی و اسلامی را آماده میکرد تا از وجب به وجب خاک وطن دفاع کنند. تا زمانی که بود نگذاشت هیچگونه درگیریای بین مبارزین فلسطینی و لبنانی به وجود آید. آقای صدر اعلام کرد، آماده است تا انقلاب فلسطین را با عبا و عمامه اش مورد حمایت قرار دهد. این عبا و عمامه سمبل رهبری دینی و سیاسی بود. از سوی دیگر او همان کسی است که گفت: «شرافت قدس اجازه نمیدهد به دست کسانی غیر از مؤمنین آزاد گردد.» آقای صدر همواره یاور و مدافع قضیه فلسطین بود. او همواره به جهاد و مبارزه برای آزادی فلسطین فرا میخواند. تا سرانجام او را ربودند و از نظرها پنهان کردند. ربوده شدن امام موسی صدر حلقه ای از زنجیره توطئههای جهانی علیه لبنان، اسلام و فلسطین بود. ما همواره احساس می کنیم که به رهبران اسلامی توفنده و قدرتمندی چون امام موسی صدر سخت، محتاج و نیازمندیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.