امام صدر پس از بررسى عميق مشکلات اجتماعى لبنان به اوضاع و حقايق اجتماعى اين جامعه آگاهى کامل پيدا کرد و راهحلهايى براى آنها درنظر گرفت؛ اين کار مقدمهاى بر روند اصلاحات عمومىو فراگير در جامعه لبنان بود.
امام صدر پس از بررسی عمیق مشکلات اجتماعی لبنان به اوضاع و حقایق اجتماعی این جامعه آگاهی کامل پیدا کرد و راهحلهایی برای آنها در نظر گرفت. این کار مقدمهای بر روند اصلاحات عمومی و فراگیر در جامعۀ لبنان بود.
«مشکل سرکش و فزایندهای در جامعه وجود دارد که همۀ لبنانیان بدون استثنا بر ضرورت حل آن اتفاقنظر دارند و در جالبترین همهپرسیِ خودجوش و اعلامنشده دربارۀ آن رأی دادهاند، و آن عبارت است از مسئلۀ اخلاق در لبنان.»
اینها عباراتی بود که امام صدر در زادروز نبی مکرم (ص) و هنگامی که رئیسجمهور لبنان برای عرض تبریک به دیدار ایشان رفته بود، خطاب به رئیسجمهور بر زبان آورد، چرا که امام موج فساد و بیبندوباری را به چشم دیده بود که چون توفانی سهمگین جامعۀ لبنان را درمینوردید و همۀ موانع را در هم میشکست و همهچیز حتی رسانهها را دربرمیگرفت.
«رئیسجمهور پس از سخنان امام دست به کار شد و کمیتهای تشکیل داد که وظیفۀ آن حمایت از نسل جوان و صیانت از اصول اخلاقی است. اقدامات این کمیته در نظارت بر فیلمها و کتب و نشریات و حتی مراکز تفریحی نمود داشت و آرامش خاطر را برای ملت و علمای دین به ارمغان آورده است.»
عبارات فوق، مقدمۀ مصاحبۀ روزنامۀ کویتی صوتالخلیج با امام موسی صدر بود که در تاریخ ۱۹۷۰/۰۶/۱۰ در روزنامۀ مذکور منتشر شد. امام در آن مصاحبه دربارۀ ابعاد این مسئله در لبنان چنین توضیح داد: «لبنان اکنون در دوران لجامگسیختگی به سر میبرد و این لجامگسیختگی پدیدۀ دوران معاصر و ثمرۀ تمدن امروز است.»
امام در ادامه، دربارۀ علل پیدایش آن چنین گفت:
پس از دوران اسکولاستیک [۱] و پایان قرون وسطا، غرب پایههای تمدن خود را بر مبنای انکار تأثیر عوامل [متافیزیک] در زندگی انسان بنا نهاد و تمدن را براساس نادیده گرفتن خداوند، و نه انکار او، استوار گرداند؛ بدین معنا که به وجود خداوند اعتراف کرد، اما تأثیرگذاری او را منکر شد و به تعبیر قرآن: «یدُاللهِ مَغلولة» [۲] را شعار خود قرار داد. بدینترتیب، تمدن توسعه پیدا کرد و گسترش یافت، بیآنکه مبنا و چارچوب اخلاقی و معنوی داشته باشد. این ویژگی، که با دو اصل رقابت آزاد و زیادهخواهیهای بشر همراه شد، تمدن را چون اسبی افسارگسیخته به حرکت درآورد؛ بهگونهای که چرخهای تمدن به شکلی رعبانگیز و هراسآور در هر سو به راه افتاد و، به تعبیر دقیقتر، به شکلی غیرمنسجم با ابعاد مختلف وجودی انسان حرکت کرد. این مشکل همواره بزرگتر و رنجآورتر میگردد، زیرا بر پایه و اساسِ کجْ جز کجی و انحراف بنا نخواهد شد و آینده نیز با بیبندوباری و اضمحلال مردانگی و بیارادگی و ناتوانی و فروپاشی همراه خواهد بود و همۀ نیروهای بشر در منجلاب پرالتهاب شهوات نابود خواهد شد.
امام در پاسخ به این سؤال که «مسئولیت این امر برعهدۀ چه کسی است؟» تصریح کرد: «نمیتوان مسئول و مقصرِ ظهورِ این پدیده را فقط در لبنان جستجو کرد، بلکه این مسئولیتِ جهانی است. اما نسلهای اخیر لبنان نیز با انحراف و گرایش به سوی تمدن مادی در این میان نقش داشتهاند. مشکل از اینجا ناشی میشود.»
وی افزود:
اما راه چاره در لبنان و هر کشوری که در پی حل این معضل است، با بررسی و برنامهریزی و دقت ویژه ممکن خواهد بود. ما پیشنهادهایی را به مسئولان لبنان ارائه کردهایم که در بردارندۀ راهحلهای کلی است و عبارت است از:
- طرحها و برنامههای منظم برای تعلیم و تربیت دینی در مدارس و نیز آموزش نظامی و تقویت ورزش و نظام پیشاهنگی. داستان و فیلم و تئاتر و امکانات تفریحی سالم جانشین مطالب مفسدهانگیزِ رسانهای گردد و درنهایت نیز طرحهایی برای خلق فعالیتهایی به صورت داوطلبانه برای همۀ شهروندان، دست کم یک روز در هفته، تدوین شود.
- یک هفته به نام «هفتۀ اخلاق» نامگذاری و اعلام شود که در آن رئیسجمهور با همکاری تمامی مسئولان ذیربط اجرای برنامهها و طرحهای مذکور در بند نخستین را آغاز کنند و سخنرانیها و مقالاتی در روزنامهها و رادیو و تلویزیون و مساجد و کلیساها و اماکن عمومی و باشگاهها برگزار و منتشر شود.
- تدابیر بازدارندهای (در حد معقول) برای جلوگیری از اقدامات افراد منحرف در نظر گرفته شود.
- شورایی ملی به نام «شورای اخلاق» برای پیگیری امور هفتۀ مذکور تشکیل شود و این شورا عهدهدار نظارت و تعیین راهکارهای آینده شود. اجرای این تدابیر میتواند در لبنان فضایی ویژه و حرکتی برخلاف روند جهانی موجود پدید آورد و لبنان را از فروپاشی و نابودی اصول اخلاقی مصون بدارد.
امام در پایان تصریح کرد: «جامعۀ مبارز باید حال و هوای مبارزه داشته باشد، نه سستی و خوشگذرانی.» [۳]
------
[۱]. اسکولاستیک (Scholastic) مکتبی فلسفی است که در قرون وسطا در برخی کشورهای اروپایی تدریس میشد و آمیزهای از لاهوت مسیحی و فلسفۀ ارسطو بود.
[۲]. این عبارت ادعای یهود بود که میگفتند: «دست خدا بسته است»، زیرا خداوند را در برابر تقدیری که خود او پیش از آفرینش مقدّر کرده بود، ناتوان میدانستند و بدینترتیب، حق تعالی را در تأثیرگذاری در روند امور (پس از آنکه امری را بهطور قطعی مقدّر کرد) ناتوان میدانستند. ادامۀ آیه پاسخی است به آنان، آنجا که میفرماید: غُلَّت أیدِهِم وَ لَعِنُوا بِما قالُوا بَل یَدهُ مَبسُوطَتانِ یَنفِقُ کَیفَ یَشاء (مائده، ۶۴) «دست خودشان بسته شد و به سبب آنچه گفتند، مورد لعنت قرار گرفتند، اما دستان خدا باز و تواناست و هرطور بخواهد، اتفاق میکند و تأثیر میگذارد.» آیۀ دیگر «یَمحُوا اللهُ ما یَشاء وَ یُثبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الکِتابِ» نیز پاسخ به همین باور است. برای تحقیق بیشتر، به مباحث مربوط به بداء که از باورهای شیعیان است در کتب مربوط به آن رجوع کنید.
[۳]. صوت الخلیج، ۱۹۷۰/۰۶/۱۰.