محمدعلی مهتدی، کارشناس مسائل خاورمیانه
جامعۀ تشیع لبنان جامعهای از هم گسیخته بود که فقر و جهل و پریشانی در آن موج میزد. سایر جوامع مذهبی، اعم از مسیحی یا اسلامی دارای تشکیلات و نهادهای دینی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بودند، در حالیکه جامعۀ تشیع هیچ یک از این نهادها را نداشت و لذا قادر به گفتوگو با دولت یا دیگر جوامع و فرقههای دینی و مذهبی نبود و حتی نمیتوانست از حقوق سیاسی و اجتماعی خود در بافت سیاسی اجتماعی لبنان دفاع کند.
رهبری جامعۀ تشیع با فئودالیسم سیاسی شیعی یعنی کامل أسعد، رئیس پارلمان بود که خود بیشتر زیر سلطه مارونیت سیاسی فعالیت میکرد و توجهی به مسائل و مشکلات شیعیان نداشت. گفته میشود که زمانی عدهای از شیعیان جبلعامل نزد احمد اسعد، پدر کامل اسعد، میروند و درخواست میکنند که برایشان مدرسه بسازد تا مجبور نباشند فرزندان خود را به مدارس مسیحی بفرستند. احمد اسعد پاسخ می دهد: چه لزومی دارد که بچههای شما درس بخوانند، پسر من، کامل، درس میخواند و همین کافی است. احتیاجی نیست که بچههای شما هم به مدرسه بروند!
امام موسی صدر از همان زمان تصمیم گرفت که جهاد گستردهای را در دو عرصه شروع کند: نخست در داخل جامعۀ شیعه با هدف ارتقای سطح اجتماعی و دینی و مبارزه با جهل و فقر و فساد از طریق ساماندهی و ایجاد نهادهای اجتماعی و فرهنگی؛ دوم مبارزه با فرقهگرایی که بانیان آن استعمارگران و فئودالهای سیاسی در همۀ فرقههای مذهبی بودند. طبیعتاً عرصۀ دوم مبارزه مستلزم موفقیت در عرصۀ اول یعنی سروسامان دادن به جامعۀ تشیع لبنان بود. اما امام صدر در هر دو صحنه مبارزه را همزمان و بهطور موازی پیش برد و به موفقیتهای چشمگیری هم نائل آمد.
بزرگترین دستاورد امام صدر در جامعۀ تشیع، در کنار همۀ نهادهای اجتماعی و فرهنگی، تأسیس مجلس اعلای شیعیان به مثابۀ نهادی سیاسی-مذهبی برای پاسداری از هویت و جایگاه شیعیان و رسیدگی به همۀ مسائل مربوط به جامعۀ تشیع بود. از آن پس، شیعیان قادر بودند که از هویت و منافع خود در داخل لبنان دفاع کنند و با دولت و دیگر فرقههای مذهبی وارد گفتوگو و تعامل شوند.
و اما در صحنۀ مبارزه با فرقهگرائی و فئودالیسم سیاسی، امام صدر توانست با تشکیل جنبش محرومان از همۀ فرقههای مذهبی اعم از مسیحی و مسلمان، جبهۀ گستردهای در برابر طبقهای از فئودالهای سیاسی تشکیل دهد؛ آنانی که با مکیدن خون طبقات فرودست جوامع خود و همدستی با محافل استعماری و صهیونیستی در نازونعمت به سر میبردند و همۀ امتیازات را در انحصار خود داشتند. اما متأسفانه با آغاز جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵ میلادی و سپس، تجاوزهای مکرر اسرائیل به لبنان و در نهایت، ربودن امام صدر در سال ۱۹۷۸ میلادی در لیبی، این مبارزه به نتیجۀ نهائی نرسید، هر چند سبب گسترش آگاهی سیاسی در لبنان، خصوصاً در میان شیعیان شد که تغییرات مهمی در لبنان پدید آورد.
یک نکتۀ مهم این است که نهادهای فرقههای مذهبی در لبنان پیوسته از حمایت دوستان خارجی بهرهمند بودند و تنها فرقهای که در حاشیه بود و حامی خارجی نداشت، فرقۀ اسلامی شیعه بود. قاعدتاً ایران که مذهب رسمی آن مذهب جعفری است، میبایست به کمک جامعۀ تشیع لبنان بشتابد و حامی این جامعه باشد، اما ایران قبل از انقلاب بیشتر با مارونیها و صهیونیستها همکاری میکرد و عملاً در جبهۀ ضد شیعه لبنان قرار گرفته بود و همین امر باعث بروز تشنج و خصومت بین مجلس اعلا به ریاست امام صدر و رژیم پهلوی شده بود. اسناد ساواک نمایشگر توطئههای رژیم پهلوی برضد شیعیان لبنان و شخص امام موسی صدر است.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری حضرت امام خمینی -قدس سره- امید تازهای در جامعۀ تشیع لبنان و شور و شعف بینظیری بین شیعیان پدید آورد، چراکه احساس کردند برای نخستین بار پشتیبانی قدرتمند در منطقه دارند که در همۀ زمینهها از آنها دفاع خواهد کرد. اما عملاً آنچه اتفاق افتاد، توجه جمهوری اسلامی به مسئلۀ فلسطین و بُعد مقاومت بود که خود امام موسی صدر و شهید دکتر مصطفی چمران از سالها پیش در این زمینه بسیار فعالیت کرده و جوانان مؤمنی را با دادن آموزشهای عقیدتی و نظامی در چارچوب تشکیلاتی موسوم به «افواج مقاومت لبنان» (أمل) گردآورده بودند که چه در برابر حملههای ارتش صهیونیستی و چه در برابر نیروهای فالانژیست در جنگ داخلی لبنان رشادتها و جانفشانیهای ستایشآمیزی را به نمایش گذاشته بودند. کمک جمهوری اسلامی باعث شد که بر شالودۀ این مقاومت، حزبالله لبنان تشکیل شود که پس از ۱۸ سال مبارزه و تقدیم دو هزار شهید، توانست ارتش صهیونیستی را از لبنان فراری دهد و به پیروزیهای چشمگیری در مبارزه با رژیم صهیونیستی دست یابد و در اوضاع کنونی نیز نیروی بسیار مهمی در سطح منطقه و در مبارزه با جریانهای تکفیری تروریستی در لبنان و سوریه باشد.
با این حال، به نظر می رسد که روابط جمهوری اسلامی با دو جریان مقاومت یعنی حزب الله و جنبش أمل بسیار گستردهتر از روابطش با نهادهای شیعه و در رأس آنها مجلس اعلای شیعیان در لبنان است. در اینجا ذکر این نکته ضروری است که حزبالله و أمل درجایگاه دو جریان مقاومت هرگز وجهۀ فرقهای به خود ندادهاند و در ادبیات و منشورهای رسمی، خود را وابسته به فرقۀ اسلامی شیعه معرفی نکردهاند، هرچند همه یا اکثریت أعضای آنها از شیعیان هستند. لذا نه حزبالله و نه جنبش أمل از جانب جامعۀ تشیع لبنان سخن نمیگویند بلکه ادبیات آنها مقاومت است که ورای تقسیمات فرقهای و مذهبی است و بهطور نظری، پیروان همۀ فرقهها را جذب میکند. بر این اساس -مثلاً- شهید سمیر قنطار که از نظر فرقهای یک فرد درزی است، جایگاه رفیعی در مقاومت حزبالله لبنان دارد.
نهادی که نمایندگی شیعیان لبنان را در همۀ زمینهها برعهده دارد، همانا مجلس اعلای شیعیان است که متأسفانه در جمهوری اسلامی ایران، چه در دورۀ مرحوم علامه شیخ محمدمهدی شمسالدین و چه پس از آن، چندان مورد عنایت نبوده است. آخرین باری که هیئتی علمائی و بلندپایه از این مجلس به جمهوری اسلامی ایران سفر کرده، در دورۀ آقای احمدینژاد بوده که با لغو قرار ملاقات شیخ عبدالامیرقبلان، نائب رئیس مجلس اعلا با آقای احمدینژاد در آخرین لحظه، ایشان با احساس بیمهری تهران را ترک کرد، اما همچنان جمهوری اسلامی را عمق استراتژیک عقیدتی و فرهنگی خود میداند.