اِولین مسعود، خبرنگار مجلۀ لا رُوو دو لیبان، در مقدمۀ مصاحبهای با امام صدر دربارۀ اقدامات ایشان بهمنظور غلبه بر بحران داخلی لبنان چنین نوشت:
دور از ذهن نیست که ببینیم ایشان (امام صدر) هماکنون نقشی ممتاز را ایفا میکند ...
اِولین مسعود، خبرنگار مجلۀ لا رُوو دو لیبان، در مقدمۀ مصاحبهای با امام صدر که در تاریخ ۱۹۷۳/۰۶/۲۵ منتشر شد، دربارۀ اقدامات ایشان بهمنظور غلبه بر بحران داخلی لبنان چنین نوشت:
دور از ذهن نیست که ببینیم ایشان (امام صدر) هماکنون نقشی ممتاز را ایفا میکند: در سفر به دمشق در حال تلاش برای برقراری ارتباط میان سوریه و لبنان و بین مسئولان لبنان و سران مقاومت فلسطین است. با رفت و آمدهای مکرر میان کاخ ریاستجمهوری و اردوگاههای پناهندگان، در دیدار با مسئولان مختلف و با دعوت روحانیون و علمای دین به جلسات و فراخوان اتحاد و همبستگی، شاهد بودیم که چگونه او حرکت خود را از مجلس شیعیان آغاز کرد تا تمامی مقدمات لازم را فراهم آورد که لبنان بار دیگر روی پای خود بایستد و هیچیک از طرفین گفتوگو احساس نکند که کسی او را درک نکرده و یا مغبون شده است، بلکه برعکس، برای ادامۀ گفتوگو انگیزه داشته باشد. او مرد رویدادهاست. او نه مال و منال کلانی دارد و نه سلاح و مهماتی. نیروی ذاتی او از نوع دیگری است. [۱]
امام در آن مصاحبه با اشاره به مشکلات موجود میان مقاومت فلسطین و دولت لبنان، بیان کرد: «این مشکلات که در عرصههای عملی و اجرایی بروز میکند، سه علت اصلی دارد:
نخست، رویکرد قبیلهای حاکم بر روابط دولتمردان لبنان و سران مقاومت؛
دوم، ماهیت انقلابی و غیرتشکیلاتی مقاومت؛
و سوم، فریبکاری و نیرنگ دشمن مشترک ما یعنی اسرائیل.
این سه عامل دست به دست هم داده و در بُعد رفتاری و اجرایی مشکلاتی را پدید آورده که به انفجار یا حتی به مقدمۀ جنگ داخلی و خط اشغال جنوب، و در یک کلمه، به نگرانی برای آیندۀ مبهم منجر شده است.»
امام در بخش دیگر مصاحبه اظهار داشت: «در مدت سه روز که آن وقایع خونین اتفاق افتاد، همچون اسپندی بر روی آتش بیقرار بودم و بهطور مستمر با مسئولان لبنانی و برادران مسئول در کشورهای عربی برای میانجیگری تماس میگرفتم. پس از آن نیز در حد توان گامهای کوچکی در راهحل بحران برداشتم، زیرا معتقدم که در مقام شهروند وظیفه دارم تمامی امکاناتی را که در اختیار دارم، به کار گیرم تا از شدت بحران بکاهم. از این رو، بزرگترین علما و روحانیونِ فرقههای مختلف را گرد هم آوردم تا خطر فرقهگرایی را دور کنم و بتوانم دیدگاه گروههای مختلف را با امانتداری و دقت به اطلاع برسانم و وفاق و همبستگی را در میان اقشار ملت محقق سازم. یاسر عرفات از من خواست که زمینۀ گفتوگو میان اعضای مقاومت فلسطین و اندیشمندان لبنانی را فراهم کنم تا این گفتوگوها بدون هرگونه ابهامی برگزار شود.»
در ادامه، امام دربارۀ جلسات گفتوگو تصریح کرد: «جلسات گفتوگو فرصتی پدید آورد تا وجدان و احساس فلسطینیان در سخنان رهبر آنان ظهور پیدا کند، آنجا که یاسر عرفات خطاب به ما گفت: «کجاست آن تیزهوشی و زیرکی لبنانیان که برای این مشکلات راهحلی بیابد؟ کجاست تا ما را در این راه طولانی یاری دهد و برای ساماندهی روابط ما و دیگران اقدام کند؟» و از آنجا که او تمایل داشت فرماندهانش با اندیشمندان لبنانی دیدار کنند، ایجاد زمینۀ این گفتوگوها را به من محول کرد.»
امام در بخش دیگری دربارۀ رابطه با سوریه گفت: «من روابط ویژهای با مسئولان سوریه، بهخصوص رئیسجمهور حافظ اسد، دارم. اکنون آیا معقول است که در چنین وضعیتی تلاشهایم را متوقف کنم و از این رابطه برای خدمت به لبنان و کشورهای عربی استفاده نکنم؟» [۲]
همچنین مجلۀ کل شیء نیز با امام مصاحبهای صورت داد که در مقدمۀ آن چنین آمده بود: [۳]
این روزها دیدار با امام موسی صدر کار سادهای نیست. در زمان وقوع حوادث اخیر و پس از آن، ایشان در تلاش برای جلوگیری از گسترش دامنۀ حوادث بهطور پیوسته میان جنوب و بیروت و دمشق و بعبدا در رفت و آمد بود تا آتش برافروختۀ فتنه را خاموش کند. حقیقت آن است که بازگشت امام صدر به عرصۀ رویدادهای سرنوشتساز برای بسیاری از کسانی که گمان میکردند نقش و تأثیر ایشان با رفتن رئیسجمهور سابق به پایان رسیده است، غیرمنتظره بود؛ همان کسانی که از گذشته تا حال بیهوده تلاش کردهاند که حضور او را بیتأثیر جلوه دهند و ایشان را از عرصۀ سیاست داخلی و از صحنۀ تحولات شیعیان دور کنند.
امام در آن مصاحبه تصریح کرد: «توافق و پیمانهای مکتوب توافقی بیحاصل و فقط میان دو دولت یا دو شرکت تجاری محققشدنی است. اما میان یک دولت و یک جنبش مقاومت متون و توافقنامههای خشک و انعطافناپذیر تأثیری در ساماندهی روابط آن دو ندارد. از این رو، رسیدن به چنین توافقهایی نیازمند گفتوگوی مستمر و رفت و آمد و تقدیم و تأخیر و بحث و تبادل نظر دائمی است تا تفاهم ادامه یابد. به نظر من حُسن نیت و تمایل به تفاهم و همفکری نزد دولتمردان لبنان وجود دارد، اما به سبب فقدان گفتوگوی مستمر چنین تفاهمی به وجود نیامده بود و این موجب شده بود که روابط لبنان و فلسطین به شکل قبیلهای و عشیرهای باقی بماند.»
ایشان در ادامه افزود: «مشابه همین نیت را در نزد اعضای مقاومت نیز یافتیم و برایم آشکار شد که حفظ حاکمیت لبنان برای آنان اهمیت دارد، زیرا هم به مصلحت لبنان است و هم به مصلحت آنان و عقیده دارند که نباید در امور داخلی لبنان دخالت کنند. اما برخی از افراد و گروههای مقاومت عقاید و باورهایی دارند که با ساختارِ نظامِ کنونیِ لبنان منافات دارد. من در حضور رهبر مقاومت فلسطین به یکی از فرماندهان این گروهها گفتم: «شما آزاد هستید که هر عقیدهای داشته باشید، اما نمیتوانید آنها را در خاک لبنان به اجرا درآورید، میتوانید آنها را در فلسطین عملی کنید.» پس از مدتی بحث و گفتوگو گفتم که به عقیدۀ من هر اقدامی که مردم و رهبران مقاومت فلسطین را از تلاش برای آزادی فلسطین بازدارد، با روح مقاومت و روح انقلابی منافات دارد.»
امام، همچنین، دربارۀ رابطه با دمشق تصریح کرد: «در سفر به سوریه توانستم تا حدودی فضای موجود را از لحاظ نظامی تعدیل کنم و، در پی آن، نیروهای فلسطینی از مرزهای شرقی و شمالی عقبنشینی کردند و ارتش نیز به جنوب لبنان بازگشت. بدینترتیب، اسرائیل دیگر بهانهای برای هرگونه اقدام نظامی با هدف اشغال لبنان نخواهد داشت.»
امام در ادامه و درخصوص پیمان قاهره و امکان اجرای آن گفت: «پیمان قاهره اساس و مبنایی برای گفتوگوی جدید ایجاد میکند. اما اوضاع کنونی بسیار متفاوت با اوضاعی است که به امضای پیمان قاهره منجر شد. آن پیمان، درواقع، چارچوب گفتوگوهای سازندهای را معین کرد که اخیراً به پیمان نانوشتۀ ملکارت انجامید. باوجود تمامی اظهاراتی که بر مبنای نبود پیمان و توافق حقیقی مطرح میشود، من مطلع هستم که به تفاهم و تدابیر راضیکنندهای رسیدهاند که منافع طرفین را بهخوبی تأمین میکند.» [۴]
------
[۱]. La revue de Liban، ۱۹۷۳/۰۶/۲۵.
[۲]. همان.
[۳]. کل شیء، ۱۹۷۳/۶/۳۰.
[۴]. کل شیء، ۱۹۷۳/۰۶/۳۰.