در سفر امام موسی صدر در سال ۱۹۶۷ به کشورهای آفریقایی و دیدار با مهاجران لبنانیِ ساکن آفریقا، جنگ موسوم به شش روزه اعراب و اسرائیل درگرفت. امام از سفر خود بازگشت و این بیانیه را صادر کرد. در این بیانیه به ارتباط میان مهاجران لبنانی در كشورهای آفریقایی و مردم ساكن لبنان و ضرورت مبارزه با اندیشه تاریخی تشكیل دولت یهود با استفاده از ابزارهای فكری و مادی و معنوی و طرح راهكارهای مبارزه در لبنان پرداخته شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
خواهران و برادران ارجمند،
پس از بازگشتم از سفری طولانی و دیدار با مهاجرانِ لبنانیِ ساکنِ آفریقا، بر خود لازم میدانم که سلام و درود ایشان را به شما ابلاغ کنم؛ چه برادران آفریقایی و چه برادران مهاجر لبنانیِ شما که در آن دیار به سر میبرند. آنان و من نیز کنار ایشان در آفریقا، بحران اخیر را از آغاز تا اوج وخامت آن با دلهایی تپنده و نه بیقرار، و سینههایی خاموش و نه تسلیم دنبال میکردیم.
تنها جسمهای ما از میدان نبرد دور بود؛ میدان مقدسی که خاک آن با خونهای پاک عجین شده و صخرههایش از نفَسهای مجروحان گداخته شده است. جبههها و پیرامون آن را ارواح مطمئنه و خرسند فرا گرفته است؛ عرصهای که از دسیسهها و خیانتها و جنایتهای تاریخ خبر میدهد و از سطح ظلم و کشتار و نژادپرستیِ کینهتوزانه که امروزه بشر به آن رسیده سخن میگوید؛ عرصهای که آخرین فصل از افسانه خودآزاری و شکنجه یهود، برای مظلومنمایی و جلب ترحمِ بیشتر در آن رقم میخورد. این همان میدانی است که از ماهیت حقیقی مردمی پرده برمیدارد که خود را امت برگزیده خداوند میخوانند. این میدان بیانگر همان علتی است که در تاریخ، بشریت را واداشته تا از تشکیل دولت و کیان یهود، قومی که بر آنان مُهر ذلت و خواری زده شد، جلوگیری کنند.
آری، ما لبنانیها و آفریقاییها در اوضاع سختی به سر میبردیم، آنچنانکه گویی در میدان جهاد و مبارزه هستیم و زخمهای آن را چنانکه گویی در بدنهای خودمان است، لمس میکردیم.
طبیعی است، انسان آفریقایی، که خود نسلهاست تلخی استعمار را چشیده و در زیر سلطه فاجعهآمیزِ پدیده نژادپرستیِ دستسازِ تمدن مادیِ غرب زیسته و دروغهای آن را لمس کرده و تجاوز آن را به حقوق بشر دیده است، با ما همدردی کند. این انسان، برادران لبنانی را دوستان همرزم و برادران یکدل و آزادیخواهی یافت و، درنتیجه، قلب او با قلب ما تپیده است و دست خود را در دست ما گذاشته است و با ما بهگونهای در این نبرد، از طریق روزنامهها و محافل و اجتماعات و مساجد و دعا در معابد همراهی کرد که گویی یکی از اعضای پیکره میهن ماست.
مهاجر لبنانی در نظر آنان، بهحقیقت، پیامآور عمران و آبادی و تعاون بشری و پایهگذار عظمت و مجد جامعه در چهارگوشه جهان است. او در پیکار طولانی و پرماجرا و سخت خود، سربلندی لبنان را محقق ساخته و احترام بسیاری برای اعراب کسب کرده است. چراکه لبنانی آبادکننده است نه استعمارگر و خود را هموطن آفریقایی میداند، نه اینکه آنان را کوچک شمارد. هر لبنانی، برای خدمت به انسان، مخلصانه میکوشد و کبر و غرور پیشه نمیکند. اینان قهرمانان بزرگی هستند و بدون دیدن مستقیم تلاشها و فداکاریهای آنان در میدانهای کار و سازندگی، شناخت ابعاد گسترده شخصیت لبنانیان میسر نمیشود. هم ایناناند که در غربت و تنهایی با تلخیِ درد و شیرینیِ آرزو دست و پنجه نرم میکنند.
آنان لحظات دشوار را همراه شما سپری میکردند و برای بذلِ توش و توان و حتی خون و جان خود، در راه مبارزه تلاش میکردند. آنان و نیز ما، همگی بهنیکی دریافته بودیم که شرافت انسانی در کشور ما آماج خطر قرار گرفته و زندگی ما و فرزندانمان در گرو نتایج این مبارزه است. بلکه همه ما در شرق عربی، اعم از مسلمان و مسیحی، قربانی توطئه کینهتوزانه نژادپرستیِ صهیونیستی شدهایم که تمدن مادی غرب نیز او را در این راه یاری میدهد؛ تمدنی که دستاوردها و نتایجش برای خود آنان است و بدبختیهای بزرگش برای دیگران.
پس ما در برابر این پدیده گیجکننده میایستیم، چرا که میدانیم تمدن در شرق، به مفهومی که ما آن را به جهانیان عرضه کرده بودیم، تمدنی انسانی و حقمدار و آیینی پایدار است، نه رواداشتن ظلم و ستم در حق بشر و دستهبندی میان آنان و استعمار مردم و بهرهبرداری انحصاری از مواهب جهان و تحقیر انسان و تبعیضنژادی و لوث کردن حقایق و، در نهایت، همه اینها را تمدن و حمایت از حقوق بشر نامیدن. ما در برابر این پدیده رعبآور ایستادیم. ایستادیم تا ثابت کنیم یگانه راه ما ادامه مقاومت در این جنگ است، و پیروزی حقیقی، بیهیچ شکوتردید، از آنِ ماست، زیرا در نزد هر مردمی اراده حیات راه پیروزی است، هرچند که این راه از صفر آغاز شود. چه رسد به ما که از عظیمترین توانهای جغرافیایی و اقتصادی و بشری برخورداریم و اصیلترین میراث اخلاقی و انسانی و معنوی را در اختیار داریم.
ما امروز در برابر تجاوز دشمن و طرحهای تجاوزکارانه و دشمنیهای او و حس زیادهطلبیاش قرار گرفتهایم. گویی او از جهان غرب «هل من مزید» میطلبد؛ گویی روحش با نالههای مادرانِ فرزند از دستداده و مجروحان و معلولان، شاد میشود؛
و همچنین در برابر تبلیغات ناجوانمردانه روزنامهها و رادیوها و تحلیلگران و وسایل ارتباطجمعی و حتی در برابر مردم اروپا و آمریکا و در برابر سکوت مرگبار وجدان جهانی پیش از رویداد جنگ، در هنگامه جنگ، و پس از آنکه در موضعگیری جهان و در هیئت سازمان ملل متحد و غیر آن به ظهور رسیده؛
و در برابر روح خودخواهی حاکم بر جهان کنونی که یکی از تحلیلگران، در اوایل جنگ، از این خودخواهی آشکار تعبیر افشاکنندهای ارائه کرد: «اسرائیل فرزند یگانه جهان در خطر است.»
اکنون، در برابر همه این ملاکهای مبهوتکننده، بر ماست که با همه تاب و توان و برای پاسداری از شرف و حیثیت و آینده کشور و نسلهای آینده و نیز ایفای رسالت تاریخی و امانتی که بر دوش ما نهاده شده، موضعی تاریخی اتخاذ کنیم.
۱. باید بزرگی و گستردگی این خطر را در زمان حال و آینده بهخوبی احساس کنیم و قدرتها را بشناسیم و نقاط ضعف آنها را دریابیم و پیش خود چنین فرض کنیم که دولت اسرائیل درحقیقت پادگان یهودیان و همپیمانان آن در جهان است، تا بتوانیم بدینگونه با جرئت و عزمی راسخ با این واقعیت روبهرو شویم.
۲. باید اعتماد به نفس خود را بازیابیم و اصالت و شخصیت خود را بشناسیم و از قید استعمار فکری رهایی پیدا کنیم.
۳. باید حکومتها و رهبران و احزاب و دستهها و مذاهب، همگی، اختلافات خود را، اگرچه اساسی هم باشند، به بعد از پیروزی و یا پس گرفتن کرامتمان موکول کنیم.
۴. عمل مخلصانه و بیسروصدای هریک از ما باید بهدور از هرگونه سوداگری و تجارتپیشگی صورت پذیرد. در این راه باید همه امکانات اقتصادی و جغرافیایی و توانمندیهای انسانی خود را بدون هیچ کموکاستی به کار گیریم.
۵. تنها به خداوند اطمینان داشته باشیم و تنها بهسوی او بازگردیم، زیرا خداوند خود از مؤمنان دفاع میکند. اما با این حال او سرنوشت هیچ گروهی را تغییر نمیدهد مگر آنکه خود سرنوشت خویش را دگرگون سازند. باید در تلاش دائم و پیوسته تنها به او اتکا کنیم و از هر فرصت و کمک و امکانی، بیهیچ قید و شرطی، بهرهبرداری کنیم.
۶. مرد و زن و پیر و جوان باید از آمادگی تمام و کمالِ روحی و جسمی برای ایستادگی در برابر دشمن برخوردار شوند، تا در برابر حوادث ناگهانی استوار باشند. دشمن هیچ عهد و پیمانی را رعایت نمیکند و به هیچچیز پایبند نیست و ارزشهای انسانی را پاس نمیدارد. پس بر مردم واجب است که با گذراندن دورههای کمکهای اولیه و فوری و دورههای آموزش نظامی آمادگی داشته باشند تا مبادا زیر بار ذلت و بیچارگی قد خم کنند و یا همچون بردگان از معرکه بگریزند.
۷. ما از دولت میخواهیم که ارتش را با سلاحهای جنگیِ مدرن مجهز کند، و حتی اگر لازم شود بودجههای عمرانی خود را در این راه کاهش دهد چراکه بقای وطن، اساس هر فعالیت عمرانی یا فرهنگی یا اقتصادی و یا اجتماعی است. مردم نیز در راه مسلح کردن ارتش به تسلیحات نو و کامل، به هر طریقی، ایثار و فداکاری خواهند کرد.
برادرانم، تعقیب این خطمشی برای رسیدن به هدف، مسئلهای سیاسی نیست، بلکه امری دینی و انسانی و شرافتمندانه به حساب میآید. مسئله مبارزه حق بر ضد باطل است و دفاع از ارزشهای انسانی در برابر ارزشهای مادی و استعماری است. غرض از این جنگ تنها اشغال زمین میهن ما نیست، بلکه در اصلْ هدفِ برپاکنندگان این جنگ مقابله با تمدن و میراث و الگوها و ارزشهای معنوی و اخلاقی و کرامت انسانی ما و بلکه جهانیان است.
پس باید برخیزیم و همه توش و توان خود را بهکار گیریم و به حمایت از حق و عدالت در راه مبارزه بر ضد ظلم و ظالمان گام نهیم و برای دفاع از پاکترین مقدساتمان و از سرزمینی که خداوند آن را مبارک ساخته برخیزیم و خدای را یار و یاور باشیم.
بیایید منافع شخصی و اختلاف نظرهای خود را برای رسیدن به این هدف والا و سرنوشتساز فراموش کنیم و با همتی دلاورانه که برگرفته از اراده الهی است و تنها با اتکا به وعده او، که هیچگاه خلف وعده نمیکند، پیروزی را برای خود محقق سازیم که هم او فرمود: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ. وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ. لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِیرُ.» [۱]
[۱]. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داد که در روی زمین جانشین دیگرانشان کند، همچنانکه مردمی را که پیش از آنها بودند جانشین دیگران کرد. و دینشان را ـ که خود برایشان پسندیده است ـ استوار سازد. و وحشتشان را به ایمنی بدل کند. مرا میپرستند و هیچ چیزی را با من شریک نمیکنند. و آنها که از این پس ناسپاسی کنند، نافرماناند. و نماز بگذارید و زکات بدهید و از پیامبر اطاعت کنید، باشد که بر شما رحمت آورند. مپندار که کافران میتوانند در این سرزمین به جایی بگریزند. جایگاهشان جهنم است، و چه بد سرانجامی است.» (نور، ۵۵ـ۵۷).