امام صدر که در آن زمان به تازگی از ساحل عاج وارد پاریس شده بود، با شخصیتهای لبنانی حاضر در پاریس، و نیز با غسّان توینی، نمایندۀ دائم لبنان در سازمان ملل متحد، رایزنی کرد.
اشغال جنوب لبنان؛ مقدمات و زمینهها
هجوم اسرائیل و اشغالِ نظامیِ جنوبِ لبنان در سال ۱۹۷۸ به یکباره و بیمقدمه نبود. درواقع، زمینههای تاریخی و نظامی این اقدام از زمان تشکیل رژیم صهیونیستی آغاز شده بود. پس از شکست سال ۱۹۴۸، اسرائیل تهاجم نظامی و امنیتی را به لبنان آغاز کرد و این تجاوزات شامل کشتار بیگناهان و تخریب منازل مسکونی و کوچاندن غیرنظامیان و بمباران روستای آنان، به مدت سی سال ادامه داشت. اسرائیل در ادامۀ سیاستهای خصمانه و زیادهطلبیهای تاریخی خود، به دنبال فرصت مناسبی برای ضربه زدن به لبنان و از بین بردن امنیت و ثَبات این کشور بود.
با آغاز جنگ داخلی لبنان و سیطرۀ مقاومت فلسطین بر بسیاری ازمناطق لبنان، که افزایش حمله به اسرائیل از داخل خاک لبنان را در پیداشت، اسرائیل برنامهریزیِ خود را برای ضربه زدن به مقاومت فلسطین و تشدید دامنۀ جنگِ داخلیِ لبنان آغاز کرده بود.
در آن مرحله، اسرائیل با بهرهگیری از فتنۀ موجود در لبنان و سوءاستفاده از شکاف و اختلاف موجود میان لبنانیان، خود را منجی و نجاتبخش مسیحیان در مقابل مسلمانانِ لبنانی و فلسطینی وانمود میکرد و از ابزارهای اغواکنندهای همچون اسلحه و غیر آن برای جذب مسیحیان بهره میگرفت. اقدامات خطرناک اسرائیل به جایی رسید که منطقهای موسوم به «دروازۀ دیوار امن» در نزدیکی مطلّه ایجاد کرد تا افرادی که در پی کسب حمایت اسرائیل هستند و با این رژیم همکاری میکنند، بتوانند از آن طریق به اسرائیل رفت و آمد کنند. بدینترتیب، عملاً اوضاع برای تحرکات مزدورانِ همکارِ دشمن مهیا شده بود. همزمان با این اقدامات، دشمن هجوم تبلیغاتی گستردهای را آغاز کرد تا چنین وانمود کند که مسلمانان لبنان و فلسطین و سوریه، دشمنِ مسیحیان هستند و برای نابودی آنان تلاش میکنند. هدف این تبلیغات تحریکِ افکارِ عمومیِ مسیحیان بر ضد مسلمانان بود. پس از آن، اسرائیل با توزیع سلاح و ایجاد مراکز آموزش نظامی، شماری از جنگجویان را آموزش داد و، در ادامه، برای اجرای طرحها و نقشههای خود در لبنان از آنان استفاده کرد.
ناگفته نماند که اغلب مسیحیان از همکاری و ارتباط با رژیم صهیونیستی دوری کردند و کسانی که با این رژیم همکاری کردند، تأکید داشتند که ارتباطشان با اسرائیل مخفی و محرمانه بماند. فقط عدهای معدود رابطۀ خود را با دشمن آشکار کردند و در رأس آنان، یکی از افسران ارتش لبنان به نام سرگرد سعد حداد قرار داشت که از نوامبر ۱۹۷۶ در منطقۀ مرجعیون مستقر بود. وی در زمان جنگهای دوسالۀ داخلی فرماندهی گردان مستقر در جنوب را به عهده داشت و چندی بعد، جدایی خود را از ارتش لبنان اعلام کرد و بر ضد فلسطینیان وارد جنگ شد. وی با لبنانیانِ ملیگرا نیز درگیر شد. او ارتباط و همکاری با رژیم صهیونیستی را آغاز کرد و چندی بعد در اشغال جنوب لبنان به دست اسرائیل، در مارس ۱۹۷۸، نیز مشارکت داشت. نخستین حضور سعد حداد در عرصۀ سیاسی شرکت در مصاحبهای مطبوعاتی بود که در ۱۹۷۷/۴/۸ و در منطقۀ مرجعیون برگزار شد.
در تاریخ ۱۹۷۷/۱/۲۳، گروهی از ارتشیان لبنان که در جنوب مستقر بودند، از فرماندهی خود جدا شدند و گروهی محلی تحت عنوان شبهنظامیان ناحیۀ مرزی (المیلیشیات الحدودیة) را تشکیل دادند و سه منطقهای را که در آن حضور داشتند، به هم پیوند دادند. این مناطق عبارت بودند از: قلیعه و مرجعیون در شرق (که در ۱۹۷۶/۱۰/۱۸ آن را تصرف کرده بودند)؛ رمیش و عینابل در مرکز؛ و علما الشعب در غرب. سپس، در تاریخ ۱۹۷۷/۱/۲۷ مناطق دیرمیماس و کفرکلا، و ۱۹۷۷/۲/۱۲ خیام را به تصرف خود درآوردند و به بهانۀ اینکه منطقۀ تحت تصرف فلسطینیها در شمال مواضع آنان قرار دارد و آنان را از پیکرۀ لبنان جدا میکند، راه را برای حضور ارتش اسرائیل گشودند. [۱]
سعد حداد خود را فرمانده شبهنظامیانِ مسیحیِ مستقر در منطقه مطرح کرد. سپس، با اعلام تشکیل ارتش جنوب لبنان که اغلب اعضای آن از مسیحیان بودند، شماری از اهالی را که در روستاهای خود مانده بودند، به پیوستن به ارتش مذکور وادار کرد. دشمن صهیونیستی به شدت از سعد حداد از لحاظ نظامی و امنیتی حمایت میکرد، زیرا او زمینه را برای اجرای نقشههای آنان فراهم میکرد. در تاریخ ۲۰/۹/۱۹۷۷ و به دنبال سقوط یک موشک کاتیوشا در شهرکهای اسرائیلی، نیروهای دشمن به خاک لبنان نفوذ کردند و این نخستین دخالت مستقیم بهمنظور حمایت از شبه نظامیان مرزی بود. [۲]
همزمان با وقایع مذکور، امام صدر هشدارهای خود را خطاب به مقاومت فلسطین و مقامات لبنان و کشورهای عربی دربارۀ نقشۀ اسرائیل برای اشغال لبنان با جدیت بیشتری تکرار کرد و از تشدید تلاشهای اسرائیل برای حمله به لبنان، بهویژه پس از صلح دولت مصر با دشمن صهیونیستی خبر داد. سران مقاومت فلسطین هشدارهای امام مبنی بر افزایش هرجومرج در اثر بیانضباطی در حمل سلاح و نبود ساماندهی در افراد مسلح برای به کارگیری سلاح در راه تحقیق اهداف مقدس را جدّی نگرفتند و همین بیتوجهیها، پیامدهای ناگواری را در میان اهالی جنوب و اثری سوء بر رسالت مقاومت فلسطین بر جا گذاشت. هدف امام از آن هشدارها، رسیدن به راهکاری ملی ـ عربی برای ساماندهی روابط مقاومت فلسطین و مردم جنوب و جلوگیری از سوءاستفادۀ دشمن از تجاوزات احزابی بود، اما این اتفاق رخ داد و دشمن صهیونیستی به دنبال حملات مکرری که پس از سال ۱۹۴۸ به جنوب داشت، نخستین حملۀ گستردۀ خود را آغاز کرد که نتیجۀ آن اشغال نظامی جنوب بود.
اشغال نظامی در سال ۱۹۷۸
اسرائیل حمله به جنوب لبنان را آغاز و هدف از آن را ریشهکن کردن پایگاههای مرزی اعلام کرد؛ مراکزی که به تعبیر دشمن خرابکاران از آن استفاده میکردند. انهدام پایگاههایی که به زعم اسرائیل عملیات مقاومت از آنجا به مقصد اعماق خاک اسرائیل آغاز میشد، هدف دیگر آن حملات عنوان شده بود. دشمن در این خصوص بهطور مشخص به عملیات گروه دیریاسین با نام عملیات «کمال عدوان» در تاریخ۱۹۷۸/۳/۱۱ اشاره کرد که طی آن، حمله به یک اتوبوس اسرائیلی در جادۀ تلآویو به کشته شدن ۳۲ اسرائیلی و مجروح شدن ۸۲ تن دیگر و شهادت ۹ مبارز فلسطینی و اسارت دو تن از آنان منجر شد.
اسرائیل حمله به جنوب را «عملیات لیطانی» نام نهاد و این نامگذاری از سویی بیانگر چشمداشت تاریخی این رژیم به آبهای لبنان و، از دیگر سو، حاکی از عمق پیشروی آنان در خاک جنوب بود.
در شامگاه ۱۴ و ۱۹۷۸/۳/۱۵، نیروهای اسرائیلی پیشروی گستردهای را در جنوب لبنان آغاز کردند. حدود سی هزار تفنگدار با حمایت هواپیماهای جنگنده و ناوچههای دریایی و صدها تانک و نفربر عملیات خود را آغاز کردند. نیروهای متجاوز، همچنین، دهها روستا را بمباران کردند که برخی از آنان همچون خیام و غندوریه و عباسیه بهطور کامل منهدم شد. صدها شهید و هزاران مجروح و تخریب صدها منزل مسکونی و بیخانمان شدن هزاران تن از شهروندان را در پی داشت. نیروهای مقاومت لبنان و فلسطین با ایستادگی در برابر هجوم اسرائیل، متجاوزان را در نزدیکی شهر صور متوقف کردند. [۳]
مواضع امام صدر
امام صدر که در آن زمان به تازگی از ساحل عاج وارد پاریس شده بود، در تماس با همکاران خود در مجلس اعلای شیعیان، از آخرین تحولات جنوب باخبر شد و، در ادامه، با شخصیتهای لبنانی حاضر در پاریس، و نیز با غسّان توینی، نمایندۀ دائم لبنان در سازمان ملل متحد، رایزنی کرد. [۴]
دو روز پس از لشکرکشی اسرائیل به جنوب و در ۱۹۷۸/۳/۱۶، امام صدر موضع خود را در قبال این واقعه در گفتوگو با رادیو مونت کارلو بدین شرح اعلام کرد:
آنچه در جنوب اتفاق افتاد، دور از انتظار بود، لبنان سالهاست که بهای سنگین اشتباهات دیگران را میپردازد و امیدواریم ناچار نشود بخشی از وجود خود یا همۀ آن را به سبب خطاهای دیگران هزینه کند. بیتردید، مسئولیت این تجاوزات در وهلۀ اول، بر عهدۀ اسرائیل و حامیان و مدافعان اوست. اسرائیل مدعی است که اعضای مقاومت فلسطین، که در جنوب لبنان مستقر هستند، امنیت آن را تهدید میکنند و به این بهانه میخواهد این تهدید امنیتیِ مستمر را پایان دهد. اما چنانکه دولت لبنان بارها در مجامع بینالمللی اعلام کرده است، مسئولیت حضور فلسطینیان در لبنان بر عهدۀ اسرائیل است، زیرا این رژیمْ فلسطین را از سرزمین خود بیرون رانده و بیست سال از گفتوگوی مسالمتآمیز و بازگرداندن حقوق فلسطینیان سر باز زده و آنان را به اقدامات مسلحانه وادار کرده است.
پس از کنفرانسهای ریاض و قاهره، دولت لبنان در زمان ریاستجمهوری الیاس سرکیس به این نتیجه رسید که از نیروهای بازدارندۀ عربی یاری بخواهد و این نیروها در همه جای لبنان مستقر شوند. اما اسرائیل با ورود این نیروها به جنوب مخالفت کرد و پیش از آن نیز با استقرار نیروهای حافظ صلح بینالمللی در مرزها مخالفت کرده بود. از طرفی، در مذاکراتی که برخی گروهها دربارۀ اجرای پیمان شتورا داشتهاند، اسرائیل با استقرار ارتش لبنان در مرزها نیز مخالفت و شرطهایی تعیین کرد. بنابراین، مسئولیت ادامۀ هرجومرج و حضور نداشتن نیروهای حکومتی لبنان در جنوب بر عهدۀ اسرائیل است. چگونه ممکن است لبنان و لبنانیان و اهل جنوب را در این زمینه مقصر بدانیم؟ این عین ظلم است.»
امام در ادامه افزود:
به عقیدۀ من دیگر فرصتی برای تعارف و چانهزنی نمانده است و باید بگوییم که همگان به یک اندازه مسئول و مقصر هستند. بیگمان در دورۀ اخیر بهترین فرصت برای برقراری صلح به اسرائیل داده شده و اعراب دیگر نمیتوانند بیش از این امتیاز بدهند، اما باز هم اسرائیل وجود یک وطن مشخص برای فلسطینیان را انکار میکند و میخواهد قطعنامۀ ۲۴۲ [۵] را بهگونهای تفسیر کند که عقبنشینی از کرانۀ باختری و نوار غزه را شامل نشود. بدینترتیب، این اسرائیل است که راهحلها را بر اعراب بسته و آنان را به ناامیدی مطلق دچار کرده است.
شکی نیست که در اوضاع فعلی و با توجه به بحران حاضر، مقاومت فلسطین لازم بود که در اقدامات خود محتاطانه عمل کند، زیرا شاهد بود که آن اقدامات در جنوب لبنان و در میان اهل جنوب بازتاب مییابد، بهویژه آنکه اخیراً تلاشهایی شد تا حاکمیت دولت لبنان در جنوب نیز اعمال شود؛ بهگونهای که مسئولیت تهدیدات خارجی (که جنوب با آن مواجه است) دیگر برعهدۀ مقاومت فلسطین نباشد.
از طرفی، بدون تردید کشورهای عربی علاوه بر اسلحه و نیروی نظامی، سلاح دیگری در اختیار دارند، از جمله روابط بینالمللی و اقتصاد و امکانات. از این رو، آنها میتوانند بخشی از توان خود را برای وارد آوردن فشار بر ایالات متحده و دیگر کشورهایی به کار گیرند که از تجاوزات اسرائیل حمایت میکنند، تا در برابر این تجاوزات، که انسان را به یاد قرون وسطا میاندازد، موضعی قاطع مقابل اسرائیل اتخاذ کنند. اما با کمال تأسف شاهد هستیم که چنین امری محقق نشده است، حتی اتحاد جماهیر شوروی که تصور میشد موضعی قاطع در برابر اسرائیل اتخاذ کند، در بیانیۀ اخیر خود، هیچ ضمانت یا راهکار اجرایی برای عقبنشینی اسرائیل ذکر نکرده است. [۶]
از این رو، اعلام میکنیم که جز لبنان، همگان در این زمینه مسئول هستند، زیرا حکومت قانونی لبنان در حال حاضر ابزاری در اختیار ندارد. آنچه از دولت لبنان میخواهیم این است که با فراخوان شورای امنیت و طرح مسئله در آن، مسئولیت جهانیان را به آنان یادآوری کند. به خصوص که نیروهای بازدارندۀ عرب از لیطانی عبور نکردهاند، زیرا اسرائیل اعلام کرده است که با نیروهای بازدارنده درگیر نخواهد شد. اینک لبنان که همواره در خدمت جهان بوده و در تمدن جهانی مشارکت داشته و نمونهای بارز از حکومتهای پایبند به قوانین سازمان ملل متحد بوده است، وظیفه دارد که مسئولیت و وظیفۀ کشورهای جهان را به آنان گوشزد کند.
در ادامه، امام صدر در پاسخ به پرسشی تصریح کرد:
بیتردید اگر بدون فراهم کردن مقدمات لازم به شورای امنیت شکایت کنیم، به نتیجه نخواهیم رسید. از این رو، کشورهای عربی وظیفه دارند که در وهلۀ اول، کشورهای بزرگ را تحت فشار قرار دهند. از طرفی، شورای امنیت اگر نتواند از طریق دیپلماتیک ما را یاری کند، در بُعد سیاسی و تبلیغاتی میتواند یاور ما باشد. به عقیدۀ من، اختلاف میان بزرگان اگر بتواند در برابر هر چیز مانع ایجاد کند، نمیتواند از اهمیت مسئلۀ وطن بکاهد و آنگاه که شورای امنیت دریابد که بخشی از این وطنِ بزرگ تهدید شده است، بیگمان تصمیمی قاطع اتخاذ خواهد کرد، بهویژه هنگامی که روند اشغالگری به کوچ اجباری و مهاجرت دستهجمعی منجر شود که امنیت را تهدید میکند. در اینجا، از فرصت استفاده میکنم و بر این نکته تأکید میکنم که جهانیان از سکوت و خویشتنداری لبنان سوءاستفاده نکنند، چراکه لبنانیان و اهالی جنوب اگر احساس کنند که جهانیان به آنان بیتوجهی و برای آنان توطئهچینی میکنند، چنانکه اکنون شاهد هستیم، چهبسا به اقداماتی دست بزنند که امنیت جهان را تهدید میکند و برای همگان مشکلساز میشود. تاریخ پیش روی ماست و نشان میدهد که نادیده گرفتن حقوق یک ملت، هرچند هم که نجیب و خویشتندار باشند، تهدید برای امنیت منطقه و حتی امنیت قدرتهای بزرگ بوده است.
امام در پاسخ به پرسشی دیگر گفت:
اسرائیل ما را عادت داده است که عقبنشینی نکند و کوتاه نیاید. ما در اوضاع کنونی، باید بدترین حالات ممکن را در نظر بگیریم و سادهلوح و خوشبین نباشیم. موضوع پیشنهاد انعقاد پیمان امنیتی و کمربند امن از جانب اسرائیل پذیرفتنی نیست، زیرا هر پیمان و معاهدهای که در زمان اشغال منعقد شود، در جهان بیاعتبار است و پذیرفتنی نیست. اگر اسرائیل از ورود نیروهای بازدارنده به جنوب جلوگیری نمیکرد و برای ارتش لبنان مشکلاتی پدید نمیآورد و مانع از ورود نیروهای حافظ صلح بینالمللی به مرزها نمیشد، اکنون جنوب در کمال امنیت و ثَبات، حافظ منافع لبنان و عامل ثَبات و امنیتِ کل منطقه بود. اما انعقاد پیمان با اسرائیل که اشغالگر است، و تلاش این کشور برای تحمیل این معاهده به مسئولان لبنانی، آن هم به شکلی که مدّ نظر اسرائیل است، به عقیدۀ من مشکلی را حل نمیکند، زیرا اگر اسرائیل در برابر ورود ارتش لبنان به جنوب مانع ایجاد کند، مقامات لبنانی ابزاری برای حفظ امنیت لبنان در اختیار نخواهند داشت. این معاهده ممکن است راهی پیش پای ارتش لبنان بگشاید، اما به محض آنکه حادثهای در جنوب رخ دهد، ارتش اسرائیل وارد این منطقه خواهد شد و به همین سبب، این راهحل مناسب نیست.
اکنون بیش از هر زمان دیگری زمینه برای استقرار ارتش لبنان در جنوب مهیا شده است، زیرا مسئلۀ لبنان از همیشه آشکارتر و مشخصتر است و این وضع ممکن است روند وفاق ملی لبنان را به پیش ببرد. هنگامی که مسئلۀ لبنان در ذهن لبنانیان برجسته میشود، گروههای مختلف ارتش نیز برای حل مشکل به پا میخیزند. بیگمان در گذشته، مهمترین مشکلِ ارتشِ ازهمگسیختۀ لبنان، فقدان دغدغه و هدف مشترک بود. اما اکنون که چنین وضعیتی پدید آمده است، فرصتی مناسب ایجاد شده تا ارتش لبنان به حرکت درآید و مسئولیت خود را بهتر ادا کند.
بیگمان، تمامی اهل جنوب نیز گِرد ارتش اجتماع میکنند و نیروی مقدسی پدید میآورند که بهترین وسیله برای حفظ امنیت منطقه خواهد بود.
امام در پایان تصریح کرد:
با وجود تمامی مشکلاتی که اهل جنوب با آن مواجه هستند، تمسّک و پایبندی آنان به خانه و سرزمین خویش کمترین وظیفۀ آنان است، زیرا تجربه نشان داده است که ترک خانه و کاشانه و مهاجرت، سرزمین ما را در معرض زیادهخواهیهای اسرائیل قرار میدهد و شرافت اهالی جنوب و تاریخ این منطقه حاکی از آن است که آنان در سرزمین خود باقی خواهند ماند. اطلاعات موجود بیانگر آن است که برخی دانشآموزان و شماری از زنان ناتوان از منطقه بیرون برده شدهاند و همین امر نشان میدهد که مردم آمادگی ماندن و حتی مقابله با تجاوزات دشمن را دارند. با توجه به اینکه من از آفریقا بازگشتهام و عازم لبنان هستم، ساعتی پیش با بیروت تماس گرفتم و دوستان خبر دادند که میزان مهاجرت مردم اندک است و در برخی موارد، فقط زنان و کودکان از جنوب خارج شدهاند. [۷]
------
[۱]. توینی، غسان، المقدمات، الخلفیات، الوقائع، الأبعاد، دارالنهار، ۱۹۶۶، صص ۴۰۳ و ۴۰۴.
[۲]. النهار، ۱۹۷۸/۱/۱۳.
[۳]. روزنامههای لبنان، ۱۴، ۱۶ و ۱۹۷۸/۳/۲۲.
[۴]. النهار، ۱۴ و ۱۹۷۸/۳/۲۲.
[۵]. ر. ک: متن قطعنامۀ ۲۴۲ در پیوست کتاب.
[۶]. مسیرة الامام السید موسی الصدر، ج ۹، صص ۱۶۶ و ۱۶۷.
[۷]. النهار، ۱۹۷۸/۳/۱۷؛ آرشیو مجلس اعلای شیعیان.