آیا در روزههامان آثار روزه را میبینیم؟ و در نمازمان عروج آن را؟ آیا در فطر و قربان معانی این اعیاد و کارکردشان را حس میکنیم؟ آیا شعایر در ما فعل و انفعال و اماکن مقدس در ما اثر دارد؟
به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان، ماه قرآن و بهار کلام وحی، در نظر داریم که هر روز بخش کوتاه و آموزندهای از گفتارهای امام موسی صدر را دربارۀ ماه مبارک رمضان و تفسیر قرآن کریم منتشر کنیم:
مؤمنان!
دگر بار، رمضان مبارک فرا رسیده است؛ با شبهای الهام بخش، روزهای آموزنده و فضای آکنده از شمیم خاطرات و عبرتهایش که مایۀ جدیت و نظم است.
دگر بار، روزه میگیریم، شب زنده داری میکنیم، شعایر را دو چندان میکنیم و سرانجام عید را با شادمانی و خشنودی جشن میگیریم و پس از آن به زندگی عادی باز میگردیم. بدین سان سالها تکرار و بر حجم خاطرات افزوده میشود.
اما بیم آن میرود که روزه به عادتی بیروح و شعایر آن به سنت هایی سرگرم کننده بدل و ماه رمضان از همۀ معانی اصیلیاش تهی شده باشد. با نگاهی سریع در مییابیم که این مشکل، یعنی مشکل و مسئلۀ روزه و رمضان، مسئلۀ همه عبادات و همۀ مناسبتهاست. این آفت به همۀ عبادات و ایام راه یافته و اماکن مقدس و شعایر دینی و همۀ آموزه های آسمانی را در برگرفته است.
آیا نقش راهبری دین در هدایت آدمی به آخر رسیده است؟ و به آیینها و خاطرات و تجمل بدل شده است؟ یا اینکه اساساً آموزه های دینی برای تخدیر آدمی آمده اند و از آنجا که سختیها فرا گیریند این آموزهها نیز همۀ زندگی آدمی را فرا گرفته اند. آیا اکنون که آدمی بر بسیاری از مشکلات و سختیهایش چیره گشته، باید از نقش دین بکاهیم؟
مؤمنان!
بهتر است پیش از آنکه دیگران از ما بپرسند ما خود این پرسش دشوار را از خود بکنیم. اما حقیقت این است که این پرسش و پاسخها پیشتر مطرح شده اند، اما ما آنها را نادیده گرفتیم، بر آنها چشم پوشیدیم و از سخن گفتن دربارۀ آنها روی برتافتیم، تا با واقعیت دلهره آور و تلخ روبه رو نشویم.
ای مؤمنان!
آیا در روزههامان آثار روزه را میبینیم؟ و در نمازمان عروج آن را؟ آیا در فطر و قربان معانی این اعیاد و کارکردشان را حس میکنیم؟ آیا شعایر در ما فعل و انفعال و اماکن مقدس در ما اثر دارد؟
آیا در مسجد اقصی و کلیسای قیامت آن معانی را که بالقوه برای امتمان روشن بود، یافتهایم.
اینها تجارب تلخ و دردآور ما در متن واقعیت تلخ و درد آور ماست. پس بار دگر با نگاهی واقع بینانه، همهجانبه و با شجاعت و بینش آموزههای دینمان را ارزیابی کنیم، شاید راهی نو بپیماییم و در آنها زندگی بدمیم، و از هستی خود به دین و آموزه های والایش ببخشیم تا جایگاه رفیع و فراگیر خود را باز یابد. بگذاریم دین ابعاد وجودی ما را فراتر ببرد و کثرتمان را وحدت بخشد و تشتت مان را به همدلی بدل کند.
ای مؤمنان!
هرگاه اندیشۀ دینی و آموزههایش در همۀ ابعاد زندگیمان؛ در خانه، در بازار، در دفتر کار، و در عرصههای حیات ما حضور داشته باشد، هرگاه حصارها را از احساس دینی در بند در عبادتگاهها، برداریم، و بگذاریم این احساس به کلیت حیاتمان راه یابد، به زندگی مان پا نهد، تا اختیار ما به دست او باشد و اثر گذارد و هدایت کند، هرگاه به او فرصت دهیم و نخواهیم که با منزوی کردن او از نقشش بکاهیم و او را از میان ببریم، تنها در این صورت است که آثار این گنج گرانمایه را در زندگی و در ساختن تمدن خود میبینیم.