پس از مراسم خاکسپاری دکتر علی شریعتی در زینبیه دمشق، در ایران کمتر مجالی برای برپایی مراسمی باشکوه وجود داشت، خصوصاً اینکه پارهای از دوستان و همفکران دکتر شریعتی در ایران حضور نداشتند.
امام موسی صدر در این احوال برای برپایی مراسم چهلم دکتر شریعتی در بیروت پیشقدم شد، و این مراسم در پایتخت لبنان بسیار باشکوه برگزار شد. متن زیر، نامۀ امام موسی صدر به آیت الله حاج سید باقر طباطبایی قمی، دایی امام موسی صدر است که امام صدر در آن دربارۀ برگزاری این مراسم و مراسم تشییع پیکر ایشان توضیح میدهد.
بسم الله الرحمن الرحیم
سرور مکرم و خالوی بزرگوار حضرت آیتالله معظم آقای حاج سیدباقر طباطبایی قمی دامت بركاته.
سلام و دعاگویی گرم و قرین تشكر فراوان و شوق زائدالوصف خود را پس از بازگشت از سفر مبارك حج بوسیله این نامه تقدیم میدارم و به راستی نیازمند دعا و محبت و دیدار شما هستم.
نامه مبارك نیز دلیل دیگری بر محبت و رعایت آن سرور نسبت به خواهرزاده مخلص بیغرضشان بود كه از راه دور عنایت فرمودید امیدوارم همیشه مشمول این تفقد باشم و به مصداق دعای ماثور، الهی لا تكلنی الی نفس طرفه عین ابداً، ما را در این محیط پربلا رها نفرمایید. اما،محبت و روش آن سرور درباره آقایان لبنانیهای ارسال شده به ایران هرچند بینهایت ارزنده و مفید بوده و خواهد بود ولی باز هم مقتضای عنایت و وابستگی «كه عزت من معرفت شما و سرشکستگی من در آن سرور اثر میگذارد» بعید است خداوند وجود معظم را برقرار و حفظ كند.
درباره فاتحه و تشییع جنازه مرحوم دكتر شریعتی با كمال محبت و دقت نصایح آن سرور را مطالعه و مراجعه كردم و لازم بود مفصلا جواب را عرض كنم كه اگر در ذهن دیگران مطالبی و تصوراتی بوده و هست روشن گردد و در این نامه نمیخواهم درباره انتقاداتی كه از كتابهای ایشان شده است بحثی كرده و از آن دفاع كنم و هیچوقت بدان صدر نخواهم بود.
سرور محترم دست تقدیر مرا در لبنان قرار داده است و زمان و وضع منطقه و بحرانهای خطرناك منطقه و قضیه فلسطینیها و زد و خورد با مسیحیان و غیره لوازمی گوناگون دارد به علاوه نزدیكی لبنان به اروپا و رفتوآمد من و وجود دهها هزار محصل مسلمان در اروپا و انقطاع آنها از رعایت روحانیت مسئولیت خاصی برای اینجانب ایجاد كرده است.
دكتر شریعتی، همانطور كه میدانید تاثیر فراوانی در جوانان مسلمان و محصلین همه و حتی در بسیاری از جوانهای خوب و متدین و ارحام خودمان از كوچك و بزرگ، دختر و پسر گذاشته است و آنان را كه از وابستگی به كمونیستها امتناع دارند و در عین حال نمیخواهند همدست و همروش دولتها و دستراستیها باشند و تمایلات اصلاحی دارند، آنان را به اسلحه فكری مناسبی مجهز كرده است و شاید بدانید كه كتاب هایش دست به دست و چاپ پشت سر چاپ و در جلسات و حوزههای جوانان مسلمان خوانده میشد. جوانانی كه بدون مبالغه در اروپا و آمریكا خودشان را حفظ كرده، عبادت و طاعت و معصیت و هوا و هوس و همهچیز را بر طبق اوامر اسلام مراعات میكنند و من، خود، خدا شاهد است كه وضع این دختران و پسران را از نزدیك دیدهام.
البته اینان كه كتابهای دكتر را میخوانده و مورد بحث و جدل قرار میدادند میدیدند كه در كتابها جنبه انتقادی و خراب كردن مكتبهای سنتی زیادتر از جنبههای مثبت است به علاوه كاملاً میدیدند كه تغییراتی عمیق در افكار او كه به صورت سخنرانی درآمده به وجود میآید و اصولاً كلمات او را وحی منزل ندانسته و انتقاداتی هم داشتند ولی با این حال و با توجه به این سه موضوع (انتقاد، تغییر، عدم موافقت كامل) مطالب او را در میدان بحث و جدل با افكار انقلابی معاصر و علیه رژیمهای راستگرا و چپگرایان ملحد وسیلهای مؤثر میدانستند.
وقتی كه دكتر از ایران خارج شد و به اروپا رسید، همه امیدوار شدند كه در گوشهای آرام، دور از حملهها، دفاعها و مشكلات سیاسی، او به زودی یک تز كامل و افكار سازنده برای آنها خواهد داد كه اولاً مثبت باشد و ثانیاً بعد از تجربهها، مطالعهها و محیط جدید ثابت باشد و تناقض هم نداشته باشد، ولی ناگهان دیدند كه مرگ او را فرصت نداد. به راستی درجۀ تاثر و مصیبتزدگی جوانان را نمیتوان وصف كرد.
در این حال، وضع روحی، انتقادها را تشدید كرد و روابط این جوانان مسلمان را با روحانیت كه ضمانت اسلام و راه معرفت احكام و تعالیم اسلام هستند، تهدید میكرد. متاركه علمای ایران [...] و تسلیت نگفتن ایشان، حزن و عصبانیت این جوانان را تشدید كرد و من به راستی مشاهده میكردم كه دلجویی از اینها، فقط میتواند مقداری كه از رابطه جوانان مسلمان با روحانیت باقی مانده است، حفظ و تقویت كند و امكان اصلاح اشتباهاتی كه هست و شده است، باقی بگذارد. وگرنه خطر آنكه آنها برای همیشه از روحانیت جدا شده و گرفتار انحرافات و خطرهایی كه در دوری از روحانیت گریبانگیر آنان میشود آنان را تهدید میکند. از این جهت من با جود آنكه میدانستم این كار مورد انتقاد برادران، و روحانیون، میگردد و من در این اوضاع و گرفتاریها ممكن است صدمههای شدید بخورم، فداكاری كرده و به این روش اقدام كردم و تحمل نتایج این كار را ثواب و اجر آخرت دانستم و امیدوارم خداوند قبول كند.
در عین حال، در وقت اعلان، در جلسه فاتحه و در مقاله روزنامه با منتهی درجۀ صراحت اعلام كردم كه با او اختلافات زیادی در افكار داریم و خیلی از مطالب او را نمیپذیریم و احترام و یادبود او فقط از این نظر است كه یك فكر انقلابی اصیل داشته است و به همین جهت از فتح هم با احترام یاد میكنیم و این مطالب در صورتجلسه، در نوارها و در مقاله و كتاب ضبط است.
اما درباره ترجمه كتابها و مقالات: فقط یك مقاله كه ضدماركسیست بود، در روزنامه خودمان، «امل و رساله»، ترجمه و به مناسبت چهلم او درج شد،كتاب دعا و «آری، چنین بود برادر» پنج سال قبل در عراق به وسیله سعید علی ترجمه شده و در اینجا فقط كتاب شهادت، با اختصار و به واسطه دوستانش، چاپ شد. و هیچ دیگر از آن وقت، یعنی بعد از چهلم او، هیچ كتاب و هیچ مقالهای و هیچ یادی نشده است.
و لازم است در اینجا عرض كنم كه من نسبت به روحانیت ایران احترام میگذارم و خودم را جزئی از آن میدانم و به ارتباط با آنان مفتخرم و به هیچ وجه برای دكتر شریعتی یا مهمتر از او، رنجش خاطر آقایان را فراهم نكرده و نمیخواهم بكنم و امیدوارم این موضوع كاملاً واضح باشد كه هیچوقت در مقام انتخاب بین دو راه نبوده و نیستم. راه من راه روحانیت است. من امیدوارم همیشه خدمتگزار روحانیت و تشیع بوده و باشم و تاریخ زندگی و مبارزه سهمگین شانزده ساله من این روش را ثابت كرده است.
در مصر هم همان وقت كه آقای سعید آمدند و از كتاب تذكره التوحید یاد كردند، فوراً در خدمتشان به شیخ ازهر مراجعه کرده و چون او را از نامه سابق رنجیده یافتم، نامه دیگری نوشته و حضوراً دستور تغییر داد و جواب نامه آقای سعید را هم با احترام و [...] نوشت.
در كشور سعودی هم با ملك خالد و برادرانش ملاقات حاصل شد و از موضوع كتاب «تاریخ» و مجله دعوت و غیره صحبت شد و فوراً امر تغییر و حذف كلمات ناروا صادر شد و اعلام كردند كه بههیچوجه این موضوع مورد رضایت آنها نبوده است. به علاوه قرار شد و خواستار شدند با علمای آنها تماس حاصل شود و زمینه این كار هم فراهم میشود.
به هر حال این اقدامات، به علاوه سخنرانی در منا (كه فقط سه نفر صحبت كردند و اولین بار بود كه یك عالم شیعه صحبت میكرد) و روشی كه با من داشتند لطف خدا سبب عزت شیعیان بوده و هست هرچند كسانی ناراحت شدند و به تشویش و تیرهكردن و گلآلود كردن آب پرداختند. آنچه مهم است، آن است كه به آن سرور بزرگوار تأكید كنم كه ما با خداوند عهدی ثابت و قاطع و ازلی داریم كه در خدمت دین او و اولیای معصومین او تلاش كرده، جان خود را در گروش بگذاریم.
سلام حضور حضرت اخوی آیتالله عظمی قمی اعلام میدارم.
موسی صدر