در لبنان، همه جنوب كشور را (كه با فلسطین اشغالی هم مرز است) روستاهایی شیعه نشین پر كرده است. در این منطقه سه اردوگاه فلسطینی هم وجود دارد.
داستان غمبار دیگردر لبنان، همه جنوب کشور را (که با فلسطین اشغالی هم مرز است) روستاهایی شیعه نشین پر کرده است. در این منطقه سه اردوگاه فلسطینی هم وجود دارد. برای اینکه این اردوگاهها از حملات دشمن در امان باشند از مرز اسرائیل فاصله داشته و در نزدیکیهای شهر صور واقع شدهاند. مبارزان ساکن این اردوگاهها برای حمله به اسرائیل باید از میان این روستاها عبور کنند. از طرف دیگر اسرائیل هم برای اینکه راههای ورودی و خروجی را بر این مجاهدان مسدود کند روستاهای شیعه نشین را شدیداً بمباران میکرد و مردم در زیر حملات سنگین هوایی و زمینی رژیم اشغالگر، دستهدسته به شهادت میرسیدند.
بسیار اتفاق میافتاد که فلسطینیها عملیات چریکی و تخریبی خود را انجام داده و به اردوگاههای خود باز میگشتند و مشغول استراحت میشدند ولی در همان حال روستاهای جنوب که در خط مقدم جبهه قرار داشتند در زیر حملات شدید دشمن تاوان پس میدادند و بدون هیچ وسیله دفاعی، تنها از جان خود مایه گذاشتند و مقاومت میکردند. چه بسیار خانوادههایی که کاسه صبرشان لبریز شده و منطقه را خالی کرده و در مناطق دیگر آواره میگشتند.
تأسفآورتر اینکه هیچ مقامی هم به فکر این مردم ستمدیده نبود. اگر یک فلسطینی در این بمباران به شهادت میرسید سازمان «مقاومت فلسطینی» تنها به خانواده او رسیدگی میکرد و حقوق ماهانه برایشان تعیین مینمود و میگفت: ما فقط در مقابل افراد فلسطینی مسئول هستیم و شیعیان، لبنانی هستند و باید دولت لبنان مسئولیت تأمین زندگی آنها را بر عهده بگیرد. از سوی دیگر هم دولت لبنان میگفت: اینها به خاطر فلسطینیها کشته میشوند. بنابراین باید «مقاومت فلسطینی» به خانواده آنها رسیدگی بکند. [۱]
نخستین برخورددر این میان برای سید موسی صدر تماشای این صحنههای دردناک به هیچ وجه قابل تحمل نبود.
او به خوبی میدانست که اسرائیل در صدد پیاده کردن هدف شوم خود (کشور گشایی) است و میخواهد همانند فلسطین با آواره کردن مردم و خالی کردن منطقه از آنان، جنوب لبنان را نیز به سرنوشت فلسطین دچار نماید. بدین جهت وی در تلاش بود تا هر طور شده خانههای ویران شده جنوب را بازسازی و مردم را به کاشانه خود برگرداند تا منطقه خالی از سکنه نباشد. این به آسانی انجام نمیگرفت و به مقدمات و امکانات رفاهی، بهداشتی و امنیتی وسیعتی احتیاج داشت.
از این رو وی با یک حرکت تاریخی، در سال ۱۳۴۹ش، مسئولیت تمام این نابسامانیها را متوجه دولت لبنان ساخت و با براهین روشن به آن دولت فهماند که باید به وضع خانوادههای شهدا رسیدگی کند و همه خسارتها و تخریبها را در اسرع وقت جبران کند و علاوه بر این مؤسسات رفاهی، بهداشتی و امنیتی در مناطق مرزی جنوب برای مردم احداث نماید. [۲]
دعوت به اعتصابتهدیدها و اخطارهای پی در پی سید موسی صدر، دولت لبنان را وادار به بستن قراردادی قانونی برای سروسامان دادن به اوضاع جنوب کرد. اما دولت پس از چندی از انجام عملی آن سرباز زد. در نتیجه سید موسی صدر به مبارزهای همه جانبه علیه دولت دست زد؛ او ابتدا مردم را به اعتصاب عمومی دعوت کرد و به حق مردم نیز استقبال پرشوری از این دعوت به عمل آوردند، به طوری که با یک اشاره وی فرودگاه بزرگ بیروت به تصرف آنان درآمد و تمام باندهای آن پر از جمعیت شد که هیچ هواپیمایی جرأت پرواز و فرود به خود نمیداد. همه اقشار و گروههای مردمی و اسلامی؛ «رانندگان وسائط نقلیه عمومی»، «کارمندان دولت»، «بنادر»، «دانشگاهها»، «مدارس»، «بانکها» در این اعتصاب شرکت داشتند. بنا به اعتراف مطبوعات این اعتصاب از نوزده سال پیش از آن بیسابقهترین اعتصاب در این کشور به شمار میرفت.
روز سهشنبه ۲۰ ربیع الاول ۱۳۹۰ هـ ق سید موسی صدر با بیان اینکه کاسه صبرش لبریز شده است، در ضمن سخنان پرشوری اعلام کرد که سهشنبه آینده نیز راهپیمایی گستردهای انجام خواهد گرفت و تهدید کرد که اگر به خواستههای قانونی وی ترتیب اثر داده نشود، این مبارزات تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه خواهد یافت و کلیه راههای ارتباطی لبنان با خارج، توسط مردم از هوا و دریا و زمین بسته خواهد شد. [۳]
وی در سخنرانی دیگری که در همین روز در سالن اجتماعات عمومی دانشگاه بیروت ایراد کرد، ضمن تشریح و یادآوری این مطلب که تاکنون درباره جنوب لبنان و ضرورت دفاع از آن، حدود شصت سخنرانی ایراد کرده است و ده اعلامیه منتشر نموده و ششصد و بیست مناظره و مباحثه انجام داده و مصاحبههای مطبوعاتی بسیار داشته است، این چنین با تمام وجود فریاد برداشت و صدای رسای او روح و جان حاضرین را به قیام و تحرک دعوت نمود که:
«سکوت در برابر تجاوزات اسرائیل به جنوب، رضایت دادن به خواری و خیانت به لبنان است». [۴]
اولین پیروزی ستمدیدگان
بر اثر فشار افکار عمومی و از کار افتادن فعالیتهای مراکز دولتی و اقتصادی، بالاخره هیأت حاکمه لبنان در برابر خواستههای سید موسی صدر، سر تسلیم فرود آورد و برای دفاع از حقوق مردم منطقه جنوب، مرکزی به نام «مجلس جنوب لبنان» تشکیل گردید که با بودجه سالانه سی میلیون لیره برای کمک به آسیبدیدگان و تأسیس مراکز فرهنگی، بهداشتی و سایر برنامههای عمرانی، شروع به کار کرد.
با همه حیف و میلهایی که توسط مسئول این مجلس (کامل اسعد) رئیس پارلمان لبنان و دست نشاندگان او میشد، باز عملیات عمرانی بیسابقهای در جنوب صورت گرفت. بیش از هفتاد مدرسه ساخته شد، چهار بیمارستان بزرگ تأسیس گردید، حدود یک صد درمانگاه سیار شروع به کار کرد و طرحهایی از قبیل آبیاری، زراعت، راهسازی و... که در بهبود نسبی وضع مردم جنوب نقش مؤثر داشت، صورت تحقق پذیرفت. به علاوه خسارت هر خانهای که توسط اسرائیل بمباران میشد به خوبی جبران میگشت و در مقابل شهادت هر شهید ده هزار لیره به خانواده او تعلق میگرفت.
همه اینها باعث گردید که روح امیدواری و سلحشوری در وجود مردم دمیده شده و برای اولین بار طعم خوش پیروزی را با تمام وجود بچشند. با پیشنهاد و تشویق سید موسی صدر آنهایی که منطقه را ترک کرده بودند دوباره به خانه و کاشانه خود بازگشتند و برای همیشه دشمن را از تصرف این منطقه شیعهنشین وحاصلخیر ناامید کردند. [۵]
بحق باید گفت که این پیروزی و پیروزیهای دیگر (که در فصلها و بخشهای آینده به آن اشاره میشود) به منزله عصای پیامبر بزرگ خدا، موسی کلیمالله (ع) بود که آن آرزو با دست پرقدرت موسای دوران، در برابر فرعونیان زمان بر زمین افکنده میشد و همه دوستان را در حیرت و دشمنان را به خفت و خواری میانداخت.
جالبتر اینکه مسلمانانی که بر اثر خودباختگی، به شدت تحت تأثیر افکار کمونیستی قرار گرفته بودند در احزاب چپ فعالیت میکردند، به خود آمدند و به اسلام و مسلمانی خود دوباره علاقهمند شدند. زیر آنها میدیدند که حزب کمونیست پنجاه سال است در لبنان مبارزه میکند ولی یک امتیاز کوچک هم نتوانسته است برای شیعیان کسب کند، اما سید موسی صدر در مدت دو سال فعالیت، بزرگترین امتیازات را برای آنان گرفته و هیأت حاکمه لبنان را نیز سخت به زانو در آورده است. [۶] مردم وقتی سلحشوری، لیاقت، ایمان و اخلاص بیش از انتظار را در رفتار و کردار وی مشاهده کردند و وی را پیشوایی دلسوز و رهبری واقعی برای خود یافتند، به تدریج به وی لقب گرانقدر «امام» را هدیه دادند.
درخواستهای بیست گانهگرچه پیروزیهایی که در راه مبارزه حاصل شده بود و امتیازاتی که از دولت برای شیعیان گرفته شده بود بسیار ارزنده و چشمگیر بود اما امام موسی صدر برای سامان بخشیدن هر چه بهتر و بیشتر به اوضاع مسلمانان همچنان میکوشید و هر لحظه گامهای بلندتری برمیداشت. او در سال ۱۳۹۲ هـ ق، [۷] درخواست بیست مادهای را به دولت لبنان تقدیم کرد که مهمترین بندهای آن به شرح زیر بود:
۱. مسلح کردن جوانان شیعه در جنوب لبنان برای مبارزه با دشمن.
۲. ساختن پناهگاه و سنگر در همه روستاهای جنوب.
۳. احداث بزرگراه بیروت ـ جنوب.
۴. ساخت سد بر روی رودخانه لیطانی (به خاطر اهمیت حیاتی که این سدّ برای جنوب لبنان دارد، اسرائیل بیش از هفده سال است که با بهانههای مختلف با احداث این سد مخالفت میکند و با کمال بیشرمی سعی دارد آب این رودخانه را به طرف فلسطین اشغالی منحرف سازد و دولت لبنان هم هیچ مقاومتی از خود نشان نمیدهد.)
۵. صدور شناسنامه لبنانی برای هزاران مسلمان که در دوران استعمار فرانسه حاضر نشدند از استعمارگران شناسنامه بگیرند.
۶. تقسیم عادلانه شغلهای دولتی و نظامی.
۷. جلوگیری از احتکار و ظلم.
۸. تولید و توزیع عادلانه ثروت و اجرای عدالت اجتماعی. [۸]
امام موسی صدر با این حرکت خود (چنان که از بندهای اخیر به خوبی روشن است) در واقع به جنگ نظام طایفگی قد علم کرده بود تا برای همیشه به روند سیاستهای غیرعادلانه در کشور که در حدود پنجاه سال ادامه داشت، پایان بدهد و از فاصله طبقاتی حاکم بر جامعه که در نتیجه همان نظام طایفتگی به وجود آمده بود، جلوگیری کند و در نهایت عدالت اجتماعی را در آن کشور جایگزین آن نظام سیاه نماید.
ادامه پیکارولی روشن بود که دولت لبنان به آسانی تسلیم خواستههای بنیادی نخواهد شد. بدین ترتیت «سلیمان فرنجیه» رئیس جمهوری وقت، خواستههای به حق و منطقی امام موسی صدر را به باد مسخره و انتقاد گرفت و برخی از حقوق و مزایای قانونی مجلس اعلای شیعیان و رئیس آن را به طور کلی انکار کرد.
در سال ۱۳۹۳ هـ ق. [۹] مبارزات و درخواستهای شیعیان به اوج خود رسید و تمام مطالب مطبوعات و جریانات سیاسی را تحتالشعاع خود قرار داد.
امام موسی صدر به عنوان آخرین فرصت، به دولت هشدار داد و از نمایندگان و وزرای شیعه خواست که در ظرف مدت معینی، اگر جواب مثبتی از طرف دولت نرسد، همه از شغل خود استعفا دهند و اگر باز هم دولت ترتیب اثر نداد، شروع به مبارزه منفی کرده و تا رسیدن به پیروزی نهایی، بر حسب شرایط روز تدبیرهای اساسی دیگر اتخاذ کنند. [۱۰]
در همین حال ناگهان جنگ رمضان سال ۱۳۹۳ هـ ق. میان اعراب و اسرائیل درگرفت و از آنجا که تمام نیروها یکپارچه بایستی متوجه دشمن خارجی میشدند، شیعیان به طور موقت از خواستههای خود چشمپوشی کردند. تا اینکه پس از شش ماه، در سال ۱۳۵۳ش، هنگامی که آتش این جنگ رو به خاموشی گرایید، دوباره مبارزات شیعیان علیه دولت آغاز گردید.
حضور بیسابقه و شکوهمنداین بار نیز دولت همچنان از پذیرفتن خواستههای به حق شیعیان سرباز زد. بیدرنگ امام موسی صدر وارد میدان نبرد شد و صدای اعتراض خود را بلند کرد و برای حمایت از محرومان و پا برهنگان، دوباره مردم را به تظاهرات و راهپیمایی بر ضد دولت دعوت نمود.
این بار نوبت مردم شهر بعلبک بود تا با حمایت و اطاعت از خواستهها و دستورات امام دلسوز خود، پیمان وفاداری با آرمانهای انسانساز و حیاتبخش او ببندند. در روز یکشنبه ۲۲ صفر ۱۳۹۴ هـ ق. [۱۱] امام موسی صدر از مردم بعلبک برای شرکت در تظاهرات عمومی دعوت کرد. بیدرنگ هفتاد و پنج هزار عاشق از جان گذشته به صورت مسلحانه به خیابانها ریختند. این در حالی بود که ارتش لبنان در آن زمان تنها حدود دوازده هزار نیرو داشت. قدرتنمایی تاریخی شیعیان به رهبری امام موسی صدر یکبار دیگر پشت هیأت حاکمه را به لرزه درآورد و رعب و وحشتی شگفت بر اندامشان مستولی شد.
صدای امتوی در این روز تاریخی، که درست دو روز از اربعین حسینی میگذشت در میان ابراز احساسات انبوه مردم، خود را به سختی به جایگاه سخنرانی رساند و سخنان آتشین خویش را آغاز کرد. او با نقل مطالبی از مناقب ابنشهر آشوب، به ذکر گوشههایی از تاریخ کربلا و جریان اندوهبار اسیران اهل بیت (علیهمالسلام) که به شام برده شدند پرداخت و حرکت و انقلابی که آن روز مردم بعلبک بر ضد حکومت یزید به راه انداختند را گوشزد کرد و به جوانمردی و فداکاری اجداد و نیاکان آنها تکیه نمود و آنگاه مسئولیت مردم بعلبک را در برابر طاغوت زمان و حکومت طایفگی لبنان خاطرنشان ساخت و سپس اوضاع رقت بار اقتصادی، کشاورزی، بهداشتی و فرهنگی مردم لبنان را تشریح کرد و در مورد خواستههای بیست گانه خود توضیح مشروحی ارائه داد و آنگاه چنین گفت:
«تا زمانی که در این سرزمین یک انسان مظلوم، شیعه یا غیر شیعه وجود داشته باشد. تا زمانی که یک وجب از خاک این کشور بدون استفاده و مظلومانه رها شده باشد. تا زمانی که گروهی بر علیه گروه دیگر بجنگد، حرفهای خود را خواهم زد وهمه را موعظه خواهم کرد... ما خوبی لبنان را میخواهیم، سلامت لبنان را میخواهیم. من تا آخر به صورت جزیی از روح و ضمیر این کشور باقی خواهم ماند که بر سر حکام آن فریاد زده و وجدان خفته آنان را بیدار کنم... من چگونه راحت باشم در حالی که هر روز عدهای در حومههای بیروت بیخانمان میگردند؟ من چگونه راحت باشم در حالی که هر روز در این منطقه مشکلی وجود دارد؟... ما فرزندان خود را آموزش خواهیم داد، یکپارچه آتش خواهیم شد تا عزّتمان را حفظ کنیم، ناموسمان را حفظ کنیم و وظیفه خود را در پاسداری از این کشور به انجام برسانیم. اگر میبینید که یک مرتبه اوضاع را منفجر نمیکنیم به این دلیل است که میخواهیم آماده شویم، منظم شویم و در عین حال شرایط منطقه را نیز در نظر داشته باشیم. ای کسانی که ظلم و ستم روا داشتهاید! به زودی خواب را از دیدگانتان خواهیم ربود و آرزوهایتان را نقش بر آب خواهیم ساخت... با خدای بزرگ پیمان میبندم که این راه را ادامه دهم، هر قدر که قربانی طلبید و حتی اگر روح و جانم را در آن بگذارم، با خدای بزرگ عهد میبندم که خود و دوستانم این مسیر را ادامه دهیم، دفاع خواهیم کرد، فشار خواهیم آورد و در این مبارزه باقی خواهیم ماند تا زمانی که حتی یک مظلوم، چه شیعه و چه غیر شیعه در لبنان باقی نماند، و تا زمانی که وجب به وجب این سرزمین آباد گردد.»! [۱۲]
امام موسی صدر متن سوگند نامهای را که از قبل تنظیم کرده بود، در آخر این سخنرانی قرائت نمود و انبوه جمعیت نیز همصدا با وی آن را تکرار کردند و سوگند یاد نمودند تا آخرین قطره خون خود علیه ظلم و امتیازات طایفگی مبارزه کننده و حقوق از دست رفته خویش را به دست آورند. [۱۳]
نقشههای شیطانیسردمداران نظام طایفگی به فکر چاره افتادند. آنها خیلی خوب میدانستند که اگر امام موسی صدر به همین روش به مبارزات خود ادامه دهد در مدتی بسیار کوتاه، اداره حکومت کشور را از دست آنان خارج خواهد کرد. از همین رو به عجله دست به کار شدند و همان روش کهنه و پوسیده استعمار انگلستان (تفرقه بیانداز و حکومت کن) را اجرا کردند تا صفوف به هم فشرده امت اسلامی را از هم پاشیده، آنگاه آنان را جداجدا از سر راه خویش حذف کنند.
این بود که «کامل اسعد» [۱۴] (شیعه خود فروخته و دست نشانده نظام، و رئیس پارلمان لبنان) ناگهان به مبارزهای علنی با امام موسی صدر برخاست و چند تن از عمامه به سرهای «سادهلوح»، «بازی خورده» و «بیسوادی» را نیز به دور خود جمع کرد و طی مصاحبههایی تلویزیونی، چنین وانمود کرد که مبارزه بر سر اختلاف میان امام موسی صدر و علمای شیعه است و علمای بزرگ شیعه فعالیتهای وی را قبول ندارند [۱۵] بدین وسیله خواست لبه تیز حمله شیعیان از دولت و نظام لبنان منحرف گشته و متوجه مسایل داخلی خودشان گردد.
در این حال امام موسی صدر با سعه صدر و بلندنظری کامل به هیچ وجه به طور مستقیم به حملات «کامل اسعد» جواب نداد و تنها به طور رسمی اعلام کرد که بین بزرگان شیعه اختلافی وجود ندارد و مبارزه ما فقط با هیأت حاکمه، برای تحقق عدالت اجتماعی برای همه محرومان است.
ولی دشمنان به این آسانی دستبردار نبودند. آنها برای اینکه تظاهرات پرشور و تاریخی بعلبک را کمرنگ جلوه داده و بیاثر کنند گفتند: حساب بعلبک با طایفه شیعه جداست. بعلبک از قدیم دوستدار امام موسی صدر بوده ولی جنوب لبنان که اکثریت ساکنانش شیعه هستند طرفدار بیچون و چرای مخالفان امام موسی صدر هستند و خواستههای او را قبول ندارند. [۱۶]
حضور دشمن شکن صور امام موسی صدر بدون اینکه فرصت را از دست بدهد روز یکشنبه ۱۲ ربیعالثانی ۱۳۹۴ق. [۱۷] را در شهر صور اعلام راهپیمایی کرد. سردمداران نظام طایفگی به شدت غافلگیر شده و چون از تظاهرات چند هفته پیش «بعلبک» خاطره خوشی نداشتند، سخت به تکاپو افتادند و شتابزده و هراسان دست به انجام کارهای غیر منطقی و بچهگانهای زدند.
از چند روز مانده به وقت موعود، رژیم سعی کرد تا هر طور شده مانع از شرکت مردم در این اجتماع بزرگ و سرنوشتساز بشود. ارتش لبنان به طور رسمی وارد معرکه شده بود. در تمام شهرهای جنوب رعب و وحشت حکمرفا بود. شایع کرده بودند هر کس در این اجتماع شرکت کند مورد حمله مسلحانه قرار خواهد گرفت و جانش در خطر خواهد بود. آنها هر ماشینی را که حامل عکس امام موسی صدر بود به مسلسل میبستند و عده زیادی را مجروح کردند.
نظامیان لبنان همه راههای منتهی به شهر صور را بستند و در بعضی از جادهها میخهای بزرگ و تیز کاشتند تا تمام خودروهایی که قصد عبور به سمت صور را دارند پنجر شوند، ولی غافل از اینکه مردم تصمیم خود را گرفته بودند. وقتی روز موعود فرا رسید، هزاران نفر دستهدسته، پیاده و سواره و به هر طریق ممکن از تمام نقاط جنوب همانند سیلی خروشان رهسپار شهر صور گشتند تا بر خلاف خواستههای دشمنان، یک بار دیگر وفاداری خود را نسبت به رهبر اندیشمند خود بیش از پیش ابراز دارند. [۱۸]
راهپیمایی عظیمی ترتیب یافته بود. از کل جمعیت چهارصد هزار نفری جنوب لبنان، یکصد و پنجاه هزار نفر در این اجتماع بزرگ شرکت کرده بودند. به عبارت روشنتر همه مردان جنوب لبنان، کوچک و بزرگ، در آن حضور یکپارچه داشتند. [۱۹]
بیانات تاریخیساعت ده و نیم صبح ناگهان امام موسی صدر در محله «البص» ظاهر شد و این در حالی بود که از آنجا تا محل اصلی تجمع حدود یک کیلومتر فاصله بود. این موضوع نشان میداد که اجتماع مردم تا چه حد گسترش یافته بود. امام موسی صدر وقتی به نزدیکی مردم رسید فوری از ماشین پیاده شد تا آنان به عنوان ابراز احساسات ماشین وی را بلند نکنند و در ضمن بتواند چند قدمی با پای پیاده به استقبال مردم برود و این سیره و سنت همیشگی او بود. در این حال مردم هجوم آوردند و او را از هر طرف در آغوش گرفتند. دست و صورتش را میبوسیدند. لباسهایش را لمس میکردند. چندین بار عمامه از سرش افتاد اما به سبب کثرت و ازدحام جمعیت هرگز به زمین نرسید. طی این مسیر یک سعت و نیم به طول انجامید و در حالی که ساعت دوازده ظهر را نشان میداد، امام موسی صدر توانست خود را به جایگاه سخنرانی برساند. در این هنگام تیراندازی هوایی به نشانه سرور و شادی فضای اجتماع را فراگرفت. او ضمن تشکر از ابراز احساسات مردم، تاکید کرد که «گلولههای خود را این گونه مصرف نکنند و برای ایام مبارزه که در پیش داریم نگه دارند.» آنگاه پس از آرامش نسبی که با تأخیر هم حاصل شد، این چنین آغاز سخن کرد:
بسمالله الرحمن الرحیم. برادران مؤمن! خواهران و برادران! قهرمانان! فرزندان جنوب سرافراز، فرزندان دیگر مناطقی که امروز به صور، این سرزمین مبارزه آمدهاید تا تاکید کنید در لحظه خطر، لحظه درگیری با دشمن و لحظه ظلم خویشان و نزدیکان، که ظلمی سختتر و تلختر است، در کنار فرزندان این منطقه ایستادهاید.
برادران عزیز! امروز یاد فاطمه زهرا، (سلامالله علیها) سرور زنان جهان را گرامی میداریم. یاد کسی که پارةتن رسول خدا (ص) بود، قطعهای از اسلام بود، بانوی مجاهدی که در راه حق و ایمان به شهادت رسید... بزرگداشت فاطمه، بزرگداشت تلاش، قهرمانی و جهاد است. امسال یاد فاطمه را در حالی گرامی میداریم که بین روزهای «کارگر» و «شهید» قرار رگرفتهایم و این خود تاکیدی است بر آنکه انسان نمیتواند بدون تلاش، کوشش و نهایتاً شهادت، از شرف، کرامت، ناموس، سرزمین و ارزشهای دینی خود دفاع کند. مسأله آنگونه که برخی میپندارند، نیست. کشور را نمیتوان با حرف، وعده، وعید و برپایی جلسات فرمایشی در کاخها و سالنهای آن چنانی حفظ نمود. مرزها را نمیتوان با حرف و وعده و وعید حفظ نمود. فاطمةزهرا (سلامالله علیها) این گونه افکار را رد میکند، پیامبر (ص) نیز رد میکند... کشور با تلاش، کوشش و جهاد حفظ میشود. شرف، عزت و ارزشها با شهادت حفظ میشوند. شکوفایی و راحتی با تلاش خستگی ناپذیر و تحمل سختیها فراهم میآیند. امروز بدون هیچ ترس و وحشتی در شهر صور جمع شدهایم...
در این هنگام چون گرمای خورشید بسیار شدید بود برای او سایبان آوردند اما وی سخنان خود را قطع کرد و گفت: وقتی همه مردم زیر آفتاب هستند، من نمیتوانم در سایه باشم و آن را برگرداند و گفت: راحتی و عافیت طلبی را برای افراد تنبل و کسل واگذارید، سپس به سخنان خود ادامه داد و در بخشی از آن چنین گفت:
ما در این روز بزرگ فرصت را مغتنم میشماریم تا بگوییم: فاطمه جان! ای دختر پیامبر خدا، ای پیامبر خدا، ای پروردگار ما، ما دوران کودکی، نوجوانی و بلوغ را پشت سر گذاشتیم و مرحلهای را آغاز کردهایم. دیگر وصی و قیم نمیخواهیم. دیگر از کسی نمیترسیم، علی رغم همه موانعی که سر راه آموزش و بیداری ما به کار بستند، دیگر آزاد شدهایم. با این جمعیت انبوه در اینجا جمع شدهایم تا تاکید کنیم،... ما پیرو تو هستیم فاطمه جان! راه تو را در پیش خواهیم گرفت و این راه را با شهادت ختم خواهیم نمود.
ای صور! ای شهر قهرمان! از اینجا و از سرزمین تو آغاز کردیم. تو در روزهای سختی، با ما بودی، همان روزهایی که مزدوران نقشه میریختند و دسیسه میچیدند. تو امروز قیام کردی تا از حق دفاع کنی، از همان روز این نهضت آغاز گردید و مجلس اعلای اسلامی شیعه تاسیس شد، از همان روز خواب از دیدگان این طواغیت ربوده شد و رفتند تا توطئه چینند...
سخن ما با مسئولین آن است که جز به تسکین دردهای این کشور نمیتوان لبنان را حفظ نمود و اگر خواستههای ما را برآورده نسازید، ناچار خواهیم شد، حرکت خود را باز شدت بخشیم و این بار اجتماعی عظیم در قلب پایتخت برپا کنیم. همه فرزندان لبنان آمادهاند. این راه را طی کنند و از لبنان دفاع کنند. اما چرا این مراسم را برگزار کردیم؟ آن هم در کشوری که حضرت مسیح بر آن قدم گذاشت است؟ چرا در سرزمین انبیا با لحن خشن سخن میگوییم؟ به این دلیل که از دین آموختهایم تا کار کنیم و دولت را نیز وادار به کار کنیم... [۲۰]
امام موسی صدر در ادامه سخنان آتشین خود به مشکلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی لبنان به ویژه منطقه جنوب آن کشور و شیعیان پرداخت و به گونه استدلالی و کارشناسی نتیجه گرفت که دولت موظف است به خواستههای آنان پاسخ مثبت دهد. سپس در بخشهای دیگر بیانات خود چنین اظهار داشت:
«... دشمن در کمین ماست و منطقه در آستانه انفجار،... ما نمیدانیم که در پشت درهای بسته مجامع بینالمللی برای جنوب چه خوابی میبینند. در سطوح بینالمللی خطراتی برای جنوب وجود دارد. من نمیپذیرم که خود عزیز باشم و مکتب و میهنم خوار و ذلیل. من نمیپذیرم که هواپیماهای اسرائیلی به آسمان بیروت و همه مناطق لبنان تجاوز کنند...» [۲۱]
در این اجتماع با شکوه، همانند شهر بعلبک مردم با امام موسی صدر، پیمان وفاداری بستند و قسم یاد کردند که تا آخرین قطره خون، در راه تحقق آرمانهای وی از هیچ کوششی دریغ نکنند [۲۲]. در این میان سرمداران نظام طایفگی، که از هر گونه عکسالعملی ناامید بودند، حیران و سرگردان تنها به تماشای این منظره باشکوه ایستاده و چارهای جز تسلیم در برابر اراده آهنین مردم نداشتند.
پس از این پیروزی بزرگ تصمیم گرفته شد که حرکتهای مردمی همچنان تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه یابد. از این رو مقدمات یک راهپیمایی گسترده دیگر نیز در شهر بیروت فراهم گردید و قرار شد این تظاهرات و راهپیماییها هر چه زودتر به اعتصابی سرتاسری و در صورت ضرورت به درگیریهای خیابانی تبدیل شود تا یکسره به سرنوشت رژیم طایفگی پایان داده شود.
ولی از آنجا که کشور لبنان در سال ۱۳۹۴ق. آبستن حوادث دردناک دیگری شد، امام موسی صدر از درخواستهای خود و مبارزه با نظام طایفگی به طور موقت چشمپوشی کرد و به مسایل مهمتر پرداخت. [۲۳]
سازمان «جنبش مستضعفان» سید موسی صدر شخصیتی بود که دهها سال از زمان خود جلوتر بود، حوادث و مشکلات را قبل از وقوع شناسایی کرده و در پی علاج و پیشگیری برمیآمد. او با توجه به حرکتهای مرموز سازمانهای بینالمللی و برخی دولتهای سلطهگر، وابستگی ارتش و دولت لبنان به اجانب، خطرهای بزرگی را نسبت به لبنان احساس مینمود. مسأله فلسطین و آوارگی مردم آن کشور نیز رنجنامه دیگری بود که وی را همیشه به حزن و اندوه وا میداشت.
او در مدت چند سال اقامت خود در لبنان به این نتیجه رسیده بود که جوانان این کشور زمینههای مساعدی برای فداکاری و سلحشوری در راه تحقق آرمانهای مقدس اسلامی دارند. از این رو برای سازماندهی، تربیت و تشکل نیروهای بالقوه آنان و آگاهی هر چه بیشتر و بهتر جوانان از جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی، اقدام به تأسیس سازمانی به نام «حرکه المحرومین» نمود، تا برای مبارزه اساسی با دشمنان اسلام در منطقه، از نیروهای کارآمد، با ایمان و جان بر کف برخوردار باشد. شهید بزرگ دکتر مصطفی چمران که از طرف امام موسی صدر به مسئولیت سازماندهی این جنبش منصوب شده بود، چنین مینویسد:
«... شیعیان فوج فوج وارد این نهضت میشدند، احزاب را رها میکردند و به این سازمان میپیوستند. سازماندهی مکتبی و بر اساس ایدئولوژی اسلامی، بر اساس خط علی و حسین (علیهما السلام...)... نمیخواستیم سازمان به صورت دکان درآید و هر کس و ناکس و یا هر فکر غلطی وارد آن شود و خدای ناکرده حزبی دیگر، مثل احزاب فاسد لبنانی به وجود آید که کارشان دروغ و تهمت و کارچاق کنی و بردن اموال مردم و حکومت و تقسیم منافع است. از همان اول تأکید کردیم که ما ایجاد حرکت کردهایم نه حزب، و حرکت از مبارزه با نفس و تربیت نفس و اخلاق شروع میشود...» [۲۴]
این سازمان برای اولین بار طلسم وابستگی را شکست و با شعار «نه شرقی، نه غربی» حرکت خود را آغاز کرد و با الهام از معارف ناب اسلامی در کوتاه مدت، کادرهای با ایمان، زبده و نمونهای را تربیت نمود که هر کدام در میدانهای مختلف علمی، صنعتی، نظامی، اخلاقی و... الگو و سرآمد بودند. به تدریج جنبش محرومان رو به گسترش نهاد و تمام قریهها و شهرهای جنوب لبنان را فرا گرفت، به طوری که مردم در مقابل دفاتر این جنبش صف میکشیدند تا در این نهضت و حرکت اصیل اسلامی ثبتنام کنند. کار «حرکت» به جایی رسیده بود که از منطقه جنوب نیز پافراتر گذاشت و در شهرهای بزرگ دیگر مثل بیروت نیز مشتاقان زیادی پیدا نمود.
این سازمان بیشتر تلاش میکرد تا کمبودهای فکری، اعتقادی و اخلاقی جوانان را در حد توان برطرف کرده و آنان را با معارف عمیق اسلامی آشنا سازد. از این رو در طول هفته و ماه کلاسهای مختلف و جلسات متنوعی تشکیل مییافت و از وجود عالمان بزرگ همچون سید محمد حسین فضلالله، شیخ محمد مهدی شمسالدین، خود امام موسی صدر و شهید چمران در این جلسات استفاده میشد، که با سخنرانی، نقد و بررسی و پرسش و پاسخ، معارف مفید و مناسب آن روز را در اختیار جوانان قرار میدادند.
در واقع میتوان این بخش از فعالیت (تأسیس حرکه المحرومین) توسط امام موسی صدر را، دومین مرحله از سری مراحل سازماندهی شیعیان لبنان به حساب آورد، اولین مرحله این کار قبلاً و با تأسیس مرکزی بزرگ به نام «مجلس اعلای شیعیان» توسط وی شروع شده بود. [۲۵]
«مجلس اعلای شیعیان» بیشتر در سطح رهبران و مجامع رسمی بینالمللی فعالیت میکرد، ولی «حرکه المحرومین» وظیفه سازماندهی تودههای محروم مردم لبنان را به عهده داشت.
«ما به متابعت از امام عادل و پیشوای معصوم خود «علی» (علیه السلام) از روز نخست، هم حمل سلاح را چنان حمل قرآن لازم شمردیم و هم برای دور کردن سایۀ شوم جنگ با تمام نیرو تلاش کردیم.» [۲۶]
سازمان نظامی «اَمَل»
پس از آنکه سازمانهای اداری، تشکیلاتی و عقیدتی با موفقیت کامل راهاندازی شد و با استقبال پر شور مردمی روز به روز پایههایشان استوارتر گردید، نوبت به مرحله سوم سازماندهی رسید. در آن زمان احزاب و گروههای چپی و راستی هر کدام برای خود ارتش کوچکی تشکیل داده و برای تحقق آرمانهای حزب متبوع خود، هر چندگاهی از آن استفاده میکردند. این ارتشها غالباٌ به دلیل تهی بودن از انگیزه و آرمان دینی و مذهبی، در برابر تهدیدات نظامی کشورهای بیگانه، از کارآیی لازم برخوردار نبودند؛ بدین خاطر امنیت مرزهای کشور لبنان به آسانی آسیبپذیر میشد. علاوه بر این هر کدام از این گروههای نظامی خود بزرگترین عامل گسترش ناامنی و درگیرهای قومی، قبیلهای، دینی و مذهبی در آن کشور محسوب میشدند.
برای از بین بردن چنین حالتی، و به خاطر ایجاد امنیت داخلی و خارجی کشور لبنان، تأسیس یک سازمان نظامی قومی، ضروروی به نظر میرسید. سازمانی که افراد آن با داشتن آگاهیهای سیاسی، مذهبی و نظامی، پاسدار مرزهای عقیده و نظام باشند. سید موسی صدر در روز هفتم محرم ۱۳۹۵ق. [۴۷] در یک سخنرانی پرشور که به مناسبت قیام سالار شهیدان امام حسین (علیهالسلام) ایراد کرد، مردم لبنان را اینگونه به تشکیل یک سازمان نظامی دعوت نمود:
«دفاع از وطن تنها از وظایف و مسئولیتهای دولت نیست. بلکه همه افراد وظیفه دارند از کشور، سرزمین و خانه خویش دفاع کنند... و اگر حکومت، مسئولیت دفاع از مملکت را انجام نداد، ضرورت دفاع از گردن ملت ساقط نخواهد گردید...» [۲۸]
از این تاریخ پایههای یک سازمان نظامی به نام «افواج مقاومت لبنان» (اَمَل) [۲۹] پیریزی گردید. نخستین کسانی که به ندای دلسوزانه رهبر دوراندیش خود لبیک گفتند، جوانان پرشور مدرسه صنعتی جبل عامل بودند که اولین گروه هفتاد نفره را تشکیل داده و شروع به آموختن فنون نظامی کردند. مرکز آموزش این سازمان، نخست در دهکدهای به نام «یمونه» در حومه بعلبک قرار داشت که بعد از مدتی با توافق سازمان فتحِ فلسطین به مرکز بزرگ آموزش نظامی آن، یعنی محلی به نام «عینالنبیه» منتقل گردید و در آنجا زیر نظر مربیان آن سازمان به تربیت نیروهای خود پرداخت. [۳۰]
در این هنگام مزدوران ساواک در ایران که از طریق سفارت ایران در بیروت فعالیتهای امام موسی صدر را توسط ایادی خود مرتب تحت نظارت و تعقیب داشتند در یکی از این گزارشات چنین نوشتند:
گزارش خبر (خیلی فوری)
از: قزل آلا (۱۱۲)
به: بامداد (۳۳۴)
موسی صدر یک گروه مسلح زیر نظر یک دکتر فیزیک، شیعه، ایرانی به نام دکتر مصطفی چمران که تحصیلات خود را در آمریکا به اتمام رسانیده و همسر آمریکائی دارد به وجود آورده است. این شخص از عناصر فعال به اصطلاح کنفدراسیون دانشجویان خائن ایرانی است که فعلاً در صور اقامت دارد و رئیس آموزشگاه حرفهای سید موسی صدر میباشد.
توضیح اداره کل دوم:
خبر فوق از عرض تیمسار ریاست ساواک گذشت مقرر فرمودند:
«اداره کل سوم؛ بررسی و تحقیق کنید که دکتر مصطفی چمران در ایران بستگان و دوستانی دارد و آیا آنها را تحت کنترل دارید یا خیر؟»
خواهشمند است دستور فرمایید در اجرای اوامر صادره اقدام لازم معمول دارند. [۳۱]
فعالیتهای این سازمان هفت ماه به صورت مخفیانه ادامه داشت، ولی پس از گذشت هفت ماه سرنوشت آن تغییر یافت؛ زیرا روز ۱۴/۴/۱۳۵۴ در حین آموزش «مین ضد تانک»، ناگهان مینی در دست یکی از مربیان منفجر شده و ۲۷ نفر از بهترین اعضای سازمان را به شهادت رساند و بیش از پنجاه نفر را نیز زخمی کرد. این جریان تأسف بار خود به خود موجب آشکار شدن سازمان اَمَل گردید. [۳۲]
در تاریخ ۲۷/۴/۱۳۵۴ مأموران ساواک این موضوع را چنین گزارش دادهاند:
خیلی محرمانه
از: قزلآلا
به: نورافشان (۳۱۲)
موضوع: انفجار مرکز آموزش بعلبک.
۱- درمورد انفجاری که در مرکز آموزش نظامی در منطقه بقاع وابسته به جنبش محرومین که زیر نظر سید موسی صدر قرار دارد، روی داد، تعبیرات گوناگونی شده است.
۲- این مرکز آموزش سه سال است وجود دارد و چندین گروه دوره آن را طی کرده و با آموزشهای خوب بیرون آمدهاند.
۳- کلیه افراد آموزش دیده، شیعه و از پیروان موسی صدر میباشند.
۴- سوریه، جنبش این گروه را از نظر نظامی حمایت میکند و بر آن نظارت داشته و اسلحه سبک و سنگین در اختیار آن میگذارد و برنامههای آموزشی زیر نظر افسران سوری و فلسطینی (وابسته به فتح) و افسران بازنشسته شیعه لبنان اجرا میشود و مسئول فلسطینی آموزش افراد، سروان موسی نام دارد.
۵- اما سرپرست واقعی این جنبش دکتر مصطفی چمران است که همه اختیارات را در دست داشته و وسایل نظامی و اموال زیر نظر او قرار دارد، لیکن چون ایرانی است نامی از او برده نمیشود و فعالیتهای خود را پشت پرده انجام میدهد.
۶- تعداد افراد که دورههای آموزشی را از سه سال قبل تاکنون به پایان رسانیدهاند به ۶ هزار نفر بالغ میشود.
نظریه آزادگان: به صحت مفاد خبر میتوان اعتماد کرد.
نظریه خلیفه: مراتب پیرو تلگراف فوق به منظور تکمیل خبر ایفا میگردد. [۳۳]
در پی این انفجار امام موسی صدر روز یکشنبه ۲۶ جمادیالثانی ۱۳۹۵ق [۳۴]. در یک کنفرانس مطبوعاتی به طور صریح به موجودیت یک سازمان نظامی بنام «اَمَل» اشاره کرد و آن را چنین معرفی نمود:
«.... پایگاه جوانمردان، فداکاران و جانبازانی که میخواهند به فریاد مظلومانه وطن مجروح وخونآلود خود که هماره و به طور مستمر، از هر سو و به هر وسیله مورد تعدّی قساوت بار اسرائیل قرار دارد، پاسخ مثبت و مناسب دهند...» [۳۵]
پس از حادثه انفجار، پایگاه «عین البنیه» که زیر نظر مبارزان فلسطینی اداره میشد، تعطیل گردید و مراکز آموزش به محل دیگری به نام «جَنَتا» تغییر مکان داد. در آنجا خود اعضای سازمان امل به اعضای جدید آموزش میدادند. به تدریج و در عرض چند سال سازمان مذکور تبدیل به یک قدرت نظامی ممتاز شد و همه گروهها، احزاب و دولتها را به وحشت انداخت.
این سازمان علاوه بر افراد لبنانی، بسیاری از جوانان کشورهای مسلمان دیگر را نیز زیر پوشش آموزشی خود قرار میداد، از جمله حدود دویست نفر از فرزندان سلحشور ایرانی در آن مشغول یادگیری فنون مختلف نظامی بودند و همین موضوع نیز به هراس و خشم رژیم شاه نسبت به امام موسی صدر شدت بخشیده بود. به طوری که «منصور قدر» سفیر وقت ایران در دولت لبنان در این باره به دولت لبنان اعتراض کرد. به دنبال این اعتراض، نظام طایفگی آن کشور که دنبال چنین بهانهای میگشت به مخالفت گستردهای علیه امام موسی صدر دست زد.
از طرف دیگر، چون با توسعه قدرت نظامی شیعیان به وسیله این سازمان، گروهها و سازمانهای راستی و چپی موجودیت خود را به روشنی در خطر و نابودی میدیدند هر کدام با دولت لبنان دست همکاری داده و از هر سو و با روشهای گوناگون در پی متزلزل کردن سازمان امل برآمدند. [۳۶]
------
[۱] - شهید چمران، لبنان، ص۷۵.
[۲] - همان مدرک، ص۷۶.
[۳] - همان مدرک، ص۷۷ و مهدی پیشوایی، مکتب اسلام، سال بیست و پنجم، شمارة هشتم، ص۲۸.
[۴] - مجلة سروش، ش۱۶۱، ص۳۱.
[۵] - شهید چمران، لبنان، ص۷۸.
[۶] - همان مدرک، ص۷۹.
[۷] - برابر با سال ۱۳۵۱ش و ۱۹۷۲م.
[۸] - شهید چمران، لبنان، ص۸۰.
[۹] - برابر با ۱۳۵۲ش و ۱۹۷۳م.
[۱۰] - شهید چمران، لبنان، ص۸۱.
[۱۱] - برابر با ۲۷/۱۲/۱۳۵۲ هـ ش. و ۱۷ مارس ۱۹۷۴م.
[۱۲] - متن کامل و ترجمه فارسی این سخنرانی مهم و تاریخی در هفته نامه بعثت سال دوازدهم شماره بیست و ششم آورده شده است و چون بسیار مفصل بود، در این نوشتار به نقل قسمتهایی از آن اکتفا شده، این سخنرانی از جهات و ابعاد گوناگون قابل تحلیل و بررسی است.
[۱۳] - متن این سوگندنامه نیز، در همان مدرک آورده شده است.
[۱۴] - برابر قانون طایفگی همچنان که گذشت سه پست مهم: ریاست جمهوری، وزارت دفاع و ریاست بانک مرکزی از آن مسیحیان مارونی بود و نخست وزیر از مسلمانان اهل سنت انتخاب میشد و رئیس مجلس شورا هم از مسلمانان شیعه. ولی او را هم از میان افرادی انتخاب میکردند که هماهنگ با نظام بود و هیچ شباهتی به شیعیان نداشت و تنها یک شیعة شناسنامهای بود که مصداق بارز آن همین کامل اسعد بود.
[۱۵] - لازم به دذر است که اظهارات کامل اسعد هم بدون پشتوانه نبود، بلکه زمینههایی وجود داشت که وی با تمسک به آنها در جهت مطامع رژیم حرکت میکرد. متأسفانه کسانی بودند که در نظر آنان دین از سیاست جدا بود و دخالت در سیاست را دون شأن یک فقیه میدانستند و باید گفت که امام موسی صدر نیز مانند امام خمینی (رضوانالله علیه) خون دلهای زیادی از این گروه میخورد ولی با صبر و شکیبایی فراوان همه را تحمل کرده و بزرگورانه با آنها برخورد داشت.
[۱۶] - اقتباس از شهید چمران، لبنان، ص۸۳.
[۱۷] - برابر با ۱۵/۲/۱۳۵۳ش، ۵ مه ۱۹۷۴م.
[۱۸] - همان مدرک، ص۸۴.
[۱۹] - دویست و پنجاه هزار نفر باقیمانده را زنان، کودکان و پیرمردان تشکیل میدادند که همه موافق این حرکت بودند. توضیح این نکته ضروری است که قشر عظیم زنان در آن زمان هنوز فعالیت سیاسی، اجتماعی نداشتند.
[۲۰] ـ بولتن اندیشه، ترجمان، سال اول، شمارۀ دوم، ویژۀ امام موسی صدر، ص۱۷-۱۲.
[۲۱] مجلۀ سروش، ش ۱۶۱، ص۳۲.
[۲۲] برای آگاهی از متن کامل این قسم نامه، ر، ک: بولتن اندیشه، ترجمان، ص ۱۶.
[۲۳] برای آگاهی بیشتر به کتاب «لبنان» که شامل دست نوشتهها، سخنرانیها و مقالههای سردار بزرگ شهید چمران است، مراجعه شود.
[۲۴] شهید چمران، لبنان ۸۹ با اندک تغییر و تلخیص.
[۲۵] همانگونه که پیشتر گفته شد مجلس اعلای شیعیان در سال ۱۳۴۸ش. شروع به فعالیت کرد و سازمان جنبش محرومان در سال ۱۳۵۲ تأسیس گردید.
[۲۶] قسمتی از نامۀ امام موسی صدر به یکی از دوستان به نقل از «لبنان به روایت امام موسی صدر» ص۸۰.
[۲۷] برابر با سال ۱۳۵۴ش و ژانویۀ ۱۹۷۵ م.
[۲۸] مهدی پیشوایی، مکتب اسلام، سال بیست وپنجم، شماره دهم، ص۱۸.
[۲۹] کلمۀ «امل» از حروف اول سه کلمۀ: «افواج- مقاومت- لبنان» گرفته شده و به معنای «آرزو» است. آرزو برای تحقق رسالت اسلامی و حکومت مهدی (عج).
[۳۰] شهید چمران، لبنان، ص۹۹.
[۳۱] یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران، شماره ۱۱، ص۲۹۳.
[۳۲] همان مدرک.
[۳۳] یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران، شماره ۱۱، ص۲۹۶.
[۳۴] برابر با سال ۱۳۵۴ش. و ۶ژوئیه ۱۹۷۵م
[۳۵]. مهدی پیشوایی، مکتب اسلام، سال بیست و نه، شماره ۱۰، ص۱۹.
[۳۶] شهید چمران، لبنان، ص۹۹.