محمدعلی مهتدی، کارشناس مسائل خاورمیانه
از همان روزهای نخست ربودن امام موسی صدر در لیبی این سؤال مطرح شد که چرا و با چه هدف و انگیزهای سرهنگ قذافی دست به این کار زده است؟
برخی معتقد بودند که این نقشه از پیش طراحینشده و با توجه به روحیۀ خودشیفتگی در قذافی، احتمالاً در جلسۀ دیدار با امام صدر و همراهانش بحثی دربارۀ مذهب شیعه یا مسائل مربوط به مقاومت در جنوب لبنان درگرفته و قذافی که تحمل نظر دیگری را نداشته با عصبانیت دستور بازداشت میهمانان را صادر کرده است.
عدهای دیگر این امر را ناشی از تحولات داخل لبنان میدانستند و چنین استدلال میکردند که سازمانهای فلسطینی و چپگرای لبنانی که جنوب لبنان را عملاً در تصرف خود داشتند و به بهانۀ مقاومت، از سرهنگ قذافی پول هنگفتی میگرفتند، از قدرت گرفتن فزایندۀ امام صدر بیمناک بودند و میترسیدند که اگر قذافی تحت تأثیر اندیشۀ امام صدر قرار گیرد، و از واقعیت اوضاع جنوب و تاجرپیشگی این سازمانها مطلع شود، کمک مالی خود به آنها را قطع می کند، بنابراین، با طرح توطئۀ حساب شدهای، قذافی را وادار به ربودن امام صدر کردهاند. بهویژه که در شبی که فردای آن دیدار امام صدر و قذافی انجام میشود، هیأتی از این احزاب و سازمانها جلسۀ مفصلی با قذافی داشتهاند که تا بعد از نیمه شب ادامه یافته و یقیناً آنها ذهن قذافی را برضد آقای صدر تحریک و بازداشت ایشان را طراحی کردهاند.
کسانی نیز این مسئله را از بُعد منطقهای وبینالمللی تحلیل میکردند و به نوعی آن را به پیروزی قریبالوقوع انقلاب اسلامی ایران ارتباط میدادند. آنها با توجه به حضور دکتر مصطفی چمران در کنار امام صدر و ارتباط امام صدر با امام خمینی (قدسسره) در نجف اشرف و مقالهای که امام موسی صدر در حمایت از انقلاب امام خمینی در روزنامه فرانسوی لوموند منتشر کرده و این انقلاب را ادامۀ راه پیامبران دانسته بود این احتمال را مطرح میکردند. از طرف دیگر، براساس سخنان حضرت امام در نجف مبنیبر اینکه اگر انقلاب پیروز شود، آقای موسی صدر نقش مهمی در دولت اسلامی خواهد داشت، معتقد بودند که دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا که قادر به پیشبینی پیروزی انقلاب بودهاند، طرح ربودن امام صدر در لیبی را طراحی کردهاند تا مانع از نقشآفرینی امام صدر در انقلاب اسلامی و ارتباط ایران با جنوب لبنان شوند.
صاحبان هر یک از این تحلیلها دلائل و شواهد فراوانی برای اثباث نظریۀ خود ارائه میکردند که شاید پرداختن به همۀ آنها در این نوشته ممکن نباشد، اما نقطۀ مشترکی که در همۀ این فرضیهها به چشم میخورد، مسئلۀ جنوب لبنان و ممانعت از نقشآفرینی ایران در این منطقه است.
نگارندۀ این سطور که سالهای زیادی را در لبنان و سوریه گذرانده و تحولات منطقهای را از دیدگاه خبرنگار یا پژوهشگر از نزدیک بررسی کرده و افتخار همکاری با شهید دکتر مصطفی چمران را داشته، علاوهبر انبوه اطلاعات و تجارب ذخیره شده در ذهن، مدتی است که مطالعه روی این مسئله را با مراجعه به منابع بسیار مهمی آغاز کرده است.
اسناد ساواک
اسناد ساواک در سه جلد تحت عنوان یاران امام به روایت اسناد ساواک، از طرف مرکز بررسی اسناد تاریخی منتشر و به ترتیب تاریخ از سال 1338 تا 1357 مرتب شده است. مطالعۀ این اسناد سؤالات زیادی را پدید میآورد که یافتن پاسخ آنها از طریق بررسی وقایع آن سالها در لبنان و منطقه میسر میشود.
دوازده جلدی مسیرة الإمام السید موسی الصدر
منبع مهم دیگر برای پیگیری این وقایع مجموعۀ دوازده جلدی با عنوان مسیرة الإمام السید موسی الصدر است که مجموعهای از اقدامات وسخنرانیها و بیانیهها و بطور کلی فعالیتهای امام صدر در لبنان و منطقه از 1960 تا 1978 میلادی است که جنبش أمل آن را گردآوری و در بیروت منتشر شده است. کاری که نگارنده انجام داده گذاشتن این دو منبع مهم در پیشرو و دنبالکردن تحولات برای فهم اسناد ساواک و سرانجام رسیدن به نتیجهگیری یا سناریو برای روشنشدن چرائی ربودن امام موسی صدر است.
نتیجهای که این چنین به دست میآید بسیار جالب و حیرتانگیز است: حذف امام موسی صدر از صحنۀ لبنان و منطقه نتیجۀ استراتژی پیچیدۀ اسرائیل در مورد محیط پیرامونی یا جبهۀ شرقی بوده و دستگاههای اطلاعاتی امنیتی رژیم صهیونیستی و چند کشور عربی و تشکیلات حزبی در لبنان و نیز تا حدودی ساواک، در آن نقش داشتهاند. ترسیم دقیق و کامل این سناریو با همۀ اجزای آن در اینجا میسر نیست؛ بلکه نیاز به نوشتن یک کتاب دارد. لذا برای روشنشدن موضوع، تنها به ذکر چند بخش مهم بسنده میشود.
۱- استراتژی پیرامونی اسرائیل
در این استراتژی، اسرائیل توجه خاصی به لبنان دارد. طرح اسرائیل تجزیۀ لبنان براساس وابستگیهای فرقهای یا تبدیل آن به کشوری مسیحی و تحت الحمایه خود است. در عین حال با توجه به کمبود منابع آب در فلسطین اشغالی، رژیم صهیونیستی برای تصرف و بهرهبرداری از منابع آب در جنوب لبنان بهویژه آب رودخانه لیطانی برنامهریزی کرده است. تحقق این اهداف مستلزم همکاری با احزاب دست راستی مسیحی بهویژه حزب فالانژ (کتائب) و حذف سازمانهای فلسطینی از لبنان است.
۲- قدرت گرفتن امام موسی صدر
امام موسی صدر که از بدو ورود به لبنان اعتلای شأن جامعۀ تشیع و رفع حرمان از مناطق شیعهنشین و نیز مقاومت در برابر اسرائیل را دنبال میکند با مخالفت دولت و مراکز قدرت فئودالیسم سیاسی همۀ فرقههای مذهبی مواجه میشود. طرح امام صدر برای اجرای پروژۀ ساخت سد و بهرهبرداری از آب رودخانه لیطانی و نیز مسلحکردن مردم جنوب لبنان برای ایستادگی در برابر حملههای ارتش صهیونیستی به جائی نمیرسد. سال 1974 شاهد رویدادهای بسیار مهمی است. محبوبیت مردمی امام صدر در لبنان، نه فقط در جامعه تشیع بلکه در همه جوامع مذهبی مسلمان و مسیحی به شدت بالا میرود. امام صدر دولت لبنان را تهدید به تظاهرات گستردۀ مردمی میکند. درر تظاهرات مهمی در شهر بعلبک لبنان دهها هزار نفر از عشایر مسلح شیعی شرکت میکنند. مدتی بعد دومین تظاهرات در شهر صور در جنوب لبنان، به رغم کارشکنی دولت لبنان، با شرکت حدود 150 هزار نفر و تیراندازی گستردۀ هوایی انجام میشود و مردم همراه با امام صدر سوگند میخورند که تا تحقق اهداف خود دست از مبارزه بر ندارند. منزلگاه بعدی کشاندن این تظاهرات مسلحانه به پایتخت یعنی شهر بیروت و فلجکردن دولت است. اما در آخرین روزها، امام صدر مطلع میشود که محافل خاصی قصد دارند تظاهرات در بیروت را تبدیل به برخورد مسلحانۀ مسیحیان و مسلمانان کنند. لذا امام تظاهرات بیروت را لغو میکند و اندکی بعد جنگ داخلی لبنان آغاز میشود.
۳- جنگ داخلی لبنان
از آغاز سال 1975 میلادی دستهای مرموزی جنگ داخلی را در لبنان کلید زدند. از یک سو، گروههای مسلح مسیحی دست راستی بودند و از سوی دیگر، احزاب چپگرای لبنان تحت حمایت سازمانهای فلسطینی. امام صدر از همان آغاز، مخالفت خود را با این جنگ ویرانگر اعلام کرد و همۀ توان خود را برای متوقفکردن آن به کار بست، چراکه معتقد بود رژیم صهیونیستی در پشت این جنگافروزی قرار دارد. رسانهها در آن زمان علت جنگ را اختلاف راستگرایان وچپگرایان یا مسیحیان و مسلمانان و نیز لبنانیها و سازمانهای فلسطینی میدانستند، اما در صحبتی که شخصاً با امام صدر در قاهره داشتم ایشان تأکید کرد که علت بروز جنگ خنثی کردن شورش مردمی شیعیان بوده است.
امام موسی صدر همۀ تلاش خود را برای متوقفکردن جنگ به کار میگیرد و در نتیجه، این تلاش و سفرهای وی به سوریه و مصر و عربستان سعودی و تشکیل کنفرانسهای ریاض و قاهره و اعزام نیروهای بازدارنده عرب به لبنان در 1977 میلادی جنگ متوقف میشود. یکسال بعد در مارس 1978 میلادی ارتش صهیونیستی به جنوب لبنان حمله میکند و سازمانهای فلسطینی را به شمال رودخانه لیطانی میراند. چند ماه بعد، در آخر ماه اوت 1978 میلادی امام صدر که به توصیۀ هواری بومدین، رئیس جمهوری الجزایر، برای مذاکره با سرهنگ قذافی به لیبی سفر کرده، در این کشور ناپدید میشود.
۴- منصور قَدَر
سرلشکر منصور قَدر، از فرماندهان ساواک و سفیر شاه در بیروت، از مهرههای اصلی و مهمترین نقشآفرین در این سناریو است. وی که قبلاً نمایندۀ ساواک در دمشق و بیروت بود، سرانجام در سال 1346 سفیر ایران در عَمّان (اردن) شد و تا 1352 در اردن ماند و سپس، به سفارت ایران در بیروت منصوب میشود. او در کارنامۀ خود چندین سفر به اسرائیل و ارتباط با دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را دارد. فعالیت وی در اردن همزمان با مهمترین تحولات در جهان عرب است. سال 1967 میلادی جنگ شش روزۀ ماه ژوئن که طی آن ارتش صهیونیستی کرانۀ باختری رود اردن و نوار غزه را اشغال میکند و سازمان چریکی فلسطینی در خاک اردن برضد اسرائیل فعال میشوند. سال 1970 میلادی جنگ بین این سازمانها با ارتش اردن روی میدهد که در ماه سپتامبر به شکست این سازمانها میانجامد. شواهدی وجود دارد که منصور قَدر در برنامهریزی برای اخراج چریکهای فلسطینی از اردن نقش داشته است. از آن پس، سازمانهای فلسطینی فعالیت چریکی خود را در لبنان متمرکز میکنند و منصور قَدر نیز در 1973 میلادی به بیروت منتقل میشود. واضح است که فعالیت و مأموریت قدر در ارتباط با مسئلۀ فلسطین و امنیت اسرائیل است و ربطی به منافع ملی ایران ندارد.
حضور قَدَر در بیروت همزمان با اوجگیری موقعیت و محبوبیت امام موسی صدر است و او با همۀ قوا به مبارزه با امام صدر بر میخیزد. مطالعۀ اسناد ساواک نشان میدهد که ساواک برنامهای برای مبارزه با امام صدر نداشته، بهویژه که در دیگر سفارتخانههای ایران بهویژه در دمشق و قاهره و کویت که امام سفرهای زیادی به آنها داشته، هیچ فعالیتی در چهارچوب برنامهای تدوین شده برای متوقف کردن امام صدر دیده نمیشود. اسناد همچنین نشان میدهد که اگر هم در تهران حرکتی برای نزدیکشدن به شیعیان لبنان و امام صدر دیده شده، منصور قَدَر سراسیمه به تهران آمده تا این حرکت را خنثی کند. حتی در مواردی مشاهده شده که قدر گزارشهای خود به ساواک را با دستخط خود نوشته و شخصاً ارسال کرده تا دیگر کارکنان در نمایندگی بیروت از آن مطلع نشوند. خود امام موسی صدر نیز متوجۀ این واقعیت شده و در مواردی اظهار داشته که گویا منصور قدر با ایشان خصومت شخصی دارد.
دلیل این امر چیست؟ نتیجۀ بررسی تحلیلی اسناد ساواک و رفتار منصور قَدَر این است که وی نه برای دولت ایران و ساواک بلکه، برای اسرائیل و موساد کار میکند و فعالیت وی استراتژی تدوینشدهای از طرف محافل صهیونیستی است. اینک پس از گذشت سالها میتوان با توجه به رویدادهای دهه های هفتاد و هشتاد قرن گذشته میلادی سناریوی مربوط به ابعاد اجرائی این استراتژی را ترسیم کرد.
۵ – استراتژی اسرائیل و سناریوی اجرائی
استراتژی اصلی محافل صهیونیستی از همان آغاز تشکیل اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات بوده و لذا غصب سرزمین فلسطین به صورت تدریجی صورت گرفته تا پس از تصرف کل فلسطین، عملیات برای دستاندازی به کشورها وسرزمینهای پیرامونی آغاز شود.
ارتش صهیونیستی پیوسته مجبور بوده در دو جبهۀ غربی و شرقی بجنگد که این امر دشواریهای خاص خود را داشته و مستلزم تقسیم نیروها در دو جبهه بوده است. پس از جنگ اکتبر 1973 میلادی و پیشروی ارتش مصر در صحرای سینا، با دخالت هنری کیسینجر، وزیر امورخارجه وقت آمریکا، و سیاست گام به گام، مصر و اسرائیل رفتهرفته به سوی صلح پیش رفتند که این امر سرانجام به سفر سادات به قدس اشغالی و معاهده کمپ دیوید انجامید. بدین ترتیب، رژیم صهیونیستی توانست از آن به بعد همۀ فشار خود را بر جبهۀ شرقی یعنی لبنان و سوریه متمرکز کند.
در مورد اهداف اسرائیل در لبنان اشاره کردیم. اما آنچه ذکر شد تنها بخش کوچکی از طرحی بزرگ بود. در واقع، برنامه چنین بود که لبنان وجه المصالحه برای حل کل بحران منطقه شود. اقدامات مرحلهای قرار بود به شکل زیر صورت گیرد:
- حمله به لبنان و اخراج سازمانهای فلسطینی از لبنان به کشورهای دور دست؛
- تجزیه لبنان یا قراردادن آن تحت سلطه و نفوذ اسرائیل؛
- طرح توطین (اسکان دائمی) چهارصد هزار نفر از آوارگان فلسطینی در لبنان. این کار مستلزم کوچدادن شیعیان ساکن جبلعامل به درۀ بقاع یا به خارج لبنان (جنوب عراق) بود. در صورت کوچ نکردن شیعیان، باید برای رام کردن آنان براساس حمایت اسرائیل از اقلیتهای منطقه در برابر اکثریت مسلمانان (سُنی) عمل میشد.در این مورد، اسرائیل از قبل اقدامات گستردهای مانند ایجاد «دیواره دوستی» شامل پذیرفتن نیروی کار و مداوای بیماران انجام داده بود.
- طرح ب، برای سیاست کوچدادن (ترحیل) این بود که همزمان برای تجزیه عراق به سه کشورک (Mini State) کردی، عرب سنی و عرب شیعی و کوچ دادن فلسطینیها به بخش سنی اقدام شود که این امر مستلزم کمک به کردها برای تضعیف یا سرنگونی حکومت مرکزی در بغداد بود و ظاهراً در این مورد نظر موافق برخی از رژیمهای عرب نیز گرفته شده بود.
- در نهایت، حمله به سوریه و روی کارآوردن رژیمی طرفدار صلح با اسرائیل یا تجزیه این کشور به پنج کشور کوچک بر اساس تقسیمات فرقهای.
در این روند، حملۀ ارتش صهیونیستی به لبنان در 1978 میلادی تنها بخش مقدماتی این طرح بود. حملۀ اصلی در تابستان 1982 میلادی صورت گرفت که طی آن ارتش صهیونیستی با اشغال بیروت و اخراج سازمان های فلسطینی و قتلعام اردوگاههای صبرا و شاتیلا و انتخاب بشیر جمیل، فرمانده نیروهای فالانژیست لبنان، به ریاست جمهوری، برنامه خود برای جبهه شرقی را عملی میکرد.
۶- امام موسی صدر، بزرگترین مانع
وجود امام موسی صدر در لبنان، شخصیتی که نفوذ و قدرتش از مرز جامعۀ تشیع گذشته و همۀ فرقههای مذهبی لبنان و خارج از آن را فرا گرفته بود، شخصیتی که اسرائیل را «شر مطلق» و هرگونه تعامل با اسرائیل را حرام اعلام کرده و شبانه روز برای ایجاد مقاومت در جنوب لبنان تلاش می کرد، مانع بزرگی بر سر راه اجرای طرح اسرائیل برای لبنان بود که باید از صحنه حذف می شد. این کار مستلزم خطدادن به سیاست ایران در لبنان برضد امام صدر و ممانعت از ایجاد هرگونه ارتباط مثبت بین ایران و شیعیان لبنان بود که منصور قَدَر آن را اجرا میکرد. آمریکا نیز به اهمیت امام صدر در لبنان پی برده بود. جورج گادلی، سفیر آمریکا در بیروت، پس از ملاقات با امام صدر گزارشی به واشینگتن میفرستد که خواندنی است. در بخشی از این گزارش آمده است:«این شخص از هر نظر تحسین برانگیز است. با وجودی که آرام، آهسته و بیطرفانه صحبت میکند، میتوانم تصور کنم که او میتواند گروهی را برانگیزد تا به هر کار جسورانهای که او می خواهد دست بزنند. توانائی خارقالعاده او آشکار و رعب برانگیز است!»
قَدَر در آخرین مصاحبهاش، پیش از مرگ، فاش میکند که یکی از سران عرب در پائیز 1978 (چند ماه پیش از ربودن امام صدر در لیبی) به وی گفته است که:«کار صدر تمام است و در تابستان، صدر دیگر در لبنان نخواهد بود!» جالب است که، طبق اسناد ساواک، در تاریخ 19/8/1355 دیوید کیمخی، معاون جدید دستگاه اطلاعات خارجی اسرائیل، در ملاقات با ارتشبد نصیری، رئیس ساواک در تهران، به وی میگوید که: «پیشنهاد کوچکی دارم، موسی صدر کارش تمام است... برای شما فرصت مناسبی است!» و جالب است که رژیم صهیونیستی با علم به محبوبیت امام صدر در لبنان، در آغاز حملۀ نظامی سال 1982 میلادی در جنوب لبنان شایع کرد که امام موسی صدر را با خود به لبنان میآورد. برخی از روستائیان ساده لوح شیعه که این شایعه را باور کردند برای استقبال از امام صدر به استقبال تانکهای اسرائیل رفتند و متوجه شدند که این شایعه نیرنگی از طرف اسرائیل بوده تا خود را منجی اقلیت شیعه در برابر فشار و ستم سازمانهای فلسطینی و چپ که در آن روزها به اوج رسیده بود، وانمود کند.
۷- آنچه عملاً رخ داد خلاف تصورشان بود
- پس از حمله اسرائیل و اشغال جنوب لبنان در 1982میلادی، رزمندگانی که نزد دکتر چمران آموزش دیده بودند، بلافاصله عملیات مقاومت را به فرماندهی شهید محمد سعد در جنوب لبنان آغاز کردند.
- مناخیم بیگین، نخست وزیر رژیم صهیونیستی، در ملاقات با بشیر جمیل در شهر ساحلی نهاریا در شمال فلسطین اشغالی، معاهدۀ صلحی را به جمیل پیشنهاد کرد که لبنان را کاملاً تحتالحمایه اسرائیل قرار میداد. بشیر جمیل با آنکه با کمک اسرائیل به ریاست جمهوری لبنان رسیده بود، نمیتوانست این معاهده را بپذیرد و تأکید میکرد که مسلمانان لبنان این را نخواهند پذیرفت.
- در 14 سپتامبر 1982 بشیر جمیل در انفجار دفتر حزب فالانژ در محله اشرفیه در شرق بیروت به قتل رسید. ده روز بعد، برادرش، امین جمیل، به ریاست جمهوری لبنان انتخاب شد.
- امین کوشید معاهدۀ صلح با اسرائیل را در 17 ماه مه 1983 امضا کند، اما با مخالفت شدید مسلمانان بهویژه شیعیان روبرو شد.
- در 6 فوریه 1984 نبیه بری، رئیس جنبش أمل، خواهان سرپیچی ارتش لبنان از فرماندهان شد. در نتیجه، عدۀ زیادی از افسران و پرسنل ارتش واحدهای خود را ترک کردند و به جنبش أمل پیوستند. نیروهای جنبش أمل و حزب سوسیالیست دورزی، بیروت را تصرف کردند و به این ترتیب، امین جمیل از امضای معاهده صلح با اسرائیل بازماند. یک ماه بعد،
در 5 مارس 1984، پارلمان لبنان این معاهده را ملغی اعلام کرد.
- در همین سالها، مقاومت در شکل جدیدی به نام حزبالله با الهام از انقلاب اسلامی ایران پا به عرصه نهاد که پس از سالها جانفشانی، بالاخره در 25 مه 2000 با فراریدادن ارتش اشغالگر، جنوب لبنان را کاملاً آزاد کرد.
- در تابستان 2006 میلادی رژیم صهیونیستی با هماهنگی با آمریکا و برخی از کشورهای اروپائی و عربی حملۀ گستردهای با هدف نابودکردن مقاومت لبنان صورت داد که 33 روز بهطول انجامید و با مقاومت حزبالله و کمک سوریه و جمهوری اسلامی ایران ضربههای سختی به رژیم صهیونیستی وارد آمد و این رژیم نتوانست به هیچ یک از اهداف خود دست یابد.
۸ – نقش سرهنگ معمر قذافی
حذف امام موسی صدر از صحنۀ لبنان طرحی اسرائیلی و بینالمللی بود که به دست سرهنگ قذافی انجام شد. شاید برخی تصور کنند که قذافی یک انقلابی و مخالف اسرائیل و غرب بوده و چرا باید به چنین کاری دست بزند. اما واقعیت چیز دیگری است.
اولاً، اصولاً کشورهای غربی از دیکتاتورها در شرق حمایت میکنند، چون آنها حاضرند برای حفظ موقعیت خود زیر فشار تسلیم شوند و به خواست غرب تن دهند. در مورد قذافی چنین مواردی بارها مشاهده شده است که شرح آن از حوصله این مقال خارج است.
ثانیاً، قذافی روابط پنهان و نزدیکی با انگلستان داشته و اسناد فراوانی موجود است که همکاری بین دستگاه اطلاعاتی قذافی با انگلستان را ثابت میکند.
ثالثاً، اسناد فراوانی نشان میدهد که موساد اسرائیل تا مغز استخوان در دولت قذافی نفوذ کرده و به دستگاه اطلاعاتی لیبی خط میداده است. نقطۀ ضعف شخص قذافی و همکارانش زنبارگی بود و اسرائیل توانسته بود چه در خاورمیانه و چه در اروپا از طریق زنان عضو موساد در دستگاه اطلاعاتی قذافی نفوذ کند. جزیرۀ مالت در مدیترانه و در نزدیکی مرز لیبی، جایی که افسران لیبیایی هر هفته برای خوشگذرانی بدانجا میرفتند مناسبترین مکان برای استخدام آنها در خدمت موساد محسوب میشد.
رابعاً، اسناد و مدارک موجود نشان میدهد که ملاقاتهایی بین فرستادگان قذافی با مسئولان امنیتی اسرائیل در لندن صورت میگرفته است.
با این حال، ارتباط قذافی با رژیم صهیونیستی زمانی آشکار شد که وی حجاج لیبیایی را به جای مکه به قدس اشغالی فرستاد و طرح« اسراطین» را برای حل مسئلۀ فلسطین ارائه کرد.
به هر حال، با وجود آنکه طرح ربودن امام صدر یک توطئۀ بین المللی بوده، اما مسئولیت این جنایت بزرگ با شخص سرهنگ معمر قذافی و دستیارانش است که این طرح را اجرا کردهاند.
۹ – نتیجه
آنهایی که فکر میکردند با حذف امام موسی صدر از صحنه لبنان میتوانند طرحهای خود را اجرا کنند هیچ موفقیتی به دست نیاوردند و به حال زبونی و خواری افتادند. مارونیت سیاسی و بهطور کلی فئودالیسم سیاسی از همۀ فرقهها در لبنان مضمحل شد و احزاب و سازمانهای چپ لبنانی و فلسطینی که تصور میکردند در غیاب امام صدر میتوانند جنوب لبنان را ببلعند به در یوزگی افتادند و از بین رفتند. منصور قدر پس از عمری توطئهگری و خدمت به اسرائیل، در تنهایی مطلق و بیکسی در آمریکا مرد. سرهنگ قذافی به فجیعترین شکل ممکن به قتل رسید. مشکل آنها این بود که تصور میکردند امام صدر یک شخص است و نمیدانستند که او اندیشه است و اندیشه را نمیتوان از میان برداشت.
با وجود اخراج فیزیکی امام صدر از لبنان، اندیشۀ وی در مقاومت همچنان به وجود خود ادامه داد و باعث اوجگیری مقاومت و خنثیکردن طرحهای محافل صهیونیستی شد، بهطوریکه امروزه مقاومت ابعاد منطقهای گرفته و با ایجاد بازدارندگی در منطقه، رژیم صهیونیستی را در موقعیت تهدیدآمیزی قرار داده که قادر به هیچ اقدامی برای نجات خود نیست.
امروز، سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، که از شاگردان مکتب امام موسی صدر است، در آخرین سخنرانی خود تأکید میکند که دستاوردهای مقاومت در لبنان، نتیجۀ اندیشۀ امام مقاومت، امام موسی صدر بوده که رژیم صهیونیستی را به خاک مذلت نشانده است.