سخنرانى امام موسى صدر در همایش هشتم «مجمع البحوث الاسلامیه» در قاهره
امام موسى صدر در همایش هشتم «مجمع البحوث الاسلامیه» (مجمع پژوهشهای اسلامی) در قاهره که تاریخ ۲۳ اکتبر ۱۹۷۷ برگزار شد به موضوع شیوههای تربیت از نگاه دین میپردازد. در این همایش نمایندگان ۵۶ کشور عربى و اسلامى و نمایندگان چند کشور اروپایى و آفریقایى شرکت داشتند. ترجمه فارسی این سخنرانی را با ترجمه سید عطاء الله افتخاری که در کتاب «ادیان در خدمت انسان» منتشر شده در ادامه میخوانید.
در وهله اول چنین به نظر میرسد که شیوههای تربیتی از اصول دین دور هستند، چراکه فقه اسلامی در بخش آداب و سنن و در مسائل مربوط به تولد فرزند در کتاب نکاح مثلاً درباره تربیت کودک بحث کرده است، ولی اصول دین عبارتاند از ریشههای عقیدتی و فرهنگی اسلام و اوّلیات و بدیهیات آن. ولی با تأمل بیشتر روشن میشود که خود قرآن کریم در تربیت مسلمانان ـ چه فردی و چه گروهی ـ از شیوه پایبندی به اصول استفاده کرده است که در این پژوهش با آن آشنا میشویم و ثابت خواهد شد که جدا کردن شیوههای تربیتی از اصول دین جزئی از مصیبت بزرگ ما در فهم اسلام و دعوت به سوی آن است.
پژوهش حاضر ابتدا به شیوههای گوناگون تربیتی میپردازد و سپس، تلاش میکند شیوه قرآنی یعنی پیوند استوار میان شیوه تربیتی و اصول دین را معرفی کند و در لابهلای آن روش قرآن در ارائه اسلام و دعوت به سوی آن نیز روشن میشود؛ روشی که بهطور کلی با روش آکادمیک متفاوت است. در این پژوهش به تقسیمبندی اسلام به اعتقادات و شریعت و تقسیم شریعت به فقه و اخلاق و تقسیم فقه به عبادات و معاملات و سیاست و احکام پرداخته شده است.
در پایان این پژوهش درباره ضرورتهای مهم تربیتی معاصر و برخی پیشنهادها برای رویارویی با آنها بحث میکنیم.
۱. شیوههای تربیتی و شیوه قرآنی
سادهترین شیوه برای تربیت، امر و نهی کردن مربی است. شکی نیست که این شیوه تأثیری محدود دارد وگاه با پیچیدگیها و مسائل سلبی روبهرو میشود، بهویژه وقتی از خشونت استفاده میشود و وضع روانی مربی در نظر گرفته نمیشود. شیوه برتر آن است که مربی راهها و ابزارهای متقاعدسازی را به کار بگیرد و بکوشد در عقل و دل فردی که در پی تربیت آن است، تأثیر بگذارد تا او را به هدف متقاعد کند و او را دوست بدارد تا بتواند به خود جذبش کند.
اما شیوه سوم که مکاتب جدید اجتماعی به آن افتخار میکنند، توجه به محیط فرد یا گروهِ تربیتشونده است تا به فضایی برای هدف تربیتی تبدیل شود و جریانی در قبال آن شکل بگیرد که فعالیت تربیتی و متقاعدسازی را برای مربی آسان سازد.
قرآن کریم این سه شیوه را در آنِِ واحد به کار برده و شیوه چهارمی نیز به آنها افزوده است که مختص خود قرآن است و از معجزات اسلام به شمار میآید و مکاتب اصلاحگرا و انقلابی اخیر میکوشند از آن اقتباس کنند.
قرآن کریم با بیانها و وسیلههای گوناگون امر و نهی میکند و پیدرپی دلیل میآورد و بر فطرت و اصول ثابت در میان ملتها و عبرتهایی که میتوان از امتهای گذشته به دست آورد تکیه میکند و کلماتی به کار میبرد که شبیه دلیل است، مانند «الطیبات» و «الخبائث» و همواره رحمت خداوند و مهرورزی و نعمتهای او و، همچنین، آگاهی او از مصالح همه مردم را یادآوری میکند. همه اینها برای این است که درباره مسئولیتها پذیرشِ (متقاعد شدن) همراه با عاطفه به وجود آورد. (شیوه دوم)
پیامبر اعظم (ص) در خطبه وداع خویش اعلام کرد: «ایُّها الناسُ وَاللهِ ما مِن شَیءٍ یُقَرِّبُکُم إلی الجَنَّةِ وَ یُباعِدُکُم مِنَ النّارِ إلّا وَ قَد أَمَرتُکُم وَ ما مِن شَیءٍ یُقَرِّبُکُم إلی النّارِ وَ یُباعِدُکُم مِنَِ الجَنَّةِ إلّا وَ قَد نَهَیتُکُم عَنه.» [۱] (ای مردم، به خدا سوگند، هر آنچه شما را به بهشت نزدیک و از آتش دور میکرد، من شما را به آن فرمان دادم و هر آنچه شما را به آتش نزدیک و از بهشت دور میکرد، من شما را از آن بازداشتم.)
اهتمام اسلام به ایجاد فضای مناسب، از آموزههای قطعی آن درباره وجوب برپایی جامعه اسلامی و دستورات مهم آن در مورد فضاهای مناسب مانند نماز جماعت و نماز جمعه و حج و ماه رمضان و اعیاد و، همچنین، نهی از کنارهگیری از مردم و جامعه و معاشرت با فاسدان و بدکاران و گنهکاران (جز برای اصلاح آنان)، روشن میشود.
با این همه قرآن کریم شیوه خاص خود را به کار میبرد که میتوانیم آن را انقلاب در مفاهیم یا تحولی ژرف در نگرش کلی به جهان هستی و زندگی و ارتباط با هدف تربیتی بنامیم.
وقتی قرآن کریم از رهگذر اعتقادات و معلوماتی که آیات آن برایمان بیان میکند، تصویری از آفرینش و موجودات و زندگی برای ما ترسیم میکند، میکوشد فضایی عام در ذهن انسان پدید آورد تا در آن حس کند که موفقیت و جاودانگی در پایبند بودن به رهنمودهای اسلام است و جهان هستی هر فرد یا گروهی را که با این قواعد هماهنگ و همسو نباشد، طرد میکند و سرنوشت آنان نیستی و فراموشی خواهد بود.
برتری این شیوه از شیوههای پیشین مناقشهبردار نیست. این شیوه امتیازات متعددی دارد که میکوشیم پس از توضیح ویژگیهای این شیوه آنها را برشماریم.
در سوره الرحمن آیه ۷ میخوانیم: «وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ. أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ. وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ.» [۲]
در این آیات پیوند میان از اندازه درنگذشتن و وزن را به انصاف برپا داشتن و برافراشتن آسمان و گذاشتن ترازو را که نشانه حسابرسی و نظاممندی و عدالت در جهان هستی است، مشاهده میکنیم.
در سوره آل عمران پس از آیه «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إلّا هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمًَا بِالْقِسْطِ» [۳] که بر عدالت خداوند تأکید دارد، آیات دیگری در مقام نتیجه این آیه آمده است که روشنترین آن آیه زیر است: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَیَقْتُلُونَ الِّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ،» [۴] یعنی محکومیت دشمنان عدالت ناشی از عدالتگستری خداوند و یکی از نتایج آن است.
در سوره انبیا آیه ۱۶ میخوانیم: «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ.» [۵]
و در آیه ۱۸ به برخی نتایج این اصل میرسیم: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ.» [۶]
در برخی از موارد، نتایج پیش از مبانی آمده است، از جمله: «کَمْ تَرَکُوا مِن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ. وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ. وَنَعْمَةٍ کَانُوا فِیهَا فَاکِهِینَ. کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِینَ. فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاء وَالْأَرْضُ وَمَا کَانُوا مُنظَرِینَ» [۷] [و در چند آیه بعد آمده است:] «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ. مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ.» [۸] نابودی کسانی که باغها و چشمهها را بدون هیچ واکنشی بر جا میگذارند ـ چون قوم تُبَّع نیرومندتر از آنان بودند و آنان رستاخیز و حسابرسی اعمال را انکار میکردنـد ـ نابودی اینان اثری است طبیعی از مبتنی بودن آفرینش آسمانها و زمین بر حق.
آیاتی از قرآن تأکید میکنند که آفرینش در شش روز و در مدتی معین انجام شده است. معنای روز در اصطلاح قرآن روشن است. مقصود از آن مراحل و دورانهاست. همانطور که از ابتدای سوره فصلت برمیآید، تأکید قرآن بر اینکه آفرینش در مدتی معین یعنی شش روز بوده است، مقدمهای است برای نتایج مهم تربیتی که بنا بر وصف قرآن عبارتاند از: پیروزی رومیان پس از شکست خوردن و اینکه آنان تنها ظاهر زندگی دنیا را میشناسند (سوره روم)؛ ضرورت توجه به سوی خداوند و خواندن او با حالت زاری و به صورت پنهانی و از سر ترس و با طمع [به رحمت او] (سوره اعراف)؛ تشویق مؤمنان عدالتپیشه و پایبند به سنتها و حسابرسی اعمال که در گردش شب و روز و دیگر پدیدههای جهان هستی میاندیشند. (سوره یس)؛ و آزموده شدن در پیشی جستن به سوی نیکیها (سوره هود) و، سرانجام، توکل بر خداوند، تسبیح گفتن او، ذکر و یاد او و بردباری در برابر مسخره کردنها و سرزنشها و اتهامها (سورههای فرقان و ق.)
خلاصه سخن اینکه تربیت قرآنی مبتنی بر ابزارهای تربیتیِ مناسب است و، افزون بر آن، مقید به اصول دین و قواعد عمومیِ برگرفته از این اصول است و، همچنین، بر پایه حق و عدل و مدت معین استوار است و، به همین ترتیب، مبانیِ دیگری که قرآن کریم اعلام میکند و میان آنها و خواستههای تربیتی و جهتدهی زندگیِ انسانِ خواهانِ موفقیت به سوی راه و روش مبتنی بر عدل و حق و همسو با صفات خداوند و آموزههای او پیوند میدهد. شیوه تربیتی قرآن برنامه کاری زمانبندیشده دارد، یعنی نه زمان را نادیده میگیرد و نه تعیین آن را فروگذار میکند، درست همانند آفرینش هستی.
۲. نتایج این شیوه
اول. ابعاد کار مطلوب در نگاه مربی و، در واقع، تا دوردست امتداد پیدا میکند و به ازل و ابد و به زمین و آسمان و اساس آفرینش میرسد. این احساس، تأثیرگذاری تربیت را تضمین میکند، همچنانکه از استمرار آن محافظت میکند.
دوم. انسان در برابر این شیوه، همراهی جهان هستی با خود را احساس میکند و درمییابد که همه موجودات همگام با او حرکت میکنند و هیچگاه احساس غربت و تنهایی نمیکند حتی اگر رفتار او مخالف یا متناقض یا در جهت دشمنی با رفتار دیگری باشد و معنای این حدیث شریف را درک میکند که «لاتَستَوحِشُوا فِی طَریقِ الهُدیِ لِقَّلِةِ أهِلِه.» [۹] (مردم بیم مکنید در راه راست، که شمار روندگان آن چنین اندک چراست.)
به این ویژگی در قرآن کریم اشاره شده است: آیاتی که بر سجده خورشید و ماه و ستارگان و درختان و دریاها و رعد و همه جنبندگان تأکید میکند و میگوید که همه آنها در برابر خداوند سجده میکنند و نماز میگزارند. انسان نیز با فطرت و جسم خویش با این کاروان بزرگِ هستی همگام میشود. این همگامی، اطاعت از امر و نهی و سجده کردن و تسبیح گفتن و نماز گزاردن و کار نیک را بر او بسیار آسان میکند.
سوم. متمرکز شدن همه نیروها و تواناییهای فرد در همه موقعیتها و بحرانها و نیز متمرکز شدن تواناییهای جامعه با همه گروهها و سطحهای مختلف آن، چراکه خاستگاه یکی است، مسیر یکی است و شیوه نیز یکی است و، بدینترتیب، در برآیند این تواناییها نیروی بزرگی پدید میآید که در رسیدن به هیچ هدفی هرچند سخت و دشوار، ناتوان نیست. تواناییهای فرد بسیار ولی پراکنده است. تواناییهای جامعه نیز فراتر از آن است که تصور شود، ولی بهتدریج کاهش مییابد و برخی با برخی دیگر برخورد پیدا میکند. با جهتدهی و هماهنگسازی و بسیج این تواناییها نیروی ذاتی امت شکستناپذیر میشود.
۳. شیوه قرآن در ارائه اسلام و دعوت به سوی آن
پس از آشنایی با شیوه اعجازآمیز قرآن در زمینه تربیت، به نکته اساسی دیگری میرسیم که میتواند کبرای بحث تربیتی ما باشد. این نکته، اتحاد اسلام با عمل است. مسلمانان و حتی دانشمندان و پژوهشگران بنا به علل تعلیمی، اسلام را به چند بخش تقسیم کردهاند: علم اعتقادات و علوم وابسته به آن مانند فلسفه الهی و علم کلام؛ علم فقه و اقسام آن: عبادات، معاملات، سیاست و احکام که هر یک زیرمجموعههایی دارد؛ علم اخلاق.
اسلام همچنین به اصول ـ که نیازمند ایمان و دلیل قطعی است ـ و فروع تقسیم شده است.
این تقسیمبندیها که با انگیزههای علمی وگاه بنا بر درجه اهمیت صورت گرفته، موجب نوعی ضعف تربیتی و تا حد بسیاری بیتوجهی و بیپروایی شده است تا جایی که کار برخی مسلمانان به آنجا رسیده است که در دل به اسلام اعتراف دارند، ولی آشکارا به عبادات پایبند نیستند.
دور بودن از اخلاق اسلامی نیز بیماری رایجی است حتی در میان دینداران و، همچنین، بسیاری از مسلمانان از مسائل اجتماعی و سیاسی اسلام ناآگاهاند.
علت همه اینها، این تقسیمبندی آکادمیک برای اسلام است، در حالی که قرآن کریم مسائل اعتقادی را در کنار مسائل علمی قرار میدهد و میان آن دو و اخلاق پیوند میدهد، همانگونه که در شیوه تربیتی قرآن نیز این پیوند را مشاهده میکنیم.
در ابتدای سوره بقره، پرهیزگاران با پنج ویژگی وصف شدهاند: سه ویژگی اعتقادی است که عبارتاند از ایمان به غیب و ایمان به آنچه بر پیامبر (ص) و دیگر پیامبران نازل شده است و یقین به آخرت. دو ویژگی عملی است که عبارتاند از نماز و زکات. نماز ایمان به غیب را حفظ میکند و نماز بدون پرداخت زکات نیز سزاوار نکوهش است. (سوره ماعون)
در کمتر آیهای از قرآن کریم ذکر مسائل اعتقادی (ایمان) بدون اشاره به کار نیک (عمل صالح) آمده است، با وجود آنکه این دو از نظر تقسیمبندی فقهی از دو مقوله متفاوت هستند.
با بررسی دقیق احکام اسلامی درمییابیم که میان آنها تأثیر متقابل آشکاری وجود دارد و فعالیتهای عملی تأثیر گستردهای بر ایمان دارد و ایمان [نیز به نوبه خود] زیربنای اخلاق است و، در عین حال، از آن تأثیر میپذیرد، همچنانکه مسائل اعتقادی چشمانداز کلی مسائل اجتماعی را ترسیم میکند.
قرآن کریم در چندین مورد به این تأثیرگذاری متقابل اشاره کرده است، از جمله: «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُون» [۱۰] و «بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ. یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَة.» ِ [۱۱]
این آیات بیانگر تأثیر عمل بر عقیده است.
روایات وقتی کبر و خودپسندی را حرام اعلام میکند، آن را نوعی شرک و شبیه انگاشتن به فرمانروایی خداوند عزوجل میخواند. بسیاری از کافران و بزرگ آنان ابلیس نیز به سبب آنکه بزرگی ورزیدند، کافر شدند: «خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ.» [۱۲]
تأثیر اصول دین و، بهویژه، توحید بر عبادات و پرورش و اصلاح انسان بهگونهای که با خوشبینی و خوشرویی و خوشگمانی و برابری با برادران خود برخورد کند، بدون آنکه آنان را خدا یا شیطان یا بنده خود قرار دهد و، همچنین، تأثیر معاد بر دقت انسان در رفتار خود و حسابرسی از خویشتن و احساس مسئولیت و دیگر تأثیرات، فراتر از آن است که بتوان آنها را برشمرد.
مطالعات اسلامی نیازمند رشتهای خاص برای بررسی یکپارچگی اسلام و جدا نبودن اجزای آن از یکدیگر است و کسی که میخواهد درباره ارتباط میان احکام سخن بگوید، ناگزیر باید این رشته را برای همه پژوهشگران و مبلغان دینی ضروری بداند.
۴. مسائل مهم تربیتی معاصر
ویژگی برجسته عصر ما این است که عصر تخصصهاست و نمیتوان مردم را به دو دسته دانا و نادان تقسیم کرد، چراکه بیشتر مردم در رشته تخصصی خود کارشناس هستند و این امر، دعوت دینی و تربیت را دشوارتر از قبل ساخته است.
از سوی دیگر، اندیشههای سیاسی که غالباً دربردارنده طمعهای اقتصادی هستند، امروزه مبتنی بر عقاید و نظریات فلسفی هستند و با بهکارگیری همه ابزارها آنها را ترویج میکنند و مؤسسههای بینالمللی آنها را با ابزارها و دستگاههای جدید و پیشرفته و دقیق پشتیبانی میکنند.
این مکاتب با ادیان در جنگ هستند، ولی در عین حال از روشهای دعوت دینی استفاده میکنند و خواستار پذیرفتن اصول و مبانی آنها هستند و با تمام توان و با نقشههای دقیق بر ضد دعوت اسلامی ایستادگی میکنند و از بهکارگیری هیچ روشی برای از بین بردن آن باکی ندارند.
حمله به مؤسسات دینی و علما تنها وسیله در دست آنان نیست بلکه ایجاد چنددستگی و اختلافات داخلی و به خدمت گرفتن برخی عناصر ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ برای قد علم کردن در برابر رهبران روحانی و به چالش کشاندن آنان و اثبات ناتوانی آنان برای بر دوش کشیدن مسئولیت، ابزارهای دیگر آنان است.
بنابراین، باید این حقیقت را دریابیم که جوامع ما صحنه نبرد اعتقادی با طرفهای متعدد است و در این نبرد، برابری در ابزارها و امکانات وجود ندارد.
از جهتی دیگر، به سبب آنکه سیاستها خواستگاه عقیدتی دارند، تعدد سیاستهای حاکم بر کشورهای اسلامی، تفرقه فکری میان کشورها و در درون کشورها را امری حتمی ساخته است.
گذشته از آن، وضعیت دردناک و افزایش تشکیک درباره رهبران سبب شده است که افراد و گروههای بسیاری با وجود نداشتن صلاحیت و به سبب رنجهای روحی در برابر این مشکل بایستند و این وضع به نوبه خود سبب شده است که آنانگاه به راهحلهای نادرست و افراطی وگاه سازشکاریهای ذلتبار کشیده شوند.
هریک از این دو روش واکنشها و تأثیرات اجتماعی خود را دارند، از جمله برخورد با اقلیتها که خود به چنین بیماریهایی مبتلا هستند. این امر آنان را در موضع دفاعی قرار میدهد یا بهانه به دست استعمارگر میدهد تا اقلیتها را در موضع دفاع از خود قرار دهد و، در نتیجه، مشکلات افزایش یابد.
با وجود همه این محنتها، ما هنوز درباره زمینه تربیتی موجود در جهان اسلام صحبت میکنیم، بدون آنکه اسرائیل و شرارتها و توطئهها و ابزارهای خطرناک گوناگون آن را در نظر داشته باشیم و بدون آنکه از قدرت استعمار و دامها و فرهنگهای آن و فعالیتهای تبلیغی آن برای ترویج مسیحیت بحث کنیم. اگر بخواهیم وضعیت را با در نظر گرفتن این عناصر اساسی بررسی کنیم و در صدد برآییم مشکل را با همه ابعاد آن مطالعه کنیم، افق آینده را تیره و تاریک خواهیم دید و توفانهای سهمگین از هر طرف ما را درخواهد نوردید.
آیا این محنت تلخ ما را به ناامیدی میکشاند؟ نه؛ جز کافران کسی از رحمت خداوند ناامید نمیشود، ولی در عین حال کوچک انگاشتن مشکل و آماده نبودن برای رویارویی با آن با روحیه مسئولیتپذیری سازگار نیست. بنابراین، اصلی که ناامیدی را از ما دور میکند از این سخن حضرت یعقوب (ع) ریشه میگیرد که: «یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ.» [۱۳]
۵. چند پیشنهاد
حضور ما در نشستی که علمای مسلمانان از سراسر جهان در آن گِرد آمدهاند از عنایتهای خداوند است. این، هشتمین نشست است، یعنی در برابر آن مجموعهای از تجارب قرار دارد که به آن امکان میدهد مسائل را ارزیابی کند.
وجود مجمع پژوهشهای اسلامی نشانهای است از عزم دانشگاه الأزهر برای رویارویی با مشکلات با روحیه کامل مسئولیت پذیری.
من به اینجا نیامدهام تا مسئولیتها و تکالیف بیشتری به الأزهر پیشنهاد دهم بدون آنکه خود و همراهانم را در این نشست برای برعهده گرفتن مسئولیتهای مرحله جدید فرا نخوانم.
این پیشنهادها ارائه میشود تا مورد بحث و بررسی قرار گیرد و هر یک از ما نقش خود را ایفا کند. رهبران مسئول در جهان اسلام نیازمند سه عنصر هستند:
۱. تقویت بُعد معنوی و تهذیب نفس در مبلغان. جهان امروز با وجود پیشرفتهای مادی و بلکه به سبب همین پیشرفت، مشتاق صفای روحی و وارستگی از مادیات است و باید اعتراف کرد که ظاهر [زندگی] بسیاری از علمای دینی اینگونه نیست. من نمیگویم عالم و مبلغ دینی باید بهرهگیری از زندگی دنیا را رها کند، چراکه اسلام رهبانیت و گوشهنشینی را رد میکند و امام علی (ع) فرموده است: «لَیسَ الزُّهدُ أَن لاتَملِکَ شَیئاً بَل الزّهدُ أن لا یَملکَکَ شَیٌء.» (پارسایی آن نیست که مالک چیزی نباشی، بلکه پارسایی آن است که چیزی مالک تو نباشد.)
سخن من این است که رشد وضع مادی زندگی انسان باید همراه با رشد جنبه معنوی باشد تا منحرف نشود و این چیزی است که مصرّانه خواستار آن هستیم.
هنوز نیز مقدار اندکی از معنویت بر بسیاری از اسباب مادی غلبه دارد و تجربههای ما از سراسر جهان حتی در کشورهای بسیار پیشرفته آن را ثابت میکند.
۲. اهتمام آشکار به وضع ستمدیدگان و راضی نبودن به رفتار ستمگران و تلاش پیگیر برای کاستن از دردهای مردم و خشم گرفتن بر کسانی که آنان را از حقوقشان محروم میکنند.
چرا ما اجازه دهیم احزاب الحادی، مبارزه در راه طبقات زحمتکش یا استعمارشده را به انحصار خود درآورند در حالی که اسلام، ایمان کسی را که شب سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد، نپذیرفته است. مگر نه اینکه پیامبر (ص) به ما فرمان داده است با دست و زبان و دل خود از کار ناپسند بیزاری بجوییم و مسلماً او در هر اوضاعی از همراهی ستمگران و متمایل شدن به آنان خشنود نمیشود.
انسان معاصر رنجدیده است و هر اندازه رشد کند، باز درجهای از محرومیت را احساس میکند. او سازمانها و اشخاص را مسئول محرومیت و فراهم نبودن فرصتهای مناسب برای خود میداند و انتظار دارد در وجود مبلغ یا عالم مسلمان حرارت مبارزه و فریاد حقخواهی را احساس کند.
۳. پیشرفت و نوسازی شکلی یعنی کمک گرفتن از ابزارهای پیشرفته و روشهای نو برای ارائه اندیشهها و احکام و سازماندهی مؤسسههای دینی بهگونهای که از لحاظ شکلی و ابزارهای کاری در سطح مؤسسههای بینالمللی قرار گیرند.
بهرهمندی از آمارهای دقیق و نو درباره مسلمانان جهان و امور تربیتی آنان و رهبران روحانی و مؤسسههای دینی و کتابها و روزنامهها و امکانات آنها و سهمی که در رسانههای شنیداری و دیداری دارند، از ضرورتهای اولیه پیشرفت است. باید توجه داشت که سزاوارترین مؤسسه برای این امر الأزهر شریف است، چراکه بدون این پیشرفتها نمیتواند نقش سرپرستی خود را ایفا کند.
رنجهای برخی از مسلمانان جهان اسلام از جمله مسلمانان فیلیپین و اریتره و حبشه برای همه معلوم است، ولی اطلاعات پراکنده نشان میدهد که مصیبتهای دیگری در تایلند و مجارستان هست که کمتر از مصیبت اینان نیست.
تا آنجا که من مشاهده کردهام موضع مسلمانان عرب و غیرعرب در برابر محنت مسلمانان لبنان متناسب با بزرگی محنت نبود. این امر ناشی از ناآگاهی آنان از واقعیت حوادثی است که در لبنان رخ داده و هنوز در جنوب ادامه دارد.
به وضع مذاهب اسلامی در سراسر جهان باید با سماحت و جدیت بالا رسیدگی شود، بهویژه درمورد کسانی که به سبب دور بودن از فهم درست و نیز ظهور بدعتگذاران در میان آنان، از اصول و ارکان اسلام منحرف شدهاند. من تا کنون هیچ اهتمامی در سطح مطلوب درمورد این دسته از مردم ندیدهام جز اینکه برخی آنان را از خود راندهاند و برخی دیگر آنان را پذیرفتهاند، بدون آنکه مشکلشان را حل کنند، در حالی که این عده بسیار تشنه تصحیح اندیشههای خود و پیوستن به برادران دینی خود هستند.
مؤسسات متولی امور مسلمانان از کنفرانسها و مراکز فرهنگی گرفته تا غیر آنها فراوان شدهاند و افراد فعالیتهای گستردهای صورت میدهند. وقت آن فرا رسیده است که مجمع پژوهشهای اسلامی به شورای عالی رهبری تبدیل شود که مؤسسهها و کنفرانسهای اسلامی در آن نمایندگی داشته باشند. این امر نیازمند آن است که هیئتی از علمای بزرگ اسلام و اعضای مجمع یا نشست یا دیگران به انتخاب مجمع برای مسائل علمی تعیین شوند و خود مجمع و دبیرخانه آن تنها مسئولیت سرپرستی مسلمانان جهان و بررسی و پیگیری احوال آنان را بر عهده داشته باشد. در این صورت، این نشست هیئت عمومی خواهد شد و مجمع نیز دبیرخانه دائمی میشود.
نیازی به گفتن نیست که مجمع بنا بر این طرح در ارتباط دائم با اعضای نشست و دیگران خواهد ماند تا اطلاعاتی را که به دست آن میرسد به طور منظم و دستهبندیشده ذخیره کند و درمورد آنها گزارش ارسال کند.
از مهمترین کارهایی که مطلوب است اینگونه شوراهای عالی صورت دهند، هماهنگسازی فعالیتهایی است که در سراسر جهان صورت میگیرد تا یک کتاب چند بار چاپ یا ترجمه نشود. مجمع دیگر مؤسسههای جهان را از این فعالیتها آگاه میسازد تا نیروها صرفهجویی شود و به سوی مواردی که خلأ فعالیتی هست، جهتدهی شود.
درمورد تصمیمات این نشست باید شجاعانه و مخلصانه ایستادگی کرد و نباید هیچ تصمیمی دوبار گرفته شود؛ باید درباره عواملی که مانع اجرای تصمیمات گرفتهشده از نشست اول تا کنون شدهاند، بحث و بررسی صورت گیرد؛ باید در صورت فراهم نبودن شروط اجرا، از هرگونه تصمیمگیری خودداری کرد. در این صورت، نشست باید به صدور فتوا یا پیشنهاد بسنده کند.
پی نوشت ها:
[۱]. کلینی، محمدبن یعقوب، همان، ج۲، ص۷۴.
[۲]. «آسمان را برافراشت و ترازور را گذاشت، تا مبادا از اندازه درگذرید. وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید.» (رحمن، ۷ـ۹)
[۳]. «خدا که همواره به عدل، قیام دارد، گواهی میدهد که جز او هیچ معبودی نیست؛ و فرشتگان [او] و دانشوران [نیز گواهی میدهند.]» (آلعمران، ۱۸)
[۴]. «کسانی که به آیت خدا کفر میورزند، و پیامبران را بناحق میکشند، و دادگستران را به قتل میرسانند، آنان را از عذابی دردناک خبر ده..» (آلعمران، ۲۱)
[۵]. «و آسمان و زمین و آنچه را که میان آن دو است، به بازیچه نیافریدیم.» (انبیاء، ۱۶)
[۶]. «بلکه حق را بر سر باطل میزنیم تا آن را درهم کوبد و باطل نابود شونده است. و وای بر شما از آنچه به خدا نسبت میدهید.» (انبیاء، ۱۸)
[۷]. «بعد از خود، چه باغها و چشمهسارها بر جای گذاشتند، و کشتزارها و خانههای نیکو، و نعمتی که در آن غرق شادمانی بودند. بدینسان بودند و ما آن نعمتها را به مردمی دیگر واگذاشتیم. نه آسمان بر آنها گریست و نه مهلت داده شد.» (دخان، ۲۵ـ۲۹)
[۸]. «و ما این آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریدهایم؛ آنها را به حق آفریدهایم، اما بیشترین نمیدانند.» (دخان، ۳۸ـ۳۹)
[۹]. شریف رضی، محمدبن حسین، همان، ص۲۳۷.
[۱۰]. «آنگاه فرجام کسانی که بدی کردند [بسی] بدتر بود، [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند میگرفتند.» (روم، ۱۰)
[۱۱]. «[انسان شک در معاد ندارد] بلکه او میخواهد [آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت] در تمام عمر گناه کند [از این رو] میپرسد «قیامت کی خواهد بود.»» (قیامت، ۵ـ۶)
[۱۲]. «مرا از آتش آفریدهای و او را از گل آفریدی.» (اعراف، ۱۲)
[۱۳]. «ای پسران من، بروید و از یوسف و برادرش جستوجو کنید.» (یوسف، ۸۷)