در ۱۹۷۸/۸/۲۵، امام صدر در پاسخ به دعوت رسمی دولت لیبی، برای دیدار با معمر قذافی، و مقامات این کشور، بیروت را به مقصد طرابلس غرب ترک کرد. ایشان ساعتی پیش از ترک بیروت، در نشستی کمسابقه با اعضای شاخۀ سیاسی جنبش محرومان، مهمترین اهداف خود را از سفر به لیبی چنین تشریح کرد:
۱. تبیین حقایق اندیشۀ تشیع و دعوت مصرّانه به وحدت و انسجام مسلمانان؛
۲. بیان مواضع شیعیان در طی تاریخ و تشریح موضع کنونی آنان در قبال مسائل سرنوشتساز و در رأس آنها مسئلۀ فلسطین و رابطۀ محکم آنان با نهضت فلسطین؛
۳. برطرف کردن اشتباهات و سوءتفاهمهای اذهان دولتمردان لیبی به جنبش محرومان و رهبری آنکه در اثر تبلیغات مخرب و تردیدآمیز به وجود آمده است؛
۴. ایجاد هماهنگی میان سران دولتهای پایداری و مقاومت و تمامی جریانها و نیروهای ملیگرا که این اندیشه و رویکرد ملی را پذیرفتهاند؛
۵. متقاعد کردن قذافی به اهمیت برگزاری و موفقیت نشست صوفر که امام صدر برای برپایی آن بهمنظور پایان دادن به جنگ داخلی لبنان تلاش میکرد، بهویژه آنکه لیبی حامی برخی سازمانها و احزاب درگیر در جنگ لبنان به شمار میآمد.
پیش از آن، کاردار لیبی در لبنان با حضور در مقر موقت مجلس اعلای شیعیان در خلده، دعوتنامۀ رسمی دولت لیبی را به امام تسلیم کرده بود که در آن موعد سفر در روزهای ۱۹ یا ۲۱ اوت تعیین شده بود، ولی امام به سبب مشغلۀ کاری روز ۲۵ اوت را برای آغاز سفر به لیبی تعیین کرد. [۱]
مصاحبه در لیبی
در تاریخ ۱۹۷۸/۸/۳۰، روزنامۀ کویتی النهضه در هتل الشاطئ، محل اقامت امام در پایتخت لیبی، با ایشان مصاحبهای ترتیب داد که در آن امام به تشریح اوضاع لبنان پرداخت. [۲] متن مصاحبه را از نظر میگذارنیم:
ارزیابی اوضاع
تردیدی نیست که لبنان اینک یکی از مراحل خطیر تاریخ خود را میگذراند، چراکه اسرائیل دخالت خود را در لبنان آشکار کرده است و این موضوع به شکل صریح و مکرر از زبان مقامات اسرائیلی اعلام میشود.
در عمل نیز اسرائیل از گروهکهای تحت امر سعد حداد و سامی شدیاق حمایت میکند و آنان را به انواع سلاح مجهز کرده است تا ارتش لبنان را از حضور در جنوب و نزدیک شدن به منطقۀ مرزی بازدارد؛ منطقهای که بیش از نقاط دیگر لبنان به حضور و اِعمال حاکمیت دولت لبنان نیاز دارد و نیروهای سازمان ملل نیز به آن وارد نشدهاند و، به تعبیر صحیحتر، اسرائیل اجازۀ ورود به آنان نداده است.
اسرائیل با سوءاستفاده از اوضاع نابسامان منطقۀ مرزی، درصدد صهیونیستی کردن آن برآمده است و مواضع و رفتارها و روابط مشکوکی را بر مردم تحمیل میکند تا در نهایت، آنچه را کمربند امنیتی مینامد، پدید آورد؛ منطقهای که درواقع از آن برای مصرف کردن کالاها و جاسوسی و دیگر اقدامات بر ضد لبنان استفاده خواهد شد.
دربارۀ اوضاع بیروت و مناطق شمال (جبل) باید بگویم که در آنجا نیز اسرائیل با دخالتهای آشکاری همچون ارسال سلاح و مهمات و کارشناسان، میخواهد اعضای جبهۀ لبنانی را از پذیرش حاکمیت مشروع دولت و، در ادامه، از مذاکره و پذیرش لبنانِ متحد بازدارد. بدینترتیب، در اوضاع کنونی، اسرائیل به نیروی سیاسی و نظامی مؤثر در عرصۀ داخلی لبنان تبدیل شده است.
مهمتر از اینها آن است که اسرائیل به تازگی، چنانکه رئیس دفتر نخستوزیر این کشور تصریح کرده است، میخواهد وانمود کند که حامی و پشتیبان اقلیتهای موجود در جهان عرب است. بدینترتیب، آشکار میشود که اهداف و نیّات اسرائیل از لبنان فراتر میرود و جهان عرب و حتی تمامی منطقۀ خاورمیانه را نیز دربرمیگیرد، چراکه در هر کشوری اقلیتهایی وجود دارد و در هر ملتی افراد ناآگاه یا مغرض حضور دارند و دشمن میتواند از آنان سوءاستفاده کند و این بدان معناست که اگر این فتنه در لبنان خاموش نشود، جهان عرب نبردی دشوار و ناگوار را پیش رو خواهد داشت، زیرا این تجربۀ تلخ پس از آزمون در عرصۀ عمل، ممکن است به هر کشور عربی دیگری منتقل شود.
ما همۀ تلاش خود را به کار بستیم تا ارتباط میان بحران لبنان و بحران خاورمیانه را از بین ببریم. اما اکنون احتمالاتی پیش روی ماست که رنج و محنت ما را در لبنان، از کل بحران خاورمیانه خطرناکتر و طولانیتر جلوه میدهد.
ضرورت تشکیل جبهۀ ملی
برای جلوگیری از رسیدن به بنبست، به عقیده ما، باید جبهۀ ملی لبنان با مشارکت رهبران مسیحی، بهویژه مارونیها، و با حضور نمایندگان تمامی نیروهای سیاسی لبنان تشکیل شود و ثابت کند که تمامی گروههای لبنان خواهان صلح و وحدت و روابط برادرانه با اعراب هستند و همکاری با اسرائیل را نمیپذیرند و نمیخواهند به ابزاری برای ایجاد فتنه در جهان عرب تبدیل شوند. به علاوه، از چنین جبههای انتظار میرود که میان خواستههای مسیحیان لبنان و اظهارات سران جبهۀ لبنانی جدایی و تفاوت ایجاد کند. مأموریت دیگرِ جبهۀ ملی آن است که از حاکمیت قانونی دولت حمایت کند و دولت را در ایجاد نهادهای حکومتیِ کارآمد و متقارن و هماهنگ در داخل کشور یاری دهد. در این صورت، دروازۀ خروج از بحران را پیش روی خود گشوده خواهیم دید.
رئیسجمهور و جبهۀ لبنانی
امام صدر در پاسخ به پرسشی دربارۀ مطالبی که در داخل و خارج از لبنان در خصوص همدستی رئیسجمهور، الیاس سرکیس، با جبهۀ لبنانی مطرح میشود، تصریح کرد: «با این اظهارات موافق نیستم، زیرا اولاً موفقیت جبهۀ لبنانی، بیش و پیش از هر چیز، مقام و جایگاه رئیسجمهور را تهدید میکند و با ارزشهایی که شخص رئیسجمهور و اغلب مارونیها بدان باور دارند، در تناقض است.»
رئیس مجلس اعلای شیعیان در پاسخ به پرسش دیگری درخصوص تلاشهای عدهای با هدف ایجاد شکاف و جدا کردن شیعیان از صفوف ملی لبنان اظهار داشت: «دشواریهایی که شیعیان در همهجا، بهویژه در لبنان با آن مواجه بودهاند، بیانشدنی نیست. شیعیان، درواقع، بهای مواضع و رویکردهای ملی و قومی و انسانی خود را پرداختهاند و اگر به آن ارزشها بیتوجه بودند، میتوانستند خود را از این بحرانها و مصیبتها دور بدارند.
شمار قربانیان شیعه، اعم از کشتهها و مجروحان و معلولان از سی هزار نفر تجاوز میکند، علاوه بر عدهای دیگر از مجروحان که در طی مدت درگیریها مداوا شدهاند. دهها هزار باب خانه و مغازه تخریب شده و خسارتهای مادی دیگری نیز به شیعیان وارد گردیده و اینها همه بخشی از آن مصیبت بزرگ است. یکی دیگر از مراحل این توطئه نیز تعرض به رهبران شیعیان و وارد کردن فشار و تلاش برای ایجاد فتنه و بحران در داخل صفوف شیعیان است. تلاشهایی نیز بهمنظور فتنهانگیزی میان شیعیان و برادران آنان در دیگر مذاهب اسلامی داخل لبنان و مقاومت فلسطین و بقیۀ کشورهای عربی در جریان است. حتی از شیعیان درخواست میشد که بهمثابۀ یک اقلیت، در کنار جبهۀ لبنانی با مقاومت فلسطین به نبرد برخیزند، تا اهداف ذیل محقق شود:
نخست، نابود کردن مقاومت فلسطین، تا طرفداران صلح غربی در منطقه در غیاب فلسطینیان به اهداف خود دست یابند.
دوم، لبنان به اسرائیل دوم تبدیل شود، آن هم در داخل جهان عرب، بدینمعنا که اسرائیل از سوی جهان عرب مطرود است، اما لبنانِ عربی که با اسرائیل سر سازش داشته باشد، نقش ستون پنجم در جهان عرب را ایفا خواهد کرد.
سوم، مسئلۀ اقلیتها به شدت تحریک شود و فتنه و اختلاف میان سنی و شیعه بار دیگر در کشورهای اسلامی تشدید شود تا در اثر این اختلاف امت اسلام ضعیف و متفرق شوند و مسلمانان از نظر تاریخی شکست بخورند و در نتیجه از پیشرفت فرهنگی و سیاسی آنان ـ که در دورۀ اخیر در کشورهای مختلف اسلامی آغاز شده است ـ جلوگیری شود.
با توجه به این پیامدهای خطرناک، رهبران شیعه دو گزینه پیش روی خود داشتند؛ یا عافیتطلب باشند و در امان، و یا همگام و منسجم با تاریخ خود راهِ عزت و کرامت را برگزینند و منافع شیعیان آواره را در همهجا در نظر بگیرند. آنان راه دوم را برگزیدند و به دور از عافیتطلبی ذلتبار، مصیبتهای اندوهبار را با رضایت تحمل کردند.
بدینترتیب، فشارهای داخلی و خارجیای که بر آنان وارد میشود و قربانیانی که در این راه تقدیم کردهاند، امری طبیعی و پیشبینیپذیر بود. فشارها و تهدیدها همچنان ادامه دارد. چند روز پیش هم مناخیم بگین، نخستوزیر اسرائیل، از آمادگی این کشور برای حمایت از شیعیان خبر داد و کاملاً واضح بود که ما به شدت با این توطئۀ جدید اسرائیل ـ که هم لبنان و هم تاریخ وعزت ما شیعیان را هدف قرار داده است ـ به مقابله برخیزیم، حتی اگر این کار مصیبتهای دیگری را ـ که پیشبینیشدنی است ـ برای ما به بار آورد.
وقایع لبنان زمینهها و مقدمات بسیار گستردهای دارد و اهداف بزرگی را نیز در آن سوی مرزهای لبنان دنبال میکند. از این رو، برای مقابله با آن به دقت و درک و هوشیاری بسیار و به تأیید و توفیق الهی نیازمندیم.»
روابط مستحکم با مقاومت فلسطین
امام در ادامه دربارۀ روابط شیعیان با مقاومت فلسطین تصریح کرد: «روابط در حال حاضر خوب و شفاف است، چراکه شیعیان و همۀ مسلمانان و تمامی کسانی که به لبنان متحد ایمان دارند، دریافتهاند که برای داشتن روابط صحیح و ماندگار با فلسطینیان ـ بهگونهای که منافع هر دو طرف تأمین شود ـ باید مواضع طرفین در قبال اسرائیل و در برابر کشورهای مقاومت و پایداری و نیز در برابر تمامی جهان عرب، مشخص و شفاف باشد. از طرفی، مبنا و اساس این روابط آن است که مقاومت فلسطین نقش حاکم و تصمیمگیرنده را در لبنان ایفا نکند و خوشبختانه رهبران انقلاب فلسطین هم این اصل را پذیرفتهاند.
رنج و محنت جنوب و اشغال بخشی از آن به دست مزدوران اسرائیل میتواند نقطۀ آغاز وحدتِ همۀ نیروهای نیکاندیش و ملیگرای لبنان باشد و به عقیدۀ من موضعگیری صحیح در قبال بحران، راهکار عملی برای ایجاد روابط مستحکم میان آحاد لبنانیان و مقاومت فلسطین خواهد بود. ما همواره و برای همیشه با مقاومت مسلحانۀ فلسطین موافق هستیم و با مقاومت در یک سنگر خواهیم بود.»
نقش جنبش أمل و مسئولیت اعراب
امام صدر در ادامه با اشاره به جنبش أمل، آن را «جنبشی مردمی و خداباور» نامید که «خط مشی و ایدئولوژی و ساختار منسجم و رو به پیشرفت دارد. جنبش أمل در برابر حملات مکرر اسرائیل به جنوب و در جلوگیری از صهیونیستی شدن نوار مرزی لبنان، تأثیر مهمی داشته و قربانیان و شهدای بسیاری تقدیم کرده است و به فضل خدا، روش ملیگرا، پیشرو و باورمندانۀ خود را ادامه خواهد داد.»
ایشان درخصوص مسئولیت اعراب در قبال وقایع لبنان گفت: «با توجه به خطرها و تهدیداتی که وجود دارد و با گسترش آثار وقایع لبنان و بازتاب آن در دیگر کشورهای عربی، میتوان به مسئولیت بزرگ اعراب در قبال این تحولات پی برد؛ آنان در قبال لبنان بهمثابۀ کشوری برادر و در مقابل ملت لبنان و نتایج منفی حاصل از سقوط لبنان نیز مسئول هستند.
در ابتدای گفتوگو، به نقشۀ بعدی اسرائیل یعنی ادعای حمایت از اقلیتها اشاره کردیم. چهبسا بهزودی شاهد باشیم که اسرائیل بهمثابۀ نیروی سیاسی با نیروهای مخالفِ دولت در هریک از کشورهای عربی همکاری و ارتباط دارد. البته، این در صورتی است که جهان عرب اقدام انور سادات در برابر اسرائیل را تکرار نکند و از مواضع خود عقب ننشیند، زیرا اگر ـ خدای ناکرده ـ کشورهای عربی باب رابطه با اسرائیل را بگشایند، دیگر اسرائیل مستقیماً حضور خواهد داشت و بر تمامی امور مربوط به توسعه و فرهنگ و آموزش و غیر اینها احاطه خواهد یافت.
هنگامی که اعراب به خطرهای ناشی از وجود اسرائیل پی بردند، اسرائیل ابزارهای گسترش نفوذ خود را تغییر داد و از سال ۱۹۴۸ تاکنون، بارها روش خود را تغییر داده و جلوتر از زمان حرکت کرده است. در حالی که متأسفانه اعراب در هر مرحله، زمانی به جزئیات نقشۀ اسرائیل پی بردهاند که کار از کار گذشته بود و زمانی که آنها سرگرم زدودن آثار برجامانده ازنقشههای قبلی اسرائیل بودند، اسرائیل خود را برای مرحلۀ بعد آماده میکرد تا تجاوز جدیدی را آغاز کند؛ آن هم نه فقط به سرزمین، بلکه به همهچیز.
چهبسا در آیندهای نزدیک از نقش اسرائیل در حفاظت از منابع انرژی یا جلوگیری از دسترسی بخشی از جهان به انرژی سخن به میان آید. هنوز قضیۀ تغییر مسیر رود اردن را به سوی صحرای نقب، که اسرائیل آن طرح را اجرا کرد، از یاد نبردهایم. کشورهای عربی پس از این اقدام گرد هم آمدند و تصمیم گرفتند که اسرائیل را از این کار بازدارند. اما این تصمیم زمانی اتخاذ شد که اسرائیل همۀ مقدمات کار را آماده کرده و طرح را به اجرا درآورده بود. سپس، اعراب گرد هم آمدند و دربارۀ تغییر مسیر شعبههای رود اردن تصمیم گرفتند، ولی اسرائیل که آماده و مهیا بود، به نقاطی حمله کرد و کشورهای عربی از موضع خود عقبنشینی کردند تا دست کم دیگر منابع آبی اطراف اسرائیل را برای خود حفظ کنند. تلاشهایی برای احداث سد لیطانی آغاز شد و اسرائیل از سویی با این کار مخالفت کرد و، از سوی دیگر، مزدوران خود را تحریک کرد تا شروع پروژه را به تعویق بیندازند. و همچنان وضع به همین منوال بود، تا جایی که اسرائیل بر تمامی سرچشمههای رود اردن سیطره یافت.
این مسائل بیانگر آن است که ما زمانی به فکر میافتیم که فرصت از دست رفته و فاجعه اتفاق افتاده است، در حالی که اسرائیل جلوتر از زمان حرکت میکند و برای مراحلِ پس از هر حادثه نیز برنامه ریزی میکند. علت اینکه در اوضاع کنونی و در این شب مبارک از شبهای رمضان، اینگونه صریح و بیپرده با خوانندگان این مجله صحبت میکنم، این است که ما در لبنان دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم. بهتر است برادران عرب برای سرزمین و داراییها و نیروهای خود و میراث و دین و تمدن و ارزشهای خود فکری بکنند. خطاب به آنان میگویم که همهچیز شما در معرض تهدید است. اینطور نیست؟
خوب است در پایان، بیت شعری را بازخوانی کنم که هنگام هجوم [صلیبیان] به اندلس و زمانی که این سرزمین در معرض خطر سقوط قرار داشت و خطاب به سلطان عثمانی سروده شده است و بخشی از قصیدهای موسوم به «استنجاد» (درخواست کمک) را تشکیل میدهد. شاعر در آن بیت میگوید:
أدرِک بِخَیلِک ارضَ اللهِ اندلسا فأنّ رسمَ الهُدی والدّین قد درسا [۳]
------
[۱]. النهار، ۱۹۷۸/۸/۲۶.
[۲]. النهضه، سپتامبر ۱۹۷۸.
[۳]. «با لشکر خود سرزمین خدا، اندلس، را دریاب که نشانههای هدایت و آثار دین پایمال شده است.»