أعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. و الحمد رب العالمین و السلام و الصلاه علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین و صحبه المنتجبین و علی جمیع الشهدأ و المجاهدین فی سبیل الله منذ آدم الی قیام یوم الدین و السلام علیکم جمیعاً و رحمه الله و برکاته.
برادران و خواهرانِ پژوهشگر و سخنرانانی این همایش، بسیاری از ابعاد شخصیت، جهاد، فکر، خط مشی، دستاوردها و تلاشهای امام موسی صدر را مورد بررسی قرار دادند. در این باره تنها به اشاره مختصری اکتفا میکنم و سپس وارد موضوع اصلی میشوم که گمان دارم، در این فرصت توجه به آن ثمربخش خواهد بود.
حضور و وجود امام موسی صدر در لبنان سبب دستاوردهای بسیاری در سطوح شیعی، اسلامی، ملی و میهنی بود. امام تنها بنیانگذار مقاومت نبود، بلکه بنیانگذار اقدامات، طرحها و دستاوردهای بسیاری بود که گاهی با مرور زمانی اندک از آنها غافل میشویم.
حضور امام موسی صدر در لبنان زمینهای بود تا روحانیت بار دیگر مسئولیت انسانی، شرعی و مدنی خود را بر عهده گیرد، و از موضع انسانی، الهی و شرعی، و نه قدرتطلبی و انتقامجویی، پا به صحنه سیاست بگذارد. طبیعتاً این امر باعث گردید تا امام صدر فداکاریهای بسیاری بکند و تهمتها و توهینها را به جان بخرد. امام دین را به سیاست، و سیاست را به دین بازگرداند. البته این موضوع امروز برای ما عادی شده است. اما وقتی امام به لبنان آمد، امری بسیار عجیب و غیر عادی بود، به گونهای که داعیهدار چنین موضوعی به راحتی به ارتداد، الحاد، فسق، فجور، خروج از دین و اموری از این دست متهم میشد. نه سیاستمداران تحمل داشتند که فردی برجسته، مخلص، هوشیار و پاک به عرصه فعالیت آنان قدم گذارد، و نه روحانیون متحجری که در فضای قرون وسطا سیر میکردند و میکنند.
امام موسی صدر برای اولین بار در کشور پیچیده و متنوعی چون لبنان، یک برنامه سیاسی اسلامی شفاف و قابل اجرا را پایهریزی کرد. من بر این باورم که دستکم در میان علما و رهبران دینی مسلمان، هیچکس مانند امام دارای چنین برنامه سیاسی کامل و چشمانداز سیاسی روشن نبود. امام در عرصه تفکر تشکیلاتی و پیریزی ساختارها، خروج از رهبری فردی و خلاصه ساختن همه چیز در فرد، و ایجاد نهادها و مؤسسات پیشرو و بنیانگذار بود. او میخواست نهادها و مؤسسات، رهبری جامعه را بر عهده گیرند و حافظ این روش و منش باشند.
امام موسی صدر بنیانگذار مقاومت بود. مایلم یادآور شوم که امام زمانی اندیشه و منطق مقاومت را مطرح کرد، که نه جنوب لبنان در اشغال رژیم صهیونیستی بود و نه حتی مزارع شبعا. امام موسی صدر از مقاومت برای آزادسازی فلسطین سخن گفت. امام زمانی لبنانیها را به در دست گرفتن سلاح دعوت کرد، که حتی یک وجب از خاک لبنان در اشغال دشمن نبود. امروز برخی خواهان خلع سلاح مقاومت هستند، در حالی که امام موسی صدر دولت لبنان را به مسلح ساختن جنوبیها به منظور دفاع از خاک و کشور خود دعوت میکرد.
ما از امام موسی صدر آموختیم که سرزمین غصبشده را نمی توان از راههای مسالمتآمیز باز پس گرفت. آموختیم که سرزمین غصبشده را تنها از راه جهاد، شهادت، فداکاری، سنگ، خون و با جانفشانیِ شهادتطلبانی چون احمد قصیر و بلال فحص میتوان پس گرفت. اگر قرار بود که ما به برخی نصایح و موعظهها گوش فرا دهیم، جنوب لبنان همچنان در اشغال باقی میماند.
امام موسی صدر درباره فلسطین و قدس، دیدگاه روشن و درخشانی را ارائه کرد، و در این باره بر همه، حتی بر کسانی که ادعا دارند تنها صاحبان اصلی و قانونی این ملت و این سرزمین و این نبرد هستند، پیشی گرفت.
چنانکه اشاره کردم، بنا ندارم به تفصیل وارد این موضوعات شوم. تنها میخواهم بر این نکته تاکید کنم که نقش تأسیسی امام به یک عرصه محدود نبود. او در ابعاد مختلفی در کشور ما بنیانگذار و مؤسس محسوب میشود. حضور امام در کشور ما؛ هر نَفَس، هر کلمه و هر گام او، برای لبنان، منطقه و امت اسلام، سرشار از خیر و برکت بود.
اما موضوعی که امروز میخواهم به آن بپردازم، و آن را رسالت اصلی این همایش میدانم، موضوع سرنوشت امام موسی صدر است. میخواهم با صراحت، عاطفه درونی و درد با شما سخن بگویم. من قبل از هر چیز به عنوان یک شهروند عادیِ لبنانی و مسلمان و بدون توجه به دیگر گرایشها مایلم دردمندانه و با صراحت عرض کنم که احساس میکنم مورد اهانت قرار گرفتهام؛ وقتی مشاهده میکنم که امامی بزرگ و رهبری عظیمالشأن با دو همراه خود، یعنی حجتالاسلام شیخ محمد یعقوب و استاد عباس بدرالدین، که آنها نیز هر کدام دارای جایگاه و منزلتی خاص در کشور و جامعه ما هستند، به مدت ۲۱ یا ۲۲ سال است که ناپدید شدهاند و ما از وضعیتشان بیخبر هستیم.
سروران! ما بر اساس قاعده استصحاب عمل میکنیم. بر اساس اصول شرعی، قانونی و عرفی عمل می کنیم. ما هیچ چیز نمیدانیم فقط اطلاعاتی جمعآوری میکنیم. هر از چند گاه از دوردستها خبری به دستمان میرسد، گفته میشود که قضیه از این قرار است، بعد هم همه چیز پایان میپذیرد. این بسیار دردناک و در عین حال شرمآور است. من گفتم که میخواهم قدری با صراحت و احساس درونی با شما سخن بگویم.
قصد ندارم پروندههای گذشته را باز کنم و بپرسم دولت لبنان برای سه شهروند ناپدید شده لبنانی، که یکی از آنان رهبر و نماد وحدت ملی و بیداری این کشور به شمار میرفت، تا کنون چه کرده است؟ نمیخواهم به این موضوع بپردازم. اما میخواهم این پرسش را مطرح کنم که از حالابه بعد، دولت کنونی لبنان چه خواهد کرد؟ چگونه میخواهد به این موضوع بپردازد؟
ما خواستار در پیش گرفتن طرح و برنامهای مشخص در اینباره شدیم. نگفتیم در لیبی عملیات کماندویی انجام دهید و امام و همراهانش را آزاد سازید. تنها خواستار آن شدیم که طرح و برنامه مشخصی را برای پیگیری قضیه در نظر بگیرند. اما تاکنون هیچ جوابی دریافت نکردهایم. نمیدانیم اصولاً آیا دولت لبنان خواهان پیگیری این پرونده هست یا نه؟ و اگر خواهان انجام چنین کاری است، برنامهاش چیست؟ و مسئول مربوطه کیست؟
فرض کنید که بنده نظر، پیشنهاد و یا اطلاعاتی دارم. با چه کسی باید آن را در میان بگذارم؟ آیا باید با رؤسای قوای سهگانه، نخستوزیر و تکتک سی وزیر کابینه تماس بگیرم؟ این پرونده در اختیار چه کسی است؟ ما چیزی در مورد طرح و برنامه دولت نشنیدهایم. اصلاً در این مورد که آیا دولت توجهی به این پرونده دارد یا ندارد، هیچ چیز نشنیدهایم. نشنیدهایم که مسئولیت پیگیری این پرونده را وزیر یا کمیتهای وزارتی بر عهده گرفته باشد. در حالی که این موضوع شایسته آن است که کمیتهای متشکل از چند وزیر مسئولیت آن را بر عهده گیرد. کمیتهای وزارتی که وزرای خارجه، دادگستری و دیگر مسئولین ذیربط در آن گرد هم آیند. وزرایی که این موضوع در حوزه کاری آنان است باید کمیتهای تشکیل دهند و مسئولیت کار را بر عهده گیرند. این کمیته است که باید گزارش دهد که در خصوص این پرونده چه کرده، به چه نتایجی دست یافته است، و اکنون در کجا قرار دارد.
پیشنهاد آیتالله شمسالدین (عافاه الله) در خصوص این پرونده صد در صد درست است و دولت باید به بهترین وجه آن را اجرا کند. اما واقعاً دولت با این پیشنهاد چه خواهد کرد؟ تاکنون معلوم نشده است که چه کسی عامل رسیدگی به این پرونده است. این پرونده همچنان در درون دولت بیصاحب و بدون متولی باقی مانده است.
اگر رئیس پارلمان به این موضوع اهتمام دارد، به این علت نیست که ریاست پارلمان را بر عهده دارد، بلکه به این سبب است که رئیس جنبش امل و از فرزندان این مکتب است. دولت لبنان تا کنون هیچ اقدامی نکرده است که نشان دهد، به عنوان دولت لبنان حتی ذرهای به این پرونده بها میدهد، یا میتواند آن گونه که میتواند قدمی برای آن بردارد. سؤال اساسیی که اینجا مطرح می شود آن است که آیا دولت لبنان معتقداست که توانایی هیچ نوع اقدامی، حتی در حد تعیین سرنوشت امام موسی صدر را ندارد؟ اگر چنین است صریحاً بگوید: ای دوستداران امام، خانواده امام، ای یاران و پیروان امام و ای ملت لبنان، من از این کار ناتوان هستم، شما خود هر کاری که مصلحت میدانید برای یافتن و بازگرداندن امام انجام دهید. اگر دولت مسئولیت خود را انجام نمیدهد و گروههایی از مردم با شیوههای خود حاضرند این مسئولیت را بپذیرند موضع دولت در برابر آنان چه خواهد بود؟
تمامی آنچه ما میخواهیم آن است که سرنوشت امام و دو همراه او روشن شود، و سپس برای بازگرداندن آنان اقدام شود. نه ما و نه خانواده امام از حقیقت نمیترسیم. اگر امام زنده است او را بازگردانید. اگر هم به اتفاق همراهانش شهید شده است، این راه و رسم آبا و اجداد طاهرش است. ما به کشته شدن عادت داریم و شهادت افتخاری است که خداوند به ما ارزانی داشته است. خصوصاً خاندان امام موسی صدر که شهیدان بسیاری را در این راه تقدیم کرده است. اما باید بدانیم درست نیست که پس از گذشت بیست و دو سال، سه شخصیت بلندپایه ما که یکی از آنان دارای چنین مقام و منزلت و جایگاه رفیعی است، گرفتار باشند، و ما هیچ اطلاعی از آنان نداشته باشیم و مسئولین ذیربط لبنانی این چنین، عادی، زندگی روزمره خود را پی گیرند. برای اینکه سوء تفاهمی به وجود نیاید مایلم تذکر دهم همه ما در لبنان اتفاق نظر داریم، که مسئولیت اصلی زندگی و سرنوشت امام موسی صدر و دو همراه وی، بر عهده دولت کنونی لیبی و شخص سرهنگ معمر قذافی، و نه هیچ کس دیگر، است.
برخی از برادران ما داستان ایتالیا را پیگیری کردند و با لبنانیها، فلسطینیها و افرادی که آن زمان با لیبی دوستی داشتند تماس گرفتند. لازم است تأکید کنم که هیچ کدام از دوستان و همپیمانان لیبی، و حتی دشمنان امام، داستانپردازی لیبی را مبنی بر سفر امام از طرابلس به ایتالیا نپذیرفتند. هیچ کس در دنیا این داستان را نمیپذیرد. این مسئله روشن و قطعی است.
لیبیاییها از کمیته حقیقتیاب و کمیته تحقیق مشترک لبنان و لیبی سخن میگویند. ما نیز چون برادران خود اعتقاد داریم که این کمیته مأموریت دارد تا قضیه امام را پایمال و قذافی را تبرئه کند. مأموریت این کمیته آن است که برود و بازگردد، سپس اعلام کند، آری امام از لیبی خارج شده است. خیلی صریح میگویم که این کمیته، و هر کمیته و تلاشی که بخواهد حقوق امام را پایمال و عامل را مجهول جلوه دهد، از نظر ما مردود است. بسیار متأسفم که امروز به مرحلهای رسیدیم، که برای هر اظهار نظر اعتراضآمیزی در معرض توبیخ و مجازات قرار میگیریم و ام رائد، خواهر امام موسی صدر، در یک مصاحبه تلویزیونی گفتند: «و متأسفانه ظاهراً بلایی که بر سر بعضیها آمده بر سر ما هم خواهد آمد.»
ام رائد در مورد اینکه امام کجا مخفی نگاه داشته شده است واقعیت را گفت و افزود که امام در لیبی ناپدید شده است. لیبی پس از آن لبنان را به قطع روابط تهدید کرد. وقتی پارلمان لبنان در جلسه افتتاحیه اخیر خود و در اقدامی اعتراضآمیز سفیر لیبی را برای حضور در جلسه دعوت نکرد، برخی افراد به این عمل اعتراض کردند و اظهار داشتند، رئیس مجلس حق چنین کاری را نداشته است. به عکس من اعتقاد دارم که اگر رئیس مجلس از سفیر لیبی دعوت به عمل آورده بود، که البته دعوت نکرده و نخواهد کرد، در آن صورت به ملت لبنان که مجلس نماینده آن است، توهین کرده بود. اقدامات لیبی از قبیل قطع روابط با لبنان، اخراج کارگران لبنانی، توقف واردات برخی محصولات کشاورزی و تهدیدهایی از این دست، نوع منطق و ذهنیت لیبی را در برخورد با لبنان نشان میدهد. در حقیقت مایلم اینجا تأکید کنم که جایز نیست هنگام بررسی این مسئله چنان رفتار کنیم، که گویی مسئله میان ما و لیبی، تحتالشعاع مشکل سیب یا کارگران لبنانی است. این نوع رفتار آنان را تقویت میکند و جسور میسازد تا به مرحلهای برسند، که دیگر مثل من و شما نتوانیم از امام غایب، ربوده شده و مورد تعدی قرار گرفته خود سخن بگوییم. یعنی منی که امروز سخن میگویم یا برادرانم که سخن می گویند، باید نگران واکنش لیبی باشیم که ممکن است کارگران لبنانی را از کشور خود اخراج کند.
من معتقدم که ما وقتی به موضوع حقی ایمان داریم، بایستی آن را دنبال کنیم. واکنش طرف مقابل هر چه باشد، اهمیتی ندارد. در جریان مقاومت، زنان و کودکان و خانوادههای ما کشته شدند، خانههایمان ویران گشت، اما عقبنشینی نکردیم، زیرا ایمان داشتیم که راه مقاومت، حق است. مطالبه کردن امام موسی صدر و تلاش مُجدانه برای بازگرداندن او و دو همراهش نیز موضوعی حق است که در راه آن باید خونها و جانها بدهیم. چه رسد به آنکه اموال و ارزاقمان از سوی لیبی مورد تهدید قرار گیرد.
لیبی مدعی است که دارد به لبنان جایزه میدهد و کالاهای لبنانی را خریداری میکند تا از مقاومت حمایت کند. من همان گونه که استاد نبیه بری از جانب حزبالله و حرکت امل سخن می گوید، به نمایندگی از جنبش امل و حزبالله و تمام مجاهدین لبنانی، که پیروزی اخیر به دست آنان تحقق یافت، و در طلیعه خط جهاد و شهادت بودند و فرزندان و شاگردان امام موسی صدر هستند، به دولت لیبی اعلام میکنم، که اگر بر آن است تا هدیه، کمک یا پاداشی را به مناسبت این پیروزی به مردم لبنان پیشکش کند، باید امام موسی صدر و دو همراهش را به آنان بازگرداند. قذافی در هنگام انتفاضه در کانالهای ماهوارهای عربی ظاهر گشت و در هیئت یک رهبر انقلابی عظیمالشأن و مجاهد عرب سخن گفت. ولی او در نشست سران عرب حاضر نشد و به هیئت اعزامی خود نیز دستور داد آن اجلاس را ترک کنند. از تمامی این حرکتها چه چیزی عائد ملت فلسطین شد؟ اگر قذافی واقعاً خواهان کمک به ملت فلسطین است، باید این مرد بزرگ را به صحنه بازگرداند. این مرد بزرگی که وقتی برخی گروههای فلسطینی به سویش گلوله شلیک کرده بودند، اعلام داشت که من با عمامه، محراب و منبرم از مقاومت فلسطین حمایت میکنم. اگر قذافی واقعاً خواهان کمک به فلسطین و انتفاضه است، باید امام موسی صدر، این مرد بزرگ و دو همراهش را بازگرداند. غیر از این هر چه باشد، جز توطئه علیه مقاومت لبنان و انتفاضه فلسطین، چیزی نخواهد بود.
برای آنکه مسئله امام و دو همراه وی، به بزرگداشت سالگرد ربوده شدن آنان در ۹ شهریور، و نیز به این کنفرانس گرانقدر سالانه که به نام او برگزار می شود، محدود نگردد، پیشنهاد تشکیل یک کمیته بلندپایه ملی، و نه یک کمیته بلندپایه شیعی را، برای پیگیری پرونده مطرح میکنم. چرا که این موضوع تنها به شیعیان مربوط نیست، بلکه مسئلهای ملی است که تمام لبنانیها بدان علاقه دارند. هدف از ربودن امام موسی صدر تنها ضربه زدن به شیعیان و مسلمانان نبود. بلکه هدف ضربه زدن به کل لبنان، مقاومت و وحدت ملی آن بود. از همین رو نمیتوانیم این موضوع ملی، میهنی و بسیار مهم را به چارچوبی شیعی یا حتی اسلامی محدود سازیم. شایسته است که این کمیته تشکیل شود، و پرونده را به صورت دائمی و روزانه مورد پیگیری قرار دهد.
پیشنهاد من آن است که مجلس اعلای شیعیان، به عنوان اولین مؤسسه و نهادی که از سوی امام موسی صدر تاسیس گردید، به تشکیل این کمیته ملی و بلندپایه اقدام کند. شما سرورم، حضرت شیخ عبدالامیر قبلان، شروع کنید، ما نیز در خدمتتان هستیم. ما خود را سرباز و پیاده نظام این مسئله میدانیم. تقاضا دارم که این کمیته تشکیل شود. البته این مسئله مانع از آن نیست که دوستداران و علاقهمندان امام در اینجا و آنجا، صرف نظر از گرایشات سیاسیی که امروز دارند، گروههای پیگیری تشکیل دهند. حتی اگر در هر خانه، روستا، شهر و کشوری چنین کمیتهای تشکیل شود، هیچ مانعی ندارد. سالی که در پیش داریم، باید سال روشن شدن سرنوشت امام موسی صدر و دو همراه وی باشد. بایستی این هدف را نصبالعین خود قرار دهیم و بر خداوند توکل کنیم. تجربه گذشته به ما آموخته است که اگر هدفی را در پیش بگیریم، در راه آن اخلاص بورزیم و بر خداوند سبحان و متعال توکل کنیم، خداوند نیز ما را یاری خواهد داد و به مقصود خواهد رساند.
در آخر به امام موسی صدر میگویم که ما و تمامی فرزندان و عاشقان و عزیزان شما در لبنان، نسبت به شما، سرنوشت، روش و اهدافتان وفادار خواهیم مانده با پیروی از اسلام اصیل قرآنی و محمدی، با دفاع از محرومین، و یا مقابله با دشمن صهیونیستی و طرحهایش، با چشمان دوخته شده به بیتالمقدس، با تلاش پیگیر خویش برای باز پس گیری سرزمین اشغال شده و مقدس، با وحدت ملی، و با تمسک به سرنوشت مشترک لبنان و سوریه، و نیز با اخلاص خود در برابر انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران.
ای سرور! ای امام و ای رهبرم! چند ماه پیش با اسرا عهد بستیم که آنان را در زندانها رها نخواهیم کرد. ما ملتی هستیم که اسرای خود را در زندانها فراموش نمی کنیم. پس چگونه ممکن است که امام اسرا، امام شهدا، امام مجاهدان و امام آرزوهای خود را در زندان به فراموشی بسپاریم؟ البته راه رسیدن ما به اسرا روشن است. منظور از طریق کوفی عنان یا سازمان ملل نیست بلکه راه این است که از دشمن اسیر میگیریم، و با کمال احترام اسرا را مبادله میکنیم. راه رسیدن به آنان روشن است و آن را طی کردهایم. آنان امروز از هر زمان دیگری به لحظه آزادی نزدیکتر شدهاند. اما چگونه راه خود را به سوی شما باز کنیم؟
به هر حال ما ان شأ الله این راه را طی خواهیم کرد. ما این راه را خواهیم پیمود و به وصال یار و آن آغوش گرم خواهیم رسید. ای امام! از شما، از خانواده محترمتان و از همه عاشقانتان عذر می خواهیم که با تاخیر آمدهایم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته