پس از شدت یافتن بحران و تشدید درگیریهای داخلی لبنان در سال ۱۹۷۶، سوریه که اوضاع لبنان را به دقت زیر نظر داشت، در صدد برآمد برای برقراری آرامش و پایان دادن به اختلافات طرفهای درگیر در لبنان از طریق گفتگو وارد عمل شود.
پس از شدت یافتن بحران و تشدید درگیریهای داخلی لبنان در سال ۱۹۷۶، سوریه که اوضاع لبنان را به دقت زیر نظر داشت، در صدد برآمد برای برقراری آرامش و پایان دادن به اختلافات طرفهای درگیر در لبنان از طریق گفتوگو وارد عمل شود. این تصمیم سوریه به تدوین پیشنویسی منجر شد که مبنای سند قانون اساسی را تشکیل میداد. تدوین پیشنویس مذکور پس از سلسله دیدارهای لوسین دحداح، مشاور سلیمان فرنجیه، رئیسجمهور لبنان، در دمشق تنظیم شد و، به دنبال آن، فرنجیه، رئیسجمهور، و رشید کرامی، نخستوزیر لبنان، در فوریۀ ۱۹۷۶ به دمشق سفر کردند.
دولتمردان سوریه معتقد بودند که دولت این کشور تنها دولتی است که میتواند طرفین درگیر در لبنان را به ترک منازعه و دستیابی به توافق رهنمون شود و بر مقاومت فلسطین نیز تأثیر بگذارد. در ادامه، با تدوین سند قانون اساسی، سوریه به عنصری فعال در عرصۀ لبنان تبدیل شد و بنا به درخواست دولت این کشور نقش میانجی را در دستیابی به صلح برعهده گرفت و این امر نگرانی سازمانهای فلسطینی را در پی داشت، چراکه افزایش نفوذ سوریه در لبنان را تهدیدی در برابر سیاستهای خود و موجب محدود شدن فعالیت سیاسی و نظامی خود میدانستند. اما اجرای سند قانون اساسی با شکست روبهرو شد.
دولت سوریه ناکامی میثاق قانون اساسی را ضربهای بر روند تحکیم نفوذ خود در لبنان میدانست، [۱] بهویژه آنکه این ناکامی با حملۀ گستردۀ نیروهای فلسطینی و چپگرایان لبنانی به روستاهای متن شمالی و منطقۀ هتلها در بیروت در مارس ۱۹۷۶ همراه بود و نیروهای مهاجم بخش اعظم مناطق مذکور را اشغال کردند. این وقایع همزمان بود با ایجاد شکاف در ارتش لبنان و تشکیل ارتشِ عربیِ لبنان به فرماندهی احمد الخطیب که حمایت جنبش فتح را هم داشت. کمال جنبلاط نیز از آن حملات که میتوانست پایۀ تغییر نظام سیاسیِ لبنان باشد، حمایت کرد. در ادامه و در ۱۳ مارس، ۶۶ تن از نمایندگان خواستار استعفای فرنجیه شدند و، پس از آن، با حمایت ایالات متحده و سوریه، الیاس سرکیس در هشتم می۱۹۷۶ به ریاستجمهوری لبنان انتخاب شد. [۲]
دولت سوریه نگران بود که مبادا بحران لبنان به مرحلۀ خطرناکی وارد شود و تجزیۀ این کشور و ایجاد حکومتهای خودمختار را به دنبال داشته باشد. زمزمههای تجزیۀ لبنان در میان رهبران مسیحی و در مذاکرات دانشگاه کاسلیک به گوش میرسید و، آشکارا، از تجزیۀ لبنان بر مبنای نظام فدرال یا ایجاد ایالتهای خودمختار یا تجزیۀ فرقهای سخن به میان آمده بود. از طرفی، سوریها معتقد بودند که بحرانی شدن اوضاع لبنان با انعقاد پیمان مصر و اسرائیل در ارتباط است؛ این پیمان بر مبنای جداسازی نیروها و در اول سپتامبر ۱۹۷۵ به امضا رسیده بود. عبدالحلیم خدام، وزیر امور خارجۀ سوریه، در پایان سفر خود به لبنان در اواسط سپتامبر ۱۹۷۵، با اشاره به پیمان مذکور اظهار داشت: «آنچه در لبنان اتفاق میافتد، توطئهای است که هدف آن ضربه زدن هم به لبنان و هم به فلسطین و سوریه است... وقایع لبنان بازتاب پیمان سیناست.» [۳]
حافظ اسد، رئیسجمهور سوریه، نیز در تاریخ ۱۹۷۶/۴/۱۲ در مراسم افتتاح دومین همایش سراسری اتحادیۀ جوانان انقلاب سوریه، موضع خود را در قبال تحولات لبنان اعلام کرد. او اظهار داشت: «ما آزادی عمل داریم و آمادهایم که برای حمایت از همۀ مظلومان و بر ضد همۀ ستمگران در لبنان وارد عمل شویم.» وی با حمله به کسانی که آنان را «سوداگران دین و سیاست و انقلاب» نامید، بر ضروت توقف نبرد در لبنان تأکید کرد و خواستار حل بحران لبنان از طریق مذاکره شد. وی، همچنین، به رهبران مقاومت فلسطین درخصوص ابعاد و خطرهای توطئه هشدار داد. [۴]
در اول ژوئن ۱۹۷۶، نیروهای سوریه از سه جهت وارد لبنان شدند: بخشی از نیروها از طریق جادۀ دمشق ـ بیروت و از طرف درۀ بقاع؛ یگانهای مجهز به تانک از طریق مرز لبنان و سوریه در منطقه عکار؛ و یگان سوم زرهی به جزین رسید. [۵]
سازمان فلسطین و احزاب چپگرای لبنان حضور نیروهای سوری یا به تعبیر آنان تهاجم سوریه را محکوم و تصمیم خود را مبنی بر مقابله با آنان اعلام کردند. اما سلیمان فرنجیه، رئیسجمهور، و رشید کرامی، نخستوزیر، [۶] و نیز رهبران مسیحی [۷] از حضورِ نظامیِ سوریه استقبال کردند. در ۱۹۷۶/۶/۶، نخستین درگیری شدید میان نیروهای سوریه با گروههای فلسطینی و جنبش ملی به وقوع پیوست. [۸] اتحادیۀ عرب نیز در تاریخ ۱۹۷۶/۶/۱۰ بهمنظور بررسی بحران لبنان، در قاهره جلسهای تشکیل داد و تأسیس نیروی عربی برقراری امنیت تصویب شد و مقرر شد نیروهای سوریِ حاضر در لبنان از جملۀ آن نیروها باشد و همۀ این نیروها تحت نظارت دبیر کل اتحادیۀ عرب ساماندهی شوند. [۹]
پس از برافروخته شدن آتش نبرد میان نیروهای سوری با مبارزان مقاومت فلسطین و ملی میهنی که مناطق صیدا و جبل را در برگرفت و گلولهباران شدید مناطق غربیِ بیروت را در پی داشت، امام صدر در پیامی به حافظ اسد با اعلام موضع جنبش محرومان «أمل» در قبال حضور سوریه، از وی خواست مستقیماً و بدون واسطه وارد عمل شود و فرمان آتشبس صادر کند و همۀ طرفهای لبنانی و فلسطینی را بهمنظور «توافق بر سر جزئیات مربوط به منافع ملی لبنان و فلسطین» به مذاکره فرا بخواند. [۱۰] همچنین، امام صدر در تلاش برای نزدیک کردن دیدگاه سوریه و مقاومت فلسطین به یکدیگر، پس از برقراری تماسهایی با رهبران فلسطینی از جمله ابوایاد عازم دمشق شد. [۱۱]
امام بر این نکته تأکید داشت که «تشدید چالش سوریه با مقاومت فلسطین و جنبش ملی فایدهای ندارد، زیرا بدون همکاری با سوریه جنگ با اسرائیل و آزادی فلسطین و پیشرفت لبنان ممکن نخواهد بود.» [۱۲]
------
[۱]. الخازن، فرید، تفکک اوصال الدولة فی لبنان، بیروت: دارالنهار، چاپ دوم، ۲۰۰۲، صص ۴۳۰-۴۴۴.
[۲]. همان، صص ۴۵۰-۴۵۴.
[۳]. تیموویف، ایگور، کمال جنبلاط الرجل الاسطورة، بیروت: دارالنهار، چاپ ششم، ۲۰۰۱، صص ۳۲۹ و ۴۰۰.
[۴]. النهار، ۱۳/۴/۱۹۷۶.
[۵]. تیوویف، ایگور، همان، ص ۴۵۰.
[۶]. الخازن، فرید، همان، ص ۴۵۸.
[۷]. کمیل شمعون، رئیسجمهور اسبق لبنان، در ۱۵ نوامبر ۱۹۷۶ در تأیید حضور نظامیان سوریه در لبنان اظهار داشت: «از افزایش نیروهای سوریه در لبنان هراسی نداریم.» وی در اظهارات دیگری در ۲۴ ژانویۀ ۱۹۷۷ گفت: «نیروهای سوریه اشغالگر نیستند.» اما چندی بعد لحن گفتههایش تغییر کرد. پییر جمیل با شنیدن خبر رویارویی نیروهای سوریه با نیروهای لبنانی شاخۀ نظامیِ حزب کتائب، که پسرش بشیر فرماندهی آنان را برعهده داشت، از فرزندش خواست که دست از مقاومت بردارد و به نیروهای سوریه اجازه دهد در قالب نیروهای بازدارندۀ عربی در لبنان حضور یابند.
[۸]. تیموویف، ایگور، همان، ص ۴۵۳.
[۹]. النهار، ۱۹۷۶/۶/۱۱
[۱۰]. النهار، ۱۹۷۶/۶/۹
[۱۱]. امام صدر در تلاش برای رفع کدورت میان سوریه و مقاومت فلسطین و در عمل به وعدهای که به رهبران فلسطین داده بود، از حافظ اسد خواست که نیروهای سوریه تا پشت خط تماس با نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین عقبنشینی کنند. حافظ اسد از ایشان پرسید: «به نظر شما نیروهای سوریه باید تا کجا عقبنشینی کنند؟» و امام پاسخ داد: «تامرز اطمینان فلسطینیها.»
[۱۲]. النهار، ۱۹۷۶/۷/۲.