محسن کمالیان: آقای م. ق. از خبرنگاران محترم روزنامهٔ شرق اوایل شهریور ماه جاری سؤالاتی برای نگارنده فرستاد تا به طور کتبی بدانها پاسخ گویم. موضوع سؤالات، برخی زوایای قضیهٔ ربوده شدن امام موسی صدر بود. معدودی سؤال تکمیلی را به سؤالات شرق افزودم و پاسخ مکتوب مجموعه را برای خبرنگار ارسال کردم. متن ممیزی شدهٔ این گفتگوی مکتوب طی روز نهم شهریور در صفحات ده و یازده روزنامهٔ مزبور منتشر شد. راجع به چند و چون ممیزی متن گفتگو متأسفانه هیچگونه هماهنگی با نگارنده به عمل نیامد. آنچه در پی میآید، متن کامل و ممیزی نشدهٔ پاسخ نگارنده به سؤالات روزنامهٔ شرق است.
شرق: سی و هفت سال از ناپدید شدن امام موسی صدر و ادعای حکومت وقت لیبی مبنی بر خروج امام صدر از این کشور به قصد ایتالیا، میگذرد. اما همچنان نه شاهد فعالیت تاثیرگذاری از سوی دولتهای مختلف درباره کشف اسرار این اتفاق بینظیر هستیم و نه حتی پس از سقوط قذافی، راز این ماجرا برملا شد. شما به عنوان فردی که علاوه بر سالها پژوهش در آثار و احوال امام موسی صدر، با خانواده ایشان نیز در تماس و ارتباط بودهاید، چه نظری دربارهٔ روایت منقول این سالها از ماجرای سفر امام موسی صدر به لیبی و ناپدید شدن ایشان دارید؟
کمالیان: من در دی ماه سال ۱۳۸۳ش، یعنی ماهها قبل از ترور رفیق حریری نخستوزیر لبنان، مجموعهٔ برداشت و جمعبندی خودم را از پشت صحنهٔ ربوده شدن امام موسی صدر قلمی و در مقالهای با عنوان «اسرار ربوده شدن امام صدر؛ ۱- همدستان منطقهای قذافی» در سایتهای بازتاب و انتخاب منتشر کردم. چند سال بعد نیز این مقاله در کتاب «فریاد در خاموشی» منتشر شد. امروز که دوازده سال از نگارش آن مقاله میگذرد، هنوز دقیقاً همان برداشت و جمعبندی را دارم.
تصویری که آنجا ترسیم کرده بودم، از کنار هم چیدن مجموعهٔ روایات آشکار، غیر آشکار و دهها شاهد و قرینهٔ متعدد بدست آمده بود و با استنباط کلی برخی بزرگان شیعه در ایران، عراق و لبنان هماهنگی داشت. مهمترین ارکان برداشت و جمعبندی من از پشت صحنهٔ اتفاقی که برای امام صدر افتاد، بدین شرح بود:
رژیم قذافی عامل مستقیم اجرای عملیات ربودن امام صدر، و البته مانند همهٔ مزدوران، صرفا «عامل» آن بود. عملیات مزبور ماهها قبل از اجرا، توسط برخی سازمانهای امنیتی چپ منطقه طراحی شده بود. برخی گروههای فلسطینی و بعضی محافل قدرت در سوریه، از همدستان قذافی در این عملیات بودند. بحران وقت جنوب لبنان بستر مناسبی بود تا رئوس این مثلث چپگرا، بییا با تحریک بزرگترها، برای انجام این عملیات انگیزه یابند. طراحان عملیات آن را صدها کیلومتر دورتر از لبنان با محوریت رژیم قذافی اجرا کردند، تا از هرگونه سوءظنی در امان باشند. برخی عناصر مبارز اما خودسر منسوب به انقلاب اسلامی ایران که با گروههای فلسطینی و لیبی ارتباط داشتند، در مظان همدستی با قذافی قرار دارند. برخی قدرتهای راست منطقه نظیر حکومت شاه، از تکوین توطئه علیه امام صدر آگاه بودند و عملاً با سکوت خود به آن چراغ سبز دادند. همدستان قذافی با حذف برخی آگاهان، که ممکن بود در آینده اسراری را برملا کنند، حاشیه امنیتی عملیات را تأمین کردند.
شرق: چه دلیلی دارید که میگویید برخی محافل قدرت در سوریه با قذافی همدست بودهاند؟
کمالیان: شواهد و قرائن متعددی دال بر این مساله وجود دارد. به مقالهٔ من مراجعه کنید. از جمله در اسناد ساواک آمده است و منصور قدر آخرین سفیر شاه در لبنان نیز حدود سه دهه بعد گویا در کتاب مصاحبهٔ خود با گروه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد تصریح کرد که شخص حافظ اسد، در جلسهای که در تیر ماه سال ۱۳۵۷ش همراه برادرش رفعت اسد با او داشت، توسط قدر برای شاه پیغام داده بود که امام موسی صدر حداکثر ظرف دو ماه آینده از صحنهٔ سیاسی خاورمیانه حذف خواهد شد. همین اتفاق نیز افتاد. امام صدر در نهم شهریور سال ۱۳۵۷ش در لیبی ربوده شد.
شرق: بالاخره در روز نهم شهریور سال ۱۳۵۷ش برای امام صدر چه اتفاقی افتاد؟
کمالیان: هنوز هم هیچ کس دقیقاً نمیداند که برای امام صدر در آن روز و روزها و ماهها و سالهای بعد واقعاً چه اتفاقاتی رخ داد. اما اتفاقات به هر شکلی که رخ داده باشد، این مسأله تا به امروز قطعی و محرز شده است: امام صدر تا حدود سال ۲۰۰۳ یا ۲۰۰۴ میلادی، یعنی به مدت بیست و اندی سال پس از ربوده شدن توسط رژیم قذافی، در لیبی زندانی بوده و هر از چندگاه از زندانی به زندان دیگر جابجا میشده است. به بیان دیگر تمامی قصههایی که اطراف مختلف عربی و غیر عربی طی این سالها بافتند و سر هم کردند که امام صدر در همان روزهای اولِ بعد از ربوده شدن به شهادت رسیده است، همه و همه کذب و خلاف واقع بود. مستندات فراوانی جمع شده است که بر این امر دلالت دارد. خانوادهٔ امام صدر وقتی پس از سقوط رژیم قذافی به لیبی رفت، توسط مقامات دولت انتقالی لیبی در جریان پارهای از این مستندات قرار گرفت. اعترافات برخی زندانبانهای امام صدر نمونهای از این مستندات است.
شرق: اصولاً چرا از ابتدا به جای پیگیری خانواده از طریق دستگاه قضایی لبنان، از مراجع بینالمللی درخواست کمک نشد؟
کمالیان: ببینید! پیگیری چنین پروندهٔ سیاسی امنیتی مهمی در سطح بینالملل، کار یک خانواده نیست و حتماً کار دولتهاست. زحمات فراوانی که خانوادههای مثلاً محسن روحالامینی و ستار بهشتی بابت پیگیری قضایی پروندههای عزیزان خود در داخل ایران متقبل شدند، واقعاً چه مقدار اثر داشت؟ تازه اینجا داخل کشور خودمان ایران است. پیگیری قضایی پروندهٔ امام صدر توسط خانوادهٔ مظلوم ایشان در لبنان و جهان، اثراتی به مراتب کمتر داشته و دارد. به نظر حقیر تنها و تنها دولت متبوع امام صدر است که باید در این عرصه دست به کار میشد. البته مسالهٔ امام موسی صدر از همان اولین روزهای شروع بحران، توسط دولت وقت لبنان در سازمان ملل و نزد شخص دبیر کل وقت آن سازمان، یعنی مرحوم کورت والدهایم، مطرح شد. اگر اشتباه نکنم، آن روزها مرحوم غسان تویینی، دوست نزدیک امام صدر، سفیر لبنان در سازمان ملل بود. طبیعتا چنین شخصی در حد توان خویش پیگیر این مساله بود. مشکل اما اینجا بود که کشور لبنان، اندکی پس از ربوده شدن امام صدر تا دو دهه بعد، گرفتار جنگ داخلی خانمانسوزی مثل جنگ امروز سوریه شد. بعد از پایان جنگ نیز هیچگاه اقتدار و حتی ثبات داخلی لازم را برای پیگیری چنین پروندهٔ مهمی در سطح بینالملل پیدا نکرد. امروز هم ندارد. به همین سبب انتظار این بوده و هست که دیگر کشور متبوع امام صدر، یعنی ایران که زادگاه امام صدر و خاندان ایشان است، پیگیر جدی این پرونده در همهٔ عرصهها و ابعاد باشد. متاسفم اما بگویم که ایران حتی تا امروز نیز که ۳۷ سال از ربوده شدن امام صدر میگذرد، به رغم همهٔ اقتداری که لااقل در سطح منطقه دارد و خود نیز مدعی آن است، هنوز در هیچ یک از مجامع حقوقی، قضایی و حقوق بشری بینالمللی، این پرونده را مطرح نکرده است. مسألهٔ چهار دیپلمات ایرانی ربوده شده در لبنان بالأخره چند سال پیش توسط دولت ایران در مجامع رسمی بینالمللی مطرح شد. مسألهٔ امام صدر اما سوگمندانه هنوز توسط ایران در هیچ کدام از مجامع ذیربط بینالمللی مطرح نشده است.
شرق: چرا پس از انقلاب ایران، عزم ایجاد شده و کمیتهٔ تشکیل شده برای پیگیری وضعیت امام موسی صدر در لیبی، ناکام ماند؟
کمالیان: این طور میفهمم که سؤال شما به کمیتهای اشاره دارد که اول انقلاب به دستور امام خمینی شکل گرفت و مرحوم آقای دکتر صادق طباطبایی عضو و رئیس آن بود. همانطور که خود مرحوم دکتر طباطبایی بارها و بارها طی سالیان گذشته توضیح داد، سبب اصلی ناکامی فعالیت کمیتهٔ مزبور در اول انقلاب، مخالفت شخص مرحوم آیتالله العظمی منتظری بود. مرحوم منتظری در رأس جریانی قرار داشت که البته اغلب شخصیتهای انقلابی مؤثر وقت کشور را در بر میگرفت و اعتقادشان این بود که مصالح کشور در گروی رابطهٔ ایران و رژیم معمر قذافی است و نباید این مصالح را فدای مصالح امام صدر کرد. حقیر اما امروز مایل هستم سخن مرحوم دکتر طباطبایی را تکمیل و تصریح کنم که دیدگاه مرحوم منتظری منحصر به ایشان نبود و تا آخرین لحظهٔ حیات معمر قذافی بر حاکمیت کشور سیطره داشت. از ابتدای پیروزی انقلاب دولتهای متعددی از هر دو جناج چپ و راست آمدند و رفتند و همه بدون استثنا اعتقاد داشتند که رابطهٔ ایران با رژیم قذافی بر سرنوشت امام صدر ترجیح دارد.
شرق: در سالیان گذشته و پس از آنکه سفر مقام معظم رهبری به لیبی در دوران ریاست جمهوری ایشان نتوانست مشکل را حل کند، در نهایت همه امیدها در دوران اصلاحات و ماموریت رئیس جمهور وقت به آقای ابطحی برای پیگیری وضعیت امام موسی صدر دوباره احیا شد. اما پس از سه سفر آقای ابطحی به لیبی، خبر رسید که خانواده امام موسی صدر خواستار توقف این پیگیریها شدند. دلیل این رویکرد خانواده امام موسی صدر چه بود؟
کمالیان: به نظرم تعارفات را کنار بگذاریم و صریح باشیم. تا جاییکه حقیر خبر دارم، طی سفر مقام رهبری به لیبی، جز سؤال کوچکی که در حاشیهٔ دیدار با قذافی طرح شد، اقدام خاصی صورت نگرفت که انتظار حل مشکل امام صدر بتواند بر آن مترتب شود. حقیقت آن است که در تمامی ۳۷ سال پس از پیروزی انقلاب، جز در دوران اصلاحات، اقدام خاصی برای پیگیری مسألهٔ امام صدر صورت نگرفت. نه در دوران جنگ اقدام خاصی انجام شد، نه در دوران سازندگی، نه در دوران آقای احمدینژاد و نه حتی در دوران آقای روحانی. تنها در دوران اصلاحات بود که قدمهایی برداشته شد. سبب انجام این اقدامات نیز ارادت ویژهای بود که رئیس دولت اصلاحات به اندیشه و سیرهٔ امام صدر داشت. متأسفم بگویم که البته همان دولت اصلاحات نیز به رغم آنکه انگیزهٔ پیگیری را داشت، در کار خود ضعیف و ناموفق بود...
شرق: چرا ناموفق بود؟
کمالیان: ببینید! در پاسخ سؤالهای قبل اشاره کردم که مسألهٔ امام صدر یک مسألهٔ پیچیدهٔ امنیتی است. به همین سبب کسانی نیز که از سوی رژیم قذافی مأمور مذاکره با ایران شده بودند، یعنی سیفالاسلام فرزند قذافی و نیز افرادی مثل موسی کوسا و احمد قذافالدم و عبدالله السنوسی، مسئولان ارشد دستگاه امنیتی لیبی بودند. جا داشت که دولت اصلاحات نیز مثل رژیم قذافی، دستگاه امنیتی خود را برای پیگیری مسألهٔ امام صدر بسیج و مسئولان ارشد آن را مأمور مذاکره کند. نمایندهٔ ایران اما که در این مذاکرات شرکت داشت، آقای ابطحی بود. آقای ابطحی انسانی بزرگوار اما یک چهرهٔ فرهنگی و به کلی با مسائل امنیتی ناآشنا است. یک چهرهٔ فرهنگی کی میتواند در یک مذاکرهٔ پیچیدهٔ امنیتی، بر عناصر امنیتی کهنهکار و تروریستی چون موسا کوسا و قذافالدم و عبدالله السنوسی فائق شود؟ عِدّه و عُدّهای که دولت اصلاحات برای پیگیری مسألهٔ امام صدر در نظر گرفته بود، با ابعاد و حجم مسأله کمترین تناسب را نداشت...
شرق: چرا خانوادهٔ امام موسی صدر توقف پیگیریها را در دوران اصلاحات خواستار شد؟
کمالیان: خانوادهٔ امام صدر هرگز توقف پیگیریها را خواستار نشد! آنچه خانوادهٔ امام صدر خواستار آن شد، توقف مذاکرات ناموفق آقای ابطحی و جایگزین شدن آن با اقدامات جدی و مؤثر قضایی و حقوقی و اطلاعاتی بود. حقیر آن زمان رئیس مؤسسهٔ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر بودم و به اقتضای این مسئولیت در جریان جزئیات روند پیگیری قرار داشتم. نامهای که خانوادهٔ امام صدر در زمستان سال ۱۳۸۲ش برای رئیس دولت اصلاحات نوشت را قبل از ارسال، مطالعه و در بارهٔ آن ابراز نظر کرده بودم. آخرین پیشنهاد رژیم قذافی به ایران در آن روزها عبارت از این بود که ما کلیهٔ حقایق مربوط به امام صدر را برای شما افشاء خواهیم کرد، به شرط اینکه ایران، خانوادهٔ امام صدر و شیعیان لبنان، متعهد شوند که نه تنها از شخص قذافی رفع اتهام کنند، بلکه بابت همکاری او در حل مسأله و نیز بابت افشاء حقیقت پرونده رسماً از او تشکر نمایند! رژیم قذافی گفته بود که ما نمایندگان ایران را قانع خواهیم کرد، اگرچه هیچ تعهدی هم نمیدهیم که مستند حرف بزنیم و دلیل و بینه ارائه کنیم! دولت اصلاحات چون حسن نیت داشت، ادامهٔ مذاکرات را در این مرحله به کسب موافقت خانوادهٔ امام صدر منوط کرده بود. به همین سبب در زمستان سال ۱۳۸۲ش سفری به لبنان رفتیم و این موضوع طی دو روز به شکل جدی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. تقریباً تمام افراد خانوادهٔ امام صدر در این بحثها حضور داشتند. وکیل خانوادهٔ امام صدر آقای دکتر شبلی ملاط هم در یکی از این جلسات حضور داشت. هدف خانوادهٔ امام صدر از تمام پیگیریها، آزاد کردن امام و دو همراه ایشان بود. مسیر مذاکرات آقای ابطحی اما چنین سمت و سویی نداشت و رژیم قذافی دنبال آن بود تا بدون آنکه حتی سند و مدرکی ارائه کند، مثل دو دهه قبل از آن، افسانهبافی و فرافکنی کند. طبیعی بود که خانوادهٔ امام صدر به چنین نتیجهای رضایت ندهد. خصوصاً که امنیت امام صدر و دو همراه ایشان نیز میتوانست با چنین چک سفیدی به خطر افتد. به همین سبب خانوادهٔ امام در جلسات بیروت تصمیم گرفت توقف مذاکرات ناموفق و بلکه خطرناک آقای ابطحی را از رئیس دولت اصلاحات خواستار شود، و همانجا آغاز اقدامات جدی و مؤثر حقوقی، قضایی و اطلاعاتی ایران را تقاضا نماید. این توافقی بود که پیش از آغاز مذاکرات آقای ابطحی، میان دولت اصلاحات و خانوادهٔ امام صدر به عمل آمده بود. پیشنهاد دولت اصلاحات آن بود که عملیات پیگیری مسأله امام صدر با مذاکرات آغاز شود. خانوادهٔ امام صدر نیز اگرچه از ابتدا هم به صداقت رژیم قذافی در مذاکرات کمترین اعتقادی نداشت، اما قول گرفته بود که اگر مذاکرات جواب نداد، بیدرنگ راههای متعارف پیگیری حقوقی، قضایی و اطلاعاتی از سوی ایران در پیش گرفته شود. خوب به یاد دارم که مجموعهٔ اینها مطالبی بود که در نامهٔ زمستان سال ۱۳۸۲ش خانوادهٔ امام صدر به رئیس دولت اصلاحات مطرح و یادآوری گردید. پس تقاضای خانواده در آن مقطع، اصلاح و تقویت روش پیگیری بود و نه توقف آن...
شرق: در طول سالهای پس از ربایش امام موسی صدر، تحولات عمیقی نظیر انقلاب ایران و فروپاشی شوروی و... به وقوع پیوسته. با توجه به تغییرات گستردهای که در آرایش سیاسی و ژئوپلتیک منطقه طی این چهار دهه اتفاق افتاده، به نظر میرسد که حتی اگر آن زمان، حضور امام موسی صدر برای برخی از نظامها و حکومتهای وقت مزاحم محسوب میشده، با تغییر آن حکومتها، نیروهای بازدارنده در مقابل عملیات جستجوی امام موسی صدر یا از عرصه خارج شدهاند یا تغییر دیدگاه دادهاند. با این حساب چه نیرویی باعث میشود تا در هیچ یک از کشورهای درگیر ماجرا و هیچ یک از نهادهای بین المللی، اقدام منتج به اثری درباره این موضوع صورت نگیرد؟
کمالیان: واقعیت این است که امروز نیز مثل گذشته، پیگیری مسألهٔ امام صدر با سه مانع جدی روبرو است. مانع اول این است که بر خلاف آنچه تصور میکنید، همدستان منطقهای قذافی تقریباً همه هنوز در مصدر قدرت و فعالیت قرار دارند. طبیعتاً مصلحت همدستان منطقهای قذافی اقتضاء میکند که در برابر تلاشهایی که برای کشف حقیقت انجام میشود، او و حتی همدستان لیبیایی او را حمایت کنند. چرا؟ برای اینکه قذافی و همدستان لیبیایی او هرگز ننگ رسوایی را نخواهد پذیرفت، مگر آنکه همدستان منطقهای خود را نیز در تحمل آن سهیم سازند. در پاسخ سؤالهای قبلی توضیح دادم که برخی محافل قدرت در حکومت بعث سوریه همدست قذافی بودند. خوب، این افراد هنوز زنده و فعال هستند. رژیم حاکم بر سوریه هنوز همان رژیم حافظ اسد است. یادم هست یک بار یکی از بزرگان برایم نقل کرد که از امام راحل سؤال کرده بود، که چرا از حافظ اسد پیگیری جدی مسألهٔ امام صدر را مطالبه نمیکند؟ امام خمینی به آن بزرگوار پاسخ داده بود، که شما از کجا مطمئن هستید که خود حافظ اسد در این ماجرا دست ندارد؟ افزون بر رژیم بعثی سوریه، احزاب چپ فلسطینی و لبنانی نیز که زمان امام صدر فعال بودند، امروز هنوز همه فعال هستند. به عنوان مثال گروههای چپ فلسطینی جرج حبش، نایف حواتمه، احمد جبرئیل و سرهنگ ابوموسی که سایهٔ امام صدر را در لبنان با تیر میزدند و در جبههالرفض متحد قذافی بودند، امروز نیز همه هنوز در عرصهٔ مبارزه فعال هستند. در لبنان نیز شما تنها همین آقای طلال سلمان رئیس روزنامهٔ السفیر را در نظر بگیرید. او یک روز قبل از ربوده شدن امام صدر همراه چند دوست چپ لبنانی خود میهمان ویژهٔ قذافی بود. اینها در شهریور سال ۱۳۵۷ش اگرچه دیرتر از امام صدر به طرابلس وارد شدند، اما موعد ملاقات امام صدر با قذافی لغو و به آنها داده شد. طلال سلمان و روزنامهٔ السفیر که همواره بلندگو و مزدور قذافی در لبنان بودند، امروز هم در عرصهٔ مطبوعات لبنان نقش اول را دارند. در ایران خودمان هم کسانی که به عنوان عناصر خودسر به همدستی با قذافی در ربودن امام صدر مشکوک بوده و هستند، هنوز در قید حیات و اتفاقاً بسیار نیز صاحب نفوذ هستند. مجموعهٔ این شبکهای که در سطح منطقهٔ خاورمیانه، در طراحی و اجرای عملیات ربودن امام صدر توسط رژیم قذافی دست داشتند و امروز هم هنوز حسابی فعال هستند، خیلی طبیعی است که به دلایل مختلف از جمله ترس از رسوایی، در برابر حل مساله و خصوصاً کشف حقیقت کارشکنی کنند. طبیعتاً اضافه شدن پای اسرائیل و برخی قدرتهای بزرگ جهانی نیز به ماجرا، مساله را باز به لحاظ امنیتی و سیاسی پیچیدهتر میکند.
شرق: موانع دوم و سوم پیگیری کدام هستند؟
کمالیان: مانع دوم پیگیری، دولتهای متبوع امام صدر هستند. منظورم به طور مشخص لبنان و ایران است. حقیر البته فعلاً به لبنان کاری ندارم. همانطور که قبلاً گفتم، لبنان ثبات داخلی ندارد و نمیتوان از آن انتظار داشت. همینکه آتش جنگ داخلی مجدداً در لبنان شعلهور نشود، خیلی هنر کرده است. اما ایران در پیگیری مسألهٔ امام صدر حسابی کوتاهی و مساله را دیگر واقعاً از شور بدر کرده است. اکنون ۳۷ سال تمام از ربوده شدن امام صدر میگذرد. اما ایران هنوز که هنوز است، مسألهٔ امام صدر را حتی در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل طرح نکرده است! دستگاههای اطلاعاتی ما نیز در این مساله جدی نیستند و البته هرگز نیز نبودهاند. یادم هست وقتی در دوران اصلاحات با خانوادهٔ امام صدر به دیدار وزیر اطلاعات وقت رفتیم، در نهایت ضعف و سستی اظهار امیدواری کرد که با سقوط قذافی انشاءالله همهٔ اطلاعات فاش شود! البته ایشان تازه خیلی خوب بود! وزیران اطلاعات قبل و بعد از ایشان، لااقل در مورد این پرونده، از این اندازه هم ضعیفتر و بیانگیزهتر بودند. واقعاً چرا این همه بیتفاوتی و بیمسئولیتی؟ وقتی کشور لیبی درگیر مسائل بهار عربی یا هرج و مرج شد، سازمانهای جاسوسی کشورهای قدرتمند غربی و در راس آنها اسرائیل فعالانه در مناطق مختلف این کشور حضور یافتند و بیشک امروز نیز حضور دارند.
کشور ما ایران اما بسیار ضعیف عمل کرد و امروز چند سال پس از سقوط رژیم قذافی هیچ سخن مستندی نداریم که در خصوص سرنوشت شهروند عالیمقام خود بر زبان آوریم! از طرفی دستگاه قضایی و مدعیالعموم ما نیز هرگز، نه در خارج و نه حتی در داخل کشور، کمترین قدمی جهت پیگیری قضایی مسألهٔ امام صدر بر نداشت. در حالیکه تمامی مسئولان سیاسی کشور اطلاع دارند که مسألهٔ امام صدر یک مسألهٔ مرتبط با امنیت ملی ماست و بر همین اساس مدعیالعموم وظیفه داشت و امروز هم دارد، که پرونده را باز و با جدیت پیگیری کند. اجازه دهید در انتهای پاسخم به این سؤال شما کمی صریحتر باشم. سالها بود میگفتم که کشور ما ارادهای جدی برای پیگیری مسالهٔ امام صدر ندارد. مدتیست اما که با خود در جنگم و دیگر نمیتوانم چنین سخنی را قبول کنم. زیرا کشور ما بیش از سه دههٔ تمام تا آخرین لحظهٔ حیات معمر قذافی و رژیم او، مصرانه تلاش کرد تا بهترین روابط دو جانبه را با ربایندگان امام صدر حفظ کند. مایی که این اندازه اصرار داشته و داریم که مرزبندی خود را با دشمن خیلی شفاف روشن کنیم، استثنائاً در مورد رژیم ربایندهٔ امام صدر، دقیقاً عکس گفته و شعار خود رفتار کردیم. به همین سبب است که امروز میگویم ارادهٔ مسئولان ذیربط ما در ایران بر این تعلق داشته و دارد که مسألهٔ امام صدر هرگز به طور جدی پیگیری شود.
شرق: مانع سوم پیگیری چیست؟
کمالیان: مانع سوم پیگیری نیز بیتفاوتی مطلق رسانهها و مطبوعات کشور در قبال سرنوشت امام صدر است. متاسف هستم که این را میگویم. اما تا رسانهها و مطبوعات، سرنوشت امام صدر را با جدیت از مقامات مسئول پیگیری نکنند، آن مقامات هرگز احساس نخواهند کرد که باید پاسخگو باشند. لذا کماکان باری به هر جهت با این پرونده برخورد میکنند. رسانهها و مطبوعات ما متأسفانه حداکثر سالی یک بار در سالروز نهم شهریور است که چند ساعتی یاد سرنوشت امام صدر مظلوم میافتند. در همین سالی چند ساعت هم البته خیلی کلیشهای، خیلی غیر حرفهای و خیلی غیر مسئولانه با موضوع برخورد میکنند. خیلی هنر بکنند، این است که از مقامات مسئول سرنوشت امام صدر و آخرین اخبار مربوط به ایشان را سراغ بگیرند. طبیعی است که این نوع طرح مساله، هیچ فایدهای در پی نخواهد داشت. پاسخ کلیشهای مقامات مسئول هم عبارت از این است که مسالهٔ امام صدر برای مهم است و آن را با همهٔ توان پیگیری میکنیم! باور کنید که رسانهها و مطبوعات کشورهای غربی و حتی عربی، بسیار جدیتر و حرفهایتر از ما عمل میکنند و مو را از ماست میکشند. رسانهها و مطبوعات کشور باید تعارف را کنار بگذارند و با صراحت از وزیر محترم خارجه یا معاونان او سؤال کنند، که چرا در ۳۷ امین سالروز ربوده شدن امام صدر، هنوز پروندهٔ ایشان را در مجامع حقوق بشری جهان مطرح نکردهاند؟ رسانهها و مطبوعات ما باید با صراحت از مسئولان دستگاه قضایی سؤال کنند که چرا مدعیالعموم حتی در ۳۷ امین سالروز ربوده شدن امام صدر، از پیگیری قضایی پرونده در محاکم قضایی داخلی و بینالمللی سرباز میزند؟ اگرمشکل قانونی وجود دارد، چرا طی این ۳۷ سال نرفتند آن را حل کنند؟ رسانهها و مطبوعات ما باید با منتهای صراحت از وزیر محترم اطلاعات، از فرماندهٔ سپاه و لااقل از فرماندهٔ سپاه قدس سؤال کنند که بعد از گذشت ۳۷ سال، بالأخره به کدام نتایج قطعی راجع به سرنوشت امام صدر دست یافتهاند؟
شرق: از وقتی که گذاشتید تشکر میکنم...
..........
منبع: سایت صدرپژوهی