سخنرانی امام موسی صدر به مناسبت ماه مبارک شعبان
متن زیر سخنرانی امام موسی صدر به مناسبت آغاز ماه مبارک شعبان است که در جلد یازدهم مجموعه «مسیره الامام السید موسی الصدر» به چاپ رسیده و ترجمه فارسی آن برای اولین بار در سایت موسسه منتشر می شود.
بسم الله الرحمن الرحيم
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.
خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد.
شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعِ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ.
درخت نبوت و جايگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان.
وَمَعْدِنِ الْعِلْمِ، وَاَهْلِ بَيْتِ الْوَحْىِ.
و معدن دانش و خاندان وحى.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آل مُحَمَّدٍ.
خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد.
الْفُلْكِ الْجارِيَةِ، فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ، يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَها، وَيَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا،
كشتى جارى در اقيانوس هاى بيكران. هر كه سوار آن كشتى گردد ايمن شود و كسى كه آن را واگذارد، غرق شود.
الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ.
هر كه بر ايشان تقدم جويد، از دين بيرون رفته و كسى كه از ايشان عقب ماند، به نابودى گرايد ولى ملازم ايشان خواهد رسيد.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، الْكَهْفِ الْحَصينِ.
خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد، آن پناهگاه محكم.
وَغِياثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكينِ، وَمَلْجَأِ الْهارِبينَ، وَعِصْمَةِ الْمُعْتَصِمينَ.
و فريادرس بيچاره درمانده و پناهِ گريختگان و دستاويز محكم براى وسيله جويان.
اَللّهُمَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، صَلوةً كَثيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضاً.
خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد درود بسيارى كه موجب خشنودى ايشان گردد.
وَلِحَقِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَداءً وَقَضآءً، بِحَوْلٍ مِنْكَ وَقُوَّةٍ يا رَبَّ الْعالَمينَ.
و حق محمد و آل محمد ادا گشته و وظيفه ما ادا شده باشد، به حول و قوه تو ای پروردگار عالميان.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، الطَّيِّبينَ الْأَبْرارِ الْأَخْيارِ.
خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد، آن پاكان نيكوكار برگزيده.
الَّذينَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ، وَفَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَوِلايَتَهُمْ.
آن كسانى كه حقوقشان را واجب كردى و اطاعت و دوستيشان را واجب نمودى.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبىبِطاعَتِكَ، وَلا تُخْزِنى بِمَعْصِيَتِكَ.
خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد و دل مرا به اطاعت خود آباد كن و به وسيله نافرمانيات رسوايم مكن.
وَارْزُقْنى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِكَ.
و روزى من گردان كه كمك مالى دهم به كسى كه روزيات را بر او تنگ كردى، از آن جهت که از فضل خويش بر من فراخ گرداندى.
وَنَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِكَ، وَاَحْيَيْتَنى تَحْتَ ظِلِّكَ،
و بر من از عدل خويش گستردى و مرا در زير سايه ات زنده داشتى.
وَهذا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ.
و اين ماه پيمبرت و آقاى رسولانت است.
شَعْبانُ الَّذى حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ.
ماه شعبان است كه اطراف آن را به رحمت و خشنودى خود پوشاندى.
الَّذى كانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَالِه وَسَلَّمَ، يَدْاَبُ فى صِيامِهِ وَقِيامِهِ.
آن ماهى كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كوشش بسيار داشت در روزه و شب زنده داری اش.
فى لَياليهِ وَاَيَّامِهِ، بُخُوعاً لَكَ فى اِكْرامِهِ وَاِعْظامِهِ، اِلى مَحَلِ حِمامِهِ.
هم در شبها و هم در روزهايش، به خاطر فروتنى در برابر تو درمورد گرامى داشتن و بزرگ داشتنش تا هنگام مرگش.
اَللّهُمَّ فَاَعِنَّاعَلَى الْأِسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فيهِ، وَنَيْلِ الشَّفاعَةِ لَدَيْهِ.
خدايا پس ما را كمك ده تا روش او را در اين ماه پيروى كنيم و به شفاعتى كه نزد اوست برسيم.
اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى شَفيعاً مُشَفَّعاً وَطَريقاً اِلَيْكَ مَهيَعاً، وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً.
خدايا او را براى من شفيعى پذيرفته قرار ده و راهى به سويت كه هموار باشد و مرا پيرو او گردان.
حَتّى اَلْقاكَ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَنّى راضِياً، وَ عَنْ ذُنُوبى غاضِياً، قَدْ اَوْجَبْتَ لى مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ.
تا به جايى كه در روز قيامت تو را در حالى ديدار كنم كه از من خشنود باشى و گناهانم را ناديده گيرى و براى من از جانب خود رحمت و خشنودى را واجب كرده باشى.
وَاَنْزَلْتَنى دارَ الْقَرارِ وَمَحَلَّ الْأَخْيارِ.
و مرا در خانه هميشگى (بهشت جاويدان) و منزلگاه نيكان فرود آرى.
اين عبارت های دعای شعبان و درودهايي که به پيامبر(ص) و خاندان ايشان فرستاده مي شود، نشان دهنده جايگاه آنان و خدمات و تأثيرگذاري های آنان است. اين جملات، با توجه دادن انسان به جايگاه و شخصيت اين بزرگان، عواطف او را برمي انگيزد و اين عاطفه غالباً در پيروی و عمل به سيره آنان تجسم مي يابد.
دعا با درود و صلوات آغاز مي شود و سپس از خدا آنچه خير و صلاح است، درخواست مي کند. انسان در هر روزی که از ماه شعبان سپری مي شود، اين جملات را که سراسر خير و برکت است، خطاب به خدا مي گويد. خير و صلاح تنها آنگونه نيست که انسان برای خود مي خواهد. اين دعاها به ما نشان مي دهد که چگونه خير و صلاح بخواهيم.
همانطور که شنيديد، در قسمت نخست دعا، از خدا مي خواهيم: «مواسات و همدردی با کساني را که رزق خود را بر آنان تنگ گرفته ای، روزی ام گردان، از آن رو که از فضل خود به من گشايش عطا کرده ای و رحمت خود را بر من گسترانده ای.»
خیر و صلاح در این نیست که مال و رحمت و خیر را تنها برای خود طلب کنی، بلکه در این است که نخست مواسات با کسانی را بخواهی که روزیشان تنگ است؛ یعنی مواسات با فقیر و محروم و نادان و انسان های زحمتکش و رنجدیده، چراکه خدا از فضل خود به شما گشایش داده و رحمت خود را بر شما گسترانده است.
این دعا به ما می آموزد که اگر خیر و برکت می خواهی، در این نیست که همۀ خیرها و برکت ها را برای خود طلب کنی. نه، برعکس، خیر در این است که احساس همدردی داشته باشی و از آنچه خدا به تو داده است، انفاق کنی. اگر امکانات مالی داری، به کسی که امکانات مالی ندارد، کمک کن. اگر امکانات تجربی و علمی داری، به کسی که به آنها نیاز دارد، آموزش بده. اگر از سلامتی برخورداری، با بیمار همدردی کن. اگر آبرو و موقعیت داری و از تو حرف شنوی دارند و سخن تو را می پذیرند، کسی را که جایگاه و موقعیتی ندارد و سخن او را نمی شنوند و نزد هیچ کس جایگاهی ندارد، یاری کن. باید احساس کنی که تو برادر اویی و او برادر توست. باید درک کنی که خیر کامل در این نیست که خود را از غرق شدن نجات دهی و از لذت ها و آسایش و ثروت و دانش بهره مند باشی. این انسانی نیست که خداوند دوست دارد.
خداوند از ما می خواهد که نسبت به یکدیگر همچون اعضای یک پیکر باشیم. اگر شب زمستان پای انسان بیرون از لحاف بماند و احساس سرما کند، آیا می تواند بخوابد یا راحت باشد، چون سر و بدن و دیگر اعضایش گرم است؟
وقتی قسمتی از بدن بیرون از لحاف یا بیرون در بماند، سرد می شود و انسان راحت نیست. درست است؟ انسان وقتی آسوده است که همۀ بدنش گرم باشد. احساس انسان نسبت به برادران و دیگر انسان ها نیز همین گونه است. احساس مؤمن نسبت به برادر ایمانی اش همین گونه است. چگونه وقتی همسایۀ شما از سرما رنج می برد، درک نمی کنید و تنها به گرما و راحتی خود توجه دارید؟ این احساس ناقص است. اگر چنین احساسی دارید، باید خود را درمان کنید، زیرا بیمار هستید. اگر همسایۀ شما گرسنه باشد، ولی شما با آسودگی غذا بخورید، روشن می شود که احساس شما ضعیف است. اسلام می گوید: «ما آمَنَ بِاللهِ وَالیومِ الآخَرِ مَن باتَ شَبعاناً وَجارُهُ جائِعٌ.» (کسی که سیر بخوابد درحالیکه همسایه اش گرسنه باشد، به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد.)
بر اساس همین منطق، هرکس در گرما بخوابد و همسایه اش احساس سردی کند، یا هرکس در آسایش بخوابد، ولی همسایه اش در رنج و سختی باشد، یا هرکس محترمانه و با آبرو بخوابد و همسایه اش نیازمند حفظ آبرو باشد، او نیز به خدا و روز بازپسین ایمان نیاورده است. در قرآن کریم آمده است: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ. الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ. الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ. وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ.» آیا می دانید در احادیث و در تفسیر این آیات چه آمده است؟ قرآن کریم می خواهد بگوید نماز به تنهایی کافی نیست. وای بر نمازگزارانی که نسبت به نماز غافل و سهل انگارند. وای بر کسانی که نماز می خوانند، ولی به نماز بی توجهی می کنند و آن را کوچک می شمارند و حتی آن را از یاد می برند. کسانی که در نمازشان ریا می کنند، نیتشان نادرست است. آنان برای خدا نماز نمی خوانند. وای بر آنان. گروه سومی که وای بر آنان است، کسانی هستند که نماز می خوانند، ولی از دادن زکات و احسان به فقیران خودداری می کنند، یعنی اگر همسایه شان به ظرفی یا مالی یا وسیله ای نیاز داشته باشد، از برآورده کردن آن خودداری می کنند.
چگونه ممکن است انسان نماز بخواند و احساس کند که بندۀ خداست و همسایه اش نیز برادر او و بندۀ خداست، ولی درد و رنج و نیاز او را درک نکند و از کمک به او دریغ کند؟ این غیرممکن است.
سخنان من روشن است، برادران؟
مواسات و همدردی با دیگران
انسان در برخورد با همسایه، همشهری و یا هر انسان دیگری باید این احساس را در خود پدید آورد، به گونه ای که خود را جسم بزرگی فرض کند که هریک از انسان ها جزئی از آن هستند. وقتی به شما گزندی می رسد، من باید احساس درد کنم و بگویم: «آخ!» مفهوم است؟ روشن است؟ ما باید اینچنین باشیم. باید حس کنیم که جسم ما این بدنی نیست که آن را با لباس می پوشانیم و در اثر آن از دیگران متمایز می شویم. نه، این جسم من نیست. جسم و وجود من بزرگ و گسترده است و شما را نیز در برمی گیرد و اگر هر جزئی به درد آید، باید بگویم «آخ»؛ یعنی احساس درد کنم و درصدد برطرف کردن رنج و درد برآیم، البته اگر ممکن باشد.
این احساس همان مفهوم دعای نخست است: «مواسات و همدردی را با کسانی که روزی خود را بر آنان تنگ گرفته ای، روزی ام گردان، از آن رو که از فضل خود به من گشایش عطا کرده ای و رحمت خود را بر من گسترانده ای.» خدایا مرا به این افتخار بزرگ و مقام والا برسان که در آنچه دارم، با دیگران شریک باشم، به گونه ای که همچون شمع و چشمه و خورشید باشم و ثروت و اعتبار و مصالح دیگران را تنها برای خود نخواهم و دیگران را نادیده نگیرم، بلکه آنچه خود دارم، برای دیگران بخواهم و با آنان تقسیم کنم. امامان ما خود پیش از دیگران چنین می کرده اند و دستورها و آموزه های آنها تمرین و تربیت ما را از ماه شعبان آغاز کرده است تا برای ماه مبارک رمضان آماده شویم. از امروز هر روز این دعاها را می خوانیم تا به یاد داشته باشیم که در ماه شعبان هستیم. روز دوشنبه و پنجشنبۀ هر هفته یا حداقل سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم یا حداقل چند روز از این ماه را روزه بگیریم تا آمادگی ورود به ماه رمضان و میهمانی خداوند را پیدا کنیم.
سپس دعا دو بار به ما یادآوری می کند، یک بار نسبت به رسول اکرم و یک بار نسبت به ما، که ای فرزند آدم، هشیار باش که شاید این ماه شعبان آخرین شعبان عمر تو باشد، شاید این رمضان آخرین رمضان عمر تو باشد. چه کسی می داند چه پیش خواهد آمد؟ زندگی ما به گونه ای است که نسبت به هیچ یک از عوامل متزلزل کننده و برهم زنندۀ زندگی اختیار و کنترلی نداریم و هر لحظه ممکن است در معرض مرگ قرار بگیریم. اینگونه نیست، برادران؟
حوادث غیرمنتظره
کدام یک از شما تضمین می کند که یک ساعت بعد زنده باشد؟ کدام یک از ما تضمین می کند که فردا زنده باشد؟ شاید بگویید من اهمیتی نمی دهم و به این چیزها فکر نمی کنم، ولی این امری مسلّم است. البته امید به ادامۀ زندگی، به شما نیرو می دهد، ولی هیچ کس نمی داند آیا برای شما سانحۀ رانندگی پیش می آید یا نه. پیش از آنکه سانحه اتفاق بیفتد، شما به آن فکر نمی کردید. همۀ ما خبر حوادث را میشنویم و آنها را می بینیم، ولی فکر می کنیم این حوادث برای غیر ماست و اطمینان داریم که حادثه ای برایمان رخ نخواهد داد، تا اینکه ناگهان حادثه ای اتفاق می افتد. مرگ نیز همینطور است. انسان تا زمانی که زنده است، احساس نمی کند که مرگ در برابر اوست، ولی حادثۀ ناگهانی پیش بینی شدنی نیست. اگر انسان می توانست حوادث غیرمنتظره را پیش بینی کند، دیگر غیرمنتظره و ناگهانی نبودند. اینطور نیست؟ اتفاقات ناگهانی آن هایی است که منتظرشان نیستیم.
بنابراین، هیچ یک از ما اطمینان نداریم که فرصت باقی است. اسلام از ما می خواهد که یک لحظه از زندگی را نیز از دست ندهیم. در حدیث شگفت آور نبوی آمده است: «لَو أنَّ امرءاً مُؤمِناً قامَت قِیامَتُهُ وَبِیَدِهِ غَرسَـة لَغَرَسَها قَبلَ أن یَموتَ» (اگر مرگ مؤمنی فرا رسد و در دست او نهالی باشد، پیش از آنکه بمیرد، آن را می کارد.) یعنی اگر انسان مؤمن در مزرعه اش مشغول کشاورزی باشد و مرگ او برسد، در حال مرگ نیز نهال را رها نمی کند و به کناری نمی اندازد تا جان بدهد، بلکه در همان حال درخت را در زمین می کارد و سپس می میرد. منظور این حدیث چیست؟ می خواهد بگوید حتی همین لحظۀ کوتاه باقیمانده از زندگی را نیز از دست نده و در راه خیر از آن استفاده کن و آن نهال را بکار، هرچند در آن حالت نامناسب باشی. از ما می خواهد که همۀ لحظه های زندگی را غنیمت بدانیم تا زندگی انسان سراسر خیر و برکت و رحمت و فایده باشد.
لحظۀ کوچ نزدیک است...
این چه زندگی است که انسان در آن سودی برای دیگران نداشته باشد؟ انسانی که به دیگران سودی نرساند، مرده است، وجود ندارد، همچون سنگ است. چه تفاوتی میان او و سنگ وجود دارد؟ سنگ وجود دارد و انسانی که خیر او به دیگران نمی رسد نیز زنده است، ولی دوام و بقا و صلابت سنگ بیشتر است. مرگ و زندگی چنین انسانی چه تفاوتی دارد؟ هیچ تفاوتی ندارد. حیات انسان با مقدار خیری که از او سر می زند و با مقدار عطا و فایده ای که دارد و با خدماتی که به دیگران ارائه می کند، سنجیده می شود. زندگی این است و جز این هیچ نیست. از ما می خواهند که این ساعات عمر خود را غنیمت بشماریم و آنها را با خیر و نماز و پرهیزکاری و خدمت به دیگران پر کنیم.
همواره به ما تذکر می دهند که چه کسی به شما گفته است زنده خواهید ماند. هیچ کسی نمی تواند بقای خود را تضمین کند. پس آماده باشید. امیرمؤمنان علی(ع) فرموده اند: «تَجَهَّزوا رَحِمَکُمُ اللهُ فَقَد نودِیَ فیکُم بِالرَّحیلِ.» بانگ کوچ سرداده اند، یعنی چه؟ یعنی بلندگویی هر روز فریاد می زند: آماده شوید، راه بیفتید. بلندگو هم نیاز نیست. خود ما می دانیم که هر روز وقت کوچ است. وقتی کسی از دنیا می رود، ندایی است برای کوچ من. هر روزی که می آید، هر طلوع و غروب خورشید، بانگِ کوچ است، زیرا هر روزی که می گذرد، یک صفحه از عمر من ورق می خورد. هر ساعت و هر لحظه و هر ثانیه ای که می گذرد، از باقیماندۀ عمر من کاسته می شود ...
(ادامه سخنرانی امام موسی صدر به دلیل قطع شدن ضبط صدا در دسترس نیست.)