در نگاه دین تمام هستی محراب بزرگی است که هر جزئی از اجزایش نمازگزار و تسبیحگوی و سجدهگزار است. چنین نگاه و بینشی انسان را در زندگی کمک میکند و او را تشویق میکند تا با کاروان ازلی و ابدی هستی به سوی خدا حرکت کند؛ اما حرکت انسان به سوی خدا به معنای دوری از وظایف او در هستی نیست.
قرآن میکوشد مفهوم نماز را تعمیم بخشد، پس بر آن است که آن را بازدارندة از فحشا و منکر و یکی از پایههای بنیادی اسلام قرار دهد. گاهی میگوید انسان در بسیاری از حالات در حال نماز است وگاه در برخی آیههای قرآن بیان میکند: «وَ الطَّیْرُ صَافّاتٍ کُلُّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ» [۱] از این آیه درمییابیم که نماز در قرآن به گونهای است که میتوان گفت همانگونه که انسانها نماز به جای میآورند، پرندگان نیز به نماز مشغولاند. مفهوم نماز در منطق قرآنی چیست؟ این پرسش بیشتر میشود وقتی که قرآن کریم مفهوم تسبیح را هم به موجودات عاقل و هم به موجودات غیرعاقل نسبت میدهد: «سَبَّحَ لِلّهِ مِا فِى السَّمَواتِ وَمِا فِى الأَرْضِ» [۲] و «وَ سَبَّحَ الرَّعدُ بِحَمدِه» [۳] و نیز «وَ إِن مِن شَیءٍ إِلّا یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ» [۴] در جای دیگر، قرآن کریم کلمة سجود را نیز به موجودات نسبت میدهد: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِى السَّمَوَتِ وَمَن فِى الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَآبُّ» [۵]
سجده و تسبیح و نمازی که به همۀ موجودات نسبت داده میشود، چیست؟ نخست معنای این واژگان: سجود به معنای نهایت فرمانبرداری و کرنش است؛ تسبیح به معنای تنزیه و نماز به معنای دعا و درخواست و نداست. بر این اساس، چون به معنای لغوی توجه کنیم درمییابیم که نگاه دینی به هستی، به طور کلی با دیدگاههای دیگر به دنیا و موجودات متفاوت است. در نظر دین همة موجودات تسبیح میگویند و نماز میگزارند و سجده میکنند. خورشید خدا را سجده میکند و وظیفۀ خود را در هستی به طور کامل ادا میکند. رعد تسبیح میگوید و با این کارِ خود تأکید میکند که خدا آفرینندة هستی و منزّه از هر عیب و نقصی است؛ پرندگان سجده میکنند یعنی با عمل خویش و با درست انجام دادن آن و با ادای نقش خود در زندگی به خدا متوسل میشوند، به سوی خدا میروند و نیرویشان را از او میطلبند.
در نگاه دین تمام هستی محراب بزرگی است که هر جزئی از اجزایش نمازگزار و تسبیحگوی و سجدهگزار است. چنین نگاه و بینشی انسان را در زندگی کمک میکند و او را تشویق میکند تا با کاروان ازلی و ابدی هستی به سوی خدا حرکت کند؛ اما حرکت انسان به سوی خدا به معنای دوری از وظایف او در هستی نیست. آنگونه که دریافتیم، خورشید در ادای وظیفة طبیعی و نقشش در هستی سجدهگزار و تسبیحگوی است. انسان نیز اگر نقش طبیعی خود را، که در این زندگی از او خواسته شده، ایفا کند، سجدهگزار و تسبیحگوی و نمازگزار خواهد بود. البته این بدان معنا نیست که این نماز، انسان را از نمازی که ستون دین و از عبادتهاست بینیاز میکند.
آن نماز تمرین استوار کردن نقش انسان است و برای انسان مدرسهای است که در آن میآموزد چگونه در اعمال و رفتارش به خدا روی آورد. هنگامی که انسان نماز میخواند، آهنگ خدا میکند و با دلش به خدا روی میآورد و با جسمش اعمال را انجام میدهد، پس به رکوع میرود و سجده میکند و میخواند و بدینگونه میآموزد که توجه درونی و نیت پاک را با اعمال بیرونی جمع کند. بنابراین، میآموزد که حتی هنگام خرید و فروش، زمان کاشت و برداشت، زمانی که مینویسد، سخن میگوید، میجنگد، مبارزه میکند و کشته میشود یا زمانی که فعالیتها و وظایف مختلف اجتماعی را انجام میدهد، به خدا روی آورد و قصد خدمت خلق کند.
همچنین، قرآن کریم تأکید دارد که نمازِ هستی و سجدة هستی و تسبیحِ هستی، جسم انسان را نیز، آنگاه که نقش خود را در هستی ایفا میکند، در بر میگیرد. آدمی چون به جهان و به نفس خود با این دیدگاه مینگرد، خود را در راه خیر مییابد که با هستی و با جسم خویش همساز است. اگر انسان بر خلاف وظیفة خود در هستی و نقش حیاتی خود رفتار کند، در این جهان غریب است؛ هم با نفس خود و هم با همة هستی غریب است. پس مفهوم نماز هم نمازِ عبادی و هم تکوینی است که انسان آن را انجام میدهد و راه اساسیاش را با این دو نماز در همة زندگیاش میپیماید.
------
[۱] و مرغانی که در پروازند تسبیحگوی خدا هستند. همه نماز و تسبیح او را میدانند. نور (۲۴)، ۴۱.
[۲] خدا را تسبیح میگویند هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است. جمعه (۶۲)، ۱.
[۳] رعد به ستایش او تسبیح میکند. رعد (۱۳)، ۱۳.
[۴] و هیچ موجودی نیست جز آنکه او را به پاکی میستاید. اسراء (۱۷)، ۴۴.
[۵] آیا ندیدهای که هر کس در آسمانها و هر کس در زمین است و آفتاب و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان خدا را سجده میکنند؟» حج (۲۲)، ۱۸.