سید موسی صدر و یکی از فرهنگیان متدین و خدمتگزار فرهنگ به نام آقای احمد اوحدی، امتیاز ایجاد یک دبیرستان ملی را از وزارت فرهنگ وقت میگیرند و بلافاصله در کوچه ارم، نزدیک حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) محلی را تدارک دیده و دبیرستان ملی با مدیریت سید موسی صدر شروع به فعالیت میکند.
حرکت فرهنگی دیگر
در آن زمان، دشمنان اسلام و ایران و استعمارگران غرب و شرق از همه سو هجوم آورده بودند و با تمام امکانات خود سعی میکردند ملت مسلمان ایران را از جهت فکری تهی کرده و سرنوشت این کشور و ملتش را در همه زمینهها دوباره به دست بگیرند. آنها که پیش از این در مبارزه علنی خود با مذهب و فرهنگ مردم توسط عامل خود «رضاخان» شکست خورده بودند، این بار با روش نو و با سیاستی مزدورانه، پسر آن مرد قلدر، «محمدرضا» را اجیر کرده و با ظاهری فریبنده و باطنی زهرآلود به میدان غارتگری فرستاده بودند.
همه وزارتخانهها، مراکز فرهنگی، اقتصادی، آموزشی و پرورش، وسایل ارتباطات جمعی و مطبوعات هماهنگ با هم ملزم به توسعه این سیاست شوم (فرهنگزدایی و مذهب گریزی) شده بودند نویسندگان مزدور در مطبوعات کشور، فرهنگ و مذهب مردم را به مسخره میگرفتند و پندار و کردار اجانب را به رخ این ملت میکشیدند روشنفکران و ملیگرایان از ملت گریخته نیز، در دبستان، دبیرستان و دانشگاهها درس بیدینی، بیهویتی و فساد به فرزندان این مرز و بوم میآموختند در اینجا مسئولیت یک روحانی تلاشگر و کفر ستیز چه میتوانست باشد؟ آیا غیر از این بود که باید فریاد کرد و سیل خروشان به راه انداخت و زنگهای خطر را به صدا در آورد؟! و ازهمان روشی که دشمن انتخاب کرده استفاده نمود، و ازهمان راهی که وارد شده داخل گردید؟
گرچه سید موسی صدر و همفکران او با راه اندازی مجله مکتب اسلام به جنگ پندارهای طرح شده در مجلات، روزنامهها و مطبوعات آن زمان شتافتند ولی این تنها مبارزه با یک بعد از ابعاد وسیع و گوناگون آن تهاجم همه جانبه بود هنوز فرزندان پاک و بیگناه این ملت در دبستانها و دبیرستانها از اندیشههای ناسالم تغذیه میکردند و در زیر بمباران افکار فاسد و منحط بیگانگان نابود میشدند و در نهایت به مراکز فحشا و تباهی سوق مییافتند.
میبایست در مقابل این ترفند هم، جبهه دیگری گشود و دشمن را در آنجا نیز از پای در آورد. باید دربرابر «مدارس دولتی»، انقلاب «مدارس ملی» به راه انداخت. در شهر مذهبی قم مردم متدین، علما و مراجع بزرگ برای اینکه فرزندان آنها به این دام بلا گرفتار نشوند دست به مبارزه منفی زده و از ثبت نام فرزندان خود در مدارس دولتی خودداری کردند و در صورت موافقت با تحصیل آنان در این گونه مراکز، با اتمام دوره دبستان به تحصیل علوم حوزوی تشویقشان میکردند.
در این حال سید موسی صدر و یکی از فرهنگیان متدین و خدمتگزار فرهنگ به نام آقای احمد اوحدی [۱]، امتیاز ایجاد یک دبیرستان ملی را از وزارت فرهنگ وقت میگیرند و بلافاصله در کوچه ارم، نزدیک حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) محلی را تدارک دیده و دبیرستان ملی با مدیریت سید موسی صدر شروع به فعالیت میکند.[۲]
و بدین گونه فرزندان ملت به دور از چشم نامحرمان، تربیت انسانی اسلامی یافته و صحیح و سالم و با پندار و کردار یک ایرانی مسلمان به آغوش خانواده و جامعه بازگشتند.
پس از چند ماه به دلیل سفر سید موسی صدر به نجف و از آنجا به لبنان، به ناچار وی با ارسال نامهای به اداره فرهنگ شهرستان قم، از سمت مدیریت دبیرستان صدر استعفا داده و یک فرد متعهد دیگر به نام «محمد رزاقی» را به جای خود معرفی میکند و بدین ترتیب این نهضت ملی و فرهنگی به کمک دوستان فرهنگی وی، بعد از او نیز به راه خود ادامه میدهد و منشأ خدمات ارزندهای میگردد.
در اینجا لازم است که از یکی دیگر از شخصیتهای بزرگ و پیشتاز نهضت «مدارس ملی»، شهید بزرگوار دکتر بهشتی نیز نامی به میان آورده شود. این روحانی مبارز و شیفته خدمت نیز در آن زمان مدیریت دبیرستان «دین و دانش» قم را بر عهده داشت که نقش مؤثری در ایجاد و رشد این نهضت ایفا مینمود.
اصلاح نظام حوزه
یکی دیگر از حرکتهای ارزشمند و تاریخی سید موسی صدر و دوستانش در حوزه علمیه قم، موضعگیرها و اقدامات فداکارانه آنان در مورد «اصلاحات اساسی در حوزه» بود. آنها با یک جهش صادقانه و دردمندانه، دست به تدوین «طرح مقدماتی اصلاح حوزه» زدند که به دلیل بیتوجهی و کارشکنی برخی از کوته نظران و ساده لوحان، کوچکترین استقبالی از آن به عمل نیامد. در این مورد آیت الله ناصر مکارم شیرازی چنین اظهار میدارد:
«... در زمان مرجعیت حضرت آیت الله بروجردی این مسایل (اصلاح حوزه) مطرح بود مخصوصا طرحهایی بوسیله دوستان فاضل جوان در آن زمان امثال امام موسی صدر و شهید دکتر بهشتی به جمعی از مدرسین بزرگ فعلی برای گامهای اولیه اصلاح حوزه تهیه شده بود، ولی بر اثر آماده نبودن افکار به دست فراموشی سپرده و مایه سرخوردگی همه دوستان گردید.» [۳]
آغاز هجرت
سید موسی، در سر هوای زیارت داشت، زیارت کانونهای عشق و عاطفه خفته در عراق: «عتبات عالیات.» این در حالی بود که از رحلت جانسوز مجاهد بزرگ سید عبدالحسین شرفالدین، حدود دو سال میگذشت. هنوز مردم لبنان سر و سامان نیافته بودند و به دنبال یافتن رهبری مجاهد و آگاه لحظه شماری میکردند. آنها هر از چند گاهی با سید موسی تماس میگرفتند و در این اواخر نیز با ارسال نامهای، به طور رسمی از وی برای سفر به لبنان دعوت به عمل آورده بودند.
در همین مورد آقای سید جعفر شرفالدین یکی از فرزندان مرحوم شرفالدین به نمایندگی از خاندان مرحوم شرفالدین طی نامهای به آیتالله سید رضا صدر ـ اخوی بزرگ و استاد سید موسی صدر ـ این درخواست را به صورت رسمی با وی در میان گذاشت. مضمون نامه چنین بود:
«... من بعد از وفات امام شرفالدین، طی نامهای به آقای سید موسی وضعیت لبنان و شهر صور را برایش شرح دادهام اما بر ضرورت آمدن وی به صور تصریح نکردهام. انجام این مهم با شماست. ما صراحتاً از شما میخواهیم که ایشان را بر لزوم هجرت به لبنان ترغیب و قانع نمایید...» [۴]
از سوی دیگر وقتی مرحوم حضرت آیتالله العظمی شیخ مرتضی آل یاسین ـ یکی از مراجع برجسته نجف ـ نسبت به این اقدام آگاهی یافتند، با توجه بهشناختی که از شخصیت علمی، اجتماعی و سیاسی سید موسی صدر داشتند، از این دعوت استقبال کردند و با ارسال نامهای به بیت شرفالدین در لبنان از آنان تشکر و قدردانی به عمل آوردند. [۵] از طرف دیگر در همین زمان نامه دیگری از سوی رهبر شیعیان جهان، آیتالله بروجردی، به سید موسی صدر رسید و آن عالم درد آشنا وی را برای قبول آن مسئولیت خطیر مکلّف کرد.
همه اینها نشان میداد که دیگر عذری برای ایشان باقی نمانده و از هجرتی ناگزیر گریزی نبوده است. از این رو مسافرت به عراق را نمیتوان تنها یک سفر زیارتی نامید، زیرا او به دنبال این سفر، سری به کشور لبنان میرود تا از نزدیک با مردم سخن گوید و با موقعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنها بیش از پیش آشنا و آن وقت تصمیم نهایی خود را در مورد ماندن در آن کشور، بگیرد.
بازدید یک ماهه
سید موسی صدر پس از زیارت «عتبات عالیات»، در آبان سال ۱۳۳۸ شمسی مطابق با جمادیالاولی ۱۳۷۹ق. نخست برای یک بازدید سی روزه وارد کشور لبنان شد. ولی پس از بررسی اوضاع آشفتهٔ آن کشور و مشاهدهٔ نابسامانیهای شیعیان و مسلمانان جنوب، به شدت احساس وظیفه نمود و بر خلاف میل باطنی خود تصمیم به اقامت در لبنان گرفت.
با توجه به زمینههای مساعدی که در وی دیده میشد، بر همگان روشن بود که اگر او در حوزههای علمیه ادامه فعالیت بدهد آیندهٔ روشنی در انتظارش خواهد بود و به یقین از مراجع و صاحبنظران بزرگ جهان تشیع خواهد شد. اما عمق فاجعه در کشور لبنان به قدری او را ناراحت کرد و روح تعهدش را برانگیخت که همهٔ آن آرزوها را فدای این موضوع مهم کرد و برای احیای دوبارهٔ جامعهٔ لبنان (اعم از شیعی، سنی و مسیحی) سنگینی این مسئولیت تاریخی را به دوش گرفت.
------
[۱] آقای احمد اوحدی یکی از دبیران و مدیران با ایمان دبیرستانهای دولتی آن زمان است که چند تن از شخصیتهای بزرگ از جمله «امام موسی صدر» از شاگردان ممتاز او به شمار میرفتند. ایشان بعد از سالها خدمت از مدارس دولتی استعفا میدهد و به خدمتگزاری در مدارس ملی همت میگمارد. طبق گفتۀ خود: اهل شهر رشت است و در زمان رضا شاه به خاطر فساد و تباهی که در اکثر شهرها حاکم بوده و برای اینکه خانوادهاش را از این مصیبت برهاند به شهر مقدس و مذهبی قم پناه میآورد و در آنجا ماندگار میشود.
[۲] هم اکنون این دبیرستان به ساختمانی که در چهار راه شهدا (اول خیابان صفائیه) واقع شده منتقل گردیده است. این ساختمان چون با سرمایه مرحوم کامکار ساخته شد به نام ایشان مشهور گردیده است. هرچند که امتیاز ساخت به نام «دبیرستان صدر» صادر گردیده است.
[۳] به نقل از نشریه ستاد پیگیری فرمایشهای مقام معظم رهبری، ص۸. البته این اولین حرکت اصلاحی نبود که در حوزه انجام میگرفت بلکه پیش از آن نیز به وسیلۀ بزرگانی دیگر مانند امام خمینی (رض)، آیت الله سید احمد زنجانی و حاج شیخ مرتضی حایری و... به این کار اقدام شده و به نتیجهای نرسیده بود.
[۴] به نقل از سید حسین شرفالدین. وی یکی از نوادگان مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین و شوهر خواهر امام موسی صدر و به عنوان مورخ و نویسندۀ خوشنام لبنان مطرح است. تا کنون چندین کتاب از وی به چاپ رسیده و هم اکنون مقالات زیادی در موضوعات مختلف از او در مجلات و روزنامههای لبنان منتشر میشود.
[۵] همان.