یکی از ویژگیهای رفتاری امام صدر، ارتباط مؤثر و مستمر با رسانههاست. وی
اولین یادداشت مطبوعاتی خود را در سیزده سالگی در نشریۀ استوار قم منتشر کرد. از زمان حضور در لبنان هم با رسانهها در ارتباط بود. سخنرانی امام موسی صدر به مناسبت هفتمین روز شهادت کامل مروه، روزنامه نگار لبنانی به نام
«در پاسداشت آزادی» دربارۀ مطبوعات و اهمیت آنان معروف است.
از زمان استقرار امام موسی صدر در صور و آغاز فعالیتهایش خبرنگاران با وی گفتوگوهایی داشتهاند. برخی از خبرنگاران در آغاز گفتوگو دربارۀ شخصیت و اندیشۀ ایشان مطالبی بیان کردهاند. در اینجا به مناسبت روز خبرنگار برخی از یادداشتهای خبرنگاران را دربارۀ امام صدر میآوریم. این یادداشتها ما را با برخی وجوه شخصیت امام صدر و میزان تأثیرگذاری این شخصیت آشنا میکند.
محمد قره علی، خبرنگار روزنامۀ الحیاة در مقدمۀ مصاحبۀ خود با امام موسی صدر که در تاریخ
۱۹۶۱/۱۲/۲۲ در این روزنامه منتشر نوشته شده است، می نویسد:
الحیاة چند روز پیش به حضور علامه سید موسی صدر و تصمیم او برای استقرار قطعی در شهر صور اشاره کرده است... آقای صدر کیست؟ من هماینک در برابر جوانی رشید، با قامتی کشیده ایستادهام که عمامهای سیاه بر سر دارد و هیبت تمامی وجودش را فرا گرفته است. محضرش آکنده از دیدارکنندگان است و سخن دربارۀ چگونگی دعوت دینی و ارشاد و اصلاح.
(محمد قره علی، روزنامۀ الحیاة، ۱۹۶۱/۱۲/۲۲)
محسن دلول، خبرنگار مجلۀ بیروتی الحوادث نظر خود را دربارۀ امام چنین بیان می کند که:
تاکنون در لبنان هیچ روحانی شاخصی مانند امام موسی مطرح نشده است. حتی بسیاری از روحانیون و سیاستمداران از حضور او نگران شدهاند و از او حساب میبرند. چه بسیار است داستانهایی که دربارۀ او در صور روایت میشود. مثلاً در وسط شهر صور شیرینیفروش موفق و پرفروشی هست. موفقیت او سایر فروشندگان را وادار کرد تا با همۀ ابزار و وسایل برای مبارزه با او تلاش کنند... آنان چنین شایعه کردند که دین اسلام خوردن بستنی جوزیف را حرام کرده است. اگر دخالت علامه سیدموسی صدر نبود، جوزیف ورشکست میشد... ساعت پنج بعد از ظهر... اهالی منطقۀ صور اغلب در میدان این شهر بودند... سیدموسی صدر میرسد و در دکان جوزیف مینشیند و در برابر همۀ مردم از فروشنده یک ظرف بستنی درخواست میکند.
و داستانهای بسیار دیگر از این قبیل که در آن تصویر مردی فرقهای با مردی غیرفرقهای آمیخته میشود و، همچنین، تصویر روحانیِ از ایران به جنوب لبنان آمده با تصویر علامهای مسلمان که در ظاهر و نهان منکر پیمان اسلامی است.
نزد او رفتیم. او در دهۀ چهارم از عمر خویش است، با قدی بلند و بنیهای قوی. در چشمان وی ذکاوت و هوش میدرخشد و در چهرۀ وی منعکس میشود. وی با دستان خویش معانی کلام خود را که با صدایی آرام و هماهنگ از لبانش بیرون میآید، مینویسد.
(محسن دلول، مجلۀ بیروتی الحوادث، ۱۹۶۶/۱۰/۷)
همچنین بخوانیم توصیف کوتاه علیاء الصلح، مصاحبه کنندۀ مجلۀ الحسناء بیروت را که در شمارۀ ماه مارس سال 1969 در مقدمه مصاحبه خود نوشته است:
در دنیا و دین، علم و فقه، انسان و روحانی دینی، ویژگیهای جامعی است که به وی امکان میدهد تا بدون هیچ پیچیدگی از زن و با عمق و درایت از اسلام سخن بگوید؛ عمق و درایتی که به چالش با خرافات و عاداتی میرود که مسلمانان بدان دل بستهاند، ولی هیچ ربطی به اسلام ندارد.
(علیاء الصلح، مجلۀ الحسناء ـ بیروت ـ ۱۹۶۹/۳/۰۰)
نبیل الحسینی، دیگر خبرنگار روزنامۀ الحیاة بیروت امام را این گونه توصیف کرده است:
مهابتی را بر جلسه حکمفرما میکند و از اولین دیدار، اعجاب گفتوگوکننده را برمیانگیزد، بیآنکه قامت بلندبالایش سبب این اعجابی باشد که احساس میکند. او از اندیشههایش دربارۀ ایمان مطلقی سخن میگوید که از دو چشمان زلالش پرتو میافکند.
اینها تنها واژگانی سادهاند که نمیتوانند بیانکنندۀ شخصیت بزرگوار علامه سیدموسی صدر باشد؛ شخصیتی که وحدت علما و سیاستمداران شیعه را از راه اجماع بر ریاست خود بر نخستین مجلس شیعیان، تثبیت کرد.
در حلقۀ شمار فراوانی از تبریکگویندگان قرار گرفته که از دورترین مناطق جنوب آمدهاند تا وظیفهشان را برابر امیدشان انجام دهند که مژدهرسان خیر است. در چنین وضعی به پرسشهای من در نخستین گفتگوی مطبوعاتیاش پس از انتخاب به ریاست مجلس ـ که اختصاص به الحیاة دارد ـ پاسخ گفت.
(نبیل الحسینی، گفتگوی اختصاصی با روزنامۀ الحیاة بیروت ۱۹۶۹/۵/۲۵)
حیدر الحومانی، خبرنگار مجلۀ الصیاد بیروت در توصیف امام موسی صدر اینگونه قلم می زند که:
در این دفتر حرکتی وجود دارد که آرامش نمیشناسد. این گفتگو با سیدموسی صدر میان موج دیدارهایی صورت گرفت که به مناسبت انتخاب ایشان به ریاست مجلس اعلای شیعیان در دارالإفتاء به راه افتاده است.
پرسشهای فراوانی را با ایشان در میان گذاشتم. مانند اینکه چه میخواهید؟ هدف از تأسیس مجلس اعلای شیعیان در این اوضاع که همگان خواهان برچیده شدن بساط فرقهگرایی و تثبیت نشدن آن در قالب اشخاص و هیئتها و ادارات و مجالساند، چیست؟
با صراحت و صدق عالمیکه فکر و ذهنش به روی دین و دنیا گشوده و بدون تعصب و دارای افقی گسترده است، به تمام پرسشهایم پاسخ گفت.
چشمهایش از شببیداری سنگین شده بود، زیرا وی پیش از ساعت ۲ یا ۳ صبح نمیخوابد و با سپیدهدم یا با خروسخوان بیدار میشود. میخواند و مینویسد و میاندیشد.
(حیدر الحومانی، مجلۀ الصیاد بیروت، شمارۀ ۱۲۷۰ تاریخ ۱۹۶۹/۶/۵)
خبرنگار دیگری که توصیفش از امام صدر و مواجهه اش با ایشان را می خوانیم، الیاس الدیری، خبرنگار روزنامۀ النهار است. او در مقدمه مصاحبه خود در سال 1969 با امام موسی صدر نوشته است:
در گفتگو با روحانی، آیا میتوان پرسشی به روز، جدی و چالشی مطرح کرد، بیآنکه او را در محظوریت قرار دهم و این مسئله گفتگو را تحت تأثیر قرار دهد؟ و یا با خود میگفتم: یک روحانی، برای انسان دنیای معاصر، آن هم در روزگاری آکنده از غوغا و رنج و هراس و در جهانی آکنده از دلتنگی و نگرانی و نومیدی، چه حرفی برای گفتن دارد؟!
و یا از خود میپرسیدم: عالم دین در پاسخ به پرسشهای نسل امروز ـ که در ابعاد مختلف از مرزهای ایمان و عقیده فراتر رفته است ـ چه میتواند بگوید؟
این پرسشها در ذهنم بود، تا آنکه ناگهان خود را پیش روی فردی روحانی دیدم و برای پرسشهایی که ممکن بود خودم یا دیگران را به چالش بکشند، پاسخی یافت شد و امکان مطرح کردن و ارائۀ آنها فراهم گردید.
اما پیش از ورود به جزئیات این مصاحبه لازم میدانم لحظاتی دربارۀ شخصیت علامه امام موسی صدر درنگ و تأمل کنیم.
پیش از هر چیز، این مرد بلند قامت با سیمایی که ژرفا و آرامش خاصی با خود به همراه دارد، لذت اطمینان را در دل مخاطب مینشاند. کافی است به چشمان آکنده از آرامش و نشاط و هوشمندیاش نگاه کنی، تا بدون زحمت و دشواری، هر پرسشی را که میخواهی بر زبان آوری.
از هر کجا که پرسشی را پیش بکشی و هر طور آن را مطرح کنی، او آمادۀ پاسخگویی است. بدینترتیب، احساس میکنی که او فقط روحانی نیست، بلکه دغدغههای انسان معاصر را عمیقاً درک میکند و از نگرانیها و هراس و دلتنگیهای آدمی به خوبی آگاه است.
چهار ماه گذشته و زمانی که هنوز ایشان به ریاست مجلس اعلای شیعیان انتخاب نشده بود، ویژهنامۀ النهار مصاحبهای با ایشان انجام داده بود و این گفتگو کاملکنندۀ آن است.
(الیاس الدیری، ضمیمۀ روزنامۀ النهار ۱۹۶۹/۶/۸)
و در نهایت بخوانیم مقدمۀ خیرات البیضاوی در مجلۀ «کل شیء» را که می گوید:
اگر خداوند نور ایمان را ـ بنا به تعبیر غزالی ـ در قلب سیدموسی صدر نیفکنده بود، مردم گمراه میشدند. اگر او در ایران مانده بود، آنجا نیز همان امام موسی صدری میشد که در لبنان است. اگر وی در عرصۀ لبنان به سیاست مشغول میشد بسیاری از ستارگان صحنۀ سیاست را کنار میزد. ممکن نیست چنین شخصیت تکاملیافته از نظر اخلاقی و علمی و جسمی در این جهان زندگی کند ولی در حوزۀ فعالیت خود تحولی پدید نیاورد. اختلاف نظرهایی که در مورد ایشان وجود دارد برخاسته از طغیان شخصیتی ایشان و تأثیر سحرانگیز آن بر توده های مردم است. بسیاری از رقیبان او، پیشوایی اش را نمیپذیرند و میگویند به مرحلۀ اجتهاد نرسیده و کتابی تألیف نکرده است تا نشاندهندۀ دانش فراوان و اندیشۀ بزرگ او باشد. تنها چیزی که وجود دارد این است که او با شور و هیجان و سرزندگی و اخلاصی که دارد مردم را به خود جذب کرده و از طرفداری آنها از رهبران سنتی کاسته و بدین ترتیب رهبر دینی بلامنازع در فرقۀ خود گردیده، به گونه ای که وقتی حادثه ای رخ میدهد سخن او بر همگان حجت است.
ولی با این حال اخلاق والای او تا کنون مانع از آن شده است که از نفوذ خود بر ضد سیاستمداران و حسادتورزانی استفاده کند که با او دشمنی میورزند. او بالاتر از همگان است و همۀ کسانی که او را میشناسند، میدانند که امام صدر با وجود همۀ مشغولیتها و مسئولیت های سنگینی که دارد، هنوز همۀ نیرو و توان خود را به کار نگرفته و جنبۀ پنهان شخصیت او بسیار بزرگتر است. او مانند ماه است که چهرۀ درخشان او همه را فرامی گیرد ولی طرف دیگر آن معمای ناشناخته ای است که کسی جز خود او اسرار آن را نمیداند.
شاید این مسئله بر مردم مشتبه شده و چنین توهم کرده باشند که معما یا رازی در شخصیت ایشان وجود دارد. ولی حقیقت این است که هیچ رمز و رازی وجود ندارد. بلکه شخصیت ایشان، شخصیت بزرگی است که مردانِ به صورت مرد، در برابر آن کوچک به نظر میرسند و شاید... و شاید...
(خیرات البیضاوی، مجلۀ کل شیء بیروت در تاریخ ۱۹۷۳/۴/۱۶)