ایده سفر به لیبی در دیدار امام موسی صدر با هواری بومدین، رئیس جمهور الجزایر شکل گرفت و همین موضوع فرضیه دست داشتن بومدین در ربودن امام را شکل داد.
مهدیه پالیزبان - 27 دسامبر، برابر با ۷ دی ماه، سالروز درگذشت هواری بومدین، رئیسجمهور الجزایر، در سال 1357 شمسی است. فردی که نامش در ابتدای قضیه ربوده شدن امام موسی صدر و دو همراهش، شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین، مطرح میشود؛ ایده سفر به لیبی و ملاقات با معمر قذافی در دیدار او و امام موسی صدر شکل گرفت. این اتفاق باعث شده تا برخی فرضیه مطلع بودن وی از توطئه ربودن امام صدر را مطرح کنند و حتی مرگ او را به فاصله ۵ ماه بعد از ربوده شدن امام، با این قضیه مرتبط بدانند.
این پرسشها و ابهامات باعث شد به سراغ محمدعلی مهتدی، کارشناس مسائل خاورمیانه برویم و از او درباره صحت این فرضیه سوال کنیم. متن این گفتوگو را در میخوانید.
رابطه بومدین با امام موسی صدر چگونه بود؟
در ابتدا باید بگویم که بومدین فرد متدین و متشرعی بود و التزام عملی به اسلام داشت. او همزمان به ملیگرایی و اسلامگرایی علاقه داشت و فرد صادقی بود. همین ویژگیها باعث نزدیکی او به امام موسی صدر شده بود. میتوان گفت که رابطه او با امام موسی صدر از حافظ اسد قویتر بود. چون اسد اهل مناسبات سیاسی بود ولی بومدین اینگونه نبود. دیدارهای متعدد امام با او و اعطای بورسیههای تحصیلی به اعضای أمل و جوانان شیعه نشانههایی از این ارتباط دوستانه است.
گفته میشود پیشنهاد سفر به لیبی از طرف وی مطرح شده و همین موضوع باعث ایجاد فرضیه مطلع بودن او از توطئه ربودن امام است. آیا این نظر را میتوان تأیید کرد؟
برای پاسخ به این سوال باید زمینههای طرح چنین موضوعی را در نظر گرفت؛ در آن سال اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرده بود و تا رودخانه لیطانی پیش آمده بود. قطعنامه 425 در سازمان ملل تصویب شده بود که اسرائیل را ملزم به عقبنشینی از این مناطق میکرد و اسرائیل به آن بی توجه بود. موضوع مهم دیگر حمایت قذافی از سازمانهای فلسطینی، جناحهای چپ و سازمانهای کمونیستی بود که به آنان کمک مالی میکرد. عملکرد این سازمانها صرفا این بود که هر از چندگاهی خمپاره و بمبی به سمت اسرائیل پرتاب میکردند و به سمت بیروت میگریختند. اسرائیل در پاسخ جنوب لبنان را بمباران میکرد و اهالی جنوب لبنان هم هیچ امکاناتی برای مبارزه و مقاومت در مقابل اسرائیل نداشتند و لطمه میدیدند و قربانی میشدند. این نحوه عمل اگر 100 سال هم ادامه مییافت باعث آزادی یک سانتیمتر از خاک فلسطین هم نمیشد. سازمانهائی که به این اقدامات دست میزدند هدفشان این بود که به امثال قذافی نشان بدهند که مبارزه میکنند و در نتیجه از او پول بگیرند. زمانی که اسرائیل به جنوب لبنان تجاوز کرد این سازمانها مقاومتی نکردند و گریختند. آنها در غیاب دولت و ارتش لبنان عملا کنترل جنوب را در دست داشتند و همه اینها به اتکای کمکهای مالی قذافی بود.
در ملاقات امام موسی صدر و بومدین همین مسائل مطرح میشود و امام درباره وضعیت جنوب توضیحاتی میدهد. ایشان برای حل بحران جنوب لبنان به کمک جهان عرب احتیاج داشت و معتقد بود اگر قذافی شرایط واقعی لبنان و عملکرد سازمانهای تحت حمایتش را بداند، شاید تغییری در سیاستش ایجاد کند که کمکی به حل بحران شود. امام صدر میکوشید سران عرب را قانع کند که نسبت به اجرای قطعنامه 425 مبتنی بر عقب نشینی ارتش صهیونیستی از جنوب لبنان اقدام کنند.
در این ملاقات بومدین که خود نسبت به وضعیت جنوب لبنان قانع شده بود، در واقع به امام موسی صدر میگوید خوب است قذافی هم این مسائل را بداند. امام پاسخ میدهد من با او ارتباطی ندارم. ولی در صورتی که دعوت رسمی صورت بگیرد حاضرم به لیبی بروم. بعد از این دیدار است که بومدین تلاش میکند این دعوت انجام شود. این میانجیگری و کمک او خوش بینانه، دوستانه و به انگیزه کمک به امام موسی صدر بوده است و هیچ دلیلی وجود ندارد که بومدین با قذافی علیه امام صدر تبانی کرده باشد.
آیا شواهد و دلایل دیگری برای رد نظریه مورد بحث وجود دارد؟
یک دلیل کلانتر نیز وجود دارد و آن سیاست کلی الجزایر و کارنامه عملی این کشور است. الجزایر به طور کلی هرگز در امور کشورهای دیگر دخالت نمیکند. روش این کشور حل مشکلات از طریق دیپلماتیک است. در طول سالیان گذشته موارد متعددی بود که این کشور محل حل و فصل مناقشات کشورهای دیگر بوده است و این موضوع ناشی از همین سیاست کلی است. در شرق الجزایر، رژیم لیبی چنین اقداماتی میکرد. نمونهاش علاوه بر ربودن امام موسی صدر، ربودن یکی از معارضان لیبی به نام منصور کیخیا در قاهره و انتقال وی به لیبی و سپس سر به نیست کردن اوست. در غرب الجزایر نیز دولت مراکش از این روشها برای ترور مخالفان خود استفاده کرده مانند ربودن و قتل مهدی بن برکه در پاریس. اما تاریخ نشان میدهد الجزایر، صرف نظر از این که چه کسی در قدرت باشد، هرگز از روشهایی مانند ترور و ربودن استفاده نکرده و در چنین حوادثی دست نداشته است. مجموع این واقعیتها فرض دست داشتن بومدین در ربودن امام موسی صدر را کاملا رد میکند.
نکته آخر اینکه آیا بعد از ربودن امام موسی صدر بومدین اقدام خاصی کرده است؟
در همان فاصله اندک بین ربوده شدن امام موسی صدر و درگذشت بومدین، وی چندین بار با قذافی تماس میگیرد و تلاش میکند خبری از امام به دست بیاورد. اما همان طور که میدانیم در آن دوران قذافی به هیچ سوال و تماسی در این مورد پاسخ نمیداد. حتی حاضر نشد به تماس رئیس جمهوری لبنان جواب بدهد. بنابراین طبیعی است که تلاش های بومدین هم بی ثمر مانده باشد.