سید موسی هرچند که در شهر صور سکونت داشت، ولی هفتهای دو روز، برای سخنرانی در دبیرستان «عاملیه» به بیروت سفر میکرد و دبیران و دانشآموزان آنجا را نیز از سرچشمه زلال شریعت محمدی (ص) سیراب مینمود.
از مسجد تا مدرسه
سید موسی صدر پس از ورود به کشور لبنان، شهر «صور» را برای ایفای مسئولیت بزرگ خود انتخاب کرد و در مسجد جامع آن به اقامه نماز جماعت مشغول گردید. این مسجد باشکوه به دست توانای مجاهد کبیر آیت الله سید عبدالحسین شرفالدین تأسیس شده بود و از در و دیوار و فضای عطرآگینش هنوز خطبههای روحانگیز آن عالم نستوه به گوش جان میرسید. دو سالی میشد که آن مسجد امام و هادی خود را از دست داده و چشم به راه شخصیتی دیگر نشسته بود، تا دوباره نشاط و تحرک را در آن به وجود آورد. ورود سید موسی صدر به شهر صور به این انتظار پایان داد و جنب و جوش دیگری در آن به پا نمود.
سید موسی صدر با مطالعه دقیق اوضاع، به خوبی دریافت که ریشه اصلی همه این گرفتاریها، فقر فرهنگی و اقتصادی است. از این رو، بیش از آنکه طبق روش سنتی و معمول، مردم و جوانان صور را «امر به معروف و نهی از منکر» کند، روش ابتکاری در پیش گرفت. نخست در صدد برآمد تا زمینههای هدایت و تقوا و پذیرش امر به معروف و نهی از منکر را در وجود مسخ شده آنان ایجاد کند، آنگاه با یک برنامهریزی اساسی نخست به جنگ فقر فرهنگی رفت و علاوه بر ایراد سخنرانی و تشکیل کلاسهای منظم در دبیرستانها و مراکز فرهنگی و هنری دیگر، با جوانان و روشنفکران آن سامان ارتباط نزدیک برقرار نمود.
وی با سخنان رسا و روشنگرانه خود، پوچی فرهنگ غرب و مادیگری را برای آنان توضیح داد و با الهام از قرآن، سنت و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) منطق اسلام را به عنوان قویترین و پرمحتواترین منطق روز معرفی کرد. جوانان که تا آن روز ندیده و باور نمیکردند که یک روحانی و رهبر مذهبی این چنین با سیمایی گشاده در برابر آنها بایستد و مانند پدری مهربان با آنان سخن بگوید، شیفتهاش شدند. به علاوه آنها به قدری از معارف اسلام و تشیع فاصله داشتند که نمیتوانستند قبول کنند این سخنان از منابع دین مقدس اسلام و تشیع گرفته شده است، زیرا حیرتزده از وی سؤال میکردند:
«حرفهای شما بسیار عالی است ولی از کجا که از اسلام باشد؟ ما چنین چیزی تا حال نشنیدهایم» و او با مهربانی دست بر دوش جوانان میگذاشت و در پاسخ میگفت: «آیات و احادیث پیامبر (ص) و امامان (علیهم السلام) که برای شما خواندم بهترین گواه زنده است که این مطالب از آن اسلام است.» [۱]
سید موسی هرچند که در شهر صور سکونت داشت، ولی هفتهای دو روز، برای سخنرانی در دبیرستان «عاملیه» به بیروت سفر میکرد و دبیران و دانشآموزان آنجا را نیز از سرچشمه زلال شریعت محمدی (ص) سیراب مینمود و با گفتار و کردار دلپسند خود همه را بیاختیار شیفته معارف الهی و مکتب امامان معصوم (ع) میکرد. [۲]
او با بردباری و سعه صدر تمام، در راه ایفای مسئولیت سنگین خود، کوچکترین هراسی به دل راه نمیداد و از توبیخ و استهزای کسی دل آزرده نمیگشت، چنانکه خود وی آن صحنهها را این چنین به تصویر میکشد:
«برای تماس بیشتر با جوانان، هفت سخنرانی در هفته برای دانشآموزان و فرهنگیان در دو مؤسسه فرهنگی بزرگ شیعه لبنان «الکلیه الجعفریه» و «الکلیه العاملیه» شروع کردم. در روزهای اول قیافههای استهزاء آمیز و لبخندهای تحقیر [آمیز] پارهای از جوانها غیر قابل تحمل بود. حق هم داشتند، کتابها و رسالههای گوناگون و افکار مسموم و خطرناک در کتابخانههای لبنان فراوان، مورد مطالعه جوانان قرار میگرفت. چند ماه گذشت... روزها و ساعاتی سنگین بود مجبور بودم به سؤالات عجیب و غریبی پاسخ دهم.
یکی از روزها در موقع خروج از سالن سخنرانی جوانها حلقهوار با من بیرون میآمدند یکی از آنها به من گفت: آیا هیچ حس کردهاید که جوانها چرا به تو علاقهمند شده و به چه علت این طور احساس نزدیکی میکنند! و خود او برای تعلیل این ارتباط و محبت چنین گفت: بحثهای تو و پیشنهادات تو با توجه به احتیاجات روحی و مشکلات روانی مطرح میشود و به عبارت روشنتر، تو با واقعبینی به شرایط روحی و جسمی ما مینگری و با حوصله و دقت، مشکلات ما را مطالعه و تا حدود امکان حل مینمایی.» [۳]
سید موسی صدر همزمان با این فعالیتها، در مراکز فرهنگی، مذهبی برادران مسیحی نیز حاضر میشد و برای آنان صحبت میکرد و با شخصیتهای سیاسی، علمی و مذهبی آنان وارد بحث و گفتگو میگردید، به گونهای که در مدتی بسیار کوتاه همه آنان را به شدت شیفته مذهب تشیع و خود کرده بود. بارها نویسندگان معروف و شخصیتهای بارز مسیحی مثل: «جرج جرداق» و «شکرالله حَدّاد» به وی گفته بودند که:
«این فرهنگ شیعه را که شما مطرح میکنید، اگر همه مثل شما این جور آن را ارائه میدادند، الآن دیگر اثری از مذهب تسنن و دین مسیحیت در این کشور باقی نمیماند. این فرهنگ با این ویژگیها، قابل پذیرش برای همه مردم است.» [۴]
وضع دردناک مدارس
همزمان با نفوذ استعمار فرانسه در لبنان، وضع آموزش و پرورش آن کشور بسیار دگرگون و دردآور گردید، به طوری که یکی از موفقترین عوامل نشر فرهنگ بیگانگان، وجود همین مراکز در آن کشور بود. چرا که برنامه درسی مدارس و دبیرستانها نیز از سوی آنان تنظیم میشد و جوانان مسلمان سخت تحتتأثیر آداب و رسوم دشمنان قرار داشتند.
در این حال (سال ۱۳۷۱ ه ق) عالم دوراندیش سید عبدالحسین شرفالدین که همواره در چنین اموری حالت تهاجمی داشت، به فعالیت پرداخت و در مقابل این تهاجم فرهنگی نیز ایستاد. او در این میدان نبرد، اعتقاد به «مقابله به مثل» داشت و آن شعار معروف خود را مطرح نمود که:
«لاینتشر الهُدی اِلّا من حیث انتشر الضلال [۵]»
هدایت انتشار نمییابد مگر از راهی که گمراهی منتشر شده است.
به همین خاطر در سال ۱۳۵۷ ق. اقدام به تأسیس دو مرکز بزرگ آموزشی به نامهای «جعفریه» و «عاملیه» در شهرهای صور و بیروت کرد تا فرزندان مسلمان با آرامش خاطر از فرهنگ و آداب اسلامی خود تغذیه نمایند و بدین وسیله تا حدود زیادی از نشر آداب و رسوم بیگانه در میان جوانان مسلمان جلوگیری کرد.
با شروع فعالیت سید موسی صدر، این مدارس نیز رونق بیشتری گرفت به گونهای که با تلاشهای وی پس از مدّتی مدرسه عاملیه بیروت، به دانشکده تبدیل شد و به «دانشکده عاملیه» معروف گردید. [۶]
او در عین حالی که به سنگر مسجد اهمیت فراوان میداد، از مراکز فرهنگی نیز غافل نبود، و همچنان که گذشت با ذوق سرشار و با به کارگیری روشهای جدید، سعه صدر و برخوردهای مناسب خود، در مدت کوتاهی مدارس، دبیرستانها و دانشگاهها را تبدیل به سنگرهایی فولادین علیه فرهنگ بیگانه کرد و راه استاد بزرگ خود، عالم مبارز سید شرفالدین را ادامه داد.
سید موسی صدر معتقد بود که فقر فرهنگی ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با فقر اقتصادی دارد. همچنان که این دو نیز نمیتوانند با مسایل سیاسی، نظامی، اخلاقی و اعتقادی بیارتباط باشند. بنابراین باید همه اینها در کنار هم ارزیابی شده و برای هر کدام به طور هم زمان و در کنار هم چاره اندیشی کرد. وی در یکی از مصاحبههای خود با روزنامه «الحیاة» چاپ بیروت به بخشی از این طرز تفکر و مسئولیتهای خود در این باره اشاره کرده و میگوید:
«مأموریت مذهبی من بالا بردن سطح زندگی لبنان به طور عموم و مخصوصاً بالا بردن سطح فرهنگی مسلمانان است. من معتقد هستم با سطح زندگی فعلی نمیتوان سطح فکری را بالا برد. لذا در صور یک مؤسسه اجتماعی برای مشغول کردن بیکاران ایجاد نمودهام و ایتام را سرگرم و به آنها هنر میآموزم... [۷]». او میگفت:
«چقدر تعجبآور است. اسلام طلب علم را فرضیه (واجب) بداند و بیسوادترین مردم مسلمانها باشند. (یا اینکه) نظافت را از ایمان بشمارد، در حالی که کثیفترین کوچه و بازار، کوچهها و بازارهای ما مسلمانهاست... دعوت صحیح اگر توأم با عمل نباشد و وضع اجتماعی دعوت کننده یا هم مذهبان او بد باشد، دعوت کم اثر خواهد بود. اصولاً یکی از بزرگترین دلیلها برای بطلان ادعای مسلمانی را که اسلام را ضامن سعادت دنیا و آخرت میداند باور کنند، در حالی که فقر، جهل، مرض و عدم بهداشت آنها را فرا گرفته است؛ اخلاق تجّار و روش جوانان و کردار زنان و رفتار سیاستمداران همه فاسد و منحرف باشد؟! این خود سند بیاعتباری مدعای هر دعوت کننده است.» [۸]
او با توجه به همه این ژرفنگریها و برای حل نابسامانیهای ریشهدار در ابعاد مختلف، به سنگر مسجد و فعالیت در دبیرستان و دانشگاهها اکتفا نکرد و اقدام به تأسیس مراکز اساسیتری نمود.
------
[۱] مکتب اسلام، سال نوزدهم، شمارۀ ششم، ص۵۳.
[۲] همان.
[۳] سالنامۀ گفتار ماه، سال دوم، ص۴۳.
[۴] به نقل از حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا خلیلی. وی یکی از همکاران نزدیک امام موسی صدر در لبنان بود، در یال ۱۳۸۸ قمری وارد آن کشور شد و از جانب امام موسی صدر در مناطق مختلف جنوب لبنان به تبلیغ و ارشاد پرداخت. پس از آن مدتی نیز در حوزۀ علمیه شهر صور (معهد الدراسات الاسلامیه)، که به دست امام موسی صدر تأسیس گردیده بود به تدریس دروس و تربیت طلاب مشغول گردید. سپس با تشکیل مجلس اعلای شیعیان در بخش روابط عمومی آن مرکز مهم مشغول به کار بود. در ضمن هرگاه از طرف امام موسی صدر هیأتی به مناسبتهای گوناگون به خارج از کشور، از جمله ایران سفر میکرد، وی نیز جزو اعضای فعال و سرشناس هیأت بود.
[۵] محمد رضا حکیمی، شرف الدین، ص ۱۹۵.
[۶] مکتب اسلام، سال نوزدهم، شماره ۶، ص۵۳.
[۷] یاران امام، امام موسی صدر، گزارش ساواک، ج اول، ص۳۳۳.
[۸] سالنامه گفتار ماه، سال دوم، ص۳۷. این جملات، بخشی از گزارش است که در حضور اندیشمندانی، مانند شهید مطهری، دکتر بهشتی و... در تاریخ ۷/۷/۱۳۴۰ ه ش ایراد شده است.