سفر به عربستان سعودی و سوریه
امام صدر در پاسخ به دعوت رسمی مسئولان عربستان سعودی در تاریخ ۱۹۷۸/۵/۲۵، عازم ریاض شد. ایشان پیش از سفر، در گفتوگویی تصریح کرد که از وضعیت موجود نگران است و لازم است در تماس با برادران عرب، هرچه سریعتر راهکاری برای جلوگیری از فاجعه تعیین شود، فاجعهای که اگر رخ بدهد، بدترین وضع ممکن پدید خواهد آمد و نه تنها لبنان، بلکه تمامی کشورهای عربی را فرا میگیرد. امام پیش از سفر به عربستان در دیدار با شماری از نمایندگان شیعۀ پارلمان، هشدار داده بود که بازی «ابراز تأسف» و «انگشت گزیدن» که از سوی برادران عرب در جنوب شاهد آن بودیم، به انگشت گزیدن قدرتهای بزرگ تبدیل شده است. [۱]
امام در ریاض به دیدار امیر فهد بن عبدالعزیز، ولیعهد وقت عربستان رفت، و در بازگشت از آن سفر در ۱۹۷۸/۵/۲۵ تصریح کرد:
دیدگاه خود دربارۀ اوضاع جنوب را به اطلاع مسئولان عربستان سعودی رساندم و آنان را از نگرانیهای خود در خصوص ایجاد خلأ حاکمیت در جنوب، پس از عقبنشینی اسرائیل، آگاه کردم، بهویژه آنکه در چنین حالتی منطقه به عرصۀ نبرد قدرتهای بزرگ تبدیل خواهد شد.
بدون حاکمیت دولتْ جنوبِ لبنان نمیتواند پابرجا بماند. از طرفی، افراد مسلح نباید با نیروهای بینالمللی درگیر شوند یا به درگیری خود با آنان ادامه دهند، زیرا این امر یا موجب خروج این نیروها از لبنان میشود، و یا همانند آنچه را پدید میآورد که در کره اتفاق افتاده است و، در این صورت، مسئلۀ لبنان به سرعت به بحرانی بینالمللی تبدیل خواهد شد و این خطر از تمامی خطرهای بزرگ و گستردهای که لبنان و لبنانیان تاکنون با آن مواجه بودهاند، شدیدتر خواهد بود. [۲]
در تاریخ ۱۹۷۸/۵/۲۷، امام صدر در دیدار با الیاس سرکیس، رئیسجمهور لبنان، وی را از محتوای سفر خود به ریاض و مذاکرات صورتگرفته آگاه کرد. امام در دیدار با رئیسجمهور تصریح کرد:
همۀ ما امید بسیار به نشست سران لبنان و سوریه داریم، زیرا نقش سوریه با توجه به همسایگی با لبنان و حضور در نیروهای بازدارندۀ عربی و تأثیرگذاری بر همۀ طرفهای لبنان، بسیار مهم است و جناب رئیسجمهور با توجه به نزدیکی و پیوند برادرانۀ خود با حافظ اسد، مطمئنترین و بهترین عامل در گشودن همۀ تنگناها به شمار میآیند. [۳]
در تاریخ ۱۹۷۸/۵/۳۰، امام عازم دمشق شد و پس از دیدار با مسئولان سوری، در بازگشت به لبنان تصریح کرد: «ما برای نزدیک کردن دیدگاهها و رسیدن به توافق دربارۀ همۀ امور مورد توجه لبنان و سوریه تلاش میکنیم، بهویژه در مرحلۀ کنونی که از مراحل دشوار تاریخ جنوب لبنان است.» [۴]
در خدمت لبنان و حاکمیت دولت
امام صدر در گفتوگویی با مجلۀ لارُوو دولیبان که در تاریخ ۱۹۷۸/۶/۱۰ منتشر شد، به تشریح اوضاع لبنان و منطقه پرداخت. متن گفتوگو و مقدمۀ آن در مجلۀ مذکور را از نظر میگذرانیم.
به جرئت میتوان گفت که در یک دوره ـ بهویژه در آغاز جنگ دو ساله ـ امام صدر با محبتترین رهبر معنوی در تمام لبنان بود. پس از آن وقایع دردناک، خود را کنار کشید و رفتوآمدهای خود میان پایتختهای عربی، بهویژه دمشق و ریاض را که با سران آنان روابط مستحکم دارد، دوچندان کرد. در فاصلۀ میان دو سفر با رئیس مجلس اعلای شیعیان گفتوگویی انجام دادیم و ایشان با صراحت کامل به تمامی پرسشها، حتی سؤالهای حساسیتبرانگیز، پاسخ دادند.
س. با توجه به اینکه به تازگی از عربستان سعودی برگشتهاید، پرسشهای خود را با سؤال دربارۀ سفرهای مکرر به این کشور و نتایجی آغاز میکنیم که در دیدار با مسئولان سعودی حاصل شده است.
ج. ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که اگر اختلاف موجود میان کشورهای عربی نبود، توطئهای که زیربنای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی لبنان را به لرزه افکند، به اجرا درنمیآمد. به عقیدۀ من، از همگسیختگی کشورهای عربی تأثیر مهمی در بروز بحران لبنان داشته است. البته، نباید توطئه و دسیسهچینی اسرائیل و سناریوهای هنری کسینجر و موافقت دو ابرقدرت را در این میان نادیده گرفت. بیشک، لبنان از مشکلات اجتماعی رنج میبرد و از زمان استقلال، اختلافاتِ سیاسیِ گوناگونِ موجود موجب ازهمگسیختگی و چندگانگی بوده است. با توجه به این مسائل، میتوان نتیجه گرفت که در سایۀ این اختلاف توطئهای که بر ضد لبنانِ بیدفاع ترتیب داده شد، از خود لبنان قویتر بود.
بر این واقعیتهای اجتماعی و سیاسی لبنان، باید حضور فلسطینیان مسلح در لبنان را نیز بیفزاییم، ملتی که اندیشۀ بازگشت به وطن خود را در سر میپرورانند و تقریباً در همهجای دنیا، بهویژه در جهان عرب، از حمایت برخوردارند. درست است که سوریه تنها کشور عربی همجوار لبنان است، اما کشورهای عربی دیگر نیز با کشور ما پیوندهایی داشتهاند و این پیوندها در بیست سال اخیر در اثر ارتباط آن کشورها با سازمان آزادیبخش فلسطین افزایشی مستمر داشته است.
پس از این مقدمه میتوانم علت سفرهای مکرر خود را به سوریه و عربستان سعودی تشریح کنم. اخیراً وضع جنوب شدیداً آشفته شده و از وجود خطری بزرگ حکایت دارد. از آنجا که مصر دیگر مانند سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ در لبنان تأثیرگذار نیست و عربستان سعودی و سوریه بیشترین نقش و تأثیر را در عرصۀ لبنان دارند، لازم بود تلاشهای ما به سوی محور دمشق ـ ریاض سوق داده شود، بهویژه آنکه این دو کشور هم بر سازمان آزادیبخش فلسطین تأثیرگذار هستند و هم میتوانند برخی قدرتهای بزرگ را تحت تأثیر قرار دهند. این دو عامل میتواند نقش و تأثیر دو کشور را در روند بازگشت امنیت و توازن نیروی سیاسی به کشور ما دوچندان کند. دلایل سفر من به عربستان و هدف از دیدار با مسئولان سعودی، بهویژه امیر فهد بن عبدالعزیز، همین بوده است. اکنون که از این سفر بازگشتهام خوشبین و امیدوارم، زیرا از سویی، آنان ماهیت مشکل لبنان را درک کردهاند و، از سوی دیگر، پذیرفتهاند که زمان حل بحران لبنان فرارسیده است.
س. چنین به نظر میرسد که جنوب لبنان انگیزۀ اصلی شما برای فعالیت سیاسی است، زیرا سخن از جنوب همواره در بیانات شما مطرح میشود. وضعیت حال و آیندۀ این منطقه را چگونه میبینید؟
ج. چنانکه میدانید، لبنان از لحاظ موقعیت جغرافیایی در محلی قرار دارد که میتوان آن را در قلب عالم دانست. این موقعیتِ مهم موجب شده که لبنان و، بهویژه جنوبِ آن، مورد طمع قدرتهای متخاصم قرار گیرد، مخصوصاً در سال جاری که جنگ سرد میان دو ابرقدرت به اوج رسیده است و هر دوی آنها خواهان دستیابی به موقعیتهای استراتژیک در مذاکرات آینده هستند تا مناطق تحت نفوذ بیشتری در اختیار داشته باشند و بتوانند تصمیمات مهمی را به نفع خود به تصویب برسانند، مانند در نظر گرفتن سهمی از نفت خاورمیانه برای اتحاد جماهیر شوروی و تعیین جایگاه دو ابرقدرت در روند خلع سلاح یا حتی تصمیمگیری درخصوص فروش گندم امریکا به شوروی.
با تشدید این جنگ سرد، جنوب لبنان در غیاب حاکمیت دولت به محل مناسبی برای نزاع و درگیریهای بینالمللی تبدیل خواهد شد که منطقه و نفت اعراب را همزمان به خطر میاندازد. از سوی دیگر، در صورتی که درگیری میان افراد مسلح و نیروهای بینالمللی در جنوب ادامه یابد، خطر بروز جنگِ دیگر و اشغال مجدد جنوب به دست اسرائیلیها وجود دارد که به هرجومرج بیسابقه در این منطقه از جهان منجر خواهد شد.
س. در حال حاضر، رابطۀ شما با تشکل اسلامی و هیئت یاری جنوب چگونه است؟
ج. رابطۀ میان ما خوب و محکم و ضروری است. باید این نکته را دریابیم که هر لحظه ملت احساس کند که در معرض خطر نابودی قرار گرفته است، نزاعهای روزمره میان گروهها و جریانها به پایان میرسد. هیئت یاری جنوب در زمان تشکیل بهترین روش سیاسی برای خدمت به جنوب و مقابله با مشکلات جنوب به شمار میآمد. در اوضاع کنونی، امیدوارم این هیئت فراگیر شود و دیگر نیروهای سیاسی با رویکردهای مختلف را هم در خود جای دهد. این را از آن جهت میگویم که به عقیدۀ من، جنوب نقطۀ آغاز هر حرکت و دستیابی به هر منفعت است. خدمت به جنوب از طریق گام برداشتن در مسیر گفتوگو و وحدت ملی و عدالت اجتماعی ممکن خواهد بود و این تنها راه ممکن برای ایجاد جبهۀ ملی و فراگیر است که میتواند اوضاع را دگرگون کند و دور معیوب حاصل از درگیریها و اختلافات سیاسی و سنتی را از بین ببرد.
س. رابطۀ شما با جبهۀ لبنانی چگونه است؟
ج. بهطور کلی، جبهۀ لبنانی تشکلی انسانی است که هیچگاه برای من معضلی نبوده، زیرا من به اصل همزیستی در کنار یکدیگر معتقدم. در ابتدا، دشمن صهیونیستها بودند. سپس، روند امور دگرگون شد و بحران پدید آمد و به فاجعه انجامید. من شخصاً هنور به وحدت جمعیتی در لبنان معتقدم و مأموریت لبنان را همان مأموریت و وظیفۀ خود، بهمثابۀ رهبر یکی از مذاهب لبنان، میدانم. من بخش عمدۀ فعالیت خود را به این امر اختصاص دادهام که ثابت کنم لبنان توان ادای این مأموریت و این وظیفه را دارد، زیرا به امکان ایجاد دولتی عادلانه و به دور از نابرابری اجتماعی باور دارم. اما در یک شب، ناگهان اوضاع دگرگون شد و من دریافتم که چنین ارزشها و باورهایی دیگر در جامعه رواج ندارد و این موجب خشم من شد. و مورد هجوم جبهۀ لبنانی قرار گرفتم و سیل حملات و اتهامات بر ضد من شدت یافت و عجیب آن است که اتهامات مطرحشده از سوی جبهۀ لبنانی در بسیاری موارد شبیه اتهاماتی است که دشمن این جبهه بر ضد من مطرح میکند.
اما احساس من به عموم مسیحیان و، بهویژه مارونیها، هرگز در طی زندگیام دگرگون نشده و با اصول و باورهایم هماهنگ بوده است. هنوز هم برای هموطنان خود احترام و تقدیری عمیق در دل دارم و طبعاً این احساس شامل کسانی هم میشود که از لحاظ سیاسی با من اختلاف دارند. اکنون من بیش از هر زمان دیگر از گفتوگو و هماندیشی استقبال میکنم.
س. شما با فلسطین در ارتباط بودهاید، رابطۀ خود را با آنان در حال حاضر چگونه ارزیابی میکنید؟
ج. درواقع، از نخستین ساعات آغاز بحران در لبنان، از رابطۀ من با سازمان آزادیبخش فلسطین برداشت درستی نشده و دربارۀ آن سوءتفاهم شده است. حقیقت آن است که اگر من در فعالیتهای خود به قضیۀ بر حق فلسطین توجه داشتهام و به ابعاد و آثار مخرِّب ناشی از نزاع با فلسطینیان توجه کردهام و اگر وجود دشمنی مترصد و فرصتطلب همچون اسرائیل را همواره مدّنظر داشتهام، هیچیک از این رویکردها برخلاف منافع لبنان یا هیچیک از گروهها و جریانهای حاضر در کشور نبوده است.
مایلم خوانندگان این مجله از این موضوع آگاه شوند که موضع مقاومت فلسطین در قبال من همیشه مثبت و دوستانه نبوده است. گروههای تندرو در مقاومت فلسطین همواره با من اظهار دشمنی کردهاند و هنوز هم چنین میکنند. امیدوارم این حقیقت علت اصلی اقدامات مرا تبیین کند. از زمان دعوت برای منزوی کردن حزب کتائب و آغاز جنگ تا تشکیل کمیتههای ارتباط و دولت ششجانبه، کشتارهای فرقهای (که به بقاع و جنوب هم رسید)، تا اعلام سند قانون اساسی و جنگ در جبل و منطقۀ هتلها، و اخیراً دخالت سوریه و کنفرانس ریاض...، همواره با گروههایی درگیر بودهام که از نصیحتهای من خشمگین میشدند.
س. رابطۀ شما با سوریه چگونه است؟
ج. رابطهام با رئیسجمهور سوریه بر مبنای دوستی و احترام متقابل استوار است و رابطهای صادقانه و مستحکم داریم. علاوه بر این، میدانید که سوریه نیز همانند هر کشور دیگری سازمان و احزاب خاص خود را دارد. در این کشور حزب بعث در رأس کشور قرار دارد و این حزب نیز عقاید و منافع خود را دارد و طبعاً از آن دفاع میکند و طبیعی است که توافق کامل و دائم میان ما وجود ندارد. اما واقعیتی هست که نمیتوان آن را نادیده گرفت و آن عبارت است از اهمیت حضور سوریه در لبنان و تأثیر مهم آن بر روند وقایع مصیبتبار آن مرحله، و کسی نمیتواند تأثیر آن اقدام شجاعانه را انکار کند، اقدامی که به نوعی امنیت را در کشور حاکم کرد و در جلوگیری از تجزیۀ لبنان نقش مهمی داشت. باید اضافه کنم که فضای سیاسی ـ اجتماعی لبنان در حال حاضر ایجاب میکند که حضور سوریه تا زمان ساماندهی روابط لبنان و فلسطین و ناکام ماندن توسعهطلبیهای اسرائیل ادامه یابد.
در پایان این بخش، باید بگویم که روابط من با مقامات سوری و تمام فعالیتهای سیاسی من برای خدمت به لبنان است و هیچگاه برخلاف منافع و حاکمیت لبنان نبوده و نخواهد بود.
س. دیدگاه شما دربارۀ سفر رئیسجمهور لبنان به سوریه و نتایج نشست لاذقیه چیست؟
ج. از محتوای مذاکرات دو رئیسجمهور اطلاع ندارم. ولی با توجه به مطالب مطرحشده در کنفرانس مطبوعاتی آنان میتوان نتیجه گرفت که در نشست دو رئیسجمهور رویکرد جدیدی به بحران ایجاد شده که موجب امیدواری است. تأکید حافظ اسد، رئیسجمهور سوریه، بر اینکه ارتش وارد جنوب خواهد شد، به معنای عقبنشینی اسرائیل و پایبندی فلسطینیان به تعهدات خود و نیز بسط حاکمیت دولت لبنان بر تمامی خاک کشور است و از بازسازی ارتش بر مبنای وحدت ملی نشان دارد. اینها همه حاصل رویکرد آیندهنگرانهای است که دو رئیسجمهور بر تحقق آن تأکید کردهاند. خوشبینی و امیدواری الیاس سرکیس، رئیسجمهور لبنان، به تحقق امنیت، بدانمعناست که تلاشهای دو کشور با هم انسجام و هماهنگی کامل دارد و این نوید را میدهد که حوادثی همانند آنچه در فیاضیه و عینالرمانه رخ داد، هرگز تکرار نخواهد شد. بینشی آشکار و درکی عمیق فضای نشست دو رئیسجمهور را فراگرفته بود. من نیز شخصاً همچون گذشته تمام تلاش خود را در خدمت تحکیم این روابط قرار میدهم، روابطی که نشانۀ امید همۀ لبنانیان به داشتن فردایی بهتر است.
درپایان، از همۀ لبنانیان تقاضای عاجزانه دارم که امور خویش را خود به دست گیرند و اتحاد و برادری همیشگی خود را بازیابند، برادری و اتحادی که مدتهای طولانی نمونه و الگوی فرهنگ و تمدن بوده است.
------
[۱]. السفیر، ۱۹۷۸/۵/۳۱
[۲]. روزنامههای لبنان، ۱۹۷۸/۱/۱۳.
[۳]. النهار، ۱۹۷۸/۵/۲۵
[۴]. النهار، ۱۹۷۸/۵/۳۱.