متن پیشرو بخشهایی از گفتار دکتر نصری است دربارۀ دیدگاههای تفسیری امام موسی صدر. متن کامل این گفتار به همراه دیگر نوشتهها و گفتارهای دکتر نصری دربارۀ امام صدر به زودی در کتابی با عنوان چشمی به آسمان ، نگاهی بر زمین منتشر خواهد شد.
از امام موسی صدر دو مجلد درس و بحثهای تفسیری باقی مانده است. جلد اول آنها که با عنوان «برای زندگی» ترجمه شده، مجموعه درسگفتارهای او برای کادرهای جنبش امل است و جلد دوم که با عنوان «حدیث سحرگان» نشر یافته، سلسله بحثهای او در سحرگاهان ماه رمضان بوده که از رادیوی لبنان پخش شده است.
صدر بنا نداشته با عنوان یک مفسر، تفسیری ترتیبی یا موضوعی برای قرآن به نگارش درآورد، بلکه وی با توجه به نیازهای زمان و مخاطبان خود، آنهم در شرایطی خاص، برخی مباحث قرآنی را مطرح کرده است.
انتخاب موضوعات قرآنی برای مخاطبان با توجه به نیازهای آنان صورت گرفته است. تشخیص این نیازها نیز بر عهدۀ خود امام موسی صدر بوده است. چنانکه در کتاب برای زندگی که مخاطبان وی کادرهای جنبش امل هستند، انتظار میرود که با توجه به آن شرایط تاریخی که بحث مبارزه برای احیای حقوق انسانهای بیگناه مطرح بوده، ایشان میبایست آیات مربوط به جهاد و شهادت را مورد بررسی قرار میداد تا هم ذهن مخاطبان را برای مبارزه آماده سازد و هم احساسات آنها را جهت حرکت و قیام آماده و تحریک کند. اما وی در این اثر هیچگاه وارد این بحثها نمیشود. چرا؟ این پرسشی است که نیاز به تأمل دارد. امام موسی صدر به عنوان یک رهبر انقلابی آنهم در شرایط خاص تاریخی و اجتماعی خود، چرا حتی از مبارزات انبیا سخن نمیگوید، بلکه مباحثی را مطرح میکند که گویی برای مخاطبان عام، آن هم در یک شرایط عادی باید مطرح شود. وی در آخرین صفحه کتاب خود که پایانبخش مطالب تفسیری وی میباشد، عباراتی را بیان میکند که تحلیل آن میتواند پاسخی برای پرسش فوق باشد:
ما امیدواریم که عبرتهای کنونی و وضعیتی که در این جهان و در این زمان و در این منطقه و مشخصاً در لبنان حاکم است، درسی باشد برای اصلاح امور به شکل صحیح و پایبندی به اخلاق و ارزشها و مناقبی که بدون تکیه بر آنها نه جامعه به موفقیت میرسد و نه روابط اجتماعی استحکام مییابد. بنابراین، ما به قرآن کریم و به ماه رمضان و به شب قدر و به رسول خدا و حضرت علی (ع) متوسل میشویم و از خدا میخواهیم که با شفاعت اینان و با هدایتشان بر لبنان منت بگذارد تا از این محنت نجات یابد. و بر لبنانیهاست تا آنان با یکدیگر با ملاطفت و مهربانی رفتار کنند و به یکدیگر بپیوندند و میهنشان را بر پایههای درست، به دور از طغیان و نفاق و برتری جویی بسازند و آیندهای سعادتمند رقم بزنند.»(برای زندگی، ص318)
در این عبارات بر چند نکته تاکید شده است:
1. اصلاح امور به شکل صحیح؛
2. پایبندی افراد به اخلاق و ارزشهای انسانی؛
3. ارتباط روابط اجتماعی مستحکم با اخلاق؛
4. توسل به پیامبر(ص) و علی (ع)؛
5. لزوم برقراری روابط ملاطفتآمیز میان مردم لبنان؛
6. پرهیز از طغیان و نفاق و برتریجویی.
صدر به خوبی میداند که اگر بناست جامعۀ لبنانی از آیندهای سعادتمند برخوردار شود، افراد آن باید التزام به ارزشهای اخلاقی داشته باشند. در این میان، افراد جنبش امل نیز که برای نجات لبنان مبارزه میکنند، باید اساس حرکت خود را برخودسازی قرار بدهند. صدر در لابلای بسیاری از بحثهای تفسیری نیز نه تنها به لزوم خودسازی، بلکه به راهها و شیوههای تحقق آن نیز اشاره میکند. چراکه وی با مطالعات نهضتها و جنبشهایی که در طول تاریخ تحقق پیدا کرده به این نتیجه رسیده که یکی از مهمترین آفات نهضتها و حتی شکست آنها دوری طرفداران، بهویژه کادرهای اصلی آنها بوده است.
در مجلد دوم تفسیر نیز که آیاتی از سورههای مختلف گزینش شده و در برنامه سحرگاهی رادیو لبنان تفسیر شده است، مباحث آن با توجه به مخاطبان عام در جهت اصلاح اندیشه و عمل آنها صورت گرفته است. در یکجا هدف خود را از این تفسیرها بیان میکند:
در این ماه که ماه رمضان است و در این شرایط دشوار زندگی، به میهن و امتمان خوشبین هستیم و جلسات تفسیرمان را با این سوره (والعصر) آغاز میکنیم تا بر این چهار شرط تأکید کنیم: به خدا ایمان میآوریم و عمل صالح انجام میدهیم و خود و میهنمان را میسازیم و یکدیگر را سفارش به حق و صبر میکنیم. از اهداف باطل و وسایل غلط دوری و اجتناب میکنیم، حتی اگر به تصور ما، ما را به اهداف صحیح برساند.» (حدیث سحرگاهان، ص396)
در این عبارات نیز صدر از ایمان به خدا و عمل صالح و سفارش به حق و صبر سخن میگوید که مربوط به خودسازی انسانهاست. در کنار بحث از اعتماد صحیح و تهذیب نفس نیز بر یک اصل مهم تأکید میکند و آنهم اینکه نه تنها افراد انسانی باید از اهداف حق و صحیح برخوردار باشند، بلکه برای نیل به این اهداف نیز باید از وسایل درست استفاده کنند، چراکه برای رسیدن به یک هدف نمیتوان از هر وسیلهای بهرهبرداری کرد. در شرایطی که جامعه لبنان دچار تشتت و پراکندگی است و هر یک از گروههای مختلف برای نیل به اهداف خود تلاش میکنند، صدر به خوبی میداند که باید هم در جهت تصحیح بینش مردم و هم در مسیر اصلاح بینش آنها گامهایی را بردارد تا جامعه به سوی وحدت و آرامش دست یابد.
لزوم شناخت قرآن
این پرسش برای صدر مطرح است که چرا باید قرآن را شناخت و پاسخهای وی چنین است:
1. مهمترین چیز برای انسان، پس از وجود خداوند قرآن است.
2. پیامبر از راه قرآن شناخته میشود.
3. قرآن خاستگاه مسلمان و پایگاه اسلام است.
برای شناخت خدا انسان و جهان باید به قرآن رجوع کرد. جهانبینی قرآنی دارای ویژگیهایی است که سایر جهانبینیها فاقد آن است. صدر در لابلای بحثهای تفسیری خود به اختصار نشان داده که برای مثال تصویری که قرآن کریم از خداوند ارائه میدهد از جامعیتی برخوردار است که سایر ادیان و مذاهب و مکاتب فلسفی فاقد آن هستند.
این نکته هم که صدر میگوید از راه قرآن میتوان پیامبر(ص) را شناخت، نه تنها در مورد پیامبر اسلام صادق است، بلکه در مورد سایر انبیا نیز پدیرفتنی است. در بحثهای مربوط به نبوت، متکلمان و فلاسفه مطالبی را بیان کردهاند که به هیچ وجه با تصویری که قرآن کریم از انبیا بیان میکند، مقایسه شدنی نیست. آنها بیشتر از ضرورت بعثت انبیا و مسائل مربوط به اعجاز و عصمت سخن گفتهاند، در حالی که قرآن در ترسیم انبیا از مسائلی چون موضعگیری پیامبران، گروههایی که با آنان به مخالفت بر میخاستند، نحوه مواجهه آنها با مخالفان، ابعاد شخصیت آنها و دهها مسئلة دیگر سخن به میان آورده است.
با مطالعه سیره پیامبران در قرآن با بینش قرآن در باب تاریخ آشنا میشویم، زیرا نگاه قرآن به تاریخ بر اساس ارائه شجاعتها و قهرمانان خیالی نیست. تاریخهایی که انسانها نوشتهاند اکثراً تاریخ ظالمان و حاکمان است، اما «تاریخ حقیقی، موقعیتها و مواضع مردم و تمدن مردم و دستاوردهای آنان است که هر گز در تاریخ ذکر نشده است.» (حدیث سحرگاهان، ص8-187)
اگر قرآن از پادشاهان یاد میکند، اکثراً از ظلم و ستمهای آنها یاد میکند، مانند فرعون، هامان و نمرود. اما قرآن از پیامبران به عنوان رهبران مردم و خادمان بر ملتها یاد میکند. قرآن فقط از ذوالقرنین به عنوان یک پادشاه یاد میکند که «در مقام خودش و نسبت به وضعیت و کار و رسالت خودش نبی بوده. بر عمل تکیه کرد و در کارهایش ابتکار داشت. مردم را به کار گماشت و برای آنان موقعیتهای مناسب زندگی را به وجود آورد و به این جهت، مستحق خوبی و ستایش و تکریم در قرآن کریم شده است.»( حدیث سحرگاهان، ص118)
صدر در بحث از مسائل مربوط به شناخت قرآن چند پرسش را قابل طرح و بررسی میداند:
1. قرآن چیست؟و چگونه نازل شده است؟
2. معنا و مفهوم آیات قرآنی چیست؟
3. چگونه میتوان قرآن را فهمید؟
4. وظایف ما در برابر قرآن چیست؟
شاید برای برخی این سؤال مطرح شود که چرا ایشان در بحث از فهم قرآن دو پرسش دوم و سوم را جدای از یکدیگر مطرح میکند؟ مگر معنا و مفهوم آیات قرآنی غیر از فهم آن است. در پاسخ باید گفت که صدر به خوبی آگاه است که چه بسا معنا و مفهوم فی نفسه آیات با آنچه مفسران و خوانندگان قرآن از آن در مییابند، یکسان نباشد و اگر هم غیر از این میبود، اینهمه اختلاف نظر در مورد آیات قرآنی میان مفسران پیدا نمیشد.
در واقع، صدر با طرح سؤال سوم به دنبال آن است تا به بحث از منطق و روش فهم قرآن بپردازد. تأکید وی برای دستیابی به منطق فهم قرآن برای درک معنا و مفهوم آیات قرآنی با توجه به مراد شارع است.
منطق فهم قرآن
قرآن، کلام خداوند است و همین امر موجب جاودانگی اسلام در میان همة ادیان است. این کتاب الهی پاسخگوی نیازیهای ثابت و متغیرانسانهاست.گاهی این پرسش مطرح میشود که چگونه ممکن است یک متن معین مانند قرآن که در زمان خاصی نازل شده، پاسخگوی پرسشها و خواستههای انسانها در جوامع گوناگون و شرایط مختلف تاریخی باشد. به بیان دیگر، چگونه یک متن واحد با قوانین ثابت خود میتواند اوضاع و احوال اجتماعات بشری را در مقاطع مختلف با توجه به تحولات آنها سروسامان دهد.
در دورۀ جدید، در مواجهه با اندیشههای غرب این پرسش برای متفکران مسلمان به جد مطرح شد. برخی از بزرگان و مشاهیر عصر مشروطیت مانند میرزای نائینی با تقسیم قوانین به عرفی و شرعی یا متغیر و ثابت به پاسخگویی این پرسش پرداختند. در روزگار ما بزرگانی چون علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و مرتضی مطهری در کتاب اسلام و مقتضیات زمان به بررسی این مسئله پرداختند.
صدر از منظر دیگری به این پرسش پاسخ میدهد. او به این مسئله از زاویۀ فهم قرآن میپردازد. از این روی به تحلیل کلام الهی میپردازد که در قرآن کریم تجلی پیدا کرده است. از نظر وی برای دریافت هر کلام، خواه الهی و یا بشری، دو شرط لازم است:
1. پایبندی به دلالتهای حقیقی و مجازی لفظ و سایر دلالتها مانند دلالت التزامی و اشارهها و دیگر دلالتهای نهفته درکلام.
2. توجه به سطح آگاهی و فرهنگ گوینده. از یک متن نمیتوان مفاهیمی را استنباط کرد که از دانش متکلم و میزان دقت او بالاتر باشد. فهم عبارت واحدی، اگر از سوی یک انسان عادی بیان شود با فهم همان عبارت، در حالی که از زبان یک دانشمندان جاری شود، همواره یکسان نیست. در واقع، دانش گوینده و آگاهیهای او چارچوبی برای فهم سخنان او و شرط اساسی برای درک مراد وی است.
با توجه به این دو اصل بایدگفت که فهم معانی قرآن و تفسیر آیات الهی با فهم و تفسیر سایر متون متفاوت است، زیرا که علم خداوند نامحدود است. و از این روی، نمیتوان فهم و تفسیر قرآن را منحصر به فهم مفسران سدههای گذشته دانست، بلکه ما «به یاری اطلاعات بیشتر و تجارب افزونتر در زمینههای مختلف، ژرفتر و با آگاهی روزآمدتری» ( برای زندگی، ص11) میتوانیم کلام الهی را درک کنیم. البته، این فهم دقیق و عمیق مبتنی بر پذیرش اصطلاحات قرآنی و رجوع متشابهات به محکمات است، نه آنکه معانی بیارتباطی را بر قرآن تحمیل کنیم.
این ویژگی مخصوص قرآن کریم است که کلام خداوند است، «زیرا از کلام هر کس نمیتوان معانیای فراتر از دانش عصر گوینده واطلاعات او دریافت.»
صدر در بحث از فهم و تفسیر قرآن بر چند مطلب تاکید بسیار دارد:
1. آیات قرآنی را باید با خود آن تفسیر کرد. تفسیر قرآن به قرآن که استادش علامه طباطبایی بر آن تأکید بسیار دارد، در لابلای برخی از مطالب وی مورد اشاره قرار گرفته است. وی در ذیل تفسر آیات مربوط به سوره قدر چنین میگوید:«ما قرآن را بر اساس اصطلاحات قرآنی تفسیر میکنیم و میفهمیم، قرآن، خود را تفسیر میکند. ما پس از بررسی دیگر آیات و روایات و اصول اسلامی، از شب قدر چه در مییابیم.» (برای زندگی، ص265)
2. اختلاف فهم انسانها را در تفسیر قرآن نیز باید در نظر گرفت، همانگونه که در فهم سایر واقعیات نیز انسانها با توجه به مراتب ادراکی خود فهمهای متفاوتی از آنها دارند. برای مثال یک گل واقعیتی است که کودک به عنوان وسیله بازی به آن نگاه میکند، مریض یا مسافر آن را به چشم یک هدیه در نظر میگیرد. یک نقاش نیز از زاویه خاص آن گل را ادراک میکند. یک گیاهشناس هم به گل از زاویه فعل و انفعالات شیمیایی و سایر ابعاد دانش تجربی مینگرد.
از نظر صدر همۀ این ادراکات صحیح میباشد، چراکه هر کس از منظر خاصی به واقعیت گل مینگرد. در واقع، این مثال نشان میدهد که هر واقعیتی دارای جنبههای مختلف و آثار متفاوتی است که افراد با توجه به ظرفیت ادراکی خود به فهم آن نایل میشوند. در مورد قرآن نیز با توجه به عظمت و ابعاد گستردة آن باید این نکته را پذیرفت که فهم مفسران از قرآن متفاوت است و هر اندازه که اندیشه و تفکر مفسر عمیقتر باشد، فهم ژرفتری از قرآن به دست خواهد آورد.
3. در فهم برخی از آیات قرآنی باید از معارف بیرونی کمک گرفت. از نظر صدر، معارف بیرونی ما موجب میشود تا فهم ما از قرآن افزایش پیدا کند. در واقع، ما با ذهن خالی به فهم قرآن نائل می شویم. (برای زندگی، ص32) وی در بحث از انفاق در ذیل آیه272 سوره بقره چنین میگوید: «با توجه به اطلاعات اجتماعی ما و با توجه به پیشرفت و تحول علوم اجتماعی میتوان این آیه را به شکل دیگری نیز فهمید.» (حدیث سحرگاهان، ص94)
صدر به ارائه مثالهایی میپردازد که مفسران جدید با توجه به مطالعات بیرونی خود از قرآن، به فهمهای جدیدی از قرآن دست یافتهاند که مفسران گذشته از آن محروم بودهاند. از جمله در آیۀ «وَالسَّماءَ بنیناها بَایدٍاِنّا لَموُسِعوُن» عبارت «لموسعون» بر استمرار و گسترش و تجدد دلالت دارد. «علم کشف کرده است که جهان همواره در حال توسعه و گسترش و نوبهنو شدن اجرام آسمانی و سخت شدن بخارها و گازها و تبدیل شدن آنها به کرات تازه است.»(برای زندگی، ص14)
در تفسیر این آیه علم جدید به ما کمک میکند تا به فهم نویی از مضمون آیه دست یابیم که گذشتگان از آن محروم بودند.در آیه بعد چنین میخوانیم:«وَ الارضَ فرَشناها فنِعمَ الماهِدُونَ.» در این آیه حرکت زمین مانند حرکت گهواره تلقی شده است.
به دنبال آیه فوق نیز با این آیه مواجه هستیم: «وَ مِن کُلّ شَیءٍ خَلَقنا زَوجینِ لَعَلَّکُم تَذَکَّرون.»
این آیه ناظر به شمول زوجیت در همة موجودات است. از نظر علم جدید از اشیای بیجان گرفته تا نباتات و حیوانات و انسانها، حتی اتمها که از الکتروتونها با بار الکتریسته منفی و پروتونها با بار الکتریسیته مثبت تشکیل شدهاند، زوجیت دارند.
صدر نه تنها برای فهم قرآن که حتی به کارگیری آن در زندگی روزمره یعنی حیات فردی و اجتماعی به تحولات عصر و زمان توجه دارد. او مخالف دستاوردهای نظری و علمی عصر و زمان در فهم قرآن و به کارگیری آن در حیات بشرنیست، اما این امر را مبتنی بر پذیرش این اصل اساسی میداند که مسلمانان هویت واصالت خود را در برابر تحولات علمی و اجتماعی از دست ندهند. به بیان دیگر، باید هرگونه تغییر و تحولی را بر قرآن عرضه کرد، تا چنانچه با اصول و ارزشهای آن هماهنگ بود، آنها را پذیرفت و در غیر این صورت آنها را کنار زد.
اکنون اگر بخواهیم برای همیشه تابع تحولات اجتماعی جهان شویم و بر اساس شرایط زندگی امروز تسلیم شویم، بیآنکه زندگی خود و مفاهیم دینی و معیارهای اسلامی خود را متحول کنیم و از هدایت قرآنی نیز دور باشیم، به امانت خیانت کردهایم، همهچیز را از دست دادهایم و خود نیز از دست رفتهایم.
کسی از ما نخواسته است که در برابر تحول و پیشرفت مقاومت کنیم و از دستاوردهای انسانی بیبهره شویم. بلکه باید هویت و اصالت خود را گم نکنیم و دستاوردهای جدید بشری را در چارچوب اصیل خود قرار دهیم و آنها را با معیارهای خود بسنجیم، برخی را قبول و برخی را رد کنیم تا از نو امتی با اصالت، با همۀ ابعاد فکری و تاریخی و عملی مفهوم اصالت بسازیم.» (برای زندگی، ص18)
4. زبان قرآن زبان رمز نیست. از نظر صدر اصلاً آیات قرآن دارای مفاهیم رمزگونه نیستند. از نظر وی چون «قرآن کتاب هدایت و ارشاد برای همة بشر، بنابر بر مراتب و درجات معرفت و شناخت ایشان است. و با زبان عربی روشن و ظاهر نازل شده، هیچگونه رمز و غموضی در آن وجود ندارد.» (نای و نی، ص181)
صدر در نقدی که بر کتاب تاریخ فلسفه اسلامی اثر هانری کربن دارد، این دیدگاه او را رد میکند که قرآن حاوی آیات رمزی است و امام عهدهدار تفسیر آن است: «شیوۀ صحیح و راستین قرآن با آنچه استاد کربن در این کتاب از اعتبار کلمات به ظواهر و رموز برای رسیدن به باطنها و حقایق آورده است مبانیت دارد.» (نای و نی، ص184)
«بنابر باور شیعۀ اثنی عشری، امام مرجعی برای تفسیر رموز قرآنی نیست، زیرا رمزیت و کشفی برای باطن احکام وجود ندارد، تا از طریق علمی که از پیامبر (ص) به امام به ارث میرسد، رمزها و باطنها کشف و ظاهر شود. هم چنین امام، آن طور که استاد کربن مینویسد، قیم و سرپرست کتاب خدا نیست.» (نای و نی، ص186)
از نظر صدر، امام در اندیشۀ شیعیان به عنوان الگو و انسان کاملی مطرح است که مردم باید به او اقتدا کنند. نظر امام (ع) هم در تفسیر آیات قرآنی برترین آراست، زیرا او «وارث علم دین رسول خداست.» در تبیین احکام اسلامی نیز امام نقش بنیادینی دارد.
5. نبود رمز در آیات قرآنی به معنای توقف یا جمود بر ظواهر الفاظ نیست. همچنین نباید بر «مدلولهای ابتدایی و سطحی الفاظ» اعتماد کرد. باید بر اساس حدیث «القرآن یفسر بعضه بعضاً» آیات قرآنی را با یکدیگر تفسیر کرد. برای مثال در آیۀ زیر از نظر کردن بر خداوند سخن به میان آمده است:«وجوه یومئذ ناضره، الی ربها ناظره.» اگر بخواهیم ظاهر آیه را در نظر بگیریم، طبق آن خداوند، در قیامت قابل مشاهده است. اما با توجه به آیه زیر باید این نوع تفسیر را رد کرد که مبتنی بر جمود بر ظواهر الفاظ است:«لا تدرکه الأبصار و هویدرک الأبصار.»
6. طبق روایات، قرآن دارای ظاهر و باطن است و برای هر باطنی نیز تا هفت بطن یا هفتاد بطن وجود دارد. از نظر صدر باطن داشتن قرآن را نباید به معنایی در نظر گرفت که صوفیه مطرح میکنند.
«برداشت و درک ما از این حدیث این است که مراتب و مراحل ادراک و فهم مفاهیم و معانی آیات قرآن کریم متعدد است، هفت یا هفتاد مرتبه چه بسا عدد هفت یا هفتاد کنایه از کثرت و هماهنگی کامل باشد. در حدیث دیگر آمده است: قرآن بر هفت حرف نازل شده است. که معنای آن در احادیث و روایات دیگر بر انواع متنوع مباحث قرآنی از قبیل امر و نهی و تعشیر و تحذیر و قصص و امثال و حکم تفسیر شده است. » (نای و نی، 184)
هدف قرآن
از نظر صدر برای فهم قرآن باید به هدف اصلی آن توجه کرد. از نظر وی نگاه برخی مفسران به قرآن جزیینگرانه بوده است. یعنی برخی به جنبههای ادبی قرآن توجه کردهاند و گروهی نیز آیاتالأحکام آن را مورد بررسی قرار دادهاند تا احکام فقهی را از قرآن استنباط کنند. برخی از مفسران هم بیشتر بر آیات اعتقادی قرآن تأکید ورزیدهاند. در حالی که قرآن یک کل منسجم است و شامل همة این امور میشود.
در فهم و تفسیر قرآن باید به این نکته توجه داشت که قرآن کتاب هدایت و تربیت است و اگر هم در آن از امور مختلف یاد شده، هدف اصلی آن تربیت انسانهاست. حتی اگر قرآن در آیهای از حرکت زمین سخن گفته، هدف اصلی آن چیز دیگری است:
«هدف قرآن کریم از این آیه، هدف علمی نیست، بلکه هدف تربیتی است، چنانکه از ذیل این آیه بر میآید. یعنی هدف، رشد معرفت و تربیت نفس و فهماندن این نکته به انسان است که در جهان دقیق و منظم و محکم زندگی میکند تا در زندگیاش منظم باشد و کارهایش را دقیق و درست انجام دهد.»( حدیث سحرگاهان، ص186)
در بحث از آیه «و من کل شیء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون» که درباره زوج بودن همة موجودات است، صدر بر عبارت «لعلکم تذکرون» تأکید کرده و آن را به منزلة علت و غایت طرح موضوعات علمی در قرآن در نظر میگیرد. به گفته وی اشاره «قرآن به آیات تکوینی برای اهداف تربیتی است، نه مقاصد علمی. قرآن کتاب هدایت و دین و تربیت است، نه کتاب فیزیک و شیمی و یا علم طبیعی.» (برای زندگی، ص15) مقصود قرآن از بیان این آیات دعوت انسانها به تدبر و تأمل در هستی و پدیدهها و شگفتیهای آن در جهت شناخت خدا و عینیت پیدا کردن ایمان به خدا در زندگی است.
از نظر صدر آیات قرآن حتی هنگامی که پیامبر را مخاطب قرار میدهد، هدفی جز تربیت ندارد:«پیامبر را تربیت میکند، اخلاق پیامبر را کامل میکند، نگاه پیامبر را متوجه برخی امور میکند، رفتار خاصی از پیامبر را انتقاد میکند، و پیامبر هم به مقتضای امانتداری همة این مسائل را به مردم میرساند.» (برای زندگی، ص48)