آنچه در ادامه میخوانید ترجمه سخنرانی امام موسی صدر است که در جلد یازدهم «مسیرة الامام السید موسی الصدر» چاپ و منتشر شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین،
والصلوة والسلام علی سیدنا محمد وعلی آله الطیبین الطاهرین.
هم اکنون روز بیستم ماه رمضان است و در آستانۀ ورود به دهۀ سوم این ماه هستیم.
فکر می کنم هر اندازه هم این سخنان را تکرار کنیم و به یاد خود آوریم، ضرر نخواهیم کرد. ماه رمضان، فرصتی کمیاب و گرانمایه در زندگی است. فرصتی که پیامبر دربارۀ آن می فرماید: «إن الشَّقی مَن حُرِمَ غُفرانَاللّه فی هذا الشَّهر.» (بدبخت کسی است که در این ماه از مغفرت خداوند محروم شود.) اگر بهره نبردن از این ماه بدبختی است و آن که از این ماه بهره نمی برد، بدبخت است، پس این سخن پیامبر هشداری است به خطر به کمین نشسته برای ما. اکنون که محروم از مغفرت الهی در این ماه بدبخت است، این مسئله معیاری برای سنجیدن نفس و قلب و آینده مان است. امروز و پس از گذشت دوسوم ماه، می توانیم به خود توجهی کنیم: آیا در این روزهایی که گذشت، توانستیم اندکی رضایت خداوند را جلب کنیم؟ آیا اتفاق جدیدی برای ما افتاد؟ زیرا اگر ما از این ماه بهره برده باشیم و اگر از بدبختی نجات یافته باشیم و اگر روزۀ این ماه پناهی برای ما بوده است، باید این دگرگونی ها نمایان شده باشد. ما امروز از سرنوشتمان و ثمرات روزهمان چه می دانیم؟
آیا خداوند ما را بخشیده است؟ آیا خداوند امور ما را اصلاح کرده است؟ آیا به کرامت و رضای خداوند رسیده ایم؟ اینها پرسش هایی است که چه بسا آدمی گمان می کند نمی تواند پاسخی برای آنها بیابد. اما واقعیت این است که می توانیم به این پرسشها پاسخ گوییم. اما چگونه می توانی به این پرسشها پاسخ دهی؟ باید به خودت، به اعمالت، به درون خودت بنگری، اگر در این ماه مبارک و پس از گذشت بیست روز، تغییری و گامی به سوی بهتر شدن، در درونت یافتی، بی شک تو شامل کرامت الهی شده ای. برادران! آخرت تصویر برابر با اصل همین دنیاست. آخرت نتیجۀ دنیاست. می توانی بدانی که خوشبختی یا بدبختی. می توانی بفهمی که تو اهل مغفرت و رضای خداوندی یا اهل غصب و خشم خداوند. این مسئله ممکن است.
می توانیم مثال بسیار روشنی در این باره بزنیم. هر کشاورز ماهری می تواند فصل کشت، چگونگی نگهداری زمین، کاشتن گیاه و درخت و مبارزه با آفتها و سموم گیاهی را دریابد. می توانیم بدانیم که نتیجه چه خواهد بود. مگر آنکه اموری خارج از ارادۀ انسان روی دهد، مثلاً سیل و یا توفان بیاید. اگر حادثه ای بیرون از اراده و توانایی ما رخ ندهد، می توانیم دریابیم که چه نتیجه ای به دست می آید. علت این است که در هنگام کشت، در هنگام نگهداری درختان در هنگام مبارزه با آفت و در هر کاری، چه آبیاری و چه برداشت، در واقع کشاورز صلاح درخت و میوه را آماده می کند. پس می دانی چه کرده ای و می توانی نتیجه را بدانی.
در اینجا هم همین مسئله است. بنابر آنچه برخی احادیث می گویند: «دنیا مزرعۀ آخرت است.» در قرآن نیز به صراحت آمده است: «وان لیس للإنسان الا ما سعی» قرآن تأکید می کند که در این دنیا می کاریم و در آخرت آنچه کاشته ایم، برداشت می کنیم. پس اگر در این جا چیزی کاشتیم، می خواهیم در آخرت چه برداشت کنیم؟ از کجا برداشت کنیم؟ از چه درختی؟
مثال دیگر: دانش آموز هر اندازه که در سال تحصیلی با جدیت و تلاش درسی بخواند و شبها مطالعه کند، در هنگام امتحان نمراتش بالاتر است.
پس آدمی در زندگی دنیوی اش، نقشۀ روز قیامت را ترسیم می کند. ما در اینجا سعادت یا شقاوت خود در روز قیامت را پی می افکنیم. اگر من منصف باشم و خود را داوری کنم، می توانم دریابم چه کرده ام و چه نکرده ام. آیا تغییر کرده ام؟ آیا نفسم فروتن شده یا همچنان سنگدل و خشن است؟ آیا مردم را دوست دارم یا از آنان بیزارم؟ آیا جسمم سبک تر شده است یا تغییر نکرده است؟ آیا زبانم پاک شده است؟ آیا هنگام سخن گفتن می اندیشم و مقید هستم؟ آیا خداوند از سخنی که به زبان می آورم، راضی است یا خیر؟ یا همچنان مثل پیش از ماه رمضانم؟ معیار ما، معیاری ملموس است. اگر منصف باشیم، می توانیم بگوییم قدمی به پیش نهاده ایم یا خیر. قلب هر کدام از ما و عمل هر کدام از ما آینۀ آینده است. آینه ای است برای روز قیامت.
از همین رو در هنگامه ای حساس قرار داریم؛ دو دهه از ماه مبارک سپری شده و یک دهه از آن باقی است. پایان ماه و امتحان و سرانجام این آزمون نزدیک است. هنگامه ای حساس است. در این موقعیت حساس در ادعیۀ هر شب از شب های دهۀ آخر ماه مبارک توسلات و تضرعاتی، مشاهده می کنیم: «الهی! وَاَعوذُ بِوَجهِکَ الکَریم وَ جَلالِکَ العَظیمِ، اَن تَنَقضی عَنّا ایّام شهرِ رَمضانَ و لَیالیهِ، وَلَک قِبَلَنا ذَنبٌ، او تَبِعه تُعَذّبُنا عَلَیها»
در نیایشی دیگر آمده است: «اللهم اِن کُنتَ رَضَینتَ عَنّا فِی هَذا الشَّهرِ» (خداوندا، اگر از ما در این ماه راضی بودهای). خداوند متعال را قسم می دهد: فَأَسأَلُک بِما سَأَلَک بِه مَلائِکَتُکَ المُقرَّبون، وانبیاؤَکَ المُرسَلُونَ، وَ عِبادُکَ الصّالِحُونَ، اِن کُنتَ رَضیتَ عَنّا فِی هَذا الشَّهرِ، فَاز عنا رِضاً، وان لم تکن رَضیت عَنّا، فَمِن الآنَ، فَارضَ عَنّا.» (از تو می خواهم به حق آنچه ملائک نزدیک و پیامبرانت و بندگان شایسته ات تو را به حق آن می خوانند، که اگر در این ماه از ما راضی بوده ای، بر رضایتت از ما بیفزا و اگر از ما راضی نبوده ای، از هم اکنون از ما راضی باش.)
رمضان را قدر بدانیم
چرا در ادعیه و احادیث، هر شب و روز، این مسئله را به ما یادآوری می کنند؟ در ادعیۀ روزهای ماه مبارک هم همین تعبیر آمده است: «اِن کنتَ رِضیتَ عَنا...» چرا این ادعیۀ دهۀ آخر ماه مبارک را به ما یادآوری می کنند؟
می خواهند بگویند ای مردم! ای روزه داران! ای مؤمنان! پایان فرصت نزدیک است، پیش روی شما فرصت هایی بود که به شماره نمی آید، در ضیافت الهی بودید، ناز پروردۀ خدا بودید، اعمالتان پذیرفتۀ خدا بود، همۀ فرصت ها برای شما فراهم بود، اگر بهره نبرده اید، بدبختی شماست. این از نابختیاری انسان است، اگر از این ماه استفاده نکند.
هم اکنون دو دهه گذشته است. آیا ما استفاده کرده ایم؟ ادعیه، روز و شب به ما یادآوری می کنند که ای مؤمن، ماه پایان یافت، هوشیار باش. آماده باش، بی شک انسان مؤمن فرصت را از کف نمی دهد، به ویژه آنکه ما سرنوشتمان در آینده را نمی دانیم. و خصوصاً فرصت هایی که خداوند در این روزها برای ما فراهم آورده، فرصت هایی کمیاب است.
این روزها با روزها و شب های قدر و روزها و خاطرات امیرالمؤمنین(ع) و شهادتش مصادف است. ما، به طور خاص، به او منسوبیم و متبرکیم به این انتساب و مفتخر. وجود امام چون تابلوی جاودانه در برابر ماست. او در محرابش شهید شد. فانی در ذات خداست. او همه چیزش را برای خدا داده است. در برابر ما این چنین تصویری است، و ما مدعی هستیم که او امام ماست. امامت کیست؟ این پرسش را به کودکانمان می آموزیم و به مرده هنگام خاکسپاری می گوییم: اگر از تو پرسیدند امامت کیست، بگو: علی. علی امام توست.
بعدی از ابعاد وجود و زندگی او پیش روی تو است. آخرین برگ از زندگی او در برابر تو است؛ او در محراب است و سرش خون آلوده، او در بستر مرگ است و زندگی اش رو به پایان. در چنین حالتی می گوید: «فُزتُ وَ رَبُّ الکَعبةِ» (به پروردگار کعبه سوگند که رستگار شدم.)
او، هر روزه در پندهای پر ارزشش، ما را به نماز، به توجه به همسایه، به مسجد، به اصلاح و به اصلاح ذات البین، فرامی خواند. او ما را به بسیاری از واجبات و آداب و اخلاق سفارش می کند. به نام بردن از سفارش های او نیازی نداریم، خود وجود و زندگانی اش سفارش است. هر برگی از دفتر زندگانی اش درس و عبرت است.
ما بسیار بسیار از امام می دانیم. ما از زندگانی امام بیش از دیگران آگاهیم. اما ای مؤمنان در این فرصت چه می کنیم؟ یعنی در این ایام که مصادف با شهادت امام است؟
پیروی و اقتدا به امام، به ما می آموزد چگونه زندگی کنیم و چگونه بیندیشیم. راه را به ما می نمایاند، راهی که جز کار و تلاش نیست. چنانکه گفتم، شما از امام و از رمضان بسیار می دانید، چیزهایی را می دانید که غیر شما نمی دانند، اما اگر سخن و معرفت در عمل آدمی متبلور نشود، سودی ندارد. طبیعتاً شما به روشنی می دانید چرا امام به این مقام و درجه رسید. شما آشکارا می دانید اگر امام به اعمالش تکیه نکرده بود، میان او و «طالب» و میان او و «عقیل» فرقی نبود. عقیل و طالب برادران وی بودند. همگی فرزندان یک پدر بودند و یک مادر. آنان در یک خانه تربیت شده بودند، اما طالب و عقیل در جنگ بدر شمشیر بر رسول خدا کشیدند و در صف مشرکان و دشمنان بودند. آنان برادران امام بودند. امام چگونه بدین مقام رسید؟ آیا به سبب خویشاوندی و نسب بود یا به سبب دوستی و انتساب طبعاً به این علت نبود، زیرا میان امام و برادرانش فرقی نبود. چه فرقی میان ابوطالب و ابولهب است؟ مگر هر دو برادر نیستند؟ ابوطالب به جایی رسید که قرآن بنابر تفاسیر دربارۀ او می گوید: «والذین آووا و نصروا اولئک هم المؤمنون حقاً» اما ابولهب به جایی رسید که قرآن صراحتاً نامش را ذکر می کند و درباره اش می گوید:«تَبت یدا ابی لهب و تب، ما اغنی عنه ما له و ما کسب، سیصلی ناراً ذات لهب» پس مسئله، مسئلۀ دوستی و نسب و یا شناخت نیست. یکی از شعرا می گوید: «حقیقت را می گویم، هرچند که سرزنشم کنند. اگر علم و معرفت دینی و دانستن حلال و حرام، کسی را بی نیاز می کرد و او را سعادتمند می ساخت، ابلیس سرور جهان بود.» آیا اینگونه نیست؟ ابلیس همۀ واجبات و محرمات را می داند، اما سودی ندارد. اگر ما چیزی را بدانیم، ابلیس بیش از ما می داند. آنچه سود دارد، عمل آدمی است:«وَ ان لیس للإنسان الا ما سعی»
جهان، جهان تصادفات و اتفاقات و پشتگرمی ها و تکیه کردنها نیست، جهان، جهان عمل است و علم و تلاش، جهان کوشش و توان و پیشرفت. پس، ای مؤمنان، ما به چه چیزی باید تکیه کنیم؟
ما هم می دانیم و هم دوست داریم. اما اگر این دانش و معرفت در عملمان متبلور نشود، سودی برای ما ندارد. از همین رو، در این روزها به شما می گویم، عبرت ها و درس ها بیش از آنچه ما تصور می کنیم، ما را در برگرفته اند. هر گوشه ای از زندگی ما، عبرتی است. هر نقطه ای از اندیشۀ ما درسی است و هر گوشه ای از زندگی ما عبرت و خاطره ای است. ما در مسجد نشسته ایم، و ماه رمضان رو به پایان است. به یاد امیرالمؤمنین هستیم؛ شهید حق، شهید دین و شهید اسلام. کسی که در حقش می گویند: «از شدت عدالت در محراب عبادتش کشته شد.» آیا او به همان روشی که دیگران عمل کردند، نمی توانست مانع مرگش شود؟ او می توانست با اندک تلاشی به هر حکومتی که بخواهد برسد. او خود میگوید: «لَولا الّدِینُ و التُّقی، لَکُنتُ اَدهَی العَرب.» (اگر دین و تقوا نبودند، مکارترین و زیرک ترین عرب بودم) این مسئله روشن است، زیرا هیچ کس به جایگاه او نمی رسد و توانایی های او را ندارد. اگر می خواست آنچه دیگران به کار می برند، به کار گیرد، اگر نمی خواست قهرمان و اسوۀ دین و حق در تاریخ و برای همۀ نسل ها و امت باشد، می توانست آنچه دیگران انجام دادند، انجام دهد. اما حاشا که او چنین باشد، خود می گوید:«لولاحضورُ الحاضِر، وَ قیامُ الحجة بِوجودِ النّاصِرِ، وَما اخذاللّهُ عَلی العُلماءِ مِنَ اَن لا یُقارّوا علی کِظة ظالمٍ، ولا عَلی سَغبِ مَظلومٍ، لألقیتُ حَبلَها عَلی غارِبِها، وَلَسقیتُ آخِرِها بِکأسِ اَوّلِها، ولأ لفیتم ان دُنیاکم هذِه اُزهَد عندی من عفطة عتر.» (اگر این بیعت کنندگان نبودند و یاران حجت بر من تمام نمی نمودند، و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکم باره را برنتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشتۀ این کار را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته خود را به کناری می داشتم و می دیدید که دنیای شما را به چیزی نمی شمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمی گذارم.)
او به دنیا اهتمامی ندارد و برای رسیدن به مقام و یا حکومت تلاشی نمی کند، مگر به اندازه ای که حقی را برپا سازد و باطلی را از میان ببرد، و به اندازه ای که رسالت و وظیفه اش را در زندگی ادا کند. ما امروز در برابر این درس ها هستیم. امروز شما نیازی به حرف و سخن ندارید و من نیز نمی توانم حرفی بزنم. ما می توانیم بیندیشیم، درس بگیریم، بدانیم و تصور کنیم که در پایان فرصت هستیم و امامی که مدعی هستیم منسوب به ماست، در برابرمان قرار دارد، تا لختی بیندیشیم.
تأخیر در توبه و بازگشت به خدا جایز نیست
مؤمنان، تأخیر در توبه جایز نیست. زیرا آدمی در هر لحظه ای در معرض مرگ و پایان زندگی است. خوبی و بدی برای تو و دیگری یکسان است. بسیاری از ما، هنگامی که عیب و بدی را در دیگری می بینند، خرده می گیرند و آن را می شناسند، اما وقتی عیب در خودشان است، آن را نمی شناسند و برای آن چاره اندیشی نمی کنند. میگویند «الناسُ اَعداءٌ لِلّظّالمین، لا لِلظّلم» (مردم دشمن ستمگرانند تا دشمن ستم.)
بدی، هم برای دیگران بد است و هم برای تو. اگر اینگونه باشد، هرگاه به خود می نگری و خود را نقد می کنی، او را از عیب مبرّا نمی دانی، و کار خودت را به خوبی حمل نمی کنی و کار دیگران را به بدی؛ درست عکس آموزه های شرقی. آموزه های شرقی می گوید: «کار برادرت را به بهترین حمل کن» اما تو از درون خودت آگاهی و می توانی بفهمی چرا این کار از تو سرزده است. پس آدمی در زندگی و وضعیت خاصش می تواند نقص و عیب خود را بفهمد، می تواند پیش از آنکه خدا چشمانش را بگشاید، خود چشمانش را باز کند: «لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک قبصرک الیوم حدید» ؛ پیش از آنکه کارنامۀ آدمی را به دستش بدهند:«یا ویلتنا! ما لهذا الکتاب لایغاد صغیره و لا کبیره الا احصاها» در حدیث نیز آمده است:«حاسِبُو اَنفُسَکُم قَبلَ اَن تُحاسَبُوا» (پیش از آنکه شما را به حساب کشند، خود را محاسبه کنید.)
هر کدام از ما، امروز، می تواند نواقصش را بشناسد و مصمم بر بازگشت و اصلاح شود، دست کم در بعدی از ابعاد زندگی و اخلاق و درونمان چنین امکانی هست. جایز نیست که ماه رمضان پایان یابد و ما کاملاً همانی باشیم که پیش از رمضان بودیم: «الویلُ لِمن تَساوی یَوماه» (وای بر کسی که دو روزش مثل یکدیگرند.) چگونه ممکن است که ما پیش و پس از رمضان یکی باشیم؟ این جایز نیست، حتی اگر این تغییر یک گام باشد. از شما درخواست نمی کنم، گرچه درخواست کردن هم چیز غریبی نیست، به این اعتبار که رمضان فرصت مناسبی در زندگیمان است. می توانیم، در ماه رمضان، همۀ وجودمان را آکنده از اخلاق و اعمال صالح کنیم. اما دست کم باید یک کار و یک اخلاق را تغییر دهیم. دست کم باید یک موضع را تغییر دهیم، آن هم برای خدا تا به نتیجه ای برسیم. گفتم که ما می توانیم اخلاق و اعمالی که از آن رنج می بریم و گناهانمان را بشناسیم. به کسی نیاز نداریم تا برای ما قضاوت کند و جست وجو کند و این مسائل را به ما نشان دهد. ما خود می دانیم چه در انبان داریم. و هرگاه بخواهیم خودمان را اصلاح کنیم، هیچ کس نمی تواند مانعمان شود.
همین امروز اراده کنیم...
آیا اگر من تصمیم گرفتم خودم را اصلاح کنم، کسی می تواند مانع من شود؟ آیا اگر بخواهم از حسادت و غرورم بکاهم، و کمتر متعرض کرامت دیگران شوم و بخواهم تغییر کنم، کسی می تواند جلو مرا بگیرد؟ می توانم بفهمم و درمانش کنم. پس اگر ما از امروز تا پایان ماه رمضان توجه داشته باشیم و به وضعمان و به آینده مان بیندیشیم، می توانیم از این ماه استفاده کنیم، بی آنکه به حرف و موعظه ای نیاز داشته باشیم. بی شک شرایط ماه رمضان و کرامت این ماه و مهمانی خداوند در این ماه و شهادت امام، فرصت های کمیابی هستند.
باز هم می گویم، مؤمنان، من فقط باید عبرت ها و فرصت های کمیابی را که هستند، به شما یادآوری کنم. اگر ما اکنون خود را اصلاح نکنیم، پس کی می خواهیم این کار را بکنیم؟ اگر ما به خود رحم نکنیم، چه کسی به ما رحم می کند؟ اگر ما خود آنچه بایسته است انجام ندهیم، کسی برای ما انجام نخواهد داد. مؤمنان، هر کدام از ما گناهانش بر دوش خودش و مصیبت هایش بر عهدۀ خودش و مشکلاتش پیش روی خودش است.
در روز قیامت فریاد برمی آوریم: «وانفساه» و کسی نیست. آیا نمی خواهی از مسیر اشتباه بازگردی؟ آیا نمیخواهی در آن روز خودت را نجات دهی؟ آیا کمک می خواهی؟ به برادرت تکیه می کنی؟ به پسرعمویت تکیه می کنی؟ از دوستانت کمک می خواهی؟ چه کسی به تو کمک خواهد کرد؟ تنها وانفساه.
ما امروز می توانیم این آینده را به راحتی تصور کنیم و از چپ و راست، بالا و پایین، پیش رو و پشت سر و از همۀ اطرافمان استفاده کنیم. امروز که رحمت خداوند و مهرش ما را غرقه و کرامتش همۀ جوارحمان را آکنده کرده است، چرا امروز از خواب بیدار نشویم؟ چرا امروز بازنگردیم؟ چرا امروز را روز اول سالمان قرار ندهیم؟ سال بازگشتمان؟ چرا امروز را آغاز فصل جدیدی در تاریخ عمرمان قرار ندهیم؟ چرا امروز عبرت نگیریم؟ آیا سخت است؟ به دست کیست؟ بله سخت است و سخت، اما نتایج دشوارترند. بله، عمل کردن سخت است، اما نتیجۀ هر عملی هم شأن و هم سطح آن عمل است. اگر کاری نکنید، روزها می روند، روز و شب می آید و می رود، هر روز می آید و می رود و سرانجام، عمر آدمی پایان می پذیرد.
جوان بودیم و میان سال شدیم و سرانجام پیر خواهیم شد، سپس می گویند فلانی مرد، خدایش بیامرزد. آیا اینها واقعیت زندگی ما نیست؟ آیا این ها آینده ای است که هر کدام از ما انتظارش را می کشد؟ مؤمنان، همین امروز است که می توانیم اراده کنیم. چراکه نه؟ روزی شایسته تر و بهتر از امروز؟ پس همین امروز اقدام می کنیم.
این بازگشت بدون سختی ها و مشکلات نیست، اما باکی نیست، انجام می دهیم، زیرا نتایج آن بهتر و برتر است و ترک این کار دشواری های بیشتری در پی خواهد داشت. از همین رو، هم اکنون به سوی خدا بازمی گردیم و سه بار می گوییم: «اَستَغفِرُاللّهِ الَّذی لا إِله إِلا هُوَ الحَیُّ القّیوم، بَدیعُ السّماواتِ وَ الارضِ، ذُوالجَلالِ وَالإکرامِ وَ أَسأَلُهُ التّوبه»و شش بار می گوییم «أمن یجیب المضطر اذا دعاه، و یکشف السوء.»
ما نیز خود را به امیرالمؤمنین(ع) پیوند بزنیم
در حال استغفار و توبه کردن رو به خدا می کنیم و با قلبهامان متوجه امیرالمؤمنین می گردیم؛ این شفیع عظیم، کسی که زبان و سخن و خون و زندگی اش، شفاعت و هدایت است. خود را به او پیوند می زنیم؟ آن را به ماشین سالمی می بندند تا حرکت کند. آیا اتومبیلی را دیده اید که در راه خراب شده است و نمی تواند حرکت کند. آیا برخی گیاهان را دیده اید که خودشان ساقه محکمی ندارند و نمی توانند استوار باشند و خودشان را به درخت محکمی متصل می کنند و بالا می روند؟ بیایید ما نیز همین گونه عمل کنیم. ما نیز خود را به امیرالمؤمنین(ع) پیوند بزنیم. او ما را از این دنیای شگفت که همۀ وجودمان را آکنده کرده است، بالا می کشد. حقیقت این است که اگر بخواهیم تجربه کنیم و خودمان را بیازماییم، بسیار سخت است. آدمی چگونه می تواند گمان برد صالح و مؤمن است، و ناگهان با شنیدن سخن تندی، از کوره در برود و به شیر درنده ای تبدیل شود؟ چگونه گمان می برد صالح و مؤمن است، درحالی که اگر به مصیبتی دچار شود، منحرف میشود. انسان در کمین خطری بزرگ است. از همین روست که باید متوجه باشیم که می خواهیم خود را به چه کسی پیوند زنیم. باید بدانیم او چگونه به زندگی، به جاه، به شهرت، به مال و خلاصه به همه چیز نگاه می کرد. باید بدانیم او چگونه به این چیزها نگاه می کرد و با قلب و عملمان خود را به او پیوند بزنیم، در غیر این صورت، با او هیچ نسبتی نداریم. او کجاست و ما کجاییم؟ چگونه می توانیم زنجیری میان خود و او قرار دهیم؟ این زنجیر را از کجا بیاوریم؟ این زنجیر بخشی از قلب و راه و نیت و توبه و اراده و تلاش ماست، که می توانیم به او شبیه شویم. در این صورت است که همراه با تمرین شایستگی پیدا می کنیم.
فرصت ارجمندی است ای مؤمنان، این فرصت را از کف ندهید. از خداوند متعال توفیق برای شما و برای خودم و برای امواتمان رحمت و مغفرت می طلبم.
اللّهمَّ اقضِ دَین کُلِّ مَدین، اللّهمَّ فَرّج عَن کُلِّ مَکروُبٍ، اللّهُمّ رُدَّ کُلَّ غَریب اللّهمَّ فُکَّ کُلَّ اسیرٍ، اللّهمَّ اَصلِح کُلَّ فاسِدٍ مِن اُمورِ المُسلِمینَ، اللّهمَّ اشفِ کُلَّ مَریضٍ. اللّهمَّ سُدَّ فَقرَنا بِغِناک، اللّهمَّ غَیرَ سوءَ حالِنا بِحُسنِ حالِکَ. اللّهمَّ اقضِ عَنّا الدَّینَ وَ اَغنِنا مِن الفَقرِ، اِنَّکَ عَلی کُلَّ شَیءٍ قَدیر. بِرَحَمتکَ یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ. والسلام علیکم.