برای منِ طلبه نوجوان خیلی سازنده و الهام بخش بود که ایشان خم شوند و دست آن بزرگوار را ببوسند. رهبر یک جمعیت شیعی نیرومند در جهان اسلام، به عنوان میهمان وارد کشور شده و شخص اول آن روز کشور نیز میزبان ایشان بود و حالا استاد خود را میبیند، خم میشود و دست او را به زحمت میبوسد و میفشارد.
... یک شب به ما گفتند که در منزل آقای هاشمی رفسنجانی مهمان عزیزی میآید و شما هم بیایید... مرحوم آقای قدوسی، مرحوم آقای ربانی شیرازی، آقای مصباحیزدی و تنی چند از بزرگان که الان هم حضور دارند و از برجستگان حوزة علمیهاند، در آن جلسه بودند. من قامت رعنا و رشید امام موسی صدر را اولین بار آنجا زیارت کردم. آنچه در آن جلسه برای منِ طلبه نوجوان آموزنده بود، حرکت حق شناسانهای بود که آن بزرگوار کردند.
جریان از این قرار بود که یکی از شخصیتهایی که آن روزها در هسته سیاسی فعالیتهای زیر زمینی سِمَت برجسته و رهبری داشتند، وارد مجلس شدند. قد کوتاهی هم داشتند. اما امام موسی صدر قامت بلند و رشیدی داشت و من دیدم که ایشان خم شد و به زحمت دست آن بزرگوار را گرفت و بوسید. این حرکت برای ما مایه تعجب بود. البته دیگران هم تعجب کردند. اما چون دوستان از مراتب معرفت و تواضع و حقشناسی آقای صدر شناخت داشتند، برایشان عادی بود. ولی برای منِ طلبه نوجوان خیلی سازنده و الهام بخش بود که ایشان خم شوند و دست آن بزرگوار را ببوسند. رهبر یک جمعیت شیعی نیرومند در جهان اسلام، به عنوان میهمان وارد کشور شده و شخص اول آن روز کشور نیز میزبان ایشان بود و حالا استاد خود را میبیند، خم میشود و دست او را به زحمت میبوسد و میفشارد. هر چه آن بزرگوار اکرام کرد که این کار صورت نگیرد، ایشان بوسید و فرمود شما استاد من بودید. من در محضر شما تلمذ کردم و وظیفه است که حقشناسی کنم.
منبع:کتاب اندیشۀ ربوده شده، صفحۀ 192