امام صدر در سخنرانى خود در مراسم افتتاح نخستين گردهمايى مقدماتى تأسيس جنبش محرومان، در خصوص قرائت سوگندنامه فىالبداهه در تجمع بعلبک که دهها هزار نفر از حاضران نيز آن را تکرار کردند، چنين توضيح داد: «خدا گواه است که تا آن روز و تا قبل از سخنرانى، من حتى فکر اين کار را هم نکرده بودم و براى سوگندنامه برنامهريزى نداشتيم. صبح روز تجمع که من و شيخ محمد يعقوب به اتفاق هم از شتورا به بعلبک مىآمديم، در راه اصلاً موضوع سوگندنامه مطرح نبود و همين امر نشان مىدهد که خداوند متعال آن را پيش آورد. و در راه که با دوستان درباره متن سخنرانى رايزنى مىکردم، هيچکس فکر نمىکرد که سوگندنامهاى خوانده شود، اما چنين شد، و اين بيانگر آن است که خداوند متعال بار ديگر ما را در مسير جهاد و پيکارى دشوار و سامانيافته قرار داده است و از ما فقط يک سخنرانى مردمىنمىخواهد. اينگونه بود که مراسم سوگند صورت گرفت و چنانکه مىدانيد سوگند الزامآور است».
امام صدر در سخنرانی خود در مراسم افتتاح نخستین گردهمایی مقدماتی تأسیس جنبش محرومان، درخصوص قرائت سوگندنامۀ فیالبداهه در تجمع بعلبک که دهها هزار نفر از حاضران نیز آن را تکرار کردند، چنین توضیح داد:
خدا گواه است که تا آن روز و تا قبل از سخنرانی، من حتی فکر این کار را هم نکرده بودم و برای سوگندنامه برنامهریزی نداشتیم. صبح روز تجمع که من و شیخ محمد یعقوب به اتفاق هم از شتورا به بعلبک میآمدیم، در راه اصلاً موضوع سوگندنامه مطرح نبود و همین امر نشان میدهد که خداوند متعال آن را پیش آورد. در راه که با دوستان دربارۀ متن سخنرانی رایزنی میکردم، هیچکس فکر نمیکرد که سوگندنامهای خوانده شود، اما چنین شد، و این بیانگر آن است که خداوند متعال بار دیگر ما را در مسیر جهاد و پیکاری دشوار و سامانیافته قرار داده است و از ما فقط یک سخنرانی مردمی نمیخواهد. اینگونه بود که مراسم سوگند صورت گرفت و چنانکه میدانید سوگند الزامآور است. [۱]
بازتاب تجمع بعلبک در سرمقالۀ النهار
یکی ازمهمترین تحلیلهایی که دربارۀ تجمع بعلبک بیان شد، سرمقالۀ روزنامۀ النهار بود که به قلم غسّان توینی، سردبیر این روزنامه، به تحریر درآمد و در آن چنین آمده بود:
لبنان به کجا میرود؟ ساختار حکومتی و وضع دموکراسی در آن به کدام سو در حرکت است؟ گفتوگو در جلسات یک مسئله است و صحبت انقلاب دربارۀ خود چیزی دیگر... بهویژه زمانی که انقلاب ردایی بر تن میکند که دیروز در بعلبک به چشم دیدیم، و آن صحنه اگر انقلاب نبود، چه بود؟ آیا نظام دمکراتیک ما جز این زبان دیگری را نمیفهمد: اینکه خود را به محاکمۀ اهل قلم و تعقیب صاحبان آن سرگرم کند. آری، آن انقلابی حقیقی بود، انقلابی که گلولههایش فقط بهسوی آسمان و در تأیید سخنان امام و رهبری شلیک شد که خدمت به انسان و احقاق حقوق و آزادیهای او را همارزِ خدمت به خداوند و عبادت او قرار داده است.
آنچه دیدیم انقلاب بود، و شگفت نیست اگر این انقلابِ شیعیان است که گویی تقدیر شیعیان آن است که در عصر فرقهگرایی پیشتاز انقلاب همگان باشند؛ همۀ مناطق، همۀ فرقهها و همۀ اقشار....
و مگر نه اینکه شیعیان فرقهای مصیبتزده است؟ مگر نه اینکه در گذر قرون و اعصار مصیبتْ شیعیان را پر احساس کرده است؟ و اینگونه است که جانهای شیعیان در برابر مسئلۀ حقوق تضییعشده و آزادیهای پایمالشده حساسیت پیدا کرده و ذهن آنان به پیشرفت و تحول اشتیاقی وصفناپذیر یافته است و، علاوه بر اینها، طاقت و تحمل آنان بسیار است؛ تحمل ظلم و سپس تحمل فداکاری و قربانی دادن در راه رهایی از آن و پیکار با ستمپیشگان.
از طرفی، شیعیان لبنان، بنابر تعابیر اقتصادی و اجتماعی معاصر، به «پرولتاریای زمین» تبدیل شدهاند؛ یعنی طبقهای از جامعه که در ظاهر از همه تسلیمتر و در باطن از همه انقلابیتر است.
خطرناکترین بخش انقلاب شیعیان آن است که با گذر از مسائل ملی و سیاسی سنتی، و مسائل لبنان و قومیت و عربیت و قانون اساسی و ساختار حکومتی آن، به مفهومی عمیقتر و ژرفتر تبدیل شده و با نیازهای حیاتی و اولیۀ انسان بیشترین پیوند را برقرار کرده و به مسائل اجتماعی و اقتصادیِ مهمی همچون محرومیت و ستم و مسئلۀ زمین پرداخته است؛ زمینی که آدمی از آن میخواهد که غذایش دهد، اما گرسنه میماند؛ و از زمین میخواهد که سیرابش کند، اما تشنه میماند؛ و آنگاه که زمین از آدمی میخواهد که آن را حفظ و حراست کند، انسان از حمایت و حفاظت خاک و خانۀ خویش ناتوان میمانَد، چنانکه خود را نیز نمیتواند حمایت کند؛ و سِرّ عبور انقلاب شیعی از خطر فرقهگرایی و گذر از آن در اینجا نهفته است.
این خیزشْ انقلابِ یک فرقه (شیعیان) است، اما یک انقلاب فرقهای نیست. انقلاب یک فرقه بر ضد دیگر فرقهها نیست. اما چهبسا انقلاب یک فرقه به نمایندگی از فرقههای دیگر باشد. این نهضتِ انقلابِ فرقۀ انقلابی است، زیرا از همه محرومتر است... فرقهای که دغدغۀ حکومت کردن ندارد، که حکومت از آنِ همه است؛ بلکه دغدغهاش آن است که حکومت سر تا پا ظلم و ستم نباشد؛ نه ظلم به او و نه ظلم به دیگران.
اکنون بار دیگر میپرسیم که به کجا میرویم و چه باید کرد؟ و دولت در قبال این مهم چه خواهد کرد؟ دولتی که اگر خشونت ورزد، خشونت میبیند و اگر بیداد کند، بیداد بر ضد خود پدید میآورد. [۲]
------
[۱]. اسناد نخستین گردهمایی تأسیس جنبش محرومان (أمل).
[۲]. النهار، ۱۹۷۴/۳/۱۸.