در ابتدا باید بگویم که اقتصاد، امروزه، در دو معنی به کار میرود: علم اقتصاد، و مکتب اقتصادی. علم اقتصاد از علوم جدید است که اخیراً ایجاد و برای آن قواعدی وضع و کتبی درباره آن نوشته شده است. بنابراین، ما در مباحث خود، به خصوص هنگامی که از اصطلاح اقتصاد اسلامی استفاده میکنیم، نمیگوییم علم اقتصادی در کار است و چنین ادعایی هم نداریم.
مراد ما در بحثهایمان مکتب و مشی اقتصادی است. انسانی که احکام اسلام را مطالعه میکند و از راهکارها و تدابیر اسلامی در خصوص چگونگی ایجاد ثروت، توزیع و رشد آن آگاه میشود؛ ثروتی که برای مردم وسایلی فراهم میکند که به رشدِ شخصیتِ انسانی آنان کمک میکند، درمییابد که در اسلام برای این مسائل طرح و برنامه وجود دارد و برحسب تصادف و اتفاق نیست. یعنی احکام اسلام از آیین و دیدگاه و خواستگاه اقتصادی نشئت گرفته است. در واقع مباحثی که ما بدانها میپردازیم و پژوهشگران نیز مطرح میکنند، جستجو و یافتن چگونگی این راه و روش است.
بنابراین، اگر دیدید کسی از اینکه اسلام طرح اقتصادی دارد، شگفتزده شده است، باید در پاسخ بگوییم که ما ادعا نمیکنیم که علم اقتصاد در اسلام وجود دارد، آنچنان که مثلاً فقه وجود دارد. اما پژوهشگر درمییابد که طرحی همهجانبه و روشن احکام اسلامی را در حوزه اقتصاد هدایت میکند. این را میگوییم، زیرا یکی از روحانیون لبنان و بسیاری از متدینین در جهان اسلام میگفتند که در اسلام اقتصاد نداریم؛ اسلام دین خداست و در هر دوره بر اقتصاد غالب تکیه میکند. متأسفانه، این روحانی، در نظرگاه خود درباره اقتصاد اسلامی، گرایش دارد که دیدگاه مارکسیستی را ملاک قرار دهد. این امر شگفتآور است. اما از این شگفتآورتر اینکه در گذشته برخی اقتصاد اسلامی را اقتصاد غربی و سرمایهداری میدانستند. ولی وقتی که احکام اسلامی را بررسی میکنیم، به روشنی میبینیم که اسلام در همه این راهکارهای گوناگون طرح اقتصادی دارد.
اصل نخستی که به آن تأکید کردیم و خود مهمترین مسئله است، معنا و مفهوم مالکیت است. مالکیت در اسلام امانت و مسئولیت است. از همین رو در اسلام درباره مالکیت و چگونگی آن یعنی حقوق مالک، خرید، فروش، حرمت ربا، حرمت احتکار، وصیت و ارث احکامی وجود دارد. مالکیت در مفهوم سرمایهداری آن، یعنی تصرفِ تامِ حقوقی در هر چیز، حال آنکه در اسلام این مالکیت از آنِ خداوند است. مالکیت در اسلام امانت است. پروردگار به ما تکلیف میکند و میفرماید که آنچه داری امانتی است نزد تو؛ در آن تصرف کن، از آن مراقبت کن، و در چارچوبی مشخص آن را مصرف کن. پس مالکیت در اسلام امانت، مسئولیت و وظیفه است.
پس از این مسئله به نکته دوم رسیدیم که احکام و نگرش اقتصادی اسلام متکی و ناظر بر ارزشهایی است. سبب این است که بلند همتی بشر در اسلام تعدیل میشود. در بسیاری از موارد انسان برای دیگران از ملکیتِ خود دست میکشد، و از حق مطلق شرعی و نیاز اساسی خود صرف نظر میکند. نه از این رو که او دیوانه است، بلکه به این علت که او رضای خدا را میخواهد، که مهمتر است. میخواهیم این بحث، یعنی اخلاق والا در اقتصاد اسلامی را، با نکتهای ظریف به پایان برسانیم. نکتهای که ژرفای تأثیر اسلام را در خلق انگیزههای دیگری، به جز مالکیت، نشان میدهد. اشاره کردیم که مجروحان تشنه، وقتی آب به آنان میرساندند جان برادرانشان را بر خود ترجیح میدادند. در قرآن آمده است:
ولا تجعل یدک مغلوله اًلی عنقک، و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً (اسرأ / ۲۹)
نه دست خویش را از روی خست به گردن ببند و نه به سخاوت یکباره بگشای که در هر دو حال ملامت زده و حسرت خورده بنشینی.
این آیه بدین معناست که در بخشش و بذل، خست نورز. دست به گردن بستن یعنی شخص بر همه چیز خود حریص باشد، و به هیچ عنوان نخواهد به دیگران چیزی بدهد، پشیزی هم خرج نکند. کسانی هستند، اعم از بزرگ و کوچک، که بخیلاند؛ نه زبانشان در خدمت مردم است و نه دستشان در کار خیر برای مردم و نه اموالشان در راه خدمت به مردم. این امر مردود است.
از سوی دیگر هم نباید بیاندازه دست و دل باز بود. چنان گشادهدست نباش که هرچه داری از دست برود. این هم جایز نیست. یعنی همه اموال خود را در راه دیگران انفاق کنی و خود ملامتشده و پر حسرت باشی. این مسئله هم در دارایی مصداق دارد و هم در تلاش. اگر همه تلاش شما در راه خدمت به خود باشد، پذیرفتنی نیست. اگر همه سعی و کوشش شما در راه خدمت به دیگران باشد و از پا در بیایی و مانند میت شوی، باز هم پذیرفتنی نیست. برخی از مردم این گونهاند. با این کار بیمار و ضعیف میشوید و از پا میافتید و دیگر نمیتوانید به کار ادامه دهید.
میخواهم نظر شما را متوجه این مسئله خطیر کنم، یعنی عمق تربیت اسلامی در قلمر اخلاق والا؛ چیزی که ایثار خوانده میشود و به جایی میرسد که اسلام از آن نهی میکند. به نظر میرسد انسان خودخواهی که میخواهد همه چیز را در اختیار داشته باشد و همه چیز در تصرف او باشد، با تربیت و تهذیب اسلامی به انسانی تبدیل میشود که همه چیز را برای دیگران میخواهد. پیامبر میگوید: نه! فرزندان تو هم حقی دارند و جسم تو هم حقی بر تو دارد. همه این مسائل به تربیت اخلاق والا در اسلام مربوط است.