متنی که در ادامه میخوانید مصاحبه حنان معلوف، روزنامه نگار زنِ روزنامۀ النهار با امام موسی صدر در منزل ایشان است. حنان، بانوی مسیحی است که برای مصاحبه با امام صدر روسری بر سر گذاشته و در آغاز مصاحبه این موضوع، را مطرح میکند. این مصاحبه در ۲۷ آوريل ۱۹۶۹ گرفته شده که متن کامل آن در کتاب «نای و نی» با عنوان «دیدار با امام موسی صدر» منتشر شده است.
آیا من که این روسری را به سر کردهام، منافقم؟
خیر، شما منافق نیستید. این پوشش شما تنها لباسی خاص و رسمی است که برای دیدار با مردی روحانی از آن استفاده میکنید. شما یکی از مناسک دینی خود را رعایت کردهاید و همین مراعات شما، بر احساس انسان متدین و، درنتیجه، بر اندیشه او که نتیجه موقعیتهای معین است، بسیار تأثیر میگذارد. فقط زن مسلمان نیست که در برابر عالمان دین حجاب را رعایت میکند، بلکه همه کسانی که به کلیسای پطرس قدیس در رم میروند نیز حجاب را رعایت میکنند. علاوه بر این، ما میدانیم که اسلام به زن مسلمان توصیه میکند که در دیدار با مردان˚ وزین و باوقار ظاهر شود. در کتب فقهی حدود این مسئله هم بیان شده است.
حال اگر من روسری خود را بردارم، چه خواهد شد؟
من آنچه را به مصلحت تحقّق اهداف دینی است در نظر میگیرم و دیدار شما را ارزیابی میکنم. بنابراین، اگر در مصاحبه با شما و این فعالیت خبرنگاریتان فایدههایی به نظر آید که بر مصالح دیگر برتری داشته باشد، بدون هیچ شرطی و بدون اکراه شما را میپذیرم، وگرنه از مصاحبه با شما امتناع میورزم و پوزش میخواهم.
شما مرا قانع کردید. من الان روسری را برنمیدارم.
خوشبختانه شما انسان متعهدی هستید و آنچه میخواستید بهدست آوردید. بهعلاوه، من عقیده ندارم که حجاب زن را از هرگونه فعالیت در جامعه باز میدارد. شکل لباس زنان در این زمانه جنبه زنانگی زن را بیش از دیگر لیاقتها و استعدادها و امکانات او آشکار میکند، به حدی که زنانگی وی از بسیاری امتیازات دیگر محرومش میکند.
اما شکلِ کنونی، سادگیِ لباس اطفال را پیدا کرده است، چنانکه زن وقتی اینگونه لباسها را به تن میکند مثل بچهها میشود. چرا مثل بچهها؟ به عقیده من با شباهتشان به اطفال، جذابتر خواهند بود.
چرا شما به خداوند ایمان دارید، در حالی که بسیاری از اندیشمندان و متفکران به خدا ایمان ندارند؟
بنابر مطالعاتی که کردهام بیشتر اندیشمندان این قرن از مؤمنان به خدا هستند، در حالی که در قرن نوزدهم اینگونه نبوده است. مایلم در اینباره نکاتی را توضیح دهم. انسان در مقابل خداوند در سه حالت بهسر میبرد: یقین و ایمان و صورت ایمان. یقین همان تصدیق خداوند و وجود اوست و معمولاً از راه مطالعه در پدیدههای هستی و پژوهش و استدلال علمی بهدست میآید، اما ایمان در مرحلهای پس از این جای دارد. یعنی وقتی که انسان بر مبنای یقینش زندگی کند و در فعالیتها و عواطف و احساساتش آن را به کار گیرد، آنگاه ایمان را احساس میکند. ایمان بر اثر عمل به مناسک دینی رشد و پیشرفت میکند. عکس این هم البته درست است. بنابراین، ایمان به معنای صحیح آن در افکار و عواطف و فعالیتهای انسانی منعکس میشود و بهعبارتی کوتاه، میتوانیم بگوییم که ایمان همان یقین انسان در مراحل و عرصههای مختلف وجودی اوست. اما صورتِِِِِِِ ایمان همان است که نزد بسیاری از مردم وجود دارد. آنان میگویند که مؤمناند، ولی ایمانشان در اعمال و افکار و عواطفشان انعکاسی ندارد. پس این صورتِ ایمان است، نه حقیقت ایمان. میتوانیم آن را به واژه مسلمان یا مسیحی که در شناسنامه فرد نوشته میشود، تشبیه کنیم. بنابراین، ایمان به معنای درست کلمه، نقشی زنده و مؤثر و فعال در روح انسان دارد.
در پاسخ به سؤال شما باید عرض کنم که من در محیطی با ایمان به دنیا آمدهام. اما ایمان موروثی نمیتوانست در برابر شکها و پرسشهای علمی که برایم پیش میآمد، رویارویی کند. از این رو، تلاش کردم تا با پژوهش و مطالعه به تثبیت یقین خود بپردازم و آن را به ایمان تبدیل کنم. همچنین، تردیدی نیست که ایمان با مناسک و احساسات دینی در کنش متقابل است، آنچنانکه با فعالیتهایی که از ایمان میجوشد نیز در تعامل قرار دارد.
هنگام دیدار از خانوادههای متوسط شیعه احساس کـردم حـزن و اندوهی بر آنان سایه افکنده است. علت این حزن و اندوه چیست؟ در طول تاریخ، بر شیعیان مصیبتها و فاجعههای بسیاری گذشته است. استمرار این سختیها و مصیبتها در جان شیعه رسوخ کرده و جزو وجودشان شده است. چهبسا امروز هم برخی از بقایای این فجایع و مصائب را در استمرار همین عادات در نزد آنان بیابیم. اما عمومیت ندارد و باور ندارم که در تمام خانوادههای شیعه این حالتی که گفتید، به چشم بخورد.
درباره شکنجه جسمی و روحیِ آنان در مراسم عاشورا چه میگویید؟
بهتر است گفت وگو در این مورد را به فرصت دیگری موکول کنیم.
نقش تاریخی شیعیان در اسلام، از گذشته تا حال، چه بوده است؟
شیعیان اهلبیت را رهبر و پیشوای خود و آنان را استمرار وجود رسول خاص میدانند. ائمه اهلبیت نیز در جهت دادن به مسلمانان و گسترش فرهنگهای متنوع آنان و در دور نگه داشتن حکام از انحراف و کجروی نقشی بس بارز و گسترده داشتهاند. از سوی دیگر، ائمه تفسیر آیات قرآن را برای مسلمانان بیان کردهاند و به دانشمندان اسلامی، با وجود اختلاف مذاهبشان، راههای اجتهاد درست را آموختهاند. دانشمندان شیعه نیز، پس از ائمه، تأثیری درخشان و نقشی اساسی در توسعه فرهنگ اسلامی و، بهویژه، توسعه و بالندگی فقه داشتهاند، که این خود به سبب آن است که در نزد علمای شیعه درهای اجتهاد همیشه باز و گشوده بوده است. خلاصه آنکه علمای شیعه همواره به اسلام و اصول و ارزشهای آن وفادار بودهاند. علمای شیعه مذهب را راهی بهسوی دین میدانند. بنابراین، میبینیم که بسیاری از مصالح خود را برای رسیدن به اهداف والای الهی فدا کرده و میکنند.
از دیدگاه عقیدتی چه وجه تمایزی میان شیعه و سنی وجود دارد؟
تفاوت اساسی در میان شیعه و غیرشیعه در دو مورد خلاصه میشود:
نخست، ولایت: حقیقت مسئله ولایت عبارت است از ایجاد جامعهای صالح از راه تشکیل حکومتی صالح. علی(ع) برترین این مصداقها بود. در دیدگاه شیعه مسئله ولایت از مهمترین احکام شرعی است. من اعتقاد دارم تشکیل جامعهای صالح بیش از هر اقدام دیگری به رشد و کمال انسان میانجامد. بنابراین، ولایت که از نظر شیعه مسئلهای اساسی بهشمار میرود، فقط جنبه تاریخی ندارد، بلکه مسئلهای است همیشگی، در هر زمان و در هر جامعهای.
دوم، منابع شرعی: در دیدگاه شیعه، پس از متون قرآنی و سنت نبوی، سنت اهلبیت و روایات و تعلیمات آنان منبع و مصدر شرعی بهشمار میآید. اما مذاهب دیگر، غیر از قرآن و سنت پیامبر آرای صحابه پیامبر را از منابع شرعی به حساب میآورند. در اینجاست که با تفاوتهای بسیاری در احکام و تعالیم دینی روبهرو میشویم. اما تمام این تفاوتها و حتی اصل اجتهاد در دایره فروع محدود میشود و موجب تفاوت در اساس و ارکان اسلامی نمیگردد.
کلیسای کاتولیک، از زمان پاپ یوحنای بیستوسوم تاکنـون، در مناسک و تعالیم دینی تجدید یا اعاده نظر میکند. این اقدام برای نزدیک کردن فرقههای مسیحی به همدیگر است و بحثهایی برای یافتن راههای وحدت مسیحیان برانگیخته است. این اقدام تلاشی است برای تجدد و نوگرایی. نظر شما درباره تلاشهایی که فرقهها و مذاهب مختلف و متعدد اسلامی را یکی کند، چیست؟ و به عقیده شما کدامین فرقه درصدد چنین اقدامی بر خواهد آمد؟ حقیقت آن است که در گستره مفاهیم و آموزههای اسلامی عناصر و تعالیم بسیاری وجود دارد که روند این تحول را به صورتی دینی و مقدس آسان میسازد. شاید کلمه اجتهاد تعبیری تقریبی از این اصل باشد. درباره تحول مناسک دینی باید دانست که ما دو گونه مناسک داریم: نخست، عباداتی که برخی آنان را مناسک دینی نامیدهاند، اما درحقیقت جزو مناسک نیستند، بلکه تأثیری ژرف بر ایمان و تربیت اسلامی دارند. اینگونه عبادات در اسلام تغییرناپذیرند، زیرا آنها بهصورتی مداوم ایمان به غیب را در نزد مؤمن تقویت میکند.
نوع دوم، مناسک امروزی چون اعیاد و مناسبتها و مراسم دینی و چگونگی لباسهای روحانیان و نظم و انتظام مساجد و نظایر آن است که مردان بزرگ دینی میتوانند به راحتی آنها را متحول سازند. درباره تقریب مسلمانان و فرقههای مختلف باید عرض کنم که برای این پیوند تلاشهای عمیق و گستردهای آغاز شده است. این تلاشها از طریق معرفی و تقریب میان مذاهب اسلامی است که سه سال پیش در قاهره و در مؤسساتِ مانندِ آن، تأسیس شده است. به اعتقاد من اینگونه تلاشهای گسترده مشکل مذکور را حل میکند یا آن را به صورت اساسی کاهش میدهد.
در پرتو آنچه گفتیم، تلاشهایی میبینیم که از جانب شیعه و سنی در این راه صورت گرفته است. مذهب زیدیه نیز به مؤسسه التقریب ملحق شده است. بدون تردید، این احساس در روح مسلمانان ریشه دارد و در برخورد رهبران مخلص آنان تجلی مییابد و رشد میکند.
در مسیحیت همـواره حـرکتها و شخصیتهای اصلاحطلب یـا انقلابی را مشاهده میکنیم. بعضاً اینگونه حرکتها را انحلالی نامیدهاند، هرچند که این حرکتها در تحول دین مسیحیت سهم داشتند. دینی که ثابت کرده است که در درون خود بذرهای تغییر و دگرگونی دارد. آیا در اسلام هم نمونههایی از این قبیل داریم؟ گمان میکنم در پاسخ به سؤالهای قبل اشاره کردم که تعالیم اسلامی بذرهای پیشرفت احکام اسلامی را در خود دارد. اما در مورد اشخاص، ما میتوانیم از کسانی همچون جمالالدین اسدآبادی یاد کنیم و از جمله مراکز علمی شیعه که در این راه گام برمیدارند، میتوانیم از حوزه نجف نام ببریم. همچنین، میبینیم علما و استادان آن حوزه علمیه همواره نظریاتی جدید و افکاری اصلاحگر و دگرگونکننده ارائه دادهاند و جوامع و محافل علمی هم با آغوش باز و با سرورِ فراوان از آنها استقبال میکنند. البته، باید بهطور خلاصه بگویم که من اعتقاد ندارم که در محافل و مجامع اسلامی نهضتها و حرکتهایی مانند آنچه در اروپا در اواخر قرون وسطا در دوره اسکولاستیک دیده میشود، روی داده باشد.
چرا وقتی زن و مردی به یکدیگر تمایل جنسی پیدا میکنند و به یکدیگر علاقهمند میشوند، آنان را نکوهش میکنند، با اینکه علاقهمندی در هردو وجود دارد؟
احساسات جنسی در مرد یا زن غریزه است. احساساتی هم که ورای تمایلات متقابل میان مرد و زن است، بدون تردید، از ژرفای آفرینش است و، از همین رو، مقدس است. اما برای هر احساس یا نیاز بشری مقیاس و میزانی قرار دادهاند. چراکه بشر از لحاظ فردی و اجتماعی مجموعهای از احساسات و نیازهاست. بنابراین، ضروری است که برای هر احساس و نیاز بشری حد و حدودی معقول و راه و روشی هماهنگ با وجود او و متناسب با اهداف زندگی او وجود داشته باشد. برای میل جنسی و دیگر نیازهای مشابه آن، حد و میزانی در نظر گرفته شده است، تا مبادا این بُعد بر دیگر ابعاد انسان غلبه کند و منجر به انحراف او از مسیر اعتدال و شأن فردی و اجتماعیاش شود. این اصل برای برقراری تعادل در همه احساسات انسانی وجود دارد. کسانی را میبینیم که نیازشان به خوردن یا پوشیدن یا دیگر تمایلات چنان رشد میکند که بر دیگر ابعاد انسانی وجودشان غلبه میکند و، درنتیجه، آنان را به عناصری نامطلوب و ناشایست در جامعه تبدیل میکند. بدون تردید، رشد غیرمتعادل اینگونه احساسات و نیازها بیشتر به سبب تکرار آن پدید میآید.
آیا نیت انسان همسان با عمل اوست؟
هر نیت و قصدی تا زمانی که به مرحله عمل درنیامده، مطلقاً بر انسان تأثیری ندارد. خصوصاً اگر عمل نکردن به نیت ناممکن باشد. مقصودم آن است که وقتی انسان را از برآوردن یکی از نیازهایش بازداریم، او عقدهدار میشود و دست به کارهای غیرعادی میزند، اما اگر به او اجازه دهیم به اندازه معقول نیازش را برآورده کند و به آن رنگ قداست ببخشیم، درست بهعکس خواهد بود. بنابراین، احساسات طبیعی و غریزی انسان، هنگامی که به شکل متعادل مجال بروز نیابند، به وسوسه تبدیل میشوند و میپژمرند و میمیرند؛ و اگر مجال بروز یابند، رشد و بر دیگر ابعاد وجود انسان سیطره پیدا میکنند.
آیا اجـازه میدهید دربـاره ازدواج موقت یا متعه گفت وگو کنیـم؟ میخواهم نظر شخص شما را در این باره بدانم. این بحث طولانی است و اکنون مجال پرداختن به آن نیست.
درباره تعدد زوجات چه میگویید؟
آیهای که در مورد تعدد زوجات در قرآن ذکر شده برای تعدد زوجات دو شرط اساسی بیان کرده است. آن آیه چنین است: «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَهً.» [۱]
این آیه از یکسو تعدد همسران را مشروط به ترس از اجرا نشدن عدالت در مورد یتیمان ذکر میکند و، از سوی دیگر، آن را به ضرورت اجرای عدالت در میان همسران مقید میگرداند. شکی نیست که به سبب جنگهای صدر اسلام و شهادت مردان، نگرانی آن وجود داشت که ایتام قربانی بیعدالتی شوند. در چنان احوالی، پدیده تعدد زوجات امری پسندیده برای سرپرستی ایتام و مادران آنان بود و این بنابر اصطلاح فقها، یکی از موارد جواز تعدد زوجات است. بنابراین، تعدد زوجات حکمی ثابت و مربوط به اوضاع اجتماعی یا خانوادگی معین است. غیر از این، شرط دیگر همان برقراری عدالت در بین زنان است و این مسئلهای دشوار و پیچیده است که برحسب تحول جوامع و نیازهای زنان و سطح آگاهی و میزان نیازشان به ازدواج تغییر میکند. در بیشتر اوقات شوهر نمیتواند از عهده حقوق بیش از یک زن برآید. بدینترتیب، میبینیم که این حکم اسلامی دستوری است که موجبات پیشرفت در جوامع را نیز در خود دارد.
مقامات تونس تعدد زوجات را ممنوع کردهاند، نظر شما چیست؟
من به ممنوعیت مطلق اعتقاد ندارم، که این خود عکس دستور شرعی است. همچنین، به آزادی مطلق هم در این زمینه معتقد نیستم، بلکه به نظر من باید این موضوع را به عهده دادگاههای شرعی گذاشت تا درباره شروط معین آن تحقیق بیشتری کنند. البته، این رأی و اجتهاد شخص من است.
آیا خداوند ما را به اطاعت از والـدین فـرمان داده است، حتـی هنگامی که ما را به ازدواج با کسی که دوستش نداریم مجبور کنند؟ در این مورد خداوند هرگز به اطاعت از والدین فرمان نداده، بلکه دستور داده به آنان نیکویی شود و از بیادبی به آنان، حتی به کمترین وجه، خودداری گردد. اما درخصوص ازدواج، حق اصلی با دختر است، چرا که اوست که میخواهد ازدواج کند و مرد ازدواج را میپذیرد. حق پدر، هنگامی که از موافقت با ازدواج دخترش امتناع میکند، حق تشریعی و مشورتی است. در مواردی که ازدواج˚ مصلحت حقیقی دختر باشد و به تعبیر قرآن پدرِ دختر او را منع کند، دیگر حق پدر ساقط میشود. اما شرع هرگز برای دیگر افراد خانواده در اینباره حقی قایل نیست.
اما اگر ما را مجبور کردند؟
در این صورت ازدواج باطل است، مگر آنکه زن در آخر رضایت دهد.
درباره ازدواج مدنی چه نظری دارید؟
ازدواج در اسلام با ازدواج در مسیحیت تفاوت دارد، زیرا ازدواج مانند دیگر قراردادها محسوب میشود، ولی شرع به آن رنگ قداست میبخشد تا سختیها و اجرای التزامات آن را آسان کند. البته، از راه تعیین شروط ضمنِِِِِِِ عقد، متناسب با زمان و مکان میتوان ازدواج در اسلام را متحول کرد. به هر حال، در کتب فقهی به شروط ثابت و تغییرناپذیر و قوانین خاص ازدواج پرداخته شده است.
آیا شما هم موافقید که از علل روی آوردن به ازدواج مدنی، تسهیل ازدواج میان پیروان ادیان مختلف است؟
هرکس به وحدانیت خداوند و نبوت حضرت مسیح اعتراف کند، تمام انبیا را تصدیق کند و به رسالت محمد ایمان داشته باشد، مسلمان محسوب میشود و میتواند با دختری مسلمان ازدواج کند. اما در مورد کسی که به مبانی مذکور اعتقاد نداشته باشد، بدون شک متون صریحی وجود دارد که تخطی از آنها امکانپذیر نیست.
درباره زن مسلمان چه نظری دارید؟
اعتقاد ندارم که تمدن امروزی آزادی درستی برای زن به ارمغان آورده باشد، زیرا این تمدن اگرچه از آزادی زن سخن گفته، عملاً او را با ابزارهای مختلفی چون تبلیغات و تجارت و جشنها مقید ساخته است و بیشترِ تلاش خود را بر رشد بُعد زنانگی او متمرکز کرده و این خود موجب کوتاهی عمر زن و کاهش فرصتهای او و افزایش قیدوبندهایش شده است. درحقیقت، اگر ما قصد آزادی حقیقی زن را داشته باشیم، در تعالیم دینی نکاتی میبینیم که این خواسته را تأمین میکند. دین مطلقاً فعالیت زن را در امور مختلف اجتماعی ممنوع نمیکند. اگرچه رسیدگی به امور خانه و خانواده را برای زن ترجیح میدهد، او را مجبور به این کار نمیکند.
درباره قرصهای ضد بارداری چه نظری دارید؟
اسلام استفاده از این قرصها را منع نمیکند، زیرا با کنترل جمعیت مخالف نیست. اما این کار بسته به موافقت زن و شوهر است، زیرا تنها زن و شوهرند که با هم در امور خانواده تصمیم میگیرند.
اگر زنی تصادفاً ناخواسته باردار شد و خود را برای بچهدار شدن آماده نکرده باشد، چه کاری میتواند بکند؟
اگر بارداری خطری برای سلامت مادر در پی داشته باشد، سقط بچه جایز است، ولی در غیر این صورت کشتن یک بیگناه تنها به سبب هوی و هوس ممنوع و غیرممکن است.
قدری از خودتان بگویید؟
من در ایران به دنیا آمدهام. پدربزرگ من سیدصدرالدین نام داشت، که خانوادهام به نام ایشان نامگذاری شد. وی با پدرشان سیدصالح، که از علمای روستای شحور از توابع صور بودند، در اواخر حکومت ترکها به عراق مهاجرت کرد. ایشان در آن دیار ساکن شدند و تشکیل خانواده دادند. سپس، برخی از نوادههایشان به ایران مهاجرت کردند و در آنجا خانواده تشکیل دادند. من در اجدادمان یک خصوصیت لبنانی یافتهام که همان مهاجرت به صورتی عجیب و غریب است. من دو نسل متوالی را در این خاندان ندیدهام که در یک سرزمین زندگی کرده باشند.
چند فرزند دارید؟
سه فرزند دارم: صدرالدین و حمید و حورا. [۲]
آیا حورا وقتی بزرگ شد به دانشگاه خواهد رفت؟
او کوچکتر از آن است که بخواهیم هماکنون درباره آیندهاش صحبت کنیم. او قطعاً وقتی بزرگ شود وارد دانشگاهی میشود که با افکار و اهدافی که دارد متناسب باشد. در هر حال، طبیعی است که او، با حفظ شئونات، وارد دانشگاه شود.
آیا از کشورهای غیرعربی دیدن کردهاید؟
از اروپا و آفریقا و ترکیه دیدن کردهام.
چرا همواره در مجامع مختلف از شما سخن میرود؟
نظر شما چیست؟
من احساس میکنم شما با دیگر روحانیان فـرق دارید. میتوانـم ۳۶۶ چیزی را که در ذهنم میگذرد بدون هیچ تردید و خجالتی بر زبان آورم: شما بسیار باهوش و زیرکید. من معتقدم رسالتی که بر دوش دارم، همان دعوت حقیقی به اسلام است. این رسالت به همان میزان که بهگونهای فعالانه در توسعه جوامع و تحول زندگی مردم نقش دارد، به همان میزان در اصلاح ارتباط انسان با خدا و در اصلاح زندگی انسان پس از مرگ مؤثر است. من عملاً این اصل را بر خود و کلیه فعالیتهایم، چه در مجلس سخنرانی و چه دیگر کارهای اجتماعیام، اجرا کردهام. همواره سعی کردهام تأکید کنم که دین، پیش از آنکه توشه آخرت باشد، والاترین وسیله برای زندگی است. این دعوت بهسوی خدا با انسجام کلی فرقهها و مذاهب مختلف لبنان همراه شد. شاید روش و اسلوبی که داشتهام اثر بیشتری در این انسجام گذاشته باشد، چون من تلاش کردم آنچه را درون مخاطب یا پرسشگر یا شنونده میگذرد، مثل شکها و سؤالها و اعتراضها، بفهمم، بدون آنکه مهابت و شأن خاص خود را بر او تحمیل کنم. پس از این دریافت و احساس، میکوشیدم راهحل عملی برای مشکلات ارائه کنم. البته، روحانیان دیگری هم هستند که در اینگونه فعالیتهای عملی و اجتماعی مانند من یا بهتر از مناند.
آیا مردم فلسطین را به صلح نصیحت میکنید یا به جنگ؟
من سراغ ندارم که امتی با خطری بزرگتر از آنچه ما امروزه با آن مواجهیم روبهرو شده باشد. این خطر وجود صهیونیسم در منطقه است. وجود صهیونیسم برای آینده منطقه تهدیدی برای همه ارزشها و میراثها و تاریخ آن است. بنابراین، در لزوم کاربرد هرگونه امکان و وسیله برای دور کردنِ خطر آن، هیچگونه تردیدی ندارم و شخصاً بعید میدانم که راهحل صلحآمیزی در اینباره وجود داشته باشد.
از برخی شنیدهام که میگویند شما به دنیای سیاست وارد خواهید شد؟
من مطلقاً به سیاست وارد نشدهام و گفته میشود که برای مجلس اعلای شیعیان خود را نامزد کردهام.
---
پی نوشت ها:
[۱]. «اگر شما را بیم آن است که در کار یتیمان عدالت نورزید، از زنان هرچه شما را پسند افتد، دو دو و سه سه و چهار چهار به نکاح درآورید و اگر بیم آن دارید که به عدالت رفتار نکنید، تنها یک زن بگیرید.» (نساء، ۳)
[۲]. این مصاحبه در سال ۱۹۶۹ صورت گرفته و چهارمین فرزند امام، ملیحه، در سال ۱۹۷۱ به دنیا آمده است.