سال ۱۹۷۵ میلادی (۱۳۵۳ شمسی) است. جنبش محرومان لبنان شروع شده. سید موسی صدر دو تجمع در بعلبک و صور برگزار کرده و همراه مردم قسم خورده تا وقتی محرومی در لبنان وجود دارد، مبارزه را رها نمی کند. سید موسی میخواست تجمعی هم در بیروت برگزار کند، اما باخبر شدن از تمرینات نظامی گروههای مسیحی و تحرکات دولت برای دامن زدن به اختلافات طایفهای به بهانه این تجمع ها، باعث شد از برگزاری آن منصرف شود.
سال ۵۳، پانزده سال از رفتن موسی صدر به لبنان میگذشت. پانزده سالی که در تلاش برای رفع محرومیت و نزدیکی به پیروان ادیان دیگر سپری شده بود. او از روز اول حضور در لبنان با رهبران مذهبی مختلف لبنان ارتباط برقرار کرد. در کلیسا و کنیسه حاضر شد. برای حل مشکلات مسیحی و سنی به اندازۀ شیعه تلاش کرد و همه جا از «روح لبنان» گفت. از همزیستی ادیان در لبنان که بزرگترین سرمایۀ آن است و باید حفظ شود. از اینکه لبنان جامعۀ نمونهای است در دنیا که اگر موفق به حفظ این همزیستی شود، همۀ نقشهها و تفکرات جنگ بین مذاهب و ادیان را خنثا میکند. میگفت حتی اگر لبنانی نبود، باید آن را به وجود میآوردیم. میگفت لبنان آرام و در صلح، خار چشم اسرائیلی است که میخواهد بر آتش جنگ ادیان دامن بزند و بگوید همزیستی ادیان ممکن نیست تا موجودیت خودش را توجیه کند.
چند سال بعد از حضور موسی صدر در لبنان، وقتی شده بود «امام موسی صدر»، دیگر تصویر روحانی شیعه کنار مفتی سنی و مطران مسیحی و شیخ عَقل دُرزی [۱]، عجیب و ناآشنا نبود.
سال ۵۳ رئیس کلیسای کبوشیین بیروت تصمیم گرفت از موسی صدر دعوت کند تا او موعظۀ آغاز روزه مسیحیان را بخواند. او و شارل حلو، رئیسجمهور سابق، که به امام صدر بسیار علاقه داشت، از امام دعوت کردند و او پذیرفت تا برای اولین بار در تاریخ کلیسای کاتولیک، روحانی شیعه در محراب کلیسا، زیر صلیب بنشیند و موعظۀ آغاز ایام روزه را بگوید و کلیسای «کبوشیین»، مهمترین کلیسای بیروت برای همه کاتولیکهای لبنان، از ارمنی و مارونی.
بعضی از مسیحیان و مسلمانان به این اتفاق اعتراض کردند. موسی صدر در جواب گفت میخواست کشیشی مسیحی را برای ادای خطبۀ نماز جمعه دعوت کند تا این اتفاق کامل شود. اما جنگ داخلی فرصت چنین کاری را نداد.
«در تمام مدت سخنرانی نفسها در سینه حبس شده بود. حاضران با حالتی عاشقانه به سخنان امام گوش میدادند. بعد از اتمام سخنرانی و به دنبال دعوت اسقف اعظم از وی برای ورود به سالن پذیرایی، ناگهان حاضران هجوم آوردند. همه سعی داشتند خود را به او برسانند تا با ایشان دست بدهند»؛ این وصف خبرنگار مسیحی روزنامۀ النهار از سخنرانی امام صدر بود.
این سخنرانی در آن روزهای پرالتهاب که سایۀ جنگ داخلی بالای سر لبنان سنگینی میکرد و مدتی بعد دامنگیرش شد، آنقدر مؤثر بود که هنوز دربارهاش صحبت میشود و تبدیل به یکی از روزهای تاریخی لبنان شده است. روزی که نماد گفتوگو در لبنان شد و بر آزادی و عدالت تأکید شد. روزی که از یکی بودن ادیان گفته شد و از خدای واحد و انسان واحد. روزی که گفته شد ادیان در خدمت انساناند، نه انسان در خدمت ادیان. روزی که از لبنان گفته شد و از انسان لبنان که اولین و آخرین سرمایۀ آن است؛ سرمایهای که باید آن را صیانت کرد.
ارتباط نزدیک امام صدر با مسیحیان باعث شد مقاومت در برابر اسرائیل از مسئلهای خاص مسلمانان، آن هم فقط شیعیان، به موضوعی ملی تبدیل شود؛ اتفاقی که باب میل رهبران اسرائیل نبود، اما سید موسی از تهدید اسرائیل برای انسانیت و برای ملت لبنان گفت و از مقاومت ملی بر ضد قدرتی که اساسش نژادپرستی است.
۱۹ فوریه، (۳۰ بهمن)، کلیسای کبوشیین بیروت، پر از جمعیت بود؛ شارل حلو، امیر عبدالعزیز شهاب، مؤسسان بنیاد هماندیشی لبنان (دارالندوة اللبنانیة) از جمله میشل الاسمر و جبران حایک، سردبیر روزنامۀ لسان الحال و پییر حلو و غسان توینی، سردبیر روزنامۀ النهار که آنان نیز از مؤسسان حرکت محرومان بودند، آنجا بودند. خبرنگاران، رؤسای سندیکای روزنامهنگاران و مردم عادی هم در سالن کلیسا و بیرون آن منتظر بودند.
سید موسی با عبا و عمامه، زیر صلیب نشست، به مسیحیان روبهرویش نگاه کرد. حرفهایش را با دعای «افتتاح» شروع کرد و صدایش در کلیسا پیچید:
«خدایا، تو را سپاس مىگوییم. پروردگارا، اى خداى ابراهیم و اسماعیل، خداى موسى و عیسى و محمد، خداى مستضعفان و همۀ آفریدگان!
سپاس خدایى راست که ترسیدگان را امان دهد، شایستگان را نجات دهد، مستضعفان را برترى دهد، مستکبران را فرونشانَد، شاهانى را نابود سازد، و دیگرانى را بر جایگاه آنان نشانَد. و سپاس خدایى را که درهم کوبندۀ جبّاران، نابودکنندۀ ستمگران، دریابندۀ گریزندگان، انتقامگیرنده از سرکشان و فریادرس دادخواهان است.»
خدایا، تو را شکر مىگزاریم که ما را به عنایتت موفق داشتى، و به هدایتت گردآوردى، و با مهربانیات دلهاى ما را یکى کردى.
ما، هم اینک، در پیشگاه تو، و در خانهاى از خانههاى تو، در ایامِ روزه، بهخاطر تو، گرد آمدهایم...
[۱]. طایفهای از مسلمانان که بیشتر ساکن لبناناند.