برای درکِ مفهومِ عمل به ادیان آسمانی ـ که به واسطۀ برگزیدگان خداوند، برای تبلیغ دین نازل شده است ـ باید پدیده تحول و دگرگونیِ این دین واحد را که واجد مراتب و کاربردها و کارکردهای متعدد و گوناگون بوده است، بر اساس زمان نزول و به تناسب اوضاع و احوالی که دین در آن ظهور یافته، بررسی کنیم.
سخنرانی امام موسی صدر در کلاس کادرهای جنبش أمل که به صورت هفتگی برگزار میشد. در این سخنرانیها مباحث فرهنگی و اعتقادی و اقتصادی و سیاسی و نظامی، برای اعتلای سطح آگاهی کادرهای جنبش أمل مطرح میشد.
برای درکِ مفهومِ عمل به ادیان آسمانی ـ که به واسطۀ برگزیدگان خداوند، برای تبلیغ دین نازل شده است ـ باید پدیده تحول و دگرگونیِ این دین واحد را که واجد مراتب و کاربردها و کارکردهای متعدد و گوناگون بوده است، بر اساس زمان نزول و به تناسب اوضاع و احوالی که دین در آن ظهور یافته، بررسی کنیم.
قرآن وحدت ادیان را تأیید میکند
قرآن وحدت ادیان را تأیید میکند و حتی بنا بر آنچه در بسیاری از آیات از زبان پیامبر آمده است، آن را امری قطعی میداند: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ.» [۱] این آیه از زبان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل است. قرآن درباره حضرت نوح (ع) میگوید: «شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا.» [۲] این منطق به شکل زنجیرهای به همین ترتیب ادامه یافت تا به موسی (ع) و پس از او به عیسی (ع) رسید و در گفتوگوهای او با حواریونی که او را حمایت کردند، بیان شد و، سرانجام، خاتم پیامبران و رسولان آمد تا رسالت پروردگارش را به پایان رساند و بهطور کامل بیان کند و بهگونهای شرح و تفصیل دهد که با همه عصرهای پس از رسالت شریف او سازگار باشد. این امر از ساختار آیات قرآنکه پیروان ادیان آسمانی را به تصدیق راه و مکتب محمد (ص) و پیمودن آن راه سفارش میکند، برمیآید: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ.» [۳]
از آنچه گذشت درمییابیم که ادیان یکی هستند، بر خلاف مذاهب که مختلفاند. «مذهب» راه یا رفتاری معین برای افرادی معین است. بنابراین، تشیع و تسنن دو دین نیستند، بلکه دو مذهب از یک دین هستند که سیاست، از سیاست دستگاه بنیامیه که سخت طرفدار مذهب اهل سنت بودند تا حکومت صفویه که سخت طرفدار تشیع بودند، میان آنها جدایی انداخته است. این اختلاف که در نتیجه سیاست پدید آمده است، باید زدوده شود، زیرا تشیع و تسنن هر دو یک سرچشمه و یک پیامبر و یک کتاب دارند، اختلاف آنها تنها در این است که تشیع درباره مبارزه رهبران در اسلام روش و دیدگاهی خاص دارد.
در مورد همه ادیان وضع به همینگونه است. همه آنها یکی هستند، خدایشان یکی است، خاستگاهشان یکی است، ولی ظهور تفسیرها و تغییرات و رفتارهای خاص، آنها را بهگونهای نشان داده است که گویا از یکدیگر فاصله دارند. اصول همه ادیان توحید و نبوت و معاد است و مواردی که به آنها افزوده شده، اجتهادها و تصوراتِ معینِ برخی اشخاص یا پیروان این ادیان بوده است.
یکتایی خدا در همه ادیان
خدا یکی است. همه ادیان به این حقیقت اقرار کردهاند و تنها انحرافاتی که در مسیحیت پدید آمده است، ناشی از فلسفههایی است که برای مسیح صفات الهی و ربوبی قایل شده است. خدا، از نظر تورات، خدایی است روز به روز نوشونده و پادشاه پادشاهان و چیره بر خلق و فرمانروای جهان مادی. در تورات سخنی از قیامت وجود ندارد، مگر بهندرت و گویا انسان برای زندگی در این دنیا آفریده شده است. خدا در مفهوم یهودی، خدای ماده، خدای طلا و نقره، خدای حکمرانی و تسلط، خدای تدبیر و سیاست و پادشاه و مدیر است.
خدا در مفهوم مسیحی، افزون بر صفات تدبیر و حکمرانی و چیرگی، پدر نیز خوانده میشود، و مهربانی و محبت دارد، یعنی از نظر آنان پدر رحمت و مهربانی است که بر جهان سیطره دارد.
ولی در مفهوم اسلامی، خداوند، افزون بر همه این صفات، اول و آخر، دانا، باطن و ظاهر، دادرس و باشکوه و صاحب اسماءحسنی است. و بزرگتر از آن است که بتوان وصفش کرد. او به انسان بسیار نزدیک است: «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ.» [۴]
این مفاهیم ناظر به کمال است، نه تسلط. اینها بیانگر لطافت و اندیشمندی است. مسئله تدبیر و آفرینش و برتریجویی و سیطره داشتن در میان نیست، بلکه هدف تربیت انسان و ارائه الگوست. خداوند همه هستی است: «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ.» [۵] هدف این است که ما این صفاتِ خدا را کسب کنیم. عبادت این صفات را در ما بیشتر میکند. او داناست، ما نیز داناتر میشویم. مهربان است، ما نیز مهربانتر میشویم. او قدرتمند است، ما نیز قدرتمند میشویم و... او کمال [مطلق] است و هرچه به او نزدیکتر شویم، صفات او را بیشتر کسب میکنیم. سبب این نزدیک شدن، وجوب نیّت و قصد قربت، در تمام اعمال مسلمانان وجود دارد.
مفهوم الله دربردارنده تحول و جامعیت
مفهوم الله در اسلام دربردارنده تحول و جامعیت است؛ یعنی گام به گام به خداوند نزدیک شدن. حقیقت خدا از زمانهای بسیار قدیم مطرح بوده و همواره متحول شده تا به رسول اکرم (ص) رسیده است. اگر به زمان پیش از حضرت ابراهیم (ع) برگردیم، میبینیم مفهومِ دینیِ خدا مفهومی ابتدایی بوده است. در بینالنهرین، خدا در فرود آمدن و دیدار و گفتوگو با کاهن اعظم نمود مییافته است. در سرزمین مصر، خدا در ستارگان و حیوانات و عوامل طبیعی پدیدار میشده است. اکتشافات بیانگر آن است که اقوام هند و اروپایی که از هند مهاجرت کردند و با عبور از نزدیکی کوههای آرارات به اروپا رسیدند، معبدهایی برای خدای برتر داشتهاند. در مورد سرخپوستانِ غیرمتمدن آمریکا و آفریقا نیز همینگونه است. داستان ابراهیم (ع) و پرستش خورشید و ستارگان و توجه دادن او به آفریننده آسمانها و زمین، نشانه روشنی بر وجود این اعتقادات و صحت این اکتشافات است. بنابراین، بهرغم آنکه حقیقت خدا یکی است، بر اثر میزان درک انسان از ابتدای آفرینش و در طول دوران پیامبران این مفهوم دچار دگرگونی شده و دیدگاههای متفاوتی درباره آن پدید آمده است.
درمورد معاد نیز باید گفت که مفهوم معاد در نگرش یهودی، مفهومی کمرنگ و بیاهمیت است و نمیتوان معاد را از جزای عمل در دنیا جدا کرد، زیرا یهودیان بر این عقیدهاند که انسان در همین دنیا پاداش یا کیفر همه اعمال را میبیند و تورات با وجود آنکه از داوری در روز رستاخیز بحث میکند، میان مجازات مدنی و مکافات دینی در آخرت فرقی نمیگذارد. از این مسئله برمیآید که انسان کمکم به داوری در روز رستاخیز رو آورده است.
از نظر مسیحیان، معاد پاداش یا کیفر روحی است، یعنی چیزی شبیه پشیمانیِ درونی یا آرامشِ وجدان. این مفهوم از مفهومِ یهودیِ معاد پیشرفتهتر است و اثر ژرفتری دارد، ولی باز با مفهوم اسلامی آن تفاوت دارد.
در اسلام، معاد مفهومی گسترده و فراگیر دارد، زیرا دستیابی به رضوان و خشنودی خداوند است، یعنی هر جزئی از جسم و روح و فکر انسان، در تحمل مسئولیت و نتیجه اعمال او شریک است. جسم و عقل و روح، هر سه، پاداش یا کیفر میبینند و این، نتیجه و جزای یک عمل معین نیست، بلکه جزای عمل در خود عمل است. کار نیک بکن که صورت این کار نیک در روز قیامت بهطور گستردهای انعکاس مییابد: «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا.» [۶] خیر و شر در روز قیامت تجلی پیدا میکند: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ. وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ.» [۷] انسان عمل خود را و خیر و شر آن را میبیند: «وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا.» [۸] بنابراین، مفهوم معاد از یک مفهوم ساده در یهودیت و سپس مسیحیت، به مفهومی جامع و فراگیر در اسلام تحول یافته است.
تکامل مفهوم رسالت
ادیان یکی هستند. این یکی بودن به معنای برابری و مساوی بودن نیست. در اجرای آنها تفاوتهایی وجود دارد، ولی این نشانه تناقض نیست، بلکه حاکی از بالندگی و رشد در تصورات است. مفهوم رسالت تکامل از چیزی به چیزی دیگر است. یهودیان تنها بر زندگی تکیه کردند. چنین انسانی مانند کسی است که در جنگل زندگی میکند و همه دلمشغولی او پرکردن شکم است، نه بیشتر و نه کمتر. سپس مسیح آمد و سطح انسان را بالاتر برد و او را به سوی آسمان و معنویات توجه داد و گفت: آمدهام تا آیین و قانون شما را کامل کنم، نه اینکه چیزی از آن بکاهم. نماز از زمانهای دور، وجود داشته، ولی جزئیات و شیوه گزاردن آن متفاوت بوده است، روزه نیز همین طور. نشانههایی وجود دارد که مردم به اعمالی شبیه حج میپرداختهاند و روایاتی وجود دارد که خمر در همه ادیان حرام بوده است. حتی در برخی از جزئیات نیز شباهتهایی میان ادیان وجود داشته است و فاصلههایی که میان آموزههای ادیان وجود دارد، نتیجه سنتها و اجتهادها و آداب و رسوم گوناگون بوده است. ولی روند اساسی ادیان، وحدت و حرکت به سوی کمال بوده است تا اینکه قرآن نازل شد.
به بیانی دقیقتر، هیچ نقصی در مفهوم کامل وجود ندارد، بلکه در ادیان پیشین احکامی بوده است که دیگر اجراشدنی نیست و قرآن، همانگونه که گفتیم، به احکامِ رسالتهای پیشین اشاره کرده و حتی پارهای از آنها را بر ما نیز جاری دانسته است: «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ.» [۹] بنابراین، همه مفاهیم، از فرشته و شیطان تا پیامبر و رسالت، تکامل و تحول یافت تا به اسلام و پیامبر آن و قرآن کریم رسید و، پس از آن، وحی پایان یافت، یعنی پیامبری پس از محمد (ص) و کتابی پس از قرآن نخواهد آمد. حال باید دید با آمدن محمد (ص) و قرآن، چه مفاهیم و آموزههای جدیدی مطرح شد.
این حقیقت که قرآن سخن خداوند است، به آن معناست که امکان فهم جدید از این سخنان وجود دارد، چراکه گوینده آنها حد و نهایتی ندارد. هر بار که به قرآن مراجعه میکنیم، فهم تازهای به دست میآوریم و این برداشت جدید ما نیز مقصود خداوند بوده است و همان چیزی است که برای ما خواسته. تکامل و پیشرفت انسان، در پرتو فهم او از این سخنان و عینیت بخشیدن به این فهم، تحقق مییابد. از این رو، قرآن کریم پیروان همه ادیان را مؤمن میشمارد، اگر سخن خدا را بپذیرند و بدانچه فرمان داده است، عمل کنند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ.» [۱۰] این تصویری است که قرآن از تکاملِ حاصل در ادیان ارائه میکند. وجود ایمان به خدا و روز بازپسین در همه ادیان، نشانه مؤمن بودن هر یک از پیروان ادیان است، ولی درجات و تصور و تفکر آنها با یکدیگر متفاوت است.
اکنون به مرحله پایانی وحی، یعنی اسلام، میپردازیم و طبیعتاً دوران محمد (ص) را به عنوان الگو برمیگزینیم. میتوان اسلام را، به رغم وحدت و جامعیتی که دارد، به چند عرصه تقسیم کرد:
۱. فرهنگ اسلامی: منظور ما از آن، نگرش اسلام به هستی و زندگی است، یعنی اینکه خدا چیست؟ انسان چیست؟ معیارهای اسلامی کداماند و نظر اسلام درباره موجودات چیست؟
۲. عقاید اسلامی یا ایدئولوژی اسلامی و جزئیات آن: ایمان به خدا و آخرت و پیامبران و عصمت و مصونیت قرآن از تحریف، چون سخن خداوند است.
۳. احکام اسلامی که باید بهطور تفصیلی بررسی شود. فقه به افعال بندگان میپردازد و آنها را در قالب واجبات و محرّمات یعنی آنچه باید عمل کرد و آنچه باید ترک کرد، بررسی میکند.
۴. اخلاق: یعنی رفتار و ویژگیهای روحی، مانند بزرگی و شجاعت و بردباری و فداکاری و خوشبینی و بدگمانی.
۵. انواع تعامل بشری در زمینه معاملات، سیاست، مدیریت، حکومت و... نیز در عقاید اسلامی یا نظام اسلامی نقش دارد.
مراحل زندگی پیشوایان معصوم
این مباحث کوتاه، چارچوب زنده و پویای اسلام را تشکیل میدهد که در هر مرحله و هر زمانی، از عصر پیامبر تا کنون، بر اساس اوضاع خاص آن، در حال تکامل بوده است. با بررسی زندگی پیشوایان معصوم، یعنی جانشینان پیامبر، درمییابیم که چارچوب کلی رفتار و عملکرد آنان یکسان بوده، ولی در جزئیات با یکدیگر تفاوتهایی داشته است. یکی از آنان راه قیام و خروش را در پیش میگیرد، مانند امام حسین (ع)؛ دیگری حکومت و تدبیر را در دست میگیرد، مانند امام علیبنابیطالب (ع)؛ دیگری به فعالیت فرهنگی میپردازد، مانند امام صادق (ع)؛ دیگری مشارکت را در امور حکومت میپذیرد، مانند امام علیبنموسیالرضا (ع)؛ و برخی به حبس شدن در پادگان یا زندان تن درمیدهند. بنابراین، با توجه به این نمونهها، میتوان زندگی این پیشوایان را به دورهها و مسئولیتهای خاص تقسیمبندی کرد که همگی به منظور حفظ امت و اسلام و، همچنین، منعکس کردن این رفتارها و فهمها بر واقعیتهای زندگی عمومی فرد مسلمان بوده است. آنان این فهم و رفتار را از راههایی متفاوت، همچون حکومت یا پند و اندرز یا تأسیس مکتب ایدئولوژیک مخالف یا برپایی جبهه ای مخالف مبتنی بر فهم عمیق و دقیق از اسلام ـ مانند قیام امام حسین (ع) ـ به مردم انتقال داده اند.
بهطور کوتاه میتوان گفت که ایفای رسالت الهی از رهگذرهای گوناگون صورت میگیرد، که در اسلام برخی از آنها اجتهادی است و باید از راه دلیلهای عقلیِِ قانعکننده شناخته شود، زیرا انسان اگر در پرتو دلیل قطعی به چیزی باور پیدا کند، این باور او قویتر و استوارتر از باوری است که مبتنی بر تقلید باشد و ما این حقیقت را با تمام وجود خود درک میکنیم و همواره در تعاملات خود در زندگی میبینیم که وارد مرحله و فصلی دیگر از مراحل و فصول جامعه اسلام میشویم.
پی نوشت ها:
[۱]. «ای پروردگار ما، ما را فرمانبردار خویش ساز و نیز فرزندان ما را فرمانبردار خویش گردان.» (بقره، ۱۲۸)
[۲]. «برای شما آیینی مقرر کرد، از همانگونه که به نوح توصیه کرده بود.» (شوری، ۱۳)
[۳]. «آنان که از این رسول، این پیامبر امی که نامش را در تورات و انجیل خود نوشته مییابند، پیروی میکنند؛ آنکه به نیکی فرمانشان میدهد و از ناشایست بازشان میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنها حلال میکند و چیزهای ناپاک را حرام و بار گرانشان را از دوششان برمیدارد و بند و زنجیرشان را میگشاید.» (اعراف، ۱۵۷)
[۴]. «چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، بگو که من نزدیکم.» (بقره، ۱۸۶)
[۵]. «ما از آنِ خدا هستیم و به او بازمیگردیم.» (بقره، ۱۵۶)
[۶]. «روزی که هر کس کارهای نیک و کارهای بد خود را در برابر خود حاضر بیند.» (آل عمران، ۳۰)
[۷]. «پس هر کس به وزن ذرهای نیکی کرده باشد، آن را میبیند و هر کس به وزن ذرهای بدی کرده باشد، آن را میبیند.» (زلزال، ۷ـ۸)
[۸]. «آرزو کند کهای کاش میان او و کردار بدش فاصلهای بزرگ بود.» (آل عمران، ۳۰)
[۹]. «و ما در زبور ـ پس از تورات ـ نوشتهایم که این زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند برد.» (انبیاء، ۱۰۵)
[۱۰]. «هر آینه از میان آنان که ایمان آوردهاند و یهود و صابئان و نصارا هر که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد و کار شایسته کند، بیمی بر او نیست و محزون نمیشود.» (مائده، ۶۹)