امام صدر پیامی تحت عنوان «با جنوب لبنان چه کردهاید، ای امت عرب؟» خطاب به اعراب صادر کرد که در تاریخ ۱۹۷۸/۳/۲۵، در هفتهنامۀ النهار عربی و بینالمللی منتشر شد. در اینجا، متن پیام را همراه با مقدمۀ آن از نظر میگذارنیم: [۱]
چندین ماه است که بانگ رسای امام صدر دربارۀ فاجعهای در جنوب لبنان هشدار میدهد و مسئولان لبنان و فلسطین و دیگر کشورهای عربی را به اقداماتی برای جلوگیری از وخیمتر شدن اوضاع فرامی خواند. سرانجام، اسرائیل به جنوب لبنان لشکر کشید و این منطقه به تعبیر یک دیپلمات بلندپایۀ عرب به کرانۀ باختری دوم تبدیل شد و جنایات در این بخش از خاک لبنان هم به پروندۀ قطور اشغالگری و سرسختی اسرائیل افزوده شد و در کنار موارد دیگری همچون کرانۀ باختری و نوار غزه، سینا و جولان، حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین، شهرک سازیها و تفسیر نادرست و شگفتآور از قطعنامۀ ۲۴۲ قرار گرفت.
اکنون امام صدر نشریۀ النهار را بهمثابۀ تریبونی برگزیده تا پیام خود را خطاب به اعراب تحت عنوان «با جنوب لبنان چه کردهاید، ای امت عرب؟» به گوش آنان برساند. متن پیام امام بدین شرح است:
با جنوب لبنان چه کردهاید، ای امت عرب؟
اکنون که حقایق آشکار شده و پردهای از نمایش توطئۀ بینالمللی و اسرائیلی در برابر دیدگان تماشگر اعراب در جنوب لبنان به اجرا درآمده و ارتش اسرائیل به کنارههای رود لیطانی رسیده، آیا دیگر فرصتی برای تردید و خوشبینی یا تعارف و دودلی برجا مانده است؟
توطئهای که از سال ۱۹۴۸ با تروریسم دولتی بگین و اسرائیل و با بیرون راندن ملت فلسطین از سرزمین خود به جنوب لبنان آغاز شد و آرزوی بازگشت و تحقق وعدهها و گفتوگوها را در دل آنان برجا گذاشت. اسرائیل حقوق این ملت را در بهرهمندی از سرزمین و داراییها و حتی وجود آنان را نادیده گرفت و آنگاه که فلسطینیان ناگزیر از اقدام مسلحانه شدند، اسرائیل انقلاب آنان را تروریسم و خرابکار نامید، حال آنکه این قیام پس از بیست سال انتظار و مذاکره آغاز شده بود.
اسرائیل انتقامگیری از اهالی جنوب و روستاهای جنوبی را آغاز کرد و حملات مسلحانه و آدمربایی و فتنهانگیزی را در دستور کار خود قرار داد. مسیر رود اردن را تغییر داد و از ورود آبهای جاری، بهویژه آب وزانی و حاصبانی، جلوگیری کرد و مانع بهرهبرداری لبنان از آب لیطانی شد و همزمان با این اقدامات، با حفر قنوات در امتداد لیطانی و در نزدیکی خردلی، زمینه را برای اجرای طرح جانستون، که لبنان با آن مخالف است، فراهم آورد و طرحهای متعددی را در خاک خود به اجرا گذارد.
از طرفی، در زمان فتنه و نبرد داخلی لبنان، اسرائیل علاوه بر به راه انداختن جنگ روانی و دامن زدن به اختلافات فرقهای و اعزام باندها و فریب گروهکها، با سوءاستفاده از بیم و هراس و فقر مردم جنوب، گروهی را مسلح کرد و در مرزها دیوار امن به وجود آورد، و آنگاه که حکومت لبنان خواستار اعزام نیروهای بازدارندۀ عربی به جنوب برای پایان دادن به نبرد داخلی و برقراری امنیت شد، اسرائیل به بهانۀ حفظ امنیت و سلطۀ خویش لبنان را به جنگ تهدید کرد. پس از آن، هنگامی که مقامات لبنانی از نیروهای حافظ صلح بینالمللی یاری خواستند، اسرائیل بار دیگر مخالفت کرد و برای ورود ارتش لبنان به جنوب این کشور قید و شرط زمانی و مکانی و انسانی مطرح کرد و، بدینترتیب، مقاومت فلسطین را به هراس افکند و بهانه به دست آنان داد تا پیمان شتورا به اجرا درنیاید و فلسطینیان از پذیرشِ حاکمیتِ دولت لبنان امتناع کنند. اسرائیل باز هم به فتنهانگیزی ادامه داد و با ارسال سلاح برای طرفهای مختلف در جنوب، از کاهش هرجومرج و استقرار امنیت و ثبات در این منطقه جلوگیری کرد.
از سوی دیگر، بگین همۀ تلاشها برای صلح ـ حتی اقدامات غیرمعقول و امتیازات چشمگیر و گسترده ـ را رد کرد و ضمن اصرار بر ادامۀ شهرکسازی، قطعنامۀ ۲۴۲ را زیر پا گذاشت و کرانۀ باختری را از مناطق مذکور در این قطعنامه خارج کرد و، بدینترتیب، اسرائیل پس از ده سال مبارزۀ مسلحانه، حقوق ملت فلسطین را در برخورداری از وطن خود نادیده گرفت و موجودیت آنان را انکار کرد و فلسطینیان را بار دیگر، به اقدامات مأیوسانه و انتحاری واداشت. در این میان، به شیوۀ قرون وسطا و استعمار قدیم مسئولیت اقدامات مقاومت فلسطین را متوجه لبنان و جنوب لبنان دانست و به این منطقه تجاوز کرد و دریا و خشکی را به لوث وجود خود آلود؛ بیمحابا و بیهیچ شرم و حیا، کشت و سوزاند و ویران کرد و مدعی شد که در زمان آغاز هجوم، ایالات متحدۀ امریکا و بریتانیا را از نیت خود آگاه کرده است، حال آنکه جهانیان از طریق ماهوارهها به حملۀ اسرائیل پی بردند.
ایالات متحده از تجاوز اسرائیل استقبال کرد و فقط دو شرط مقرر داشت، اینکه اولاً، متعرض غیرنظامیان نشود، که تعرض به زمین اشکال ندارد. ثانیاً، با نیروهای بازدارندۀ عربی درگیر نشود، گویی درگیر شدن با لبنان و زیرپا گذاردن استقلال و حاکمیت و کرامت و وحدت این کشور اهمیتی ندارد.
دنیا به سکوتی عمیق فرو رفت و شگفتا که فقط یک تظاهرات با هدف تعطیلی دفاتر نمایندگی سازمان آزادیبخش فلسطین در فرانسه به پا شد. و اینکه اسرائیل در پایان راه، امنیت مطالبه میکند و خواهان امضای پیمانی است که در آن مدت حضور نظامیاش تعیین میشود. بهراستی، اسرائیل میخواهد با چه کسی معاهده امضا کند؟ با سازمان آزادیبخش فلسطین، که از نگاه اسرائیل مشروعیت ندارد و نمایندۀ ملت فلسطین محسوب نمیشود؟ یا با نیروهای بازدارندۀ عربی که اصلاً در منطقۀ مورد نظر حضور ندارند؟ یا به گمان وزیر دفاع اسرائیل، با شبهنظامیان و محافظهکاران که بعید میدانم آنان با قاتلان مسیح و سوداگران معبد (نمیگویم با یهودیان و سامیها) همکاری کنند.
بسیار بعید است که محافظهکاران لبنانی زیادهخواهیهای اسرائیل را در سرزمین خود به اجرا درآورند و برای این کار از میهن و هموطنانِ خویش هزینه کنند، چراکه لبنانیان و اعراب اگر در هر مسئلهای اختلاف داشته باشند، در اصل همکاری نکردن با اسرائیل اختلافی ندارند. اسرائیل کمربند امنیتی میخواهد و نیروهای امنیتی اسرائیل حتی در خاک اسرائیل اجازه نمیدهند که صاحبان زمین و جویندگان روزی و زندگی شرافتمندانه به فعالیت خود ادامه دهند، چه رسد به لبنان.
اسرائیل پس از آنچه میخواهد؟ آب، حتی اگر صریحاً به این موضوع اشاره نکند، اما پیش از آغاز انقلاب فلسطین، اسرائیل برای بردن آب از لبنان آماده شده و نقشه کشیده و اجرای این طرح را آغاز کرده بود. خواستۀ دیگر اسرائیل تسلط بر مناطق استراتژیک است که پیش از این هم در مواقع مختلف، پنج بار آنها را اشغال کرده بود. همان مناطقی که به گفتۀ وزیر دفاع سابق و وزیر خارجۀ کنونی این کشور «بدون آنها مرزهای اسرائیل ایدهآل نخواهد شد.» بنابراین، اشغال خاک لبنان به دست اسرائیل واضح و آشکار است.
مهمتر از همه اینکه اشغال جنوب دلایل و توجیهات دیگری هم دارد که جهانیان به سبب آن باید از اسرائیل سپاسگزار باشند. خطرناکتر از همه اینکه شورای امنیت در محکوم کردن اشغال جنوب لبنان تردید دارد و برای جلوگیری از این کار با حق وتوی یک یا چند قدرت بزرگ روبهرو میشود؛ همان کشورهایی که پس از جنگ جهانی دوم، که در آن دهها میلیون نفر قربانی نازیسم شدند، گرد هم آمدند تا امنیت بینالمللی را سامان دهند، و اکنون با تأمین امنیت یکی از اعضای کوچک سازمان ملل، از لحاظ مساحت، مخالفت میکنند ـ کشوری که در عین حال بیش از همه نیازمند امنیت و صلح است و در تمدن بشری بیشترین سهم را ایفا کرده است. در حالی که این کشورها همگی منشور ملل متحد را پذیرفتهاند و به حراست از تمامیت ارضی و حاکمیت لبنان و حفظ مرزهای بینالمللی متعهد هستند.
اکنون، اعراب چه میخواهند؟ چه میکنند؟ اصلاً چه خواستهاند؟ و برای لبنان و، بهویژه جنوب لبنان، چه کردهاند؟
جنوب واژهای است کوچک که بر زبان میآید، اما درواقع سرزمین تمدنها، سرچشمۀ فرهنگها، آموزگار الفباها، خاستگاه حقوق و روابط بینالملل، و سرزمین انسان و ایمان است. جنوب سرزمینِ برجها و قلعههای مستحکم، مناطق مهم و استراتژیک، خاکهای حاصلخیز و دوونیم میلیارد مترمکعب آب شیرین است.
بدینترتیب، جنوبِ لبنان میتواند امکان سکونت چندصد هزار نفر مهاجر جدید و تجهیز صدهزار نیروی نظامی جدید و افزایش بیست درصدی نیروهای نظامی و اقتصادی و انسانی را برای اسرائیل فراهم کند، سرزمینی که محل تلاقی تاریخ و جغرافیا و جایگاه جنگ و صلح بوده است.
علاوه بر همۀ اینها، از نگاه اعراب، جنوب سرزمین وفاداری و مشعل فروزان قومیت عربی و عرصۀ همراهی با آمال و آرزوها و رنجهای عرب از گذشته تا حال است و، بدینترتیب، تبلور وفاداری اعراب به شمار میآید.
بهراستی، سقوط جنوب برای اعراب چه معنا و مفهومی دارد؟ سقوط جنوب به معنای سقوط و تجزیۀ لبنان است که پراکندگی ترکشها و شرارههای حاصل از آن، تمامی جهان عرب و سراسر جهان، حتی ایالات متحده را نیز در بر خواهد داشت.
تجزیۀ لبنان سرآغازی بر ورود جهان به عصر دولتهای خودمختار فرقهای خواهد بود؛ عهدی که سردمدار آن اسرائیل است. سقوط جنوبِ لبنان موجب خواهد شد که ملت صلحدوست لبنان و اهالی خونگرم و آرام جنوب، به ملتی ستمدیده مبدّل شوند و چهبسا امنیت منطقه و جهان را تهدید کنند. اینطور نیست؟
و اکنون، پس از اشغال، ما چه میخواهیم؟ جنوب چه میخواهد؟ لبنان از اعراب چه میخواهد؟ اینکه لبنان پس از طرح موضوع اشغال در شورای امنیت، مسئولیت قدرتهای بزرگ و دیگر کشورها را به آنان یادآور میشود.
ما از این حقیقت باخبریم که اعراب علاوه بر نیروی نظامی، سلاحهای دیگری هم در اختیار دارند که تمامی یا قسمتی از آنها را در جنگ ۱۹۷۳ به کار گرفتند. سلاحهایی همچون روابط بینالملل و روابط دیپلماتیک و اقتصادی و سیاسی و نفتی و مالی و فرهنگی. روابط کشورهای عربی با جهان سوم، با مسلمانان، با مسیحیان و با کشورهای سوسیالیست و حتی ایالات متحده در سطح خوبی قرار دارد. این کشورها در این باره مسئول و متعهدند و متضرر هم میشوند. این کشورها در جنگ سومالی نقشی ایفا کردند که تعجب جهانیان را برانگیخت.
پس از این، چه خواهد شد؟ اشغال سرزمینی دیگر... و جهانیان و اعراب، دوستان و یاران، مؤمنان و پایبندان به قومیت و ارزشها و اصول و صلح و حقیقت، هریک مسئولیت تاریخی خویش را در قبال حق و عدالت و در مواجهه با ظلم و نابرابری مییابند؛ ظلمی که بر پایۀ سه عامل متحد تاریخی، از ازل وجود داشته است و امروزه آن سه عامل را استعمار و استثمار و گمراهی مینامیم و قرآن کریم نیز آن را استضعاف نام نهاده است. پس بنگرند که پیش روی خود چه میبینند؟
پس از همۀ اینها، و مهمتر از تمام آنچه گفتیم، این است که تمامی اعراب، بهویژه جبهۀ پایداری عرب و سازمان آزادیبخش فلسطین، مسئولیت خود را در قبال قضیۀ فلسطین ادا کنند و اجازه ندهند که اهالی جنوبِ لبنان پس از آن همه فداکاری در راه مهمترین مسئلۀ عصر حاضر و در برابر خطرناکترین دشمن تاریخ، بار مسئولیتها را بهتنهایی به دوش کشند.
آیا خواستۀ زیادی مطرح کردهایم؟ چنین نیست، چراکه همگان در آیندهای نزدیک بهای خواستۀ ما را خواهند پرداخت: «ها أَنتُم هؤُلاءِ تُدعَونَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللهِ»؛ یعنی از شما خواسته شده است که در راه حق و انسانیت و ارزشها، جان و مال و تلاش خود را صرف کنید. «فَمِنکُم مَّن یَبْخَلُ وَمَن یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِیُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاء وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ [۲]. [۳]
------
[۱]. النهار، ۱۹۷۸/۳/۲۵.
[۲]. «پس گروهی از شما بخل میورزند و هر که بخل ورزد، از خویشتن دریغ داشته است، و خداوند توانگر است و شما تهیدستانید، و اگر رویگردان شوید، گروهی دیگر را جایگزین شما میکند که همانند شما [بخیل و تنگنظر] نخواهند بود. (محمد، ۳۸)
[۳]. النهار، ۱۹۷۸/۳/۲۵.