در محافل سیاسی سخن از برپایی نشستی مهم با حضور سلیمان فرنجیه و امام صدر و عادل عسیران و عبدالله الیافی و رشید کرامی و رشید الصلح (نخستوزیران اسبق لبنان) و مجید ارسلان و ولید جنبلاط و برخی نمایندگان پارلمان از جمله ژوزف سکاف و فؤاد غضن و نسیم مجدلانی و دیگر شخصیتهای سیاسی و پارلمانی از مذاهب مختلف به میان آمده بود. قرار بر این بود که در آن نشست دربارۀ مصوباتی درخصوص حمایت از حاکمیت دولت و پایبندی به وحدت ملت و دولت و سرزمین و مؤسسات لبنان گفتوگو شود، ولی آن نشست برگزار نشد. در ادامه، شیخ محمد یعقوب به نمایندگی از امام صدر و به اتفاق دکتر علی الحسن با ولید جنبلاط، رئیس حزب ترقیخواه سوسیالیست دیدار کردند و شیخ یعقوب جنبلاط را از مطرح شدن اندیشۀ ایجاد یک جبهه یا تشکل سیاسی با حضور نیروهای مخالفِ تجزیه آگاه کرد. [۱]
به هر تقدیر، نشست صوفر برگزار نشد و امام صدر در تماس تلفنی با رشید الصلح، نخستوزیر اسبق، در ۱۹۷۸/۷۳۰، وی را از به تعویق افتادن زمان برگزاری نشست صوفر با هدف ایجاد زمینه برای برپایی همایشی فراگیرتر آگاه کرد. [۲]
سخنرانی امام؛ پیامدهای جنگ و راهحل بحران
در نخستین مراسم سالانه که به دعوت مدیریت دارالأیتام خیریۀ آیتالله خویی و مدیریت مدینةالزهراء در تاریخ ۷۸/۷/۲۹ در این مرکز، واقع در منطقۀ خلدۀ بیروت، برگزار شد، امام صدر سخنان مبسوطی ایراد کرد که در بخشهایی از آن چنین آمده بود:
به عقیدۀ من، مصیبتهای اجتماعی و انسانیای که شاهد آن بودیم، به مراتب از کلام من گویاتر و رساتر است. این دو مؤسسه سرپرستی ۱۶۰۰ کودک یتیم را برعهده دارد. در حالی که در اثر جنگ فقط در میان شیعیان ۹۶۰۰ کودک یتیم شدهاند و این فقط بخشی از فاجعهای است که به دست انسان پدید آمده است. انسانی که منحرف شده و اراده و اختیار خود را تحت سیطرۀ نیروهای شرّ قرار داده است، خود را میکشد و نابود و آواره میکند.
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود، با دعوت از خانوادهها برای پذیرش سرپرستی کودکان یتیم افزود:
روزی که جنگ آغاز شد، لبنان چه کمبودی داشت؟ ملت ما در سطح بالایی از فرهنگ و آبادانی و عمران و آزادی و دموکراسی و تمدن قرار داشت و ملتهای عرب به ما رشک میبردند. پس چرا جنگیدیم و جنگیدند و خود را نابود کردیم؟ به سبب آنکه دشمن برای نابودی ما از خودمان کمک گرفت؛ آیا بیدار شدیم؟
بیشک، مسئلۀ جنگ لبنان پدیدهای است که باید بررسی شود و باید درس عبرتی برای تاریخ و برای جوامع بشری باشد. لبنان فاجعهای بود که با وجود پیشرفت و شکوفایی، خلأها و شکافهای بسیاری در آن وجود داشت. دشمن در کمین بود. سردمداران سیاسی در ابراز دشمنی و خصومت با یکدیگر حد و مرزی نمیشناختند. مبنا و زمینۀ حرکت و فعالیت انسانها ایمان به خدا نبود. عدهای با استفاده از سلاح دیگران دشمنی خود را بروز میدادند و اهداف دیگران را محقق میکردند و خود و میهن خود را نابود میکردند. این تجاوزات ما را در بازار خصومتهای جهانی قرار داد: هرکس به وسیلۀ ما با دشمن خود میجنگید.
با وجود این تجربۀ تلخ و دشوار، هنوز هم شاهد هستیم که آگاهی و بیداری به جانهای ما بازنگشته است و اکنون از مسائلی در رنج و زحمت هستیم که به مراتب بدتر از گذشته است. جنوب کشور به سبب بیتوجهیهای عمرانی و اجتماعی و اقتصادی به مرحلۀ بیتوجهی ملی رسیده است.
مزدوران اسرائیل در هر لباسی ـ حتی در لباس نظامی و با درجۀ افسری ـ باید خلع میشدند و رانده میشدند تا نیروهای سازمان ملل مواضع آنان را تحویل بگیرند. اکنون نوار مرزی عرصۀ جولان دشمن است. جهانیان باخبر شدهاند که اسرائیل عقبنشینی کرده است. غافل از اینکه اسرائیل از طریق افسران و کارشناسان و مزدوران خود هر لحظه که بخواهد در صحنه حاضر است. مردم با گزینههایی دشوار مواجه هستند. از آنان میخواهند که مسلح شوند و آموزش ببینند و در کنار اسرائیل قرار بگیرند. آنان نمیپذیرند. به همین سبب، خانههای آنان ویران میشود، مردانشان ربوده میشوند و مزارعشان به آتش کشیده میشود. صبر هم حد و اندازهای دارد. اکنون در مرحلهای به سر میبریم که به عقیدۀ ما از مراحل گذشته دشوارتر است. از جنگ دوسالۀ داخلی سختتر است. در جنگ داخلی، زندگی و جان و خانۀ ما در معرض تهدید بود، اما اکنون بخشی از پیکرۀ ما، وجود ما، هستی ما در معرض خطر است و عزت و کرامت و آبرو و تاریخ آن در معرض تهدید و بدنامی قرار دارد. از آنان میخواهند که با اسرائیل همکاری کنند. چطور میتوان با دشمنان خدا و تجاوزگرانی همکاری کرد که بر ضد همۀ ارزشها و انسانها توطئه میکنند؟
میگویند ارتش به جنوب خواهد رفت. وظیفۀ ماست که از این امر پشتیبانی کنیم و زمینۀ لازم برای تحقق آن را فراهم آوریم و موانع را برداریم. ولی آیا دشمنِ توطئهگر و مزدوران او چنین اجازهای میدهند؟ بیتردید نیروهای سیاسی کشور بار دیگر در معرض آزمون و امتحان قرار دارند. تجربۀ جنگ نقاب از چهرههای بسیاری برگرفت و اینک در معرض آزمونی دیگر هستیم. باز هم صدایی از گوشه و کنار به گوش میرسد، اعتراض میکنند، مانعتراشی میکنند، چرا از اِعمال حاکمیت دولت حمایت نمیکنند تا مشکلات حل شود؟ آیا این همه کافی نیست؟
در جنگ دوساله دولت از وظایف خود شانه خالی میکرد و هر شخص و گروه و مؤسسهای ناچار شد از خود دفاع کند و با زور اسلحه امنیتِ شخصیِ خود را تأمین کند. نتیجه چه شد؟ باز هم دولت میخواهد که امنیت شخصی را حفظ کنیم و نیروهای شخصی خود را برای تحقق اهداف و دفاع از خویش به کار بریم؟ یک تجربۀ ناموفق چند بار تکرار شود؟ یک بار؟ دو بار؟ هزار بار؟
مشکل لبنان جز با اِعمال حاکمیت دولت حل نخواهد شد. مشروعیت دولت نیز در گرو آن است که دولتهای خودمختار، با هر ساختار و اسم و عنوان و کارکردی که هستند، از بین بروند. در انتظار رسیدن به آن مرحله و برای یافتن راهحل و زدودن همۀ پیامدهای جنگ تلاش میکنیم تا در حدِ توانِ خود از رنجهای میهن بکاهیم. باید مسئولیت خود را در قبال اطرافیان و برادرانمان به یاد آوریم. [۳]
------
[۱]. الأنوار، ۱/۷/۱۹۷۸.
[۲]. آرشیو مجلس اعلای شیعیان، ۱۹۷۸/۷/۲۹