مادر بودن رسالت مقدسي است كه انجام آن به عهدۀ زن گذارده شده است، زيرا يكی از مهمترين و ظريفترين وظايف زندگی به شمار میرود. زن موجودی عاطفی است و همين عاطفۀ جوشان و سرشار، او را ياری ميكند تا مشكلات و دشواری های اين وظيفۀ مهم را تحمل كند.
در همۀ مراحل تاريخ، «مادر» اهميتي والا داشته است و امتهای پيشرو، توجه و اهتمام ويژهای به مادر داشتهاند و در انتخاب زني كه ميخواهد نقش مادر بودن را به عهده گيرد، توجه و دقت ويژهای مبذول ميكردند. چهبسا مرداني كه پيش از اسلام، همسران و كنيزان بسياری داشتند، اما برای ادامۀ نسل و توليدمثل، زني را بر ميگزيدند كه دارای اصل و نسب والا باشد. البته در آن دوره، اين كار را به سبب فرزند -و نه به سبب نقش و اهميت مادر- انجام ميدادند. اما ظهور اسلام افقهای جديدی را پيش روی انسان گشود و اهميت و هويت مادر را نيز مورد تأكيد قرار داد.
پيش از اسلام جايگاه مادر همچون ماشين يا ابزار توليد بود و مردان دقت ميكردند تا ابزار خوب و مناسبي بيابند تا فرزندی كه از او به دنيا ميآيد، سالم و تندرست باشد. اما پس از اسلام نقش مادر به مثابه موجودی حيات بخش مورد توجه قرار گرفت كه حقوق و ويژگيهای خاص خود را دارد. اسلام اين احساس را در زن پديد آورد كه فرزند را هم برای خود و هم برای جامعه به دنيا ميآورد، نه فقط برای جامعه. فرزند نيز زندگي و بالندگي خود را مديون تلاش مادر ميداند. بدين ترتيب، مادر از دايرۀ محدودی كه او را در برگرفته بود، بيرون آمد و به افقهای والای منزلت و كرامت راه يافت. برترين گواه اين حقيقت روايتي است كه رسول خدا(ص) در آن ميفرمايند: «بهشت زير گامهای مادران است.»
آيا جايگاهي والاتر از اين قابل تصور است كه مادر، راه رسيدن به بهشت باشد و رضايت او، دروازۀ ورود انسان مؤمن به بهشت جاودان را بگشايد؟ آری، بهشتي كه به پرهيزكاران وعده داده شده است و هدف همۀ مسلمانان به شمار ميرود و پس از گذراندن عمری به خير و نيكي به دست ميآيد، زير گامهای مادران قرار دارد و راضي كردن مادر از طرف فرزند راه رسيدن به آن را ميگشايد.
اسلام به اين حقيقت توجه دارد كه دشواری ها و رنجهايي كه مادر برای پرورش فرزند متحمل ميشود، اين شايستگي را برای مادر پديد ميآورد كه شرط ورود به بهشت باشد و رضايت او لازمۀ ايمان كامل و اسلام واقعي شود و در اين ميان فرقي نميكند که اصل و نسب مادر والاتر از فرزند باشد يا نباشد. مهم اين است كه او «مادر» است، همين و بس!
اسلام نسبت به مادر، چنين نگرشي دارد و به فرزند -هر چند هم شريف و دارای اصل و نسب والا باشد- اجازه نميدهد كه بر مادرش تعدی و بياحترامي كند، حتي اگر مادرش كنيز باشد. حق مادر در اسلام حقي مقدس و تغييرناپذير است كه در هيچ شرايطي دگرگون نميشود. عقل و منطق نيز اينگونه حكم ميكند، زيرا فرزند تنها زماني ميتواند حيات پيدا كند كه مادر او را از عصارۀ جانش غذا دهد و مورد حمايت و مراقبت خويش قرار دهد. بدون تلاش مادر ادامۀ زندگي برای فرزند ممكن نيست. در واقع فرزند بخشي از وجود مادر است كه از او جدا شده و به شكل جنين درآمده است. آيا بخشي از يك چيز ميتواند بر اصلش غالب شود؟ آيا ميوه ميتواند بر درخت چيره شود؟ آيا گل ميتواند بر بوته و شاخهاش مباهات كند و خود را از او برتر بداند؟ اگر شاخه نبود هيچ گلي پديد نميآمد.
اسلام نيز اين حقيقت را مورد توجه قرار داده و به مشكلي كه پيش از اسلام ميان فرزندان و مادر پديد ميآمد، توجه داشته است. در آن دوره، فرزندان نسبت به مادری كه از لحاظ اصل و نسب از آنان پايينتر بود، احساس برتری میکردند. اسلام ميخواهد منزلت و جايگاه مادر را در همۀ شرايط حفظ كند و فرزندان را به اطاعت و احترام گذاشتن به مادر دعوت کند. با توجه به اين اصل رسول خدا(ص) در موارد متعدد فرمودند: «من فرزند زني هستم كه تريد (غذای ساده) ميخورد.» در حالي كه مادر گرامي ايشان، به اصيلترين و والاترين خاندانهای قريش تعلق داشت. در روايتي آمده است كه رسول خدا(ص) در پاسخ مردی كه دربارۀ حقوق والدين از ايشان پرسيده بود، فرمودند: ابتدا مادر، سپس مادر، سپس مادر، و سپس پدرت [بر تو حق دارند].
مادر به سبب ويژگيهای طبيعي و لطافت و عطوفتش، بيش از پدر، فرزند را مورد مهر و محبت قرار ميدهد. در واقع پدر با توجه به ويژگيهای تكوينياش، نميتواند بيش از حد تحت تأثير احساسات قرار گيرد، ولي مادر به سختي ميتواند در برابر عواطفش مقاومت كند و به سرعت دچار احساسات ميشود. از اين رو، فرزندان مهر و محبت مادر را بيشتر حس ميكنند. هرچند عشق و علاقة والدين به فرزند يكسان و هماندازه است. علت تأكيد رسول خدا(ص) بر حق مادر و تكرار سهبارۀ آن همين است.
البته نبايد فراموش كنيم كه فرزند نيز بر مادر حقي دارد و مادر وظيفه دارد كه فرزند را بهخوبي تربيت كند و در حد توانش او را از درافتادن به پرتگاهها باز دارد. او بايد اهميت مسئوليتش را دريابد، نقش مادرانۀ خويش را ايفا كند و بداند كه در پيشگاه خداوند و در برابر جامعه مسئوليت تربيت نسلها را بر عهده گرفته است. بنابراين، يكی از ضرورتهای ايفای نقش مادرانه بهرهمندی از سواد و دانش و آشنايي با روشهای صحيح تربيتي است. البته منظورم آن نيست كه همۀ مادران بايد «ديپلم كودکياری» بگیرند! بلكه مقصود من آن است كه مادر بايد نسبت به امور دين و جامعه بينش داشته باشد تا بتواند به سادگي بحرانها و مشكلات اجتماعي را دريابد و خطراتی را كه در نتيجۀ بروز آن مشكلات متوجه فرزندان می شود، بشناسد تا بتواند فرزندش را از آسيبها و خطرات مصون بدارد.
به طور كلي مادر بايد از آگاهي و بينش كامل اسلامي برخوردار باشد تا بتواند فرزندان را بر اساس آموزههای واقعگرايانۀ اسلامي پرورش دهد.