علی جعفرآبادی: مدتی است که گروهی لبنانی-لیبیایی در حال تحقیق و بررسی پرونده ربودن امام موسی صدر هستند. این گروه با اعضای خانواده امام صدر و نیز وکیل عالی رتبه خانواده و دولت لبنان و لیبی در ارتباط تنگاتنگ است
مدتی است که گروهی لبنانی-لیبیایی در حال تحقیق و بررسی پرونده ربودن امام موسی صدر هستند. این گروه با اعضای خانواده امام صدر و نیز وکیل عالی رتبه خانواده و دولت لبنان و لیبی در ارتباط تنگاتنگ است و سعی و اهتمام آن بر این است که همه جوانب مساله را بیازماید. پیش فرض عاقلانه و متعهدانه این گروه تحقیق هم آزادی امام صدر است و این پیش فرض وجه تمایز این گروه تحقیق با برخی محققین حقیقی و حقوقی است که قبل از این به مساله ورود پیدا کرده اند. اینکه گروهی امام صدر را زنده و منتظر آزادی بینگارند و دنبال کشف حقیقت باشند یا اینکه او را شهید بدانند و صرفا در پی درست کردن سر و شکل مساله باشند، تفاوت های بنیادی در نوع پیگیری آنها خواهد داشت. از همین روست که خانواده و موسسه امام موسی صدر نیز با اهتمام جدی و همکاری نزدیک با این گروه در پی آزادی امام صدر هستند.
تا اینجای نوشته صرفا پاسخی بود به دو سوال جدی که این روزها بسیار مطرح می شود:
اولا دیدگاه موسسه درباره حیات امام صدر و ثانیا اقداماتی که در حال انجام است.
موسسه و خانواده با نگاه آزادی امام در پی کشف حقیقت و جزییات ماجرای ربودن ایشان هستند تا به مکان زندان ایشان برسند و امام را آزاد کنند. اما از اینجا به بعد می خواهم چند کلمه ای با عزیزان رسانه ای در داخل و خارج صحبت کنم.
عزیزان و دوستان! همراهان و علاقمندان! ما-همه علاقمندان و دوستداران امام صدر- در قضیه ربودن امام صدر در بی خبری به سر می بریم. بی خبری یعنی خلا و محیط خلا باعث نفوذ و گسترش هر خبر و شایعه ای –چه مثبت و چه منفی- می شود. از دیگر سو، هم زمانی و مجاورت این فضای خلا با اشتیاق و انتظار علاقمندان، گروهی را بر آن می دارد تا ،به هر نیتی، اخباری را درباره امام صدر نقل کنند و متاسفانه بخشی از این اخبار -و بر خلاف اصول عقلی- خبر شهادت امام است. شکی نیست که امام صدر هم مانند هر انسان دیگری ولادتی دارد و وفاتی و به تعبیر امام خمینی درپیامشان برای شهادت سید محمدباقر صدر: "شهادت ارثى است که امثال این شخصیت هاى عزیز از موالیان خود برده اند؛ و جنایت و ستمکارى نیز ارثى است که امثال این جنایتکاران تاریخ از اسلاف ستم پیشۀ خود مىبرند. شهادت این بزرگواران که عمرى را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذراندهاند به دست اشخاص جنایتکارى که عمرى به خونخوارى و ستمپیشگى گذراندهاند عجیب نیست؛ عجب آن است که مجاهدان راه حق در بستر بمیرند و ستمگران جنایت پیشه، دست خبیث خود را به خون آنان آغشته نکنند."
اما موضوع سخن نگارنده این است: ما باید چه رفتاری داشته باشیم؟ اگر ما -آنگونه که ادعا می کنیم- علاقمند حضور امام هستیم و آرزومند دیدارش، آیا نباید رفتار و گفتارمان را نیز مانند یک منتظر چشم به راه و گوش به زنگ و دل نگران در آوریم؟
به این تجربه توجه فرمایید:
در ساعت 15:30 روز شنبه 26 فروردین عبارت "موسی صدر" را در گوگل جستجو کردم و خواستم تا نتایج 24 ساعت گذشته را برایم نشان دهد. بدون دخل و تصرف در ترتیب آدرس ها، ولی با حذف منابع، نتیجه جستجو از این قرار بود:
• امام موسی صدر در یک گور دسته جمعی در طرابلس مدفون است.
• تکذيب پیدا شدن بقاياي پيکر امام موسي صدر
• امام موسی صدر در یک گور دسته جمعی در طرابلس مدفون است
• مرگ امام موسی صدر "شایعه" است/تحقیقات درباره سرنوشت وی ادامه دارد .
• امام موسی صدر در یک گور دسته جمعی در طرابلس مدفون است + تکذيبيه وزير امور خارجه لبنان
• تکذیب انتقال"دی. ان. ای"خانواده امام موسی صدر به طرابلس
• حکومت انتقالی لیبی خبر کشف پیکر امام موسی صدر را تکذیب کرد.
• مرگ امام موسی صدر "شایعه" است/تداوم تحقیقات درباره سرنوشت وی
تاکید می کنم که در ترتیب خبرها هیچ تغییری ندادم. مشاهده می فرمایید که این اخبار، با نظمی حیرت آور نقیض یکدیگرند. رفتار حرفه ای در برخورد با این اخبار چیست؟
بگذارید به نمونه ای تاریخی اشاره کنم: در جریان جنگ احد و پس از اینکه سنگی بر پیشانی پیامبر اصابت کرد و خون جاری شد ، صدايى بلند شد كه محمّد كشته شد. برخى نيز به اشتباه شهادت مَصعب را شهادت پيامبر پنداشتند. اين شايعه موجب شادى و روحيه گرفتن كفّار شد و جمعى از مسلمانانِ متزلزل پا به فرار گذاشتند. برخى نيز به فكر گرفتن امان از ابوسفيان فرمانده كفّار افتادند. این موجب نوعی شکست، عقب نشینی و تردید در مسلمانان سست ایمان شد و خداوند این آیه را برای سرزنش آنان فرو فرستاد:
وَ ما مُحَمَدٌ إلا رَسُولٌ قَد خَلت مِن قَبلِهِ الرُّسُل أفإن ماتَ أَو قُتِلَ إنقَلَبتُم عَلی أَعقابِکُم وَ مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیهِ فَلن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً وَ سَیَجزي اللهُ الشاکِرینَ.
(و محمد تنها فرستاده ای از جانب خداوند است که فرستادگان دیگری پیش از او گذشته اند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به گذشته خویش-دوران جاهلیت- باز می گردید؟ و هر آن کس به گذشته خویش بازگردد، هرگز به خدا زیانی نمی رساند و خداوند به زودی سپاس گزاران را پاداش خواهد داد.)
واضح است که قصد شبیه سازی جزء به جزء ندارم ولی تصریح می کنم که همه عزیزان و به ویژه اهالی رسانه و سیاستمداران را به تدبر در این آیه و درس بزرگ آن جلب می کنم. همه می دانیم که خلود و بقا زیبنده هیچ کس جز ذات پروردگار نیست. پیامبر خاتم هم روزی از میان ما –به حسب ظاهر- رفت و به سرای باقی شتافت. اما چرا عده ای قبل از رحلت حضرت رسول بر شهادت ایشان اصرار می کردند و قرآن کریم این نقشه شوم را چگونه تعبیر کرده است؟ چرا در آیه شریفه از بازگشت به دوران جاهلی صحبت به میان آمده است؟ در تفسیر نمونه در پاسخ به این سوال آمده است: زيرا با اين عمل نه تنها چرخهاى سعادت خود را متوقف مىسازند بلكه آنچه را به دست آوردهاند نيز به سرعت از دست خواهند داد.
دوستان و همراهان!
مگر نه اینکه آیات قرآن برای درس آموزی و تنبه ماست؟ آیا با دامن زدن به شایعات، خطر بازگشت به عقب و از دست دادن همه آنچه به دست آورده ایم ما را تهدید نمی کند؟
بار دیگر بیان عمیق علامه را مرور کنیم: ... در قلب هم به یاد آن و به یاد منعمش باشی... .
آیا رفتار ما آنگونه بوده که بتوانیم ادعا کنیم به یاد نعمت وجود امام صدر بوده ایم؟ آیا رفتار یک شکرگزار به گونه ای است که دائم به ازاله و فنای نعمت کمک کند؟ یا در گفتار و کردارش باید موجبات تمدید مدت بهرمندی از نعمت را فراهم سازد؟
وقتی این مطلب را می خواندم، با خود اندیشیدم که ما نیز در جبهه ای نابرابر در حال مبارزه هستیم؛ گروهی با دیدن توطئه ربودن امام صدر، شایعه شهادت او را پراکندند؛ گروهی باور کردند و از مبارزه دست کشیدند و چه بسا در پی امان و عافیت رفتند؛ اما گروهی ایستادند و وظیفه خود را از یاد نبردند. با غیبت امام محرومان، جهت انگشتان او را از یاد نبردند و به مبارزه ادامه دادند و به تعبیر علامه طباطبایی، "در قلب هم به یاد او و منعمش بودند". اینها امیدوارانند و انشاالله پروردگار جزای شکر آنان را به آنان خواهد داد.
ما امیدواریم و از پروردگار می خواهیم تا جزای این شکرگزاری و صبوری را حیات و ادامه حضور امام موسی صدر قرار دهد.
مشنو ای دوست كه غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فكر تو ام كاری هست
به كمند سر زلفت نه من افتادم و بس
كه به هر حلقه موییت گرفتاری هست
گر بگویم كه مرا با تو سر و كاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد كاری هست