امام موسی صدر در جلسات سخنرانی که برای اعضای ارشد جنبش امل به صورت هفتگی برگزار میشد، دعای مخصوص ماه رجب را شرح و تفسیر کرده است.
آنچه در پی میآید، متن کامل سخنرانی امام موسی صدر درباره دعای ماه رجب در کلاس اعضای ارشد جنبش امل است. در این کلاس ها مباحث فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی، سیاسی و نظامی برای بالا بردن سطح آگاهی شرکت کنندگان مطرح میشد.
«الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا محمد و علی آله الطیبین الطاهرین.
در اين روز از ماه مبارك رجب دلم ميخواهد اين دعاي پربركتي را كه بعد از هر نماز ميخوانيم و مستحب هم هست، بخوانيم و تفسير كنيم، زيرا همانطور كه ميدانيد، دعا در روزهاي نخست اسلام، نقش بسيار مؤثري داشت و مسلمانان در زندگيشان و در برقراري ارتباط با خدا از آن بهره ميبردند، اما بهتدريج مثل همه چيز و مثل بسیاری ارزشهاي اسلامي، مفهوم اصلي خود را از دست داد و چنان شد كه همة مسلمانان يا دست كم برخی آنان با اين طرز تفكر كه دعا كافي است، كار و تلاش را و درمان بيماري و دست به كار شدن و آماده کردن خود را براي برطرف كردن مشكلات بزرگ و كوچك رها كردند و به دعا اکتفا کردند. اگر كسي مريضي داشته باشد، به جاي اينكه با مراجعه به پزشك بيماري خود را درمان كند، به دعا بسنده ميكند و چنين باور دارد كه دعا مستقلاً ماية شفا و بهبود بيماري است.
در يكي از جمعههاي گذشته، نقش دعا را در زندگي مسلمانان مطرح كرديم و گفتيم كه رسول خدا(ص) و ائمة اطهار(ع) هيچگاه به دعا اكتفا نكردند. پيامبر(ص) در جنگ، مانند فرماندهان نظامی، سپاه را با تدبير نظامي سر و سامان ميداد، روحيهها را بالا ميبرد، نقاط ضعف را برطرف ميکرد، مواضع راهبردي اتخاذ ميكرد و دستور ميداد كه سپاه در دامنة كوه بجنگد يا دفاع كند يا مستقر شود. بعد از كسب اين آمادگيها دست به سوي آسمان برميداشت و از خدا درخواست ياري و پیروزی ميکرد. هيچگاه ندیدند كه او به دعا بسنده كند.
اگر دعا بهتنهايي كافي بود، چرا اين همه سختي و دشواري را تحمل کنند؟ بله دعا لازم است و بايد همة مراحل كار و تلاشمان همراه دعا باشد. قرآن كريم ميگويد: «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ.»[1] اميرمؤمنان علي(ع) به آن پيرزن فرمود: مقداري قطران به دعايت اضافه كن. قبلاً در اين باره صحبت كردهايم كه انسان در زندگي خود بايد کار کند، تلاش كند، از اسباب مادي استفاده كند و بعد از آنكه همة توان خود را به كار برد، از خدا كه گرهگشا و چارهساز حقيقي است، كمك بخواهد. بايد اول تلاش كنيم، سپس به انتظار برآورده شدن دعاهايمان بنشينيم. اما دعا، طبق فرمودة امام(ع)، بهتنهايي در حق كسي كه كار و تلاش را رها كرده، مستجاب نميشود. همة امور و شئون ما چنين است و دعا بهتنهايي كارساز نيست. نميخواهم اين بحث را دوباره تكرار كنم.
همچنين گفتيم كه اگر در اين دعاهايي كه از ائمه
(ع) به دست ما رسيده، دقت كنيم، ميبينيم كه در آن، معارف هست، استغفار هست، معرفت حقايق ديني هست و انسان با اين دعاها سطح معنويت خود را بالا ميبرد. وقتي درمانده ميشوی و اسباب عادي بياثر ميشود و همة توان خود را به كار ميگيری و به نتيجه نميرسی، وقتي مردم تو را تنها ميگذارند و دوستانت خیانت ميكنند، اينجاست كه بايد به خدا رو كنی چنانكه قرآن مجيد ميگويد:
«أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ.»[2] بنابراين، خواندن دعا و آشنايي با تفسير آن موجب هدايت و افزايش شناخت است و بهترين توشة زندگي است. «يا من أرجوه لكل خير.» (اي آن که در هر خيري چشم اميد به تو دارم.) يعني: پروردگارا! ما كار و تلاش ميكنيم، به پزشك مراجعه ميكنيم، زحمت ميكشيم، به سفرهاي تجاري ميرويم، كشاورزي ميكنيم و در پي كسب روزي ميدويم، ولي با اين همه، تنها از تو اميد خير و نيكي داريم. طبق فرمودهات براي درمان و شفاي بيماريهايمان به پزشك مراجعه ميكنيم ولي در همان وقت، دلمان با توست و ميدانيم كه خاصيت اثرگذاري اسباب عادي از توست. تويي كه راه درست را به پزشك نشان ميدهي و طريق مداواي بيماري را به او ميآموزي. تويي كه خواص شفابخشي را در داروها قرار دادي. غير از اين است؟ چه كسي خاصيت شفابخشي و آرامشبخشي را در آسپرين قرار داده است؟ چه كسي خواص علق را در آن قرار داده است؟
خدايا! تو هستي كه تشخيص صحيح را به پزشك الهام ميكني تا پاسخ درستي به بيمار بدهد. پس همة خير و خوبيها از پيش توست. تو خودت دستور دادي كه خود دست به كار شويم و به پزشك مراجعه كنيم و درمان بيماريمان را از او بخواهيم، و الاّ شفادهندة حقيقي تويي. در انجام دادن وظايف خانگيمان هم ما تلاش خود را در تربيت فرزندانمان به كار ميگيريم، با آنان صحبت ميكنيم، تأديبشان ميكنيم، تهديدشان ميكنيم، اجبارشان ميكنيم، ولي اين را ميدانيم كه خداوند در قرآن خطاب به پيامبر
(ص) ميفرمايد:
«إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ.»
[3] بنابراين، ما همة توان خود را در راه تربيت فرزندانمان به كار ميگيريم، ولي مغرور نميشويم و نميگوييم: ما بوديم كه فرزندانمان را تربيت كرديم. هرگز، تو نميتواني فرزندانت را بهتنهايي تربيت كني. در راه تربيت آنان بايد زحمت بكشي و لحظهاي كوتاهي نكني، ولي در همان حال بايد دلت با خدا باشد و از او كمك بخواهي، زيرا او منشأ همة خوبيها و خيرهاست. هنگام جنگ با دشمنانمان آموزش ميبينيم، کار میکنیم، آمادگي كسب ميكنيم، صفوف خود را منظم و متحد ميكنيم و همة توان خود را به كار ميگيريم و تا حد توان، جانب احتياط را مراعات ميكنيم، ولي در همان وقت مثل رسول خدا
(ص) دلمان با خداست و از او ياري ميخواهيم.
در رفع مشكلات اجتماعي، گرفتاريهاي مالي، در تجارت، كشاورزي و ارتباط با مردم نيز تمام سعي خود را ميكنيم، ولي در عين حال ميگوييم: «يا مَن أرجُوهُ لِكُلِّ خَيرٍ.» او منشأ خير است. نظرهاي راهگشا را او الهام ميكند. اوست كه به دانشمندان علم ميآموزد. صاحب هر خيرو بركتي اوست. ببينيد امام
(ع) چگونه راه درست كار كردن را به ما ياد ميدهد. اگر در ماه رجب بعد از هر نماز دعاي «يا مَن أرجُوهُ لِكُلِّ خَيرٍ» را با حضور قلب بخواني و بعد از خارج شدن از مسجد، سراغ كسب روزي يا تربيت فرزندان يا كشاورزي يا حل مشكلات زندگي يا درمان بيماري بروي، در اين صورت اين دعا به تو ياد ميدهد كه اي انسان، بيش از حد به سعي خود متكي نباش. سعي و تلاش واجب است، ولي همة خيرها از جانب خداست. اگر چنين شد، وقتي سراغ رئيس، دكتر، يا همسايه ميرويم يا به كار خانه و ديگر امور زندگيمان ميپردازيم، اينها را همه چيز نميدانيم، بلكه به چشم وسيله به اينها نگاه ميكنيم.
«يا مَن أرجُوهُ لِكُلِّ خَيرٍ وَآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ كُلِّ شَرٍّ.» به خدا ميگوييم: خدايا! ما در همة بديها و مشكلات و بلاها خود را از خشم و غضب تو در امان ميبينيم. عبارت روشن است. ميگويد: خدايا! اي كسي كه در همة بديها از خشم او در امانيم. اين به توضيح نياز دارد، زيرا ميدانيم كه نااميدي از رحمت خدا و احساس ايمني از خشم او، دو گناه از گناهان كبيره بهشمار ميآيند. خواهش ميكنم دقت فرماييد، عزيزان! اينها جزو معارف ديني ماست و بايد اينها را بدانيم. دهها سال است كه اين دعاها را ميخوانيم. بايد بدانيم چه معاني و چه گنجينههاي گرانقيمتي در آن هست.
ايمني از خشم خدا اين است كه انسان مطمئن باشد كه عذاب و اذيتي به او نخواهد رسيد و بيخيال و آسودهخاطر باشد. اين گناهِ كبيره است. نااميدي از رحمت خدا هم از گناهان كبيره است. انسان نااميد، اميدي به آينده ندارد. همه چيز را تمام شده ميبيند. چنين ميپندارد كه رحمت خدا شامل حال او نخواهد شد و در توبه به روي او بسته است. اين حالت خطرناكي است، احساسي شيطاني است. تا وقتي انسان زنده است، خوف و رجا را باهم دارد. خوف و رجا دو عاملاند كه بايد هميشه در وجود انسان باقي بمانند. انسان نااميد از رحمت خدا گنهكار است. انسان تا وقتي زنده است و درِ توبه باز است، ميتواند هر لحظه كه بخواهد، به توبه پناه آورد. انسان نبايد احساس نااميدي و نيز احساس امنيت داشته باشد. نبايد مطمئن باشد كه همه چيز تمام شده و راه بازگشت ندارد يا جاي خود را در بهشت بداند و خيالش آسوده باشد. اين فكر خطرناكي است.
اگر احساس امنيت از خشم خدا گناه است، چگونه دعا ميگويد: «وَآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ كُلِّ شَرٍّ»؟ حقيقت آن است كه وقتي گرفتار خشم و غضب خدا ميشويم، منشأ آن مكر و شر و عذاب خدا نيست، بلكه همة بديها و شرها و بلاها از جانب خود ماست، نه از جانب خدا. چرا؟ زيرا خداوند خالق ماست و ما را دوست دارد. از رگ گردن به ما نزديكتر است. نسبت به ما از پدر و مادر دلسوزتر است. چگونه ميتواند ما را عذاب كند؟ اين با عقل جور درنميآيد. ما هستيم كه با دست خود، خودمان را گرفتار عذاب ميكنيم. «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ.»[4] چرا به سبب اعمال مردم، فساد و عذاب دامنشان را گرفته است؟ جوابي دارد كه بيانگر رحمت و لطف خداست: «لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ.»[5] مثَل اين بلاها و مشكلاتي كه از ناحية خدا به ما ميرسد، مثَل پدر و مادر دلسوز و مهربان در تربيت و تأديب فرزندانشان است. مادر فرزندش را ميزند، به او ناسزا ميگويد، و احياناً لعن و نفرين ميكند، ولي آيا بدي او را ميخواهد؟ اين همه كتك و داد و فرياد بر سر فرزندش، تنها به اين منظور است كه او تربيت شود و ادب ياد بگيرد. چرا خشكيها و درياها به سبب اعمال مردم پر از فساد شده است؟ براي آنکه خداوند نتيجة برخي از كارهايشان را به آنان بچشاند و نشان دهد؛ شايد به راه هدايت برگردند.
بنابراين، شر و عذاب از جانب خدا نيست. خدا خيانت نميكند، به كسي ضرر نميزند، خشم نميگيرد و عذاب نميكند. اينها همه از جانب خود ماست، بلاهايي كه دامنگيرمان شده، نتيجة كارهاي ماست. بلاهايي كه در روز قيامت گرفتارشان خواهيم شد، تجسم اعمال ما در اين دنياست. قد افلح من زکها و قدخاب من دساها (شمس/10)در اين بلاها و مشكلات خير عظيمي وجود دارد. بدبختي و فقر و تفرقه و مرضي كه جامعة ما دچارشان است، از كار من و تو، از سعادت و بدبختي و عمل من و تو و امثال من و تو ناشي ميشود. بنابراين، از خداوند متعال كه هر خيري را از او اميد داريم و از هر شري نزد او احساس امنيت ميكنيم، شري صادر نميشود. منشأ همة شرور خودمان هستيم. اين است معناي جملة «وَآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ كُلِّ شَرٍ.»
«يا مَن يُعطِي الكَثيرَ بِالقَليلِ.» خداوند در مقابل عمل ناچيز ما، پاداش فراواني ميدهد. «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَـه فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا.»[6] يك عمل انجام ميدهي و ده برابر آن پاداش ميدهد. از طرفي وقتي آن يك حسنه را انجام ميدهي، آيا با توان و نيروي خودت انجام ميدهي؟ هرگز! ما هيچ نيرو و تواني از خود نداريم؛ خداست كه به ما توانايي و حيات و رشد و تحرك و آگاهي ميدهد و خير و خوبي را به ما الهام ميكند. پس همة خيرها از طرف اوست. حتي برداشتن اين يك قدم و انجام دادن اين يك حسنه هم به حول و قوة اوست. با اين همه ده برابر پاداش ميدهد. «يا مَن يُعطِي الكَثيرَ بِالقَليلِ.» به اين نغمه گوش دهيد. اين عبارتي كه امام(ع) به ما ياد داده و به اين شكل بعد از هر نماز ميخوانيم.
اي مردم، كجا ميرويد؟ به كه پناه ميبريد؟ شرم نميكنيد؟ يك عمل انجام ميدهيد، آن هم با عنايت و كمك خدا، و ده برابر پاداش ميگيريد و با اين حال، حاضر نیستید حتی اين يك گام را هم بردارید. [اما] وقتي در بين فعاليت روزانه، شما را به نماز فرا ميخوانند، [چرا اجابت نميكنيد؟] اين کار در طول 24 ساعت چقدر از وقتتان را ميگيرد؟ آيا پنج نوبت نماز در مجموع بيشتر از نيم ساعت يا يك ساعت وقت ميخواهد؟ پس چرا نماز نميخوانيد؟ چرا عملي براي خدا انجام نميدهيد؟ نماز برای خیر توست. ماية صفاي دل و معراج روح است. دلهايتان را صيقل ميدهد. در نماز رو به خدا ميكنيد و از غمهايتان به او شكايت ميكنيد. از او نيرو و اخلاق نيكو ميخواهيد. چرا در خواندن آن سستي ميكنيد؟
نماز واجب است؛ فرض كنيد نماز نوعي ماليات است. خداوند در مقابل توان و سلامتي و فكر و قدرتي كه به ما داده، از ما ميخواهد كه به عنوان مالياتِ آنها نماز بخوانيم. بايد ماليات اين همه نعمت را بپردازيم. فرض كنيد در كشوري زندگي ميكنيم كه خدمات و وسايل رفاهي و امنيت را براي ما فراهم ميآورد و مانع هجوم دشمنان ميشود و در عوض، از ما ماليات ميخواهد. آيا ميتوانيم از دادن آن خودداري كنيم؟ فرض کنید نماز هم نوعی ماليات است. ما در كشور خدا زندگي ميكنيم. در جهان خدا و در دنيايي كه او آفريده، زندگي ميكنيم. او خورشيد را براي روشنايي در آسمان قرار داده و آب را براي طهارت ما از آسمان نازل کرده است. زمين را آفريده تا كشاورزي كنيم. گوش و چشم و قلب و هوش و نيرو و سلامتي و ذهن سالم به ما داده. همه چيز به ما داده. حال فرض كنيد نماز ماليات اين همه نعمت است. باز هم در خواندن آن كوتاهي ميكنيد؟
قرآن ميگويد: «قُتِلَ الانسَانُ مَا أَكْفَرَهُ.»[7] چه مالياتي بهتر از اين! هيچ مالياتي بهتر از اين پيدا نميشود. اي كاش همة مالياتها از اين نوع بود! البته به شرطي كه در نماز حضور قلب داشته باشيم. وقتي نماز ميخوانيد، آيا مي دانيد به چه كاري مشغوليد؟ ذهن و حواستان پيش كيست؟ حتي اگر از جنبة علمي و تربيتي و رواني هم به نماز نگاه كنيم، نماز تمريني است براي تمركز و دقت. تعليم آداب سخن گفتن است. تسليم و سرسپردگي است. ملاقات با خداست. مگر در نماز نميگوييد: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ.»[8] اين يعني خودت را در برابر خدا ميبيني و لذا او را با «إياك» خطاب میکنی
«يا مَن يُعطِي الكَثيرَ بِالقَليلِ»؛ يعني اي كسي كه در مقابل كمِ ما بسيار ميبخشي! اين كم را به که تقدیم کردهایم؟ به خودمان؟ برادران، اگر انسان متوجه باشد، ميبيند كه بيشتر از هر كسي خودش در حق خودش ظلم ميكند. ما در حق خود ظلم ميكنيم، در حق خود كوتاهي ميكنيم، موانع را خودمان بر سرِ راهمان ايجاد ميكنيم، آينده و آخرتمان را با دست خودمان نابود ميكنيم. خداوند كه همة هستي را براي ما آفريده، از ما چه مي خواهد؟ «وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ.»[9] شب و روز را او براي ما آفريده و شب را ماية آرامش و روز را براي كسب و كار و روزي ما قرار داده است. خلاصه، همه چيز را براي ما آفريده، ولي در مقابل، لهو و لعب و شرابخواري و دروغگويي و آدمكشي و فساد و بيحجابي را بر ما حرام كرده است؛ به سبب اينكه اين چيزها ما را خانهخراب ميكند. خداوند خواسته كه ما در اين دنيا زندگي خوب و راحتي داشته باشيم. چنين نيست كه تحريم اينها به سود او باشد.
عقيدة ما اين است كه خدا از بندههايش بينياز است. نه به نماز ما نيازي دارد، نه به روزة ما و نه به حج ما. اگر همة انسانهاي روي زمين كافر شوند يا جملگي ايمان بياورند، تأثيري بر او نميگذارد. هدف او از آفرينش انسان به كمال رساندن اوست. به عنوان مثال، كسي كه به پرورش گل مشغول است، چگونه با آنها انس ميگيرد؟ وقتي اين گلها رشد ميكنند، چقدر خوشحال ميشود؟ مَثَل خدا هم، بلاتشبيه، که خداوند بالاتر از هر تشبیه است، تقريباً اينگونه است. وقتي ميگويد: شراب نخوريد، خير ما را ميخواهد. باز ميخواهي بخوري؟ بخور، ولي بدان كه شراب قلبت را از بين ميبرد، بيناييات را ميگيرد، اعصابت را به هم ميريزد، معده و كليهات را نابود ميكند و بهتدريج تمام زندگيات را به ويراني ميكشاند. شراب بر نسل تو هم تأثير ميگذارد ممكن است فرزندان يا نوههايت ديوانه به دنيا بيايند، آن وقت با حسرت و پشيماني به آنها نگاه ميكني و نتيجة گناهانت را ميبيني و كاري هم از دستت برنميآيد.
لهو و لعب هم همينطور؛ لهو و لعب يعني اينكه انسان سرگرم و سرخوش باشد. اين سرگرمي كوتاه و لحظهاي چه تأثيري ممکن است داشته باشد؟ مرض بهتدريج شديد ميشود. وقتي شب و روزت را به سرگرمي و لهو و لعب گذراندي، حال كاركردن پيدا نميكني، اعصابت خراب ميشود، خسته ميشوي، همسر و فرزندانت را به حال خودشان رها ميكني، فرزندانت در خيابانها پرسه ميزنند، و همسرت هم، خدا ميداند. اينها همه از مشكلات دنياست. اگر ميخواهيد بيشتر بدانيد، سري به دفتر من بزنيد، و فجایع را ببینید و آن وقت ميبينيد چه مشكلاتي در جامعه هست! چه طلاقهايي كه در نتيجة شرابخواري و قمار اتفاق افتاده! چه انحرافها و گناههايي كه در اثر شراب و قمار بوده! چه خانوادههايي از هم پاشيده شده! چه عفتهايي كه دريده نشده! همان كاري كه تو به دنبال آني. چه كسي ضرر ميكند؟ فقط خودت را باید سرزنش كني.
وقتي خدا تو را از غيبت كردن باز ميدارد، باز ميخواهي غيبت كني؟ بكن، ولي بدان در نتيجة آن، جامعه به گونهاي ميشود كه هيچ فرقي در ميان افراد آن نيست و هيچ كس نزد ديگري احترام و ارزشي ندارد؛ عيوب همه آشكار است؛ هر كسي پشت سر ديگري غيبت ميكند. اصلاً فايدة غيبت چيست؟ آيا اينکه در مجالس پشت سر يكديگر غيبت كنيم، سودي برايمان دارد؟ وضعيت چنان شده كه نيمي از وقت مجالس و شبنشينيهايمان به غيبت كردن پشت سر اين و آن ميگذرد. هيچ كس را هم از قلم نمياندازيم. حاصل اين همه غيبت چيست؟ وقتي غيبت مرا ميكني، آيا سود كردهاي؟ نه، بلكه بر عكس، مرا از دست میدهی زيرا من به همان ميزان برايت ارزش دارم كه تو برايم ارزش قایل هستي. من وقتي قوي هستم كه در نظر تو عزيز باشم، اما وقتي با شمشير و نيزه و تير، سر و پايم را شكستي و مرا از بين بردي، ديگر با چه نيرويي به تو خدمت كنم؟ و همينطور وقتي پشت سر ديگران غيبت ميكني، اگر پشت سر تاجري غيبت كردي، او بيآبرو ميشود و در نتيجه، اقتصاد كشورت ضعيف ميشود.
همينطور اگر پشت سر كارگري غيبت كردي، ديگر كسي به او اعتماد نخواهد كرد و كسي او را به كار نخواهد گرفت؛ كسي با او همكار نخواهد شد. و بهتدريج زندگي اجتماعي از هم ميپاشد و تعطيل ميشود؛ اتحاد مردم از بين ميرود و اخلاص ميميرد. آيا الآن در كشورمان اخلاص هست؟ گمان ميكنيد در بين مردم اخلاصي وجود دارد؟ ما هزاران و ميليونها نفر هستيم كه از يكديگر جدا زندگي ميكنيم و هيچ كس به ديگري اعتماد ندارد. اين اسمش امت و جامعه نيست، اين بلاتشبيه و با رعايت ادب نسبت به حضار و خودم، شبيه زندگي حيواناتي وحشي است كه در صحرا زندگی میکنند و هيچ يك به ديگري اعتماد ندارند. آيا اين يعني جامعه؟
همة اين مشكلات در نتيجة غيبت است. كمي فكر كنيد که چرا قرآن غيبت را حرام كرده است: «وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ.»[10] قرآن كريم دربارة كساني كه در پي انتشار گناه و فحشا در ميان مؤمنان هستند، چنين ميفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَـهُ فِي الَّذِينَ ءامَنوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا.»[11] بله، عذابي دردآور. آيا ما الآن در عذاب دردناک زندگي نميكنيم؟ آيا كسي به همسايهاش، به فروشنده، به مشتري و به دكتر اعتماد ميكند؟ مشكلي كه گريبانگير ما شده، اين است كه اعتماد از بين رفته است. چرا؟ به سبب غيبت. به سبب اينكه هر يك از ما شمشيري به دست گرفته و بر سر ديگري ميكوبد. به 24 ساعت من و خود و همسایهات توجه کن... در روز چند كلمه از دهانمان خارج ميشود؟ اگر هزار تا كلمه بگوييم، پنجاه كلمهاش دعا است و نهصد کلمه غيبت. يعني 99 درصد.
«وَلايَغتَب بَعضُكُم بَعضاً أَيُحِبُّ أَحَدُكُم أَن يَأكُلَ لَحمَ أَخيهِ مَيتاً فَكَرِهتُمُوهُ.» اين است وضع زندگي ما. بنابراين، خدا ارحم الراحمين است [كه غيبت را حرام كرده است]. مگر هميشه نميگوييم: «يا ارحم الراحمين»؟ او به ما رحم ميكند، پس چرا من و تو به خودمان ظلم كنيم؟ چرا ما به خودمان رحم نكنيم؟ چرا اين عضو حيرتانگيز را كه اسمش زبان است و اين گوش زيبا را، در راه خودش به كار نميگيريم؟ ميتوانی با اين زبان از مردم تعريف و تمجيد كنی، خانههای مردم را بسازی و سر و سامان دهی، مردم را به كار خير راهنمايي كنی، نماز بخوانی، سخن شيرين براي پسر و دختر و همسر و همسايهات بگویی و شادي را در دل ديگران وارد کنی. چرا اين زبان زيبا را دائماً در اينجا و آنجا با دروغ و تهمت و غيبت كثيف ميكنيم؟ خداوند ارحم الراحمين چه چيز بيشتر از آنچه داده، به ما ببخشد؟ او همه چيز به ما داده. آنان كه در اطاعت خدا از ما پيشي گرفتند، نسبت به ما بيشتر اجر گرفتند و بهرهشان نزد خدا بيشتر از ما بود، ولي ما چه كار كردهايم؟
«يا مَن يُعطِي الكَثيرَ بِالقَليلِ» يعني بازار خدا پررونق است. بازار رحمت پروردگارت پررونق است، كالاي ناچيزي بياور و چند برابر بگير. مثال معروفي است؛ وقتي حضرت يوسف(ع) را در بازار بردهفروشان مصر به معرض فروش گذاشتند، پيرزني آمد كه رشتهاي از پنبة ريسيده (تقريباً يك كلاف نخ) در دست داشت و ميخواست با اين مقدار نخ يوسف(ع) را بخرد. به او گفتند: قيمت يوسف چندين هزار درهم است، چگونه به خريد او اميد داري؟ گفت: اين تنها دارايي من است. اين پيرزن هم با اينكه متاع ناچيزي داشت، به طمع خريد يوسف افتاده بود. الآن بازار پروردگار ما هم به همينگونه است؛ چه بسا يک کلمه هم راهگشا باشد.
پيامبر(ص) به اصحابش ميفرمايد: آيا راه بهشت را به شما نشان دهم؟ چند راه به آنان نشان ميدهد: «حرفهاي بياموزيد؛ دشمن ظالم و ياور مظلوم باشيد؛ ازآنچه خداوند به شما بخشيده، در راه او انفاق كنيد.» ميگويند: اي رسول خدا، ما چيزي نداريم كه انفاق كنيم؛ نه علمي داريم كه به ديگران تعليم دهيم و نه قدرتي داريم كه مظلومي را ياري كنيم و ظالم را سر جاي خود بنشانيم. پيامبر(ص) ميفرمايد: حال كه قدرت انفاق نداريد [زبانتان را كنترل كنيد و] سكوت اختيار كنيد. چه بازاري از اين سودآورتر ميخواهي؟ حرفي نزن و در مقابل، خدا به تو بهشت ميدهد. بس نيست؟ «يا مَن يُعطِي الكَثيرَ بِالقَليلِ.» بخشش زيادي ميكند و در مقابل عمل كمي از ما ميخواهد، آن هم به نفع خودمان. كسي كه ماه رجب را درك ميكند و اين دعا را ميخواند: «يا مَن يُعطِي الكَثيرَ بِالقَليلِ»، اميد هست كه متنبه شود و از اين موسم رحمت استفاده كند و اوقاتش را بيهوده تلف نكند، زبان و چشم و فكر و دست و توانش را صرف كارهاي باطل نكند. اگر سعي خود را بكنيم، شكي نيست كه خداوند قدرت آن را به ما خواهد داد و ما را كمك خواهد كرد. غفر الله لنا ولكم، والسلام عليكم.»
[1]. «و چون قصد کاري کني بر خداي توکل کن.» (آل عمران، 159)
[2]. «يا آن که درمانده را چون بخواندش، پاسخ ميدهد و رنج از او دور ميکند.» (نمل، 62)
[3]. «تو هر کس را که بخواهي هدايت نميکني. خداست که هر که را بخواهد هدايت ميکند و او هدايتيافتگان را بهتر ميشناسد.» (قصص، 56)
[4]. «به سبب اعمال مردم، فساد در خشکي و دريا آشکار شد.» (روم، 41)
[5]. «تا به آنان جزاي بعضي از کارهايشان را بچشاند، باشد که بازگردند.» (روم، 41)
[6]. «هر کس کار نيکي انجام دهد، ده برابر به او پاداش دهند.» (انعام، 160)
[7]. «مرگ بر آدمي باد که چه ناسپاس است.» (عبس، 17)
[8]. «تنها تو را ميپرستيم و تنها از تو ياري ميجوييم.» (فاتحه، 5)
[9]. «و آفتاب و ماه و ستارگان مسخر فرمان او هستند.» (اعراف، 54)
[10]. «و از يکديگر غيبت مکنيد. آيا هيچ يک از شما دوست دارد که گوشت برادر مردة خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهيد داشت.» (حجرات، 12)
[11]. «براي کساني که دوست دارند دربارة مؤمنان تهمت زنا شايع شود، در دنيا و آخرت عذابي دردآور مهياست.» (نور، 19)