پیوست شمارۀ ۳
یادداشتهایی از سفر به افریقا [۱]
هدف امام صدر از نخستین سفر به افریقا آشنایی با ملتهای این قاره و بررسیِ وضعیتِ مهاجرانِ لبنانیِ مقیمِ افریقا بود. ایشان از من خواستند که در آن سفر همراهشان باشم و من نیز پذیرفتم، چراکه باور داشتم رفتن به آن سفر به معنای مشارکت در طرحی عظیم خواهد بود.
صبح روز دوشنبه ۱۹۶۷/۱/۲۵، لبنان را ترک کردیم و در روز جمعه ۱۹۶۷/۶/۳۰، پس از پنج ماه و یک هفته به کشور بازگشتیم. در این مدت، فرصتی فراهم شد تا امام از نزدیک با وضعیت مهاجران لبنانی مقیم خارج آشنا شود. ایشان، همچنین با استقبال بینظیری مواجه شد و لبنانیان مقیم خارج استقبال و تجلیل ویژهای از ایشان به عمل آوردند که شایستۀ امام و اندیشههای اصلاحطلبانۀ ایشان بود.
همچنین، امام از سوی رؤسای جمهور آن کشورها با استقبال گرم و کمنظیری روبهرو شد و آنان با دعوت امام به محلهای اقامت خویش در تجلیل از ایشان رقابت میکردند. کشوررهایی که در این سفر از آنها دیدار کردیم عبارت بودند از: نیجریه و سنگال و گامبیا و گینه و سیرالئون و لیبریا و ساحل عاج و غنا، و در بازگشت فرانسه.
هاوی بوانیه، رئیسجمهور ساحلعاج، امام را به کاخ خود دعوت کرد و در آنجا از ایشان استقبال ویژهای به عمل آورد. در آن دیدار وی خطاب به امام گفت: «در کشور ما سه گروه از مردم زندگی میکنند: مسیحیان، مسلمانان و ملحدان. مسیحیان و مسلمانان به وحدانیت خداوند ایمان دارند، و من از شما میخواهم تلاش کنید تا ملحدان نیز همچون دیگر هموطنان خود به خداوند ایمان بیاورند. نکتۀ دیگر آنکه من در زادگاهم، یاموساکرو، مسجدی بنا کردهام و زمانی که خبر ورود شما را شنیدم، افتتاح آن را به تعویق انداختم و مایلم شما آن مسجد را افتتاح کنید و سخنرانی شما در مراسم افتتاحیه ضبط شود.»
همینطور هم شد. سخنرانی امام به زبان فرانسوی ترجمه شد و به رئیسجمهور که از امام تشکر کرد، تقدیم شد.
در سفر به لیبریا، دکتر ویلیام توبمن، رئیسجمهور این کشور، از امام دعوت کرد که نماز عید قربان را در کاخ وی به جا آورند و امامت جماعت را عهدهدار شوند. روز عید مطابق با ۲۱ مارس ۱۹۶۷ بود. پس از اقامۀ نماز، وی امام را به دفتر کار خود دعوت کرد و به بهترین شکل از ایشان استقبال کرد و از امام پرسید که آیا خواستهای دارد تاوی اجابت کند؟ امام نیز از رفتار خوب وی با مهاجران لبنانی مقیم کشورش تشکر کرد.
پیش از آن، امام باخبر شده بود که حدود دویست نفر از مهاجران لبنانیِ مقیم لیبریا به سبب تخلفاتی که به اقتصاد این کشور زیان وارد کرده است، به اخراج از لیبریا محکوم شدهاند. از این رو، امام خطاب به رئیسجمهور این کشور گفت: «به من خبر دادهاند که برخی مهاجران لبنانی از قوانین کشور شما تخلف کردهاند و من نیز آنان را سرزنش کردم، ولی از جنابعالی میخواهم که از خطاهای آنان درگذرید، که شما همچون پدری هستید و آنان فرزندان شمایند. ما ضربالمثلی داریم که میگوید: بخشش پدر از خطای فرزند پیشی میگیرد.» رئیسجمهور پاسخ داد: «خواستۀ شما برای من مهم و محترم است. به مقامات ذیربط خواهم گفت که آنان بخشیده شدهاند.»
در سیرالئون، رئیسجمهور این کشور ما را در دفتر خود به حضور پذیرفت. در گفتوگوها، رئیسجمهور از امام پرسید، آیا با مسلمانان این کشور دیدار کرده است؟ امام در پاسخ فرمود: «هدف من از این سفر آن است که هم با مسلمانان و هم با مسیحیان ارتباط برقرار کنم، چراکه همۀ آنان به خدای یگانه ایمان دارند و همگی برادران ما هستند و خوشبختانه توانستم با همه گفتوگو کنم. رسالت من در مقام کسی که مردم را به خداوند و آفریدگار یگانه فرامیخواند، چنین اقتضا میکند. از من دعوت شده است که فردا هم نماز جمعه را در مسجد جامع به جا آورم.»
رئیسجمهور ـ که پیرو دین حضرت مسیح (ع) بود ـ با شنیدن این جملات به وجد آمد و گفت: «فردا من هم به مسجد میآیم تا با شما نماز بگزارم.» ابتدا گمان کردم که ایشان از روی تعارف این جمله را گفته است. اما روز بعد، زمانی که در مسجد بودیم، ناگهان جناب رئیسجمهور وارد شد و با نمازگزاران نماز خواند و به خطبههای جمعه که امام ایراد میکرد، گوش فرا داد. من در کنار او نشسته بودم و خطبهها را برایش بهطور همزمان به انگلیسی ترجمه میکردم. سپس، رئیسجمهور از امام اجازه خواست تا چند کلمهای سخن بگوید و در بخشی از سخنان خود چنین گفت: «ما بسیار خوشحالیم که این سیّد بزرگوار از شرق به سوی ما آمده تا ما را از علم و ارشاد خود بهرهمند کند. من از ایشان میخواهم که همهساله ـ بهویژه در ماه رمضان ـ به کشور ما سفر کنند و آموزههای اسلام رابرای ما بازگویند. هواپیمای من هم در هر کجای جهان که باشند، در اختیار ایشان خواهد بود و کافی است که یک تماس تلفنی برقرار کند تا هواپیما را تحت فرمان ایشان قرار دهم.»
اینها نمونهای بود از استقبال و تکریمی که امام در نخستین سفر خود به افریقا با آن روبهرو شد. مهاجران لبنانی هم گویی بیشتر وقت خود را به همراهی و ارتباط با امام اختصاص داده بودند و لحظات حضور امام در میان آنان به جشنهای عید شبیه بود.
محافل دینی افریقا نیز از حضور امام به گرمی استقبال کردند و همچون تشنهای جویندۀ سرچشمهای از معارف و اصول دین گرد ایشان حلقه زدند. امام در میان آنان سخنرانیهایی ایراد فرمود که شمار قابل توجهی از علما در آن حضور داشتند و به گفتههای امام چنان گوش میسپردند که گویی مطالب ایشان برای آنان تازگی دارد. به یاد دارم که شبی امام دربارۀ زندگی رسول خداص سخنرانی کرد و گوشهای از اخلاق و منش پیامبر و زندگی پربرکت ایشان را بازگفت. شماری از علما در جلسه حاضر بودند. پس از پایان سخنرانی، رئیس علما که نامش شیخ مصطفی بود، برخاست، امام را در آغوش گرفت و با دیدگان اشکبار گفت: «مولای من، ما را به گریه انداختید.»
از وقایع آن سفر خجسته به همین مقدار بسنده میکنم و به گمانم در این نوشته تصویری کلی از آن ترسیم کردم.
------
[۱]. به نقل از حاج سعدالله عبده قصیر، یکی از همراهان امام صدر.