یکی از رخدادهای مهم و به یاد ماندنی وی در این سفر، ملاقات با دانشمند توانا و مجاهد «سید عبدالحسین شرفالدین» بود. شخصیت شکستناپذیری که نامش در صدر رجال سیاسی و مذهبی استقلال لبنان همانند آفتاب میدرخشد.
دیدار بستگان
بیست و هفت بهار از عمر سید موسی و دو سال از اقامتش در شهر نجف اشرف میگذشت، که به دیدار لبنان سرزمین خاطرهها شتافت و با بستگان خویش در «صور» «شحور» و «معرکه» آشنا شد. چه دیدار دلانگیز و در عین حزنآوری! تا به حال هرچه در مورد لبنان و شهرهای جبل عامل میدانست همه در قالب شنیدنیها و یا خواندنیها بود ولی «شنیدن کی بود مانند دیدن؟!.» امروز تمام قصههایی را که در مورد فقر و محرومیت و مظلومیت آنان در کتابها خوانده و یا از پدر و فامیلها شنیده بود با چشم خود مشاهده میکرد و به مسئولیت دیرینهای که در قبال این گونه مسائل و مشکلات بر دوش خود احساس میکرد میاندیشید و از فقر فرهنگی و اقتصادی مردم این سرزمین کهن، غنی و اصیل، حزن و اندوهی بیپایان بر دل و جانش سایه میافکند.
سید موسی در این سفر تاریخی که در سال ۱۳۳۴ه ـ ش برابر ۱۳۷۴ ه ق اتفاق افتاد[۱]، به واقعیتهای مهمی دست یافت که شاید تا آن روز، غافل از همۀ آنها بود. دیدار مردم کوچه و بازار این سرزمین مظلوم و شخصیتهای مذهبی و سیاسی آن، خاطرههای احساس برانگیزی در وی پدید آورد و بر تجربیات تاریخی او افزود.
در حضور پدر پیر لبنان
یکی از رخدادهای مهم و به یاد ماندنی وی در این سفر، ملاقات با دانشمند توانا و مجاهد «سید عبدالحسین شرفالدین» بود. شخصیت شکستناپذیری که نامش در صدر رجال سیاسی و مذهبی استقلال لبنان همانند آفتاب میدرخشد و نقش اساسی او در بسیج مردم لبنان علیه استعمار فرانسه، بر کسی پوشیده نیست.
سید موسی در این دیدار، با تمام بنیه علمی و حوزوی خود، سخت تحت تأثیر جلال و شخصیت علمی، اخلاقی و سیاسی آن مرد بزرگ قرار گرفت. او خود را در حضور مردی احساس میکرد که تکتک موهای صورتش در راه مبارزه با ظلم و جور و نفاق سفید شده بود و از تمامی سلولهای بدنش شعار «مرگ بر فرانسه و مرگ بر ستمگر» به گوش میرسید.
سید موسی خشم تمامی لبنان را در مشتهای گره شده آن حکیم فرزانه به آشکار میدید. او پیش روی خود، پدر پیر لبنان را نظاره میکرد که با سراسر وجود، در تمامی جبهههای نظامی، سیاسی، اقتصادی فرهنگی و تبلیغی، یک تنه حضور فعال داشت. پیر استوار قامتی که با استعمارگران غارت پیشه ستیز میکرد و با شخصیتهای برجسته اهل سنت در دانشگاه الازهر مصر وارد بحثهای علمی و اعتقادی میشد و در سنگر مسجد و محراب، به ارشاد مردم میپرداخت و در عین حال در تأسیس مراکزی که به نحوی فقر اقتصادی و نیازمندیهای ضروری مردم لبنان را برطرف میکرد لحظهای درنگ روا نمیداشت.
سید موسی از استاد پیر، زنده دل، و هوشیار خود که تنها لحظاتی چند به محضر وی راه یافته بود، درسها و اندوختههای حیاتی فراوانی گرفت که تا آن زمان در هیچ مکتب، مدرسه و دانشگاهی با آنها برخورد نکرده بود. در اینجا بود که به معنای درست فرمایش پیامبر بزرگ اسلام رسید که فرمود «نگاه کردن به سیمای عالم عبادت است و یا زیارت کردن عالمان در نزد خداوند بهتر و دوست داشتنیتر از هفتاد بار طواف کعبه و افضل از هفتاد حج و عمره مقبول است.» [۲]
انتصاب تاریخی
در آن حال که سید موسی خود را شیفتۀ برخوردهای حکیمانه و بزرگوارنه استاد بزرگ سید شرفالدین میدید و از حرکت دستها، کیفیت نشستن، نحوه نگاه کردن و سخن گفتن او الگو میگرفت، عالم تیزبین آیتالله سید شرفالدین نیز به مهم دیگری میاندیشید. او که خود را در شرف کوچ از این دنیای فانی به سوی رحمت و لقای جاودانی محبوب میدید، سخت در تکاپوی یافتن جانشینی دریا دل برای پس از خود بود. از صحبتها و سؤال و جوابهایی که بین او و سید موسی در این جلسه رد و بدل شد، وی به نبوغ، مزایای علمی، طرز تفکر، سجایای اخلاقی و قدرت رهبری صدر، بیش از پیش آگاه گردید. [۳] وضعیت جلسه چنین وانمود میکرد که پدر پیر لبنان به گمشدۀ خویش دست یافته و سید موسی را برای رهبری آینده لبنان پسندیده است.
او عالمی تیز هوش و دوراندیش بود و در انتخاب افراد برای مسئولیتها، آن هم چنین سمت ظریف و با عظمتی، خیلی سختگیر و مشکلپسند بود و از آنجایی که با تمام شخصیتهای مذهبی، سیاسی در حوزۀ علمیه نجف، قم و لبنان تماس داشت، قبلاً همۀ آنها را ارزیابی کرده بود. حتی با افراد سرشناس اهل سنت در مصر و لبنان و... نشست و برخاست علمی داشت. که همۀ اینها وی را در این میدان (عالم شناسی و رهبرگزینی) سرآمد دوران کرده بود. تصمیم و انتخاب او، با شتاب زدگی نبود، بلکه نتیجۀ سالها تلاش و تحقیق بود. به طوری که بعدها نیز در هر محفل و مجلس که فرصت مییافت بیدرنگ لیاقت و فراست و خصوصیات بارز و جامع سید موسی را مطرح میکرد و مردم را با شخصیت ممتاز او آشنا میساخت. [۴]
سید موسی پس از آن اقامت کوتاه و دید و بازدیدهای به یادماندنی، سرزمین لبنان را به سوی کشور ایران ترک کرد و برای ادامه تحصیل، دوباره در حریم حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قم برای خود مسکن گزید. بلافاصله در جلسات درسی فقه و اصول آقایان مراجع حاضر شد و برنامههای تحصیلی و تحقیقی خود را که قبلاً با همبحثهای خود داشت، دوباره در این حوزۀ مقدس از سر گرفت.
------
[۱] گفتنی است که وی در این سالها در دو مرحله به لبنان سفر کرد. نخستین آن در همین سال بود و مرحله دوم در سال ۱۳۳۶ ه ش برابر ۱۳۷۷ ه ق، اندکی قبل از رحلت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرفالدین انجام گرفت که در متن کتاب به سفر دومی اشاره نشد.
[۲] قال النبی «ص»: النظر الی وجه العالم عباده. و... زیارة العلماء احب الی الله تعالی من سبعین طوافاً حول البیت و افضل من سبعین حجة و عمرة مبرورة مقبولة...، محمدرضا حکیمی، الحیاه، ج۲، ص۲۷۱.
[۳] مرحوم سید عبدالحسین شرفالدین در سال ۱۳۱۵ شمسی وقتی برای زیارت امام هشتم رضا (ع) و خواهرش حضرت معصومه (س) وارد ایران شد، در قم چند روزی میهمان آیت الله سید صدرالدین صدر، پدر امام موسی صدر بود. در آن زمان سید موسی هفت سال بیبشتر نداشت. قابل ذکر است که مرحوم شرفالدین پسر خالۀ پدر سید موسی صدر نیز بود. این همه حکایت از آن دارد که قبل از این دیدار هم او شناخت خوبی از شخصیت سید موسی صدر داشت.
[۴] شهید چمران، لبنان، ص ۶۱ و علی حجتی کرمانی، لبنان به روایت امام موسی صدر، ص ۱۸.