غیبت امام موسی صدر، در جریان بحران لبنان، یک رویداد عادی نبود. زیرا امام نهتنها در صحنههای اسلامی و ملی جایگاه متمایزی داشت، بلکه شخصیت وی به عنوان نقطه تجمع ویژگیهایی استثنایی، تأثیری قاطع بر مراحل حساس بحران لبنان میگذاشت. چه بسا همین عوامل باعث شد، تا تصمیم حذف امام از صحنه، به صورت یک تصمیمگیری استراتژیک جلوه کند، و در جنگ داخلی به شکل یک نقطه تحول بنیادین درآید.
نقطه تحولی که دگرگونیهای سرنوشتسازی را در سمتگیریهای اجتماعی و سیاسی درپی داشته است. در سالگرد ربودن امام صدر از صحنه، سخن گفتن درباره وی و موقعیت پیشگامش در سطوح اسلامی و ملی، مستلزم تأکید بر نقش بزرگ امام در دوران سرنوشتساز و حساس جنگ داخلی لبنان است. خاستگاه وی مبتنی بر دیدگاه و هدفهایی بود که اینک مرجع اصلی یک جریان مردمی آیندهدار گشته است، که در متن مبارزات روزانه خویش، ابعاد دگرگونیای ریشهای در معادل فرقهای سنتی را دربردارد.
این جریان به مستقیما به ریشهکنی فرقهگرایی سیاسی دعوت کرده، و برای تحقق جامعهای میکوشد که در آن سنتهای دادگری، برابری و گرایش به آزادسازی میهن و انسان از زورگویی، محرومیت و نابرابری سیاسی و اجتماعی حاکم است. خارج ساختن اجباری امام صدر از صحنه رویدادها، در جریان توطئهچینی مداوم بر ضد مستضعفان و محرومان، اینک خود مسأله ساز گشته است. بیتردید بسیاری از کسانیکه در مظان اتهام قرار داشتهاند، اینک در تنگنا و انزوای کامل بسر میبرند.
در واقع هدف توطئه چینان از حذف فیزیکی امام صدر از صحنه با دیواری از مخالفت مردمی در قبال تجزیه طلبی و کشورهای ملوکالطوایفی نژادپرست روبهرو شد. با این معنا، در حذف امام از صحنه، ابعاد یک توطئه پیچیده مشاهده میشود، تا لبنان سرشار از درگیری میان فرقهها گردد. در طرح سلب مصونیت ازجامعه لبنان، در برابر تجدید حیات خطر فرقهگرایی، همین مانده بود که سرچشمه مقاومت از صحنه حذف گردد، و در نتیجه ناتوانسازی و فلج نمودن پیکره جامعه به سهولت انجام گیرد.
اکنون به موازات پیدایش تمایلات تجزیه طلبانه و انهدام گرایانه فرقهای و مذهبی، گرایش سیاسی مردمی که شکلدهنده گفتگو و جوشش میان فرقهها و گروههای لبنان است، یکی از نمادهای اصلی وحدتبخش خویش را از دست میدهد؛ بدینسان مقصود اصلی حذف امام صدر از صحنه لبنان روشن میگردد، و پرچم خصومتورزی و تفرقهگرایی بالا میرود، و فرهنگ فتنهانگیزی و دورویی تقویت میشود.
دشمنان مصرانه در تلاش بودند تا منطق جنگطلبی و پراکندگی بر افکارسازنده چیره گردد، و بار دیگر مرحلهای از تعصب جاهلی و قبیلهای حکمفرما شود، که در آن افکار سیاسی در آمیزهای از انفعال و تنگی افقهای فکری غوطهور گردد، و بحران به بیراهههای تازهای بگراید تا دعوتهای وحدتبخش و گفتگو دیگر سودی نداشته باشد. بی تردید امام صدر تجلیبخش گفتگویی بود که براساس احساس راستین عدالت، مساوات و همزیستی استوار، و از سلطه طلبی، انحصارطلبی، باندبازی و گروهگرایی بهدور بوده است.
علاوه براین، مشکل جنگ داخلی از یک سو عناصر نابودساز مبانی بههم پیوستگی و اتحاد مردم را برمیانگیخت، و از سوی دیگر تلاشهای خستگیناپذیری به منظور ذوب کردن میهن به صورت افراد و گروهها در کوره اسکاندهی دائمی آنان انجام میگرفت. هدف، در نهایت سهولت بخشیدن به نصب پلهای پنهان همگام با هدفهای توطئه صهیونیسم در لبنان و منطقه بود، و در هردو مورد لازم بود مانعی که سنگ راه توطئه است از میان برداشته شود. از این رو تصمیم به ربودن امام ازصحنه، پیامی بود به همه کسانی که به وحدت و آزادسازی میهن میاندیشیدند.
این توطئه در واقع نتیجهای معکوس برای توطئه چینان دربرداشت، چراکه حذف امام از صحنه چهبسیار اندیشهها را بیدار کرد، و غیبت «نماد»، به اوجگیری مقاومت و یاری رسانی به مسألهای انجامید، که به خاطر آن امام مبارزه کرد و از صحنه حذف گردید. پیام امام همچنان استمرار دارد و بیش از هر زمان دیگر احساسات ملی گرایان و مسلمانان را به انجام عملیِ هدفهای اصیل حرکت محرومان و مستضعفان لبنان دعوت میکند، تا با عمل و مبارزه، خلئی را که توطئه میخواست به اندازه مساحت میهن ایجاد کند، پر سازد. امام آهنگی بود که در سکوت توطئه تجزیه طنین انداز شد.
او همگان را به وحدت، آزادسازی و دگرگونی دعوت میکرد. حذف وی از صحنه بر پافشاری محرومان خواهد افزود تا آنچه را امام آغاز کرده بود، به هرقیمتی که شده و با وجود تنوع و تعدد ابزارهای توطئه، به سرمنزل مقصود برسانند.