دکتر مهدی مهریزی در نشست شیراز گفت: «تکثر» و پذیرفتن تفاوتها در اندیشه و متون امام صدر بسیار برجسته است و در پی پذیرفتن تکثر نیز ویژگی گفتوگویی ایشان ظاهر میشود.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، دفتر منطقه فارس حزب اتحاد ملت ایران اسلامی به مناسبت چهلمین سالگرد ربودن امام موسی صدر، نشست «گفتمان صلح در اندیشه امام موسی صدر» را یکشنبه 11 شهریور ۱۳۹۷ برگزار کرد.
این نشست با حضور و سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین دکتر مهدی مهریزی و حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدجعفر محلاتی در شیراز برگزار شد. مشروح سخنان دکتر مهریزی را در ادامه مطالعه میکنید.
امام موسی صدر انسان معاصر و خواستههایش را فهمیده است
به عنوان یک طلبه بسیار افتخار میکنم که کسی چون امام موسی صدر هم در لباس روحانیت است. من تعبیرم از آقای صدر، عالم طراز دین است. در این جلسه ابتدا دریافت خودم از امام موسی صدر را به طور مختصر بازگو کرده و در ادامه در موضوع «مبانی صلح در اندیشه امام موسی صدر» برای شما صحبت خواهم کرد.
در بحث اصلی نیز ابتدا نمونههایی از اندیشه صلح در آثار امام موسی صدر را بیان کرده و بعد هم مستندات دینی آن را برای شما مطرح میکنم، چرا که امام موسی صدر به عنوان یک عالم دین این برنامهها را پیاده کرده است.
من امام موسی صدر را با پنج خصلت در ذهن خودم تنظیم کردم. نخست کسی است که به کرامت انسان ایمان دارد. دوم عالم به زمان است و در زمان حضور دارد و انسان معاصر و خواستههایش را فهمیده است. سوم اینکه عالم گفتوگوست، یعنی اهل صحبت کردن و مذاکره است. چهارم حامی محرومان است و پنجم کسی است که خود به دنبال مردم میرفت و مانند یک طبیب دورهگرد بود نه اینکه در خانه بنشیند و از او استفتا کنند و او پاسخ دهد. بین محرومان میرود و برای آنها اعم از دختر و پسر مدرسه، دارالایتام و شغل درست میکند.
کسانی که به کرامت انسان باور داشته باشند، تعدادشان اندک است. ما کسانی را که درباره حقوق زن شعار بدهند، زیاد داریم، یک درجه بالاتر باز کسانی را که درباره حقوق زن استدلال کنند زیاد داریم، اما کسانی که به حقوق زن در زندگی و عملشان باور داشته باشند، کم هستند. درباره تقریب و آزادی هم وضعیت به همینگونه است.
در پیشفرضهای صلح در اندیشه امام موسی صدر سه عنصر را یافتهام. این سه عنصر در رفتاری که از امام موسی گزارش شده و همچنین در نوشتههای ایشان بسیار برجسته است: 1. اصالت انسان، 2. اصالت تکثر و 3. اصالت گفتوگو. صلح واقعی باید این سه عنصر را دارا باشد. اگر امام صدر در جستوجوی صلح و به دنبال آن بود، به دلیل شکلگیری این سه عنصر در اندیشهاش است و این اندیشه مبانی دینی دارد. به هر حال امام موسی صدر از یک خانواده مشهور در جهان اسلام آمده که همگی آنها از روحانیون بزرگ و نامآور بودهاند.
اصالت انسان در اندیشه امام صدر
امام موسی صدر در موضوع اصالت انسان بحثهای فراوانی دارد و ادبیات ایشان ادبیاتی انسان محور است. کتاب مهم «
ادیان در خدمت انسان» شامل ترجمه گفتارهایش درباره انسان است. امام صدر اعتقاد دارد که دین در خدمت انسان است نه انسان در خدمت دین. در این کتاب تعبیر زیبایی دارد که برای شما میخوانم: «برای انسان گرد آمدهایم، انسانی که ادیان برای او آمدهاند. ادیانی که یکی بودند و هرکدام ظهور دیگری را بشارت میدادند و یکدیگر را تصدیق میکردند. خداوند به واسطه این ادیان مردم را از تاریکیها به سوی نور بیرون کشید و آنان را از اختلافات ویرانگر نجات داد و پیمودن راه صلح و مسالمت آموخت. ادیان یکی بودند زیرا در خدمت هدفی واحد بودند و دعوت به سوی خدا و خدمت به انسان و این دو نمودهای حقیقتی یگانهاند و آن گاه که ادیان در پی خدمت به خویشتن برآمدند، میانشان اختلاف بروز کرد.»
امام صدر اعتقاد دارد که دین باید به انسان خدمت کند، اما اگر دین به خودش بپردازد، نتیجهاش ساختن تشکیلات برای نهاد روحانیت است و در ادامه نیز هزار مساله حول این دو پیش میآید و هدفی را که عالم دین باید دنبال کند، کمرنگ میشود. تعبیر امام صدر در اصل اینگونه است که ادیان واحدند، اما شریعتها فرق میکنند و یک شریعت عیسوی است، دیگری موسوی و شریعت بعدی مصطفوی. ادیان باید در خدمت به انسان با هم مسابقه بدهند نه در اثبات حقیقت خودشان.
امام صدر در ادامه آن بحث میگوید: «توجه هر دینی به خود آنقدر شد که تقریباً به فراموشی هدفِ اصلی انجامید. اختلافات شدت گرفت و رنجهای انسان فزونی یافت. ادیان یکی بودند و هدفی مشترک را پی میگرفتند: جنگیدن در برابر خدایان زمینی و طاغوتها و یاری مستضعفان و رنجدیدگان. و این دو نیز نمودهای حقیقتی یگانهاند. و چون ادیان پیروز شدند و همراه با آنها مستضعفان نیز پیروز شدند، طاغوتها چهره عوض کردند و برای دستیابی به غنایم پیشی گرفتند و در پی حکم راندن به نام ادیان برآمدند و سلاح دین را به دست گرفتند، و اینگونه بود که رنج و محنت مظلومان مضاعف گشت و ادیان دچار مصیبت و اختلاف شدند. هیچ نزاعی نیست مگر برای منافع سودجویان. ادیان یکی بودند، زیرا نقطۀ آغاز همۀ آنها، یعنی خدا، یکی است؛ و هدف آنها، یعنی انسان، یکی است؛ و بستر تحولات آنها، یعنی جهان هستی، یکی است؛ و چون هدف را فراموش کردیم و از خدمت انسان دور شدیم، خدا هم ما را به حال خود گذاشت.»
اصالت تکثر در اندیشه امام صدر
«تکثر» و پذیرفتن تفاوتها نیز در اندیشه و متون امام صدر بسیار برجسته است. وقتی مجلس اعلای شیعیان در لبنان به رسمیت شناخته میشود، رئیس جمهور وقت لبنان برای تبریک گفتن میآید.
رئیس جمهور در لبنان طبق قانون مسیحی است. امام صدر در این دیدار سخنانی را درباره اختلاف بیان میکند که در کتاب «
نای و نی» با عنوان «فِرَق دریچههای تمدن» منتشر شده است. من قسمتهایی از آن را برای شما میخوانم: «حضرت رئیس جمهور هرکس گمان برد که وجود فرقههای مختلف در لبنان و سازماندهی امور این فرقهها سبب ضعف احساسات ملی است، به این مسئله از دریچۀ تنگ نگریسته است. ما بر این باوریم که وجود فرقههای سازمانیافتۀ مختلف، نقطۀ آغاز همکاری و دریچههای تمدن به روی دستاوردهای میلیاردها انسان در این عصر و اعصار گذشته است.»
فِرَق را دریچه تمدن دانستن یعنی تکثر را در حد اعلا پذیرفتن. امام صدر میفرماید که هرچه تعداد فرقهها بیشتر شود دریچهها به سوی تمدن بیشتر میشود. این فرقهها این تجارب را وارد لبنان کردهاند و تبادل میکنند و پیکره واحد را تشکیل میدهند که نباید عضوی از آن ناقص باشد و در نتیجه همبستگی ملی و انسانی تقویت گردد.
امام صدر در کتاب «
نای و نی» مطلب دیگری دارد با عنوان «اسلام و فرهنگ قرن بیستم» و در آن میگوید که جامعه اسلامی دریچههای خود را به سوی فرهنگهای دیگر باز کرده و این نه از سر اجبار که از سر انتخاب بوده است. نهضت ترجمه نشان میدهد که انتقال و یادگیری علوم دیگر تمدنها در تمدن اسلامی با برنامه حساب شده و به رهبری زعمای اسلام صورت گرفته است. آنها مراقب بودند که فرهنگهای جدید با پیکره فرهنگ اسلامی همخوان باشد.
در بحث اختلاف و تکثر، تعاملی که امام صدر با مسیحیان و اهل سنت لبنان داشت مثال زدنی است. او همچنین در کنفرانسهای بسیاری نیز بهویژه در کشور الجزایر شرکت کرد که در این کنفرانسها شخصیتهای برجسته جهان اسلام حضور داشتند و شخصیت شیعی تنها ایشان بود. در آن جلسات امام صدر به شخصیتهایی چون صبحی سالم و... که اهل سنت هستند، احترام بسیاری میکند که البته تملق نیست بلکه نشان از پذیرفتن تکثر در شخصیت امام صدر دارد. حتی دیدگاههای فقهی ایشان درباره هنر و موسیقی هم نشان دهنده پذیرفتن تکثر است.
اصالت گفتوگو در اندیشه امام صدر
در پی پذیرفتن تکثر، ویژگی گفتوگویی امام صدر ظاهر میشود. گفتوگو با حرف زدن تفاوت دارد. گفتوگو موضوع واحدی دارد، دو طرف یا بیشتر دارد و همه اطراف در آن ذینفع هستند. جامعه ما اکنون از گفتوگو بیبهره است. گفتوگو و مذاکره این است: موضوعی واحد، اطراف متعدد و منافع متعدد. مشی امام موسی صدر چنین است.
امام صدر چنین اعتقاد دارد که باید از پایین در جامعه مردم را تربیت و از بالا با مسئولان تعامل کرد، بنابراین امام صدر با همه مسئولان کشورهای اسلامی حرف میزد. این میتواند به پیشرفت جامعه بیانجامد.
نمونههای قرآنی برای مبانی صلح در اندیشه امام موسی صدر
امام صدر از سه عنصری که به عنوان مبانی و پیشفرضهای صلح مطرح کردم، به عنوان عناصر دینی استفاده میکرد که من ارجاعات قرآنی این سه عنصر را برای شما بیان میکنم. بحث اول این است که انسان اصل است یا دین؟ باید به قرآن رجوع کرده و بررسی کنیم که در کلامالله دین و انسان هریک چگونه معرفی شدهاند؟ در قرآن 9 ویژگی برای انسان بیان شده و هشت ویژگی هم برای دین. از مقایسه اینها مشخص میشود که دین اصالت دارد یا انسان؟
خداوند در قرآن درباره انسان میگوید: انسان را آفریدیم با جسمی متعادل و متوازن. به او ابزار ادراکی دادیم. به او قدرت تشخیص خیر و شر را دادیم. روح الهی به او دادیم و انسان وصل است به منبع انرژی عالم. بعد از گرفتن این انرژی انسان میشود جانشین خدا و خلیفةالله. بعد از خلیفةاللهی میشود مسجود فرشتگان. پس از این حضرت حق میفرمایند که همه چیز را برای انسان خلق کردیم و نیز میفرماید که دین را هم برای انسان خلق کردیم. پس از این صفتها خدا میفرماید که انسان کریم است.
تعابیر خداوند از دین در قرآن نیز به این صورت است. نخست اینکه انبیا پیک هستند. در پیک مبدا و مقصد اصل است. خانواده فرستنده و خانواده پذیرنده اصل است. رسول پیکی است بین خدا و انسان. دوم اینکه پیامبران را به عنوان برادر و نه قیم امت، معرفی کرده است. درباره پیغمبر اسلام خداوند میفرمایند پیغمبر پدر شما نیست. همچنین اوصاف سلبی و ایجابی را که قرآن برای پیامبران مطرح کرده، باید بررسی کرد. در آیاتی داریم که وظیفه پیامبران فقط تبلیغ یا تذکر دادن است. ایجابیاش این است که تو فقط تذکر دهنده هستی و سلبیاش آن است که تو وکیل مردم نیستی.
از طرف دیگر در قرآن واسطههای دینداری مثلا رهبانیت به شدت مذمت شدهاند. همچنین خداوند دین را تکلفآور نمیداند. میفرماید که پیامبران میآیند تا غل و زنجیر را بردارند. دین آسان است و همه چیز را آسان میگیرد. همچنین لااکراه فی الدین را داریم که خبر از اقناعی بودن کار دینی میدهد. در آیاتی خداوند از عبادالرحمان میگوید که کسانی هستند که وقتی آیات خدا تلاوت میشود چشم و گوش بسته کرنش نمیکنند. به عبارتی عبادالرحمن کسانی هستند که میاندیشند و فکر میکنند. در نهایت هدف دین هم لیقوم الناس بالقسط معرفی میشود. تعابیر از دین در کلامالله مجید این موارد است.
در یک همسنجی و مقایسه میان دین و انسان، به نظر شما کدامیک برای دیگری و در خدمت اوست؟
بنابراین تعبیر «ادیان در خدمت انسان» امام صدر، منشایی قرآنی دارد. همچنینی تکثر و گفتوگو نیز مبنایی قرآنی دارد. شیرازه قرآن بر پذیرفتن تفاوتها شکل گرفته است. حتی خداوند را نیز میگوید که هر بار بهگونهای جلوه میکند.
در قرآن درباره پیامبران نیز مطرح شده که نزد خدا درجات متفاوت دارند و ویژگیهای آنها نیز متفاوت است. راههای هدایت خلق به سوی پروردگار نیز به شدت متفاوتند. در قرآن بر تفاوت شب و روز هم تاکید شده است و در نهایت به تفاوت میان جانداران و انسانها میرسیم. بنابراین قرآن تفاوت و تکثر را به عنوان یک حقیقت در آیات مختلف مطرح کرده است. در قرآن حتی کسانی که صداهای مختلف و متکثر را میشوند، نیز تقدیس شدهاند.
همچنین در قرآن نیز بر گفتوگو بسیار تاکید شده و حتی تعلیم نیز داده میشود. در حدود 1500 آیه از قرآن داستان است که محتوایی تعلیمی دارد. قرآن کتاب داستان نیست، بلکه در ذیل داستانها دارد رسالت خود را دنبال میکند. در داستانهای پیامبران در قرآن یکی از گفتوگوهای شاخص گفتوگوی خداوند با ابراهیم(ع) در سوره مبارکه بقره است. در این گفتوگو پیغمبر خدا میخواهد از طریق زنده کردن مردگان توسط خدا اقناع پیدا کند. خدا با او گفتوگو را ادامه داده و زنده کردن مردگان را به عینه نشانش میدهد.
همچنین خدا داستان موسی و خضر را در سوره کهف قرآن بیان میکند که بسیار محل بحث است. این داستان نیز نکات تربیتی مهمی دارد. این داستان نیز مثال مهمی از گفتوگوست. البته در قرآن اسم «خضر» نیامده. خضر در این داستان به موسی(ع) میگوید در سوال پرسیدن تعجیل نکن. نمیگوید اصلا سوال نکن، بلکه میگوید رخدادها را ببین و بعد سوال کن. جالب اینجاست که آن پیغمبری که سوال میکند، میشود پیغمبر اولوالعظم و چندبار در قرآن از او یاد میشود، اما آن پیغمبری که چیزهایی بلد است حتی ناماش نیز در قرآن نیامده. بنابراین آن پیغمبری که میتواند بنی اسرائیل را نجات دهد، کسی است که پرسشگر است. نمونههای دیگری از گفتوگو نیز وجود دارد که گفتوگوی خدا و شیطان از شاخصترین آنهاست.
خداوند سقف گفتوگو را بسیار بالا برده است
نکته مهم در گفتوگوهای قرآنی این است که خداوند سقف گفتوگو را بسیار بالا برده است. سقف گفتوگو توحید و عدم ظلم است. حتی در قرآن بر عدم پیشداوری در گفتوگو نیز تاکید شده است. سوره سبا آیه 24 و 25 را ببینید. همچنین در گفتوگو باید تلاشمان بر این باشد که حرف خود را خوب بیان کنیم نه اینکه طرف را تسلیم کنیم. این نکته هم از قرآن استخراج میشود. وقتی موسی(ع) میخواهد پیش فرعون برود از خداوند میخواهد که به او شرح صدر بدهد تا حرفهای خود را خوب بیان کند. دیگر کاری ندارد که فرعون چه میکند فقط میخواهد خودش حجت را خوب مطرح کند.