صحبتی که میکنم مربوط به زمانی است که امام موسی صدر به لبنان رفتند و فعالیت سیاسی خود را شروع کردند. به حسب کمیت، بزرگترین طایفه لبنان شیعیان هستند، پس از آنان اهل سنت، بعد مسیحیها و بعد دروزیها قرار دارند. ولی مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی و همچنین مراکز فرهنگی لبنان در دست مسیحیان بود. مارونیها، که تیرهای هستند از مسیحیان، در آن هنگام شاید حدود چهارصد هزار نفر بودند که نسبت به مردم لبنان در اقلیت بودند. ولی تمام مراکز قدرت را در اختیار داشتند. مراکز سیاسی و اقتصادی و تبلیغاتی در دست مارونیها بود. مارونیها تشکیلات سیاسیِ وسیعی به نام کتائب داشتند.
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لِله ربالعالمین و الصلوه و السلام علی رسول الله و آله الطیبین الطاهرین.
برای اینکه بتوانم درباره نقش امام موسی صدر در نهضت بزرگ تشیع صحبت کنم، ضروری است که وضع سیاسی لبنان را در دورانی که ایشان به لبنان منتقل شدند، به اجمال بررسی کنم. لبنان ترکیب سیاسی بسیار پیچیدهای دارد. این ترکیب متأثر است از وضع دینی و مذهبی از یک سو، و وضع احزاب سیاسی از سوی دیگر، که به نحوی با وضع دینی در پیوند است، و بالاخره جهت سوم که نیرو و نفوذ قدرتهای خارجی است که باز به نحوی با احزاب سیاسی لبنان مرتبطند. در لبنان چهار گروه مذهبی بزرگ وجود دارد که عبارتند از: شیعیان، سنیها، مسیحیها و دروزیها.
صحبتی که میکنم مربوط به زمانی است که امام موسی صدر به لبنان رفتند و فعالیت سیاسی خود را شروع کردند. به حسب کمیت، بزرگترین طایفه لبنان شیعیان هستند، پس از آنان اهل سنت، بعد مسیحیها و بعد دروزیها قرار دارند. ولی مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی و همچنین مراکز فرهنگی لبنان در دست مسیحیان بود. مارونیها، که تیرهای هستند از مسیحیان، در آن هنگام شاید حدود چهارصد هزار نفر بودند که نسبت به مردم لبنان در اقلیت بودند. ولی تمام مراکز قدرت را در اختیار داشتند. مراکز سیاسی و اقتصادی و تبلیغاتی در دست مارونیها بود. مارونیها تشکیلات سیاسیِ وسیعی به نام کتائب داشتند.
همچنین کاتولیکها و ارمنیها و حزب احرار هم در اختیار مارونیها بود. عملاً دو حزب کتائب و احرار گردانندگان اصلی وضع سیاسی و اقتصادی لبنان بودند. در دنباله این اجمالی که از وضع دینی لبنان عرض کردم نظری هم به احزاب سیاسی بیفکنیم. احزاب سیاسی لبنان در حقیقت تابع وضع دینی بود. دروزیها حزبی داشتند به نامِ «الحزب التَّقَدُّمی الاشتراکی»، که کمال جنبلاط رهبری آن را بر عهده داشت. پس از کشته شدن کمال، ولید، فرزند او، رهبری این حزب را بر عهده گرفت. مارونیها و مسیحیها دو حزب بزرگ کتائب و احرار را داشتند، و احزابِ دیگر درجه دوم. شیعیان حرکت محرومین را داشتند که امام موسی صدر تأسیس کردند.
اینها احزابی بودند در کنار احزاب دیگر، که به نحوی از خارج به آنها کمک میشد؛ از قبیل دو شاخه حزب بعث: شاخه عراق و شاخه سوریه، که دائماً میان این دو شاخه در لبنان درگیری بود. لبنان یکی از میادین درگیریِ دو شاخه حزب بعث به شمار میرفت. احزابی که در لبنان فعالیت میکردند، غالباً مسلح بودند. در آن زمان و همچنین در این زمان قدرت یعنی سلاح و هر گروه و حزب و جمعیتی که افراد مسلح بیشتری داشت، قدرت بیشتری قبضه کرده بود. به یاد دارم که آن روزها آماری درباره کتائب میخواندم که تقریباً به شماره مردان و جوانان بالغ، افراد مسلح داشتند.
اینها را من دقیقاً یادم نیست، اما این طور به نظرم میآید که افراد مسلح حزب کتائب جوانان بالغ بالای شانزده - هفده ساله مارونیها بودند و به طور طبیعی این مجموعه میتوانند قدرت سیاسی و نظامی را قبضه کنند و قدرت سیاسی به دنبال قدرت نظامی و قدرت مالی هم به دنبال قدرت سیاسی است و همچنین تبلیغات. از این بخش که بگذریم بخش سوم برای ترسیم وضع آن روز لبنان لازم است.
قدرتهای خارجی در لبنان به طرز عجیبی درگیر رقابت بودند. در آن دوران دو قدرت بزرگ در لبنان بیش از همه درگیر بودند؛ یکی شوروی و دیگری آمریکا. نفوذ شوروی عموماً در احزاب چپ لبنان و نفوذ آمریکا در احزاب راست بود که میتوان از آن میان، حزب کتائب و احرار را بر شمرد. بعد از این دو قدرت، قدرت دیگری چون فرانسه همیشه در لبنان حضور داشته است. حتی امروز هم که از استعمار لبنان مدت زمانی میگذرد، همچنان زبان و فرهنگ و اخلاق و عادات فرانسوی و نفوذ فرهنگی فرانسه در لبنان به طور محسوس، مخصوصاً در میان مسیحیان، مشهود است. اسرائیل هم نفوذ زیادی در دو حزب کتائب و احرار داشت و عملاً به این دو حزب کمکهای فراوانی میکرد.
کشورهای عربی هم در لبنان رقابت داشتند، مثلاً حزب بعث شاخه عراق در لبنان بسیار فعال بود و افراد مسلح زیادی داشتند و شیعیان را هم به نحوی جذب کرده بودند. این مطلب را باید در نظر بگیریم که احزاب چپ لبنان، چه فلسطینی و چه لبنانی، در جذب جوانهای شیعه مؤثر بودند و جوانهای شیعه به نحوی وارد احزاب چپ لبنان شده بودند. میتوانیم از سوریه هم نام ببریم. چون سوریه بیشترین مرز را با لبنان دارد، از همین رو بیشترین تأثیر را در لبنان دارد. امروز هم بزرگترین و مؤثرترین قدرتی که در لبنان وجود دارد، سوریه است.
دولت لیبی هم، نقش بزرگی داشت و از راه نفوذ در احزاب چپ لبنان و چپ فلسطینی، به رهبری معمر قذافی، در صحنه سیاست لبنان حضور فعال داشت. کشورهای دیگری هم مثل مصر بودند. مصر و سوریه همیشه در لبنان رقابت داشتند. مصر در آن زمان قدرت زیادی داشت، خصوصاً در دوران جمال عبدالناصر که توانست قدرت سیاسی فراوانی در لبنان برای خود ایجاد و سازمانهای جاسوسی خود را در آن کشور فعال کند. لیبی هم با تشکیل «الناصریون المستقلون» نقش زیادی در لبنان داشت. این مسائلی که ذکر کردم فشردهای است از صحنه سوم لبنان، اما صحنه چهارمی را هم برای فهمیدن نقش آقای صدر در لبنان باید اندکی توضیح دهم و آن وضعیت فلسطینیها است.
فلسطینیها حضور وسیعی در لبنان دارند، و اردوگاههای آنان در لبنان مستقر است. احزاب فلسطینی که بزرگترین آنها فتح و بعد صاعقه بود، در لبنان فعالیت میکردند؛ فتح در اختیار یاسر عرفات و صاعقه در اختیار زهیر محسن بود. همچنین احزاب دیگری هم فعال بودند. فلسطینیها آن روز مسلح بودند. اما از نظر سازمان، شیعیان بزرگترین تشکیلات را داشتند. من فکر میکنم هیچ لبنانی در این حقیقت شک ندارد. اما از لحاظ مراکز مالی و فرهنگی، شیعیان در مرتبه سوم قرار داشتند. امام موسی صدر در چنین شرایطی فعالیت خود را در لبنان آغاز کرد. نقطه آغاز حرکت او صور بود و تا بیروت ادامه یافت. فعالیت ایشان در لبنان فراگیر شد، سپس ادامه پیدا کرد تا سرانجام در عرصه کشورهای عربی گستردگی و بازتاب زیادی پیدا کرد.
من در این فرصت به نقش فرهنگی ایشان نمیپردازم. من از نقش فرهنگی ایشان، چه در دورانی که در صور بودند و چه بعداً در بیروت، همچنین از نقش فرهنگی ایشان در مؤسسات و واحدهای فرهنگی مجلس اعلای شیعیان، صحبت نمیکنم. فقط نقش سیاسی ایشان را در لبنان، تا آن جایی که وقت دارم، توضیح میدهم. ایشان بیشتر در فکر زعامت سیاسی بود. یکی از اقدامهای بسیار اساسی ایشان در آن دوره این بود که زعامت دینی را با زعامت سیاسی یکی کردند. با وجود رهبران دینی فراوان در لبنان، یعنی رهبران سنی، رهبران دروزی، رهبران مارونی، رهبران ارمنی و کاتولیک، همه مردم لبنان میدانند که محبوبترین زعیم در لبنان آقای صدر بود.
زعامت سیاسی آقای صدر بسیار گسترده بود و شیعیان را در سطح وسیعی جذب کرده بود. با همه رقابتها و کارشکنیهایی که وجود داشت، زعامت سیاسی بسیار توانایی به وجود آورد. همه، بالاتفاق، اذعان دارند قویترین و محبوبترین زعیم سیاسی آن روز لبنان بود. ایشان از این زعامت سیاسی گسترده، بهترین استفادهها را کرد و برای رسمیت دادن حضور سیاسی شیعیان در لبنان، مجلس اعلای شیعیان را تأسیس کرد. این مجلس توانست فعالیتهای سیاسی شیعیان را در لبنان متمرکز و حضور سیاسی آنان را در لبنان فعال کند. پس از مجلس اعلای شیعیان تشکیلات سیاسی - نظامی وسیعی به نام «حرکه المحرومین» تشکیل داد که در دروان ایشان نقش بسیار وسیعی در لبنان داشت.
هنگامی که تاریخ شیعه را در آن دوران مطالعه میکنیم میبینیم که تمام گروهها، اعم از مسیحیها و دروزیها و اهل تسنن، همه مسلح بودند. در این میان شیعیان میلیشیا و سلاح نداشتند. جمعیتی که مسلح نبود، نمیتوانست حقوق خود را احقاق کند.
اقدام اساسی امام موسی صدر این بود که بعد از تشکیل مجلس، «حرکت المحرومین» را با شاخه نظامی بسیار فعال تشکیل دادند. این حرکت غیر از شاخههای نظامی دیگری بود که از جانب لیبی حمایت میشدند و یا احیاناً از عراق یا از شوروی آن روز کمک میگرفتند و دستمزد زیادی به افراد مسلح خودشان میدادند. اما افراد حرکت المحرومین، مبلغ ناچیزی میگرفتند و امکاناتشان هم اندک بود. این حرکت هنوز تا آن روز یک ارگان رسمی نداشت که آنان را معرفی کند.
سوریه این حرکت را تأیید میکرد. سوریه، بنا بر مصالحی که در لبنان داشت و احساس میکرد که رهبری آقای صدر در میان مردم شیعه بلکه در جهان اسلام بسیار گسترده است، حرکت محرومین را کمک میکرد. حمایت خارجی دیگری نبود. نقش ایران هم بسیار منفی و خرابکارانه بود، یعنی ساواکِ آن روز در لبنان و در بیروت فعالانه حضور داشت و تا آنجا که میتوانست در کار آقای صدر و حرکت محرومین اخلال میکرد و چوب لای چرخ آنها میگذاشت.
این کاری بود که ایشان در سه بخش شروع کرد؛ در زعامت سیاسی و در متمرکز کردن زعامت سیاسی در یک مؤسسه رسمی به نام «مجلس اعلای شیعیان» و در تشکیل حرکت وسیع سیاسیی به نام «حرکه المحرومین». شاخه نظامی این حرکت امکان حضور سیاسی - نظامی فعال در لبنان بلکه در منطقه به شیعیان میداد. قطعاً شرایط آن دوران در این حرکت مؤثر بود، ولی به یقین باید نقش آقای صدر را در این جنبش و جهش، که در میان شیعیان پیدا شد و تا امروز هم ادامه دارد، نقشی اساسی در تاریخ شیعه بدانیم.
جوانان شیعه در مقاومت اسلامی لبنان هنوز بهترین نقش را دارند و اسرائیل را مجبور کردند تا از لبنان خارج شود. این کاری بود که فلسطینیها در تمام دوران فعالیتشان، با همه احزابشان، از قبیل فتح، صاعقه، الجبهه الشرقیه و القیاده العامه، نتوانستند در فلسطین انجام دهند. ولی جوانان شیعه، با پافشاری و تکیه به خداوند سبحان و متعال و با حمایتی که هماکنون جمهوری اسلامی از آنان میکند، اسرائیل را تقریباً از پای در آوردند. این نشان میدهد که شیعه در منطقه قدرتی است و شیعیان میتوانند که قدرت اساسی سازندهای برای رهبری حرکت و جنبش اسلامی منطقه داشته باشند.
این را هم در آخر سخنانم عرض کنم که ربودن امام موسی صدر چگونه صورت گرفت. در ربودن ایشان میتوانیم به یک مثلث عراق، لیبی و احزاب لبنان اشاره کنیم. این مثلث نقش بسیار وسیعی داشت و در همان روزها که اواخر ماه رمضان بود، معمر قذافی از آقای صدر دعوت کرد. ایشان گفتند حالا چند روزی بگذرد که ماه رمضان به آخر برسد، پس از آن خواهیم آمد. اما قذافی اصرار کرد که زودتر بیایید. ایشان هم به همراه آقای شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین به لیبی رفتند و در آنجا ربوده شدند و این مسئله تا به امروز ادامه پیدا کرده است.
لیبی نقش اول را داشت و یکی از ارکان سهگانه این مثلث بود که کار ربودن آقای صدر را عملی و محقق کرد. عراق هم نقش دیگری داشت، که من نقش عراق را کمتر از نقش احزاب چپ لبنان و لیبی نمیدانم. بنابراین، این مثلث را مسئول دستگیری مظلومانه امام موسی صدر میدانم. عراق و احزاب چپ لبنان کینه آقای صدر را داشتند. چون آقای صدر توانسته بودند که جوانهای شیعه را که جذب احزاب چپ شده بودند به حرکت محرومین جذب کنند، که یک حوزه سیاسی - اسلامی شیعه بود. با ربودن امام موسی صدر یکی از عقلهای توانا و شخصیتهای بارز و رهبران بزرگ جهان اسلام را از دست دادیم. و باید گفت حرکت شیعیان در این مدت نامطلوب نبوده است. تظاهرات یکصد هزار نفری که در صور و بیروت شد، همچنین در سفر معمر قذافی به سوریه، جمعیت عظیمی از لبنان حرکت کردند و برای اعتراض به ربودن امام موسی صدر به دمشق آمدند.
از خداوند میخواهیم وسایل فرج ایشان و همه اسرای شیعه را فراهم کند و این قدرتهای فعال و سازنده شیعه را که برای حرکت و جنبش اسلامی حرکت میکنند، قدرت و توانایی بیشتری بدهد و راه را برای آنان بگشاید.
و الحمد لِله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله.