احزاب و شبهنظامیان راستگرای جبهۀ لبنان به شدت به منطقۀ نبعه و اردوگاههای فلسطینیان هجوم نظامی میبردند. اهالی این مناطق محاصره شدند و مهاجمان با هدف تصرف این مناطق از رسیدن آذوقه و مواد غذایی به اهالی ممانعت کردند و، در نتیجه، هفده ماه پس از محاصره، شهر نبعه سقوط کرد.
محاصرۀ نبعه و سقوط آن
منطقۀ نبعه در حومۀ شرقی بیروت، بخشی از کمرند فقرِ پیرامون پایتخت را تشکیل میداد. از ویژگیهای این منطقه وجود شمار چشمگیری از مهاجران روستایی بود که از جنوب یا بقاع برای گریز از حملات اسرائیل یا در جستوجوی امکانات رفاهیِ بیشتر به سوی پایتخت آمده و در آنجا ساکن شده بودند. از سوی دیگر، این منطقه با اردوگاههای فلسطینیانی همجوار بود که بخش اعظم آنان را کارگران و تهیدستانی با درآمد بسیار اندک تشکیل میداد. همۀ این اوضاع و احوال منطقۀ نبعه را به محل مناسبی برای تاخت و تاز احزاب و گروههای سیاسی و توجه به شعارهای آنان، که در آن دوره سراسر لبنان را فراگرفته بود، تبدیل میکرد.
احزاب و شبهنظامیان راستگرای جبهۀ لبنان به شدت به منطقۀ نبعه و اردوگاههای فلسطینیان هجوم نظامی میبردند. اهالی این مناطق محاصره شدند و مهاجمان با هدف تصرف این مناطق از رسیدن آذوقه و مواد غذایی به اهالی ممانعت کردند و، در نتیجه، هفده ماه پس از محاصره، شهر نبعه سقوط کرد.
این حادثه پرسشهای بسیاری را مطرح کرد دربارۀ علل و عوامل سقوط نبعه و اینکه مسئولیت حادثه بر عهدۀ چه کسانی است. هجوم تبلیغاتی سازمانیافتهای نیز با هدف خدشهدار کردن وجهۀ جنبش محرومان بر ضد این جنبش آغاز شد. جنبش محرومان هم با صدور بیانیههایی در صدد پاسخگویی به اتهامات و شبههافکنیهای مشکوک برآمد.
پس از سقوط نبعه به دست نیروهای مسلحِ کتائب و یاران آنان، برخی روزنامههای حزبی لبنان و فلسطین بیانیههایی منتشر کردند و روزنامههای وابسته به رژیم لیبی چنین شایع کردند که یاران امام صدر با کتائب و احرار همکاری دارند و امام صدر در کوچاندن اهالی نبعه نقش داشته و دستور انتقال آنان را با چند دستگاه اتوبوس صادر کرده است. همچنین، مصطفی الترک، دبیر کل جنبش انصار الثوره، در سخنانی عنوان کرد که نبعه شانزده ماه در برابر هجومها و حملات ایستادگی کرد و اگر اقدامات امام صدر نبود، نبعه سقوط نمیکرد. [۱]
کمال جنبلاط نیز در کنفرانسی مطبوعاتی، مسئول جنبش أمل را در نبعه به همکاری با یکی از افسران سوری به نام ابوحکیم متهم کرد و مدعی شد که آن دو با هماهنگی کتائب و احرار روحیۀ انفعال و احساس شکست را در اهالی نبعه به وجود آوردهاند. [۲]
بیانیۀ جنبش محرومان و حقیقت ماجرا
چنانکه گفتیم سقوط نبعه با آغاز موج گستردهای از هجوم تبلیغاتیِ گمراهکننده همراه شد و احزاب و سازمانهایی که با اعمال و روحیات منفعلانۀ فرماندهان و رؤسای آنان موجب شکست نبعه و سقوط آن شده بودند، درصدد تحریفِ حقایق و وارونه جلوه دادن اتفاقات برآمدند تا کوتاهی و تقصیر خود را پس پردۀ تزویر بپوشانند و مقصر واقعی را پنهان کنند. از این رو، با وقاحت و گستاخی تمام انگشت اتهام را به رهبریِ متعهدِ دینیِ میهندوستانۀ شیعیان نشانه رفتند تا با انتشار اخبار ساختگی در روزنامهها و نشریات و دروغپردازی از زبان گویندگان و سخنرانان که با خون شهدا و جان بیگناهان تجارت میکنند، رهبران شیعه را مسئول این واقعه معرفی کنند.
در پاسخ به این هجوم تبلیغاتی، جنبش محرومان در تاریخ ۱۹۷۶/۸/۱۸ با صدور بیانیهای حقایق و وقایع آشکار و مرتبط با حادثۀ سقوطِ شهرِ نبعه را تشریح کرد. در متن بیانیه چنین آمده بود:
کوتاهی و بیتوجهی برخی سردمداران برجامانده از دوران استعمار با همکاری فئودالیسم سیاسی موجب شد که از زمان شکلگیری شهر نبعه، ۱۷۰ هزار نفر از هموطنان با مهاجرت از مناطقِ سکونت خود در جستجوی شغل و درآمدِ شرافتمندانه در نبعه ساکن شوند.
بیتوجهی و رفتار نامناسب با این گروه از هموطنان در اینجا نیز ادامه یافت و باز هم از حمایت دولتی سهمی به آنان نرسید؛ نه از بیمارستان و بهداشت و آبِ سالم خبری بود و نه از ساماندهی شهری و مدرسه، و حتی یک درمانگاه نیز به چشم نمیخورد.
آنان که اکنون مدعی قیمومیت بر نبعه هستند، در تثبیت این بیتوجهی نقش داشتند و با افشاندن تخم فتنه و اختلاف در میان اهالی این منطقه، نبعه را به خاستگاه شورش و انقلاب بدل ساختند.
با آغاز جنگ در آوریل ۱۹۷۵، نیروهای نژادپرستِ راستگرا نیز به نبعه تجاوز کردند و کمینهای آدمربایی و حمله و سوءقصد، همۀ کسانی را تهدید میکرد که در جستجوی روزی و شغل از نبعه خارج میشدند.
هنگامی که کرنتینا ـ مسلخ سقوط کرد، تهدید و محاصره و گلولهباران نبعه ادامه داشت تا جایی که شمار ساکنان منطقه رو به کاهش نهاد و تشدید خطر و افزایش کشتارها موجب شد که تا پایان ماه ژوئن ۱۹۷۶، فقط ده هزار نفر در نبعه باقی بمانند.
مدعیان قیمومیت بر نبعه فقط در روزنامهها و رادیوها و بر فراز منابر، اهالی را به ایستادگی و پایداری فرامیخواندند، بیآنکه مقدمات لازم را برای پایداری فراهم کنند و امکانات دفاعی و پزشکی و آذوقه و نیازهای اولیۀ اهالی را برآورده سازند. از سوی دیگر، ذلت و زبونی آشکارشده در منطقۀ کرنتینا ـ مسلخ و وحشیگریهایی که جهانیان را به حیرت افکند، در کنار فقدان شغل و درآمد، که تنها راه ادامۀ زندگی است، دست به دست هم داد و موجب کاهش شدید ساکنان نبعه شد.
در چنین اوضاعی، مجلس اعلای شیعیان وجنبش محرومان و شخص امام موسی صدر برای حمایت از اهالی نبعه و تشویق آنان به پایداری به پا خاستند و با احداث بیمارستان و تأمین امکانات پزشکی و دارو و اورژانس و تهیۀ مواد غذایی و ملزومات زندگی، جوانان را برای دفاع مهیا کردند و در حد امکان نیازهای اولیۀ آنان را برآورده کردند و، از سوی دیگر، با رهبران ارمنی ارتباط برقرار کردند تا آنان را به ادامۀ بیطرفی نظامی تشویق کنند و اطمینان خاطر ساکنان نبعه را فراهم کنند. نیز از آنان خواستند که این همکاری در عرصۀ خدمات معیشتی و انسانی استمرار یابد. تمامی این فعالیتها بهدور از غوغای تبلیغاتی و بدون سروصدا بود.
در ژوئن ۱۹۷۶، تجاوز و گلولهباران و کشتار مردم همچنان ادامه داشت. حلقۀ محاصرۀ نبعه تنگتر و آدمربایی و آدمکشی بیشتر و بیشتر میشد، و برخی از احزاب مدعی میهندوستی به منازل و اماکن تجاری یورش میبردند و با تحقیر شهروندان و محروم کردن آنان از قوت لایموت، بحران را به سوی نقطۀ اوج به پیش میبردند.
در ماه ژوئن، چند تن از اعضای سازمان عمل کمونیستی و جبهۀ دمکراتیک و جبهۀ خلق و حزب عمل سوسیالیستی به هموطنان ارمنی حمله بردند و قتل و غارت و هتک حرمت آغاز شد. گلولههای توپ و خمپاره بیهدف به سوی مناطق ارمنینشین شلیک میشد تا آنان را تحریک کند و به واکنش وادارد. نیروهای متجاوز بهطور همزمان با ستیزهجویان راستگرا ارتباط برقرار کردند و، در ادامه، به مراکز و باشگاههای ارمنیها حمله بردند و جنگ تبلیغاتیِ تحریکآمیزی را با احزاب ارمنی آغاز کردند. عناصر و اعضای سازمانهای مذکور و همپیمانان آنان، که در لباس میهندوستی درصدد تجزیۀ کشور بودند و با در دست داشتن سلاح کینهتوزانۀ فرقهگرایی ادعای پیشرفت و تحولخواهی داشتند، در تاریخ ۱۹ جولای ۱۹۷۶ با ارمنیان داشناک درگیر شدند و همزمان با تشدید فشارها و حملات راستگرایان و سوداگری رسانههایی که جان مردم را به بازی گرفته بودند، درصدد دستیابی به پیروزیهای سیاسی و کسب مال و جلب ترحم برآمدند. و اینگونه بود که دامنۀ شکافها تا نبعه گسترش یافت و کشتارهایی خونین در کمپ طراد و کمپ سیس و کمپ مرعش و خیابان غابیوس روی داد و راههای ارتباطی نبعه به تصرف نیروهای مسلحِ راستگرا درآمد و، سرانجام، پیش از پایان جولای ۱۹۷۶، نبعه به دست نظامیان سقوط کرد، در حالی که نیمی از همان جمعیتِ باقیمانده در آن نیز برای حفظ جان خود از کشتارهای یادشده به ترک نبعه ناچار شده بودند.
تلاش برای نجات نبعه از جمله از طرف ابوعمار آغاز شد که در تاریخ ۲۳ جولای ۱۹۷۶، توانست معاهدۀ آتشبس میان نیروهای مسلح نبعه و ارمنیان را منعقد سازد. همچنین، مجلس اعلای شیعیان ابتدا با رهبران حزب داشناک و، سپس، در ۲۶ جولای، با دکتر حسن صبری الخولی، نمایندۀ اتحادیۀ عرب، تماسهایی برقرار کرد و یک روز پس از آن، با ارسال یادداشت مکتوب به وی، خواستار استقرار نیروهای کشورهای عربی برای برقراری صلح شد. امام صدر نیز تماسهای متعددی با سران سوریه برقرار کرد.
در تاریخ ۳۱ جولای، نیروهای مسلح راستگرا به نیروهای سوریه تعهد دادند که از ادامۀ تجاوز به نبعه خودداری کنند و برای همیشه آتشبس را بپذیرند، اما به وعدۀ خود عمل نکردند و حملات خود را ادامه دادند.
در چهارم اوت ۱۹۷۶، نمایندگان احزاب ملیگرا و ترقیخواه با امضای بیانیهای در باشگاه ارمنیها رسماً تسلیم شدند و شصت تن از نیروهای مسلحِ وابسته به احزاب مذکور پس از تحویل سلاحهای خود گریختند و برخی از آنان نیز بار دیگر به صفوف مهاجمان پیوستند و در کنار آنان به نبرد ادامه دادند. فقط دو گروه فتح و أمل از امضای بیانیه و تسلیم شدن امتناع کردند. اعضای آنان نیز به حکم وجدان و شرافت خویش دفاع و مقاومت را تا سرحد شهادت برگزیدند.
چندین روز از نبردی که در ۱۹ جولای آغاز و به سقوط نبعه منجر شد، میگذشت و رسانههای به اصطلاح میهندوست همچنان حقیقت آنچه را در نبعه و جادههای منتهی به آن روی داده بود، کتمان میکردند و با نادیده گرفتن کشتارها و مصیبتهایی که اتفاق افتاده بود، زمینه را برای آغاز هجوم تبلیغاتیِ همهجانبه در پنجم اوت آماده میکردند، تا ضمن سرپوش نهادن به تجاوزات و سرقتها و چپاولها و پنهان کردن علل جنگ با ارمنیان، اعلام خبر سقوط نبعه را آنقدر به تأخیر اندازند که اخبار ساختگی و سناریوهای گمراهکنندهای که در کارگاه رسانههای میهندوست در حال آمادهسازی بود، کامل شود و بتوانند حاصل کار خود را از طریق روزنامههای معلومالحال و برنامههای رادیویی و سخنرانیها به گوش مردم برسانند.
سرانجام، پس از سقوط نبعه، البته پیش از اعلام خبر سقوط آن، محصول این کارگاه و دستاورد آن اخبار ساختگی به صحنه آمد و این اخبار دروغین منتشر شد که «امام صدر با اعزام اتوبوس و دعوت مردم به خروج از نبعه، آنان را به دست برداشتن از مقاومت فرا میخواند» و اینکه «ساکنان نبعه صدها هزار نفر بودهاند» و «جنبش محرومان مردم را به تسلیم شدن دعوت میکند» و دیگر دروغپردازیها و اتهامهای گمراهکنندهای که تاکنون هم تکرار شده و ادامه داشته است.
در ادامۀ دروغپردازیهای طراحیشدۀ رسانههای به اصطلاح میهندوست و با هدف وارونه جلوه دادن حقایق مربوط به سقوط نبعه در اواخر جولای ۱۹۷۶، روزنامهها در تاریخهای ۲۶ و ۳۰ جولای اظهارات برخی از سران احزاب ملی و ترقیخواه را منتشر کردند که این اخبار خبرهای روزنامهها دربارۀ کشتارها و حقایق تلخِ نبردِ آغازشده در ۱۹ جولای را مورد تردید قرار میداد و عاملان کشتارها را تبرئه میکرد. در آن اظهارات چنین آمده بود که سریانیهای سوریه، که به زبان ارمنی تکلم میکنند، از سوریه به لبنان آمده و به صفوف افراد مسلح راستگرا پیوستهاند تا در حمله به نبعه مشارکت جویند.
اینها حقایقی از واقعۀ سقوط نبعه است که کارگاه رسانهای میهندوست درصدد وارونه جلوه دادن آنها برآمده و انتشار اخبار دروغین و تحریفشده و ترویج شایعات و اتهامات را در دستور کار خود قرار داده است.
در پایان بر این نکته تأکید میکنیم که نبعه سقوط کرد و جان داد تا پردۀ غفلت و تحریف، که اندیشهها و دلها را در خود گرفته بود، برافکند و ماهیت بیداد و ستمِ نژادپرستانه را آشکار کند. پیما شکنیِ میهندوستیِ لبنانی را گواهی کند و نشان دهد که چگونه ممکن است دروغپردازی و افترا و تهمت معیار پیشرفت و ترقیخواهی قرار گیرد و چگونه ادامۀ اتحاد نامیمون میان راست و چپ میهنِ عزیزِ ما را به گردابی مهیب درافکنده که نزدیک است تمامی منطقه را به سوی انفجاری بزرگ سوق دهد. [۳]
------
[۱]. النهار، ۱۹۷۶/۸/۷.
[۲]. همان.
[۳]. صوتالمحرومین، شمارۀ۳، ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۶.