بررسی تفصیلی و بیان علل شهرت و ویژگیهای امام موسی صدر به وقت کافی نیاز دارد. در وقت محدود، آن هم در یک جلسه، امکان پذیر نیست. ولی خیلی فشرده و فهرستوار میتوان آنها را بیان کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمد القائل رفع الله الذین آمنوا و الذین اوتوا العلم درجات و الصلوه علی رسوله الامین القائل ایها الناس یعکموا و علموا و سررا و السلام علی اهل بیته الطیبین و الطاهرین الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا و القائلین ایها الناس اعلموا ان کمال الدین طلب العلم و العمل به و العلم مجزون عند اهله و قد امرکم ان تطلبوه من اهله فاطلبوه.
پیش از ورود به اصل بحث مناسب میبینم موضوعی را به عنوان مقدمه، خیلی خلاصه و فشرده بیان کنم. همه آگاهید که جامعه اسلامی عالمان بزرگی داشته و دارد، که هر یک به سهم خویش به اسلام و جامعه اسلامی خدمات شایانی کردهاند و می کنند. ولی میبینیم که هیچ گاه از آنان تقدیر نشده است و دانش ستیزان و منحرفان در این امر نقش زیادی داشتهاند. اما از آنجا که چراغ علم و دانش هیچگاه خاموشی ندارد، پس از پدید آمدن نظام اسلامی صاحبنظران در این برهه حساس، احساس مسئولیت کردند و بر آن شدند که از شخصیتهای علمی تقدیر و تجلیل کنند و دیدگاههای علمی و شیوههای تبلیغی و کارهای پسندیده آنان را برای پژوهشگران شرح دهند.
دانشوران نیز در ضمن مقالهها و سخنرانیها ابعاد گوناگون آنان را بررسی کردهاند و می کنند. این بدین علت است که اولاً بزرگداشت آنان در حقیقت بزرگداشت علم و دین است و ثانیاً تبیین موقعیت و ویژگیهای فرزانهای که موضوع مباحث و مقالات قرار می گیرد، میتواند برای دیگران راهنما و راهگشا باشد و با مقایسه آنان، اوضاع نامساعد و زمینههای نامطلوب را شناسایی و بر طرف سازد. ثالثاً بیان افکار و اندیشهها و شیوههای کاری آنان، تاریخ معنوی یک ملت و منعکس کننده آن است و از این طریق میتوان آنان را برای رسیدن انسانهای دانش دوست به مسیر رشد و تعالی اسوه کرد.
پس از ذکر این مقدمه باید عرض کنم که بررسی تفصیلی و بیان علل شهرت و ویژگیهای امام موسی صدر به وقت کافی نیاز دارد. در وقت محدود، آن هم در یک جلسه، امکان پذیر نیست. ولی خیلی فشرده و فهرستوار میتوان آنها را بیان کرد:
۱. استعداد فوق العاده و حافظهای قوی که باعث پیشرفت سریع در تحصیل شد، و او را در حوزههای علمیه قم و نجف اشرف مشهور و نامدار ساخت. و تمام همدرسانش به این خصوصیات اذعان دارند.
۲. تجلیل استادانش در مناسبتهای مختلف از ایشان و تواضع، فروتنی، بیآلایشی و ضمیر پاک و مهر و محبتی که با همگان داشت، هر کسی را، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، که او را ملاقات میکرد، در همان جلسه اول مجذوب و مفتون و شیفته او میساخت.
۳. درک او از جهانشمولی بودن شریعت باعث میشد که احکام را در مقام وعظ و ارشاد مستند و مستدل و جهان پسند مطرح کند، به گونهای که هماهنگ با اوضاع زمان و مکان باشد. کسی که این ویژگی را نداشته باشد، مانند کسی است که روح کلی قوانین را نشناسد و در نتیجه نظریات و نقدهای او برای همگان ثمربخش نخواهد بود.
۴. برخورداری او از جهان بینی اسلام گسترده است و به زمان یا مکانی خاص محدود نیست. از این رو میتوانست مطابق با شرایط زمان، مکان و عرف هر دورانی، مطالب خود را بیان کند و کسی که این ویژگی را نداشته باشد در هر مرحله و مقامی که باشد، نخواهد توانست عناوین اصلی شریعت را با شرایط زمان تجزیه و تحلیل و احکام شریعت را با رعایت موازین با آنها هماهنگ کند.
۵. وی از آرأ و نظریات پیروان ادیان و مذاهب آگاه است. او کاملاً میدانست که پروتستانها، ارتودوکسها وکاتولیکها چه میگویند. آرأ و نظریات یهود را میدانست و همچنین سایر ادیان را. از مذاهب حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی اوزاعی، زیدی، ابازی، طاهری، کاملاً آگاهی داشت؛ از نقاط مشترک بین آنها و نیز از قوت و ضعف یکایک آنها.
۶. احترام به همه آرأ و اندیشههای ادیان باعث شد تا مسائل نظری و اختلافی در جوی سالم، صمیمی و با رعایت کمال ادب بیان شود. واقعاً تمام خصوصیاتی که یک عالم تقریبی باید داشته باشد، ایشان داشت.
۷. شناخت جامعه اسلامی و شناخت جوامع دیگر و نیازهای هر یک.
۸. توانایی نظر دادن در همه زمینههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و هنری، براساس بینش جهانی و واقعیتهای زمان و عینیتهای خارجی، و نه براساس سنتهای غلط محیط و اجتماع و یا پیشداوریهای دینی و یا ذوق و سلیقههای خاص، و نه بر اساس نظر و عقیده پیشینیان که مطابق اوضاع زمان خودشان بوده است. ما نمیتوانیم آرائی را که مطابق اوضاع زمان و برای موضوعات خاص بوده است بیان کنیم. زیرا موضوعات و ویژگیهای درونی و بیرونی آنها بنابر اوضاع متحول شده و احکام دیگری میطلبد. ما نمیتوانیم همان احکام را برای موضوعاتی که متحول شده است، اکنون بازگو کنیم. با کمال تأسف امروز در جامعه اسلامی برخی از نظریههایی را میبینیم که براساس ذوقها و سلیقهها به نام اسلام مطرح میشود. مردم هم آن احکام اسلامی را پذیرفته و میپذیرند. آن احکام مانند پوستینی وارونه است که بر احکام اسلامی بپوشانند و تمام طبایع را از آن متنفر کنند. زیرا احکام باید بر موضوع مناسب با خود مترتب شوند. اگر ویژگی آن موضوعات و یا مناط احکام و موضوعات متحول شدند، پس باید احکام هم متحول بشوند. حکم اگر چه بر موضوع خودش ابدی است و در روایت آمده است: «حلال محمد حلالٌ الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه» اما این سخن به این معناست که حکم بر موضوع خودش ابدی است، ولی اگر موضوع، ویژگیهای آن و ملاکش عوض شود، حکم هم تغییر میکند.
۹. توانایی برای عرضهداشتن دریافتهای خویش از مبانی اجتماعی و اخلاقی اسلام، به گونهای که موقعیت جامعه را با آنها هماهنگ میساخت و جامعه را بر پایه موازین اجتماعی و اخلاقی دینی به سمت رشد و تعالی سوق می داد.
۱۰. درک روح کلی شریعت از مبانی آن، که مبتنی بر آسانگیری و گذشت است. مقصود از تساهل و تسامح دوری از سختگیری بدون دلیل در شبهات مصداقیه و یا مفهومیه است. اصول دین را قرآن می گوید: «یرید الله لکم الیسر و لا یرید لکم العسر»، «یرید الله ان یخفف عنکم و خلق الانسان ضعیفا»، «ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج.»
پیامبر هنگامی که معاذ را به یمن اعزام کرد، گفت به مردم بشارت بده. کاری نکن که مردم مشمئز بشوند و نفرت پیدا کنند. رسول خدا فرمود: «بعثنی بالحنیفیه السمحه السهله» (بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۶۴) خلاصه باید آنچه را خدا و رسول گفته اخذ کرد، نه اینکه براساس ذوقها، سلیقهها و عوامل سنتی - محیطی که چهره اسلام را لکه دار کند، حکم داد. هنگامی که نوبت به مرجعیت شیخ انصاری (ره) رسید، صاحب جواهر (ره) به او گفت: یا شیخ! تو از امروز مرجعی «ولکن قلل من احتیاطاتک فان الاسلام شریعه سهله سمحه» یعنی از احتیاط های خود کم کن، زیرا اسلام دین آسانی و مدارا است.
خلاصه اینکه امام موسی صدر روح شریعت را درک کرده بود و بدین دلیل تلاش و کوشش او بر این بود که احکام را به گونهای که روح کلی شریعت اقتضا دارد، برای مردم بیان کند. زیرا وی بر این اعتقاد بود که نشان داد چهره خشن و بدون منطق از شریعت بر اثر عوامل سنتی و محیطی و اجتماعی و یا خوش آیند مقدسمآبان و روحانینمایان بیسواد و متحجران بیادراک و خودبینان بیمایه (که امروز این خود بینان بیمایه در جامعه ما زیادند) ایمان مردم را سست میکند و به ویژه برای نسل جوان تحملناپذیر است.
من دو نکته را باید این جا عرض کنم، آقایان حلال گفتن آسانتر است تا حرام گفتن. بدون شک منابع اجتهادی یعنی کتاب و سنت اصل اولیه هر چیزی را حلال میداند: «کل شیء حلال حتی تعرف الحرام بعینه» و «کل شیء طاهر حتی تعلم انه قذر.» از این چیزها ما زیاد داریم «احل لکم ما فی الارض جمیعاً.» این حرام گفتن است که دلیل خاص میخواهد.
نکته دوم این بود که پیامبر فرمود: «المحرَّم حلال ا کالمحلل حرام ا.» همانطور که حرام خدا را نمیتوانیم حلال کنیم، حلال خدا را هم نمیتوانیم حرام کنیم. اما متأسفانه حرام گفتن مثل آب خوردن شده است به این علت که فرهنگ ما فرهنگ غلطی است. این طور اساس موازین سنتی محیطی و اجتماعی و برای بیان حکم کردن تنها اصولی دریافت میشد، بیان کند.
امام موسی صدر بر این بود که احکام الهی را از عناصر و مواد اصلی شریعت بیان کند نه با شیوه اخبارگری یا با اصل احتیاط و یا مقدسمآبی. زیرا این شیوههای احتیاطی اگر چه در بعضی جوامع و شرایط مشکلآفرین و مستلزم عسر وحرج نبوده، ولی در بعضی جوامع دیگر مشکلآفرین بوده است.
بدیهی است که هیچگاه دشواری یا سهولت نمیتواند حکم واقعی الهی را تغییر دهد؛ ولی باید دانست که عوامل دشمنی خارجی، اعتراضهای بیجای افراد ناآگاه، ذوقها و سلیقههای افراد نادان نیز اساس تغییر حکم الهی قرار نمیگیرد. این آخرین و مهمترین ویژگی است. یعنی آقای صدر تحول زمان را درک کرده و این تحول در شیوه تبلیغی او اثر گذاشته بود. ایشان به قانون تحول اجتهاد به علت تحول مکان و زمان و عرف خیلی اهمیت میداد. شواهد بسیاری در دست است که رسول خدا در مقام عمل و فرمان، اوضاع زمان، مکان و عرف راکاملاً رعایت میکرد. یکی از موضوعهای بحث من این بود که اینها را بیان کنم. پیامبر چگونه و در کجا اوضاع زمان را رعایت کرد؟ در کجا اوضاع زمان را رعایت کرد؟ در کجا عرف را رعایت کرد؟ ولی مجال بحث نیست.
در هر حال امام موسی صدر روش خود را در تبلیغ با تحول زمان و مکان و عرف متحول میساخت و مطالب خود را کاملاً با شرایط آنها هماهنگ میکرد و حتی روش خود را بدون تحول زمان و تنها با تفسیر مخاطبان تغییر میداد. از این رو ممکن بود که در یک روز در سه جلسهای که در لبنان سخنرانی میکرد با سه شیوه صحبت کند، آن هم با بیان بسیار روان، شیوا و شیرین و در خور فهم برای همه. ابعاد گوناگون زندگی تغییر کرد و مجموعه تمدن بشری متحول شد و در آستانه فضایی شدن قرار گرفت. در نتیجه این تحولات مسائل گوناگون و رویدادهای تازه پدید آمد.
فردی که امر تبلیغ احکام الهی را عهدهدار می شود، چه در حوزه وعظ و ارشاد، چه در حوزه استنباط باید از نقش زمان و مکان و عرف در تحول شیوه استنباط و شیوه تبلیغ کاملاً آگاهی داشته باشد، تا بتواند براساس آن برای رفع مشکلات مفید باشد و این آگاهی برای او ضروری به شمار میآید. زیرا شیوه استنباط و تبلیغی که مقتضی اوضاع زمان گذشته بود، نمیتواند برای این زمان که شیوه دیگری را اقتضا می کند، مفید باشد. در هر حال این ویژگیها او را محبوب و از مفاخر جهان اسلام کرده است. به ویژه در لبنان که از مراکز مهم ادیان و مذاهب است. همه پیروان آن مجذوب و مفتون او هستند و وجود او را در لبنان ضروری میدانند و اعتراف کردهاند که نظیر او را ندیده و نخواهند دید. من چون بیش از وقت صحبت کردم، به عرایضم خاتمه می دهم و امیدوارم که مرا عفو کنید و ببخشایید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.