آیا مقصود از این سخنان و این کارها، تکریم یک شخص است؟ در این صورت چه تفاوتی است میان ما و بتسازان؟ آنان بت میسازند و ما بت انسانی جدید و توجه نمیکنیم که میان این بت انسانی و آن بتها تفاوتی نیست، مگر در مسئولیت داشتن... اگر بگویند: چه کردی؟ میگویم برایم دست زدند و برای من کمال احترام را قایل شدند و اظهار محبت بسیار کردند. اگر بگویند: این تکریم و تعظیم بر تو گوارا باشد، اما فایدۀ آن برای ما چیست؟
اشاره: امام موسی صدر در سال ۱۹۶۷ سفری ششماهه به آفریقا داشت. سران کشورهای آفریقایی و مردمِ آن سرزمینها و مهاجران لبنانی به گرمی از امام صدر استقبال میکردند. این لبنانیان مقیم آفریقا از وی دعوت میکردند تا امام صدر دربارۀ معارف دینی و مسائل جهان برایشان سخن بگوید. از جمله در کشور نیجریه امام چند شب بهطور متوالی برای مهاجران سخن گفت. مصطفی الرز یکی از میزبانان امام بود که در روز پایانی حضور امام در نیجریه سخنرانی امام در منزل ایشان برگزار شد. متن حاضر بخشی از سخنان امام است که در ابتدای این جلسه بیان شده. این سخنان در فضایی مطرح شده که امام در همهجا با استقبال گرم همۀ گروهها و مردم مواجه بوده است. تاریخ این جلسه در ماه فوریۀ ۱۹۶۷ (بهمن ۱۳۴۵) در شهر کانوست.
بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله ربّ العالمین والصلوة والسلام علی سیدنا ونبینا محمد وعلی آله واصحابه الطیبین...........
من نیز مانند برادر جلیلالقدر با پایان یافتن این شبهای نورانی دیدار، احساس میکنم که مسئولیت بزرگی بر عهدۀ ماست و من خود را به همراه شما عزیزان، در محضر خداوند حاضر میبینم. من از خویشتن میپرسم: چه کردهام؟ در جواب میگویم: من پیام را به مردم رساندم. من سخنان خویش را به ایشان گفتم. اگر به من بگویند که سخنان تو عواطف و احساسات ایشان را تحریک کرد، بعد از این چه میکنی؟ آیا این عواطف و احساسات تحریکشده را رها میکنی و با اجلال و احترام به سرزمین خویش باز میگردی؟ و اکتفا میکنی به اینکه بگویند چه مرد بزرگی؟ سپس گذر زمان هیجان این احساسات را خاموش میکند و امور به حالت اولیۀ خویش باز میگردد، جز یک چیز و آن محبت شماست به یک شخص. اگر این سخن به من گفته شود، متحیر میشوم. آیا مقصود از این سخنان و این کارها، تکریم یک شخص است؟ در این صورت چه تفاوتی است میان ما و بتسازان؟ آنان بت میسازند و ما بت انسانی جدید و توجه نمیکنیم که میان این بت انسانی و آن بتها تفاوتی نیست، مگر در مسئولیت داشتن.... اگر بگویند: چه کردی؟ میگویم برایم دست زدند و برای من کمال احترام را قایل شدند و اظهار محبت بسیار کردند. اگر بگویند: این تکریم و تعظیم بر تو گوارا باشد، اما فایدۀ آن برای ما چیست؟ آیا این احترام برای شخص تو بود؟ یا برای سخنان و اندیشه و ذوق فکری تو بود؟ اگر اینگونه است، اینها که از آنِ من نیست. من خلیفۀ خدا هستم و مسئولیت داشتهام تا آن نیروهایی را که خداوند به من عطا کرده، در راه او و رضایت و خدمت به او و در راه رسالتش بهکار بگیرم.
بنابراین، هرچه زمان میگذرد و شبها یکی پس از دیگری سپری میشود و به پایان سفر نزدیکتر میشویم، حتی اگر به خود دلداری بدهیم که این دیدارها دوباره تکرار میشود، نمیدانیم که آیا توفیق همراه ما خواهد بود یا نه. ما احساس میکنیم که مانند کسانی نیستیم که موقعیتها و فرصتها برای آنها فراهم میشود ـ فرصتهایی که مانند ابر میگذردـ ولی از آنها استفاده نمیکنند و چنانکه باید بهره نمیبرند و کاری خالصانه و برای رضایت خداوند سبحان انجام نمیدهند. بدون تردید، این احساس تلخ، من و شما را فرا گرفته است. شما راضی نیستید که احترامتان به من سبب عذاب آخرت من شود، اگرچه سبب راحتی دنیای من باشد. همچنین، شما عزیزان نیز با من موافق هستید که باید این عواطف و احساساتِ به غلیان آمده را و این دلهای صاف و خاشع را و این امکانات بسیار و گردهماییهای نادر را در راه رضایت خداوند به کار گیریم. رضایت حقتعالی را فراخور شخصیت خود فراهم کنیم. رضایت خدا به وضعیت و به زندگی و به رفتار ما بستگی دارد و به تعظیم رمزی چون خانۀ خدای عز و جل، خانهای که در آن پروردگارمان را عبادت میکنیم و به نام او در آن جمع میشویم و داخل آن میشویم و سپس با دلی پاک و صاف و خاشع از آن خارج میشویم. این کار احترام بیشتری است در حقّ من تا اظهار محبتهایی که از شکر آنها عاجزم.....
تردید ندارم که این وضعیت دربارۀ همۀ شما صادق است. من مطمئنم که برادر مصطفی، میزبان ما و بانی برگزاری جلسات در این شبهای نورانی، شخصی که کرم و بخشش و خلق و خویش در این صورتهای خندان ظاهر شده است و بزرگواری او در آمادهسازی خانهاش آشکار و اراده و قدرتش در این دیدار پر نشاط نمایان گشت. پس از این، خاطرات این شب عزیز را همیشه به یاد خواهد سپرد و قلبش به محراب خداوند، که به ما و او نعمت بخشید، تبدیل میشود؛ خداوندی که به ما نعمت بخشید و ما را در کنار هم جمع کرد و نعمتش را بر ما تمام کرد. بدون تردید، مصطفی بعد از این شب عزیز باز به ما لطف میکند و بهتر از قبل خواهد بود، گرچه او هماکنون نیز شخصیت خوب و پاکی است و فرزند خوبان و پاکان است. همچنین، دیگر عزیزانی که در این شبها لطف کردند و این جلسات را برگزار کردند و کارهای خود را رها کردند و برای شنیدن سخنرانیها شبزندهداری کردند. هرکدام از شما عزیزان تلاش میکنید که این الطاف را با عمل به این سخنان کامل کنید. در این صورت است که روز قیامت سربلند با خداوند دیدار میکنیم. میتوانیم بگوییم که پس از این سخنرانیها و جلسات موفق شدیم که شخصی غیرمقید به مسائل شرعی را در کارها و معاملاتشان مقید به شرع کنیم. در قیامت میتوانیم بگوییم یکی از ما که زبانش را از غیبت و تهمت و سخنچینی (البته در حالت ناراحتی) حفظ نمیکرد، پس از این شبها میکوشد تا زبانش را حفظ کند و دیگر این کارها را انجام ندهد. این افتخاری برای ماست. میتوانیم بگوییم: خداوندا، در این شبها توانستیم در قلب جوان یا پیری که گاهی اوقات دربارۀ نمازش سهلانگار بود، تأثیر بگذاریم و او نمازگزار شد. میتوانیم بگوییم بعضیها که از روی جهل، روزه را راهی برای نزدیکی به خدا نمیدانستند، بعد از شنیدن این آیه «وَاستَعینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاة»(۱) روزه میگیرند و این شعار الهی را حفظ میکنند. با اینگونه تکریمهاست که میتوانیم اثر حقیقی بهجا بگذاریم و اطمینان داشته باشیم که خداوند نعمت خویش را بر جسم و روح و عقل و قلب ما تمام کرده است و، دراینصورت، خداوند به شما پاداش کامل میدهد.
حادثهای در لاگوس در خاطرم هست: در خانۀ جوان عزیز لبنانی به نام آقای جوزف عبود بودیم. شما او را میشناسید. بنده دربارۀ نماز صحبت کردم. هنگامیکه خواستم از خانه بیرون بیایم و با او خداحافظی کنم، به من گفت: فلانی مطمئن باش که امشب نماز میخوانم. واقعیت این است که ارزش این سخن وی از همۀ الطافی که این شبها دیدم، بیشتر بود. من اطمینان دارم که برادران عزیز از این دست کارها انجام خواهند داد و از همه جهت به من لطف خواهند کرد. من همۀ کارها را از شما نمیخواهم. از هر کدام از شما یک کار میخواهم. دراینصورت تا آخر عمر بر گردن من حق دارید و من برای توفیق و سلامتی بیشتر شما دعا خواهم کرد.
پینوشت:
۱. «از شکیبایی و نماز یاری جویید.» (بقره، ۴۵).