امروز که روز شهادت امام حسینع است، پیش از هر چیز باید با تمام
وجود به حقیقت این مناسبت و اهداف و ابعاد این مناسبت توجه کنیم. این
وظیفه، پیش از هر شخص دیگری، بر ما واجب است، زیرا حسین، پیش از هر کس
دیگری، متعلق به ماست. حسین متعلق به ما، اهل مسجد و اهل نماز و
شرکتکنندگان در نماز جمعه است. امام حسینع هدف خود را از این سفر که به شهادت ایشان انجامید، بیان کرده است و لازم نیست ما درباره هدفِ مبارکِ او اجتهاد یا استنباط کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین والصلوة والسلام علی سیدنا محمد وعلی آله الطیبین الطاهرین.
السلام علیک یا أبا عبدالله وعلی الأرواح التی حلّت بفنائک، علیک منی سلام الله أبداً ما بقیت و بقی اللیل والنهار، ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.
امروز که روز شهادت امام حسینع است، پیش از هر چیز باید با تمام وجود به حقیقت این مناسبت و اهداف و ابعاد این مناسبت توجه کنیم. این وظیفه، پیش از هر شخص دیگری، بر ما واجب است، زیرا حسین، پیش از هر کس دیگری، متعلق به ماست. حسین متعلق به ما، اهل مسجد و اهل نماز و شرکتکنندگان در نماز جمعه است. امام حسینع هدف خود را از این سفر که به شهادت ایشان انجامید، بیان کرده است و لازم نیست ما درباره هدفِ مبارکِ او اجتهاد یا استنباط کنیم. هنگامیکه از مدینه بیرون میآمد، یعنی هنگامیکه این سفرِ منتهی به مرگ را آغاز کرد، فرمود: «وَ أنِّی ما خَرَجتُ أشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا ظالِماً وَ لامُفسِداً وَ إنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإصلاحَ فِی أمَّـةِ جَدِّی، أریدُ أن آمُرَ بِالمَعروفِ وَ أنهَی عَنِ المُنکَرِ.» [۱] (به خدا سوگند، من از روی سرمستی و سرخوشی یا برای ستمگری و فسادانگیزی قیام نکردهام، بلکه میخواهم در حد توان، امت جدم را اصلاح کنم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.)
از لحظات آغازین قیام هدف روشن بود. این قیام برای مطالبه خلافت و حکومت و یا برای فتنهانگیزی و آشوبطلبی در امت پیامبر نبود. دشمنی حسینع با یزید و یاران یزید، ناشی از خصومتهای دیرینه قبل از اسلام میان بنیامیه و بنیهاشم نبود، زیرا این مسائل پایان یافته بود. دستکم این بود که پیامبر و فرزندان و اصحاب ایشان این دشمنیها را فرو گذاشته بودند. بنابراین، قیام امام حسینع جز برای اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر نبود. قیام او قیامی برای پاسداری از دین خدا و برپایی نماز و دادن زکات و امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه اسلامی ـ در حد توان ـ بود.
آخرین سخنی هم که امام در پایان این سفر فرمود، یعنی هنگام شهادت و در لحظه دیدار با پروردگار، این بود: «إن کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَم یَستَقِم إلّا بِقَتلی فَیا سُیُوفُ خُذِینی.» (اگر دین محمد جز با کشته شدن من اصلاح نمیشود و راست نمیگردد، پسای شمشیرها مرا دریابید.) این جمله، در ابتدای این سفر نیز از او نقل شده است.
در هدف امام شکی نیست. این سفرِ دشوار و فداکاری بزرگی که هیچ فداکاریِ دیگری شبیه آن نیست، در راه دین بوده است. هر کس دین دارد، حسین برای او و خدمت به او و در راه او کشته شده است و، از این رو، او را «ثارالله» (خون خدا) مینامند. معاذ الله! خدا که خون ندارد، کشته نمیشود، ولی شهید برای کسانی که به دین خدا ایمان دارند و در مسیر خدا حرکت میکنند، شهید میشود.
شهادت حسینع برای هر انسان مـؤمن اسـت و هرچـه ایمـان انسان بیشتر شود، اختصاص حسینع به او بیشتر میشود. کسی که از یک درجه ایمان برخوردار است، حسین یک درجه به او اختصاص دارد، و کسی که مثلاً ده درجه از ایمان برخوردار است، حسین نیز به اندازه ده درجه به او اختصاص دارد. وقتی من میگویم کسانی که نماز میخوانند و به مسجد میآیند و شعایر الهی را بهپا میدارند، حسین پیش از هر کسی اختصاص به آنان دارد، سخنی به گزاف نگفتهام و مبالغه نکردهام، زیرا با خواندن نماز و اجتماعات مذهبی و برپا داشتن شعایر الهی، ما همگی ادعا میکنیم که مؤمن هستیم و به همان اندازه که ادعا میکنیم، حسین متعلق به ماست، زیرا او برای ما و دین ما و خط ما و رفتار ما کشته شد. اندوهی که شما درباره حسین احساس میکنید، نشانه ایمان شماست و اگر به او احساسی نداشته باشید و بی اعتنایی کنید، نشانه بی ایمانی شماست. موضوع روشن است؟ از این رو، امام تأکید میکند که پیروان ما کسانی هستند که به سبب اندوه ما اندوهگین و به سبب شادی ما شاد میشوند. ما در این روزها، سخت احساس غم و اندوه میکنیم، بیش از وقتی که عزیز یا دوست یا خویشاوندی را از دست داده باشیم. چرا اندوه بر حسین بیشتر است،ای برادران؟
مبالغه نمیکنم و شعر هم نمیگویم، این حقیقت است. انسـان وقتی یکی از دوستان یا نزدیکان را از دست میدهد، ناراحت میَشود. چرا؟ چون پناه یا تکیهگاه یا عزت خود یا سرپرست یا پیشتیبان مالی خود را از دست داده است.
خدمات حسین به دین فراتر از هر خدمت دیگری است. خدمت هیچکس، از برادر و پدر و خویش و دوست و یاور، مانند خدمات حسین نیست. وقتی من برای پدرم اندوهگین میشوم، باید برای حسین بیشتر اندوهگین شوم. پدر بودن حسین برای من، فراتر از پدر بودن پدرم برای من است. بنابراین، ما صبح و عصر و شب و همه وقت، مجلس عزا بهپا میکنیم تا نشان دهیم که اندوه ما بر حسین، فراتر از هر اندوه دیگری است. ما برای از دست دادن عزیزانمان یک یا دو بار یا یک هفته، چهل روز یا یک سال، مراسم عزا میگیریم، ولی برای حسینع این مراسم هر سال و هر زمان در روز عاشورا و دهه اول محرم، صبح و عصر و شب، برگزار میشود. این نشانه چیست؟ نشانه آن است که میخواهیم، افزون بر زبان با عمل خود نیز ثابت کنیم که ما عظمت این مصیبت و اندوه بسیار آن را و تأثیر عمیق این شهادت را در دلهای خود احساس میکنیم. حسینع پیش از آنکه شهید دیگران باشد، شهید ماست. ما ناراحتیم، چون چیزی را که متعلق به ما بود، از دست دادهایم. ما پدر و مادر و دوست و یاور و تکیهگاه و عزت و سرپرست و همهچیز خود را از دست دادهایم، بهویژه آنکه احساس میکنیم او برای ما فداکاری کرده است. یعنی چه برای ما فداکاری کرده است؟
آیا مبالغه میکنم؟ نه، میگویم برای ما، بله. ممکن است کسی برای حفظ مال شما کشته شود یا برای حفظ عزت و آبروی شما کشته شود. ولی حسین برای حفظ همه اینها، برای من و شما کشته شد. این احساس اندوه عمیق ما در واقع احساس قدردانی عمیق است. ما احساس میکنیم که مدیون حسین هستیم و نمیتوانیم این دین خود را ادا کنیم و او خدمتی کرده و فضل و منتی بر ما دارد که هیچچیز با آن برابری نمیکند و ما توان جبران آن را نداریم.
با توجه به این مقدمه، ما نخستین عزاداران و ماتمزدگان بر امام حسینع هستیم و نخستین کسانی هستیم که قدردان فداکاریهای اوییم. از این رو، باید خدماتی انجام دهیم، نه برای جبران و غرامت، چراکه او فداکاری نکرده تا چیزی در قبال آن از ما بخواهد. خدمت ما به حسین تأکیدی است بر موفقیت و پیروزی او در جهاد. ما وقتی اهداف امام حسینع را محقق میکنیم، در حقیقت، بر پیروزی حسینع میافزاییم.
حسین برای چه کشته شد؟ برای دیـن. پـس هرچـه دیـن مـا بیشتر و عمیقتر شود، حسین پیروزتر بوده است. اگر در جهان یک درجه از دین وجود داشته باشد، حسین صد درجه پیروز شده است و اگر صد درجه از ایمان وجود داشته باشد، پیروزی حسین به مراتب بیشتر بوده است. درست است؟
ما اجتماعکنندگان، در این مسجد مقدس و در این روز بـزرگ، پیش از هرکس دیگر باید پیام عاشورا را درک کنیم. چرا گریه میکنیم؟ چرا اندوهگینیم؟ باید بفهمیم وظیفه ما در برابر این مسئله چیست؟ این وظیفه باید نمود پیدا کند و با زبان و قلب ما تحقق یابد. باید در کارها و احساسات و زبان و نیت ما کاملاً ظهور یابد، زیرا ما نخستین کسانی هستیم که از فداکاریهای حسین قدردانی میکنیم، برای او اندوهگین میشویم و برای تحقق اهداف او تلاش میکنیم. وقتی به این فکر میکنیم که حسینع چیزی برای خود نگه نداشت و از بذل مال و آبرو و خانواده و کودکان و دوستان و یاران خودداری نکرد و همهچیز، حتی جان خود را فدا کرد، درمیِیابیم که خدمات او برابر با همه خدمات است. تصور میکنید حسینع پسرش را دوست نداشت؟ آیا تنها من و شما فرزندانمان را دوست داریم؟ چطور فرزندش را دوست نداشت، درحالیکه بر سر پیکر بیجان علیاکبر، بدون هیچگونه تعارفی، آشکارا گفت: «عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا.» [۲] (پس از تو دنیا هیچ ارزشی ندارد.) آیا درک نمیکرد که پسرش جوان است و نمیخواهد کشته شود؟ وقتی بر سر جنازه عباس رسید، آیا حسین برادرش را دوست نداشت؟ آیا وجود این برادر و قدرت و تأثیر او را در زندگی درک نمیکرد؟ چقدر او برای این برادر زحمت کشیده بود. از این رو، در رویارویی با مصیبت او گفت: «اکنون کمرم شکست.»
امام حسینع نیز برادران و فرزندانش را دوست داشت، زندگی را دوست داشت، آسایش را دوست داشت، همه نعمتهای خداوند را در روی زمین دوست داشت، ولی برای من و شما از قربانی کردن هیچیک از آنان فروگذار نکرد و هر آنچه داشت، برای سعادت من و شما فدا کرد. وظیفه ما در برابر این خدمت چیست؟
اگر من یک ساعت از آسایش یا وقت خود را فدا کنم یا از برخی عادات خود دست بردارم یا واجبات را ادا کنم و گناهان را ترک کنم، آیا تصور میکنید کار دشواری صورت دادهام؟ هر چقدر هم این کارها دشوار باشد، حسینع دشواریها و سختیهای بیشتری تحمل کرده است. کسی نگوید من به فلان گناه عادت کردهام، چگونه از من میخواهید آن را ترک کنم؟ این کار دشوار است. این کار هر چقدر سخت باشد، حسینع کاری بسیار سختتر از آن انجام داد. میگویی: سخت است که بخشی از وقت خود را، مثلاً به نماز یا حج یا ادای حقوق اختصاص دهم. میگویم: وضعیت حسینع سختتر و دشوارتر از وضعیت تو بود، ولی خودداری نکرد.
«هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ.» [۳] حسین به شما نیکی و خدمت کرد، آیا شما نمیخواهید با عملی ساختن اهداف حسینع به خود نیکی کنید؟
به همان اندازه که در ایـن روزهـا احسـاس مصـیبت و انـدوه عمیق و نیز احساس قدردانی فراوان میکنیم، به همان اندازه باید در زندگی و اوضاعمان بازنگری کنیم و خط تازهای برای رفتار و سلوکمان برگزینیم؛ باید تجسم حسینی بودن روی زمین باشیم. در این زمان چقدر ما نیازمند حسینی بودن هستیم. حسینی بودن یعنی اینکه انسان به اوج فداکاری و بخشش و وفاداری و خدمت برسد، بیشترین خدمت و عطا و بخشش از او به دیگران برسد، به بالاترین مرتبه عفو و گذشت برسد. تصور میکنید که وقتی عصبانی میشوید، خیلی سخت است که از غرور و خودخواهی خود دست بردارید؟ درست است که این کار سخت است، ولی آیا آنچه حسین انجام داد، برایش سخت نبود؟ بنابراین، در سایه یاد حسین و در سالگرد شهادت حسین میکوشیم تا دوباره زندگی خود را اصلاح و تنظیم کنیم.
برادران، ما بهمثابه افـراد، خـانوادههـا، شـهر و امـت، اوضـاع داخلی و خارجیمان به هیچ شکل مطلوب نیست. هیچیک از کمالات نفسانی در ما وجود ندارد و در برابر جهانیان نیز امتیاز و کمال نداریم. هیچ عزت و افتخاری نداریم؛ هیچ آرمانگرایی در اخلاق نداریم؛ هیچ آرمانگرایی در زندگی و برخورد با دیگران نداریم؛ آرمانی در تربیت فرزندان نداریم؛ اوضاع نامطلوبی داریم. نمیخواهم در اینباره توضیح دهم. مسئول این وضعیت خود ما هستیم: «ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِیدِ» [۴] خداوند متعال متعلق به هیچ فرد یا امت خاصی نیست. ما خود مسئول وضعیت خود هستیم و خود قادر به تغییر آن هستیم. این فرصت، یعنی ایام عاشورای امام حسینع، فرصت خوبی برای تغییر همه اوضاع است. چرا؟ چون زیربنا و اساس و خطوط اصلی زندگی ما و راهی که در زندگی میپیماییم، اشتباه است، چون راه حسین نیست. از امروز و در پرتو نام و یاد حسین، میتوانیم در راه حسین حرکت کنیم و در خط او گام برداریم و شهادت حسینع را گرامی بداریم و بر مصیبت بزرگی که از حسینع به ما رسیده است، اندوهگین باشیم و این مصیبت را جبران کنیم.
چگونه میتوانیم حسینی باشیم و در خط حسین حرکت کنیم؟ وقتی که فداکاری کنیم، خدمت کنیم، بکوشیم و از چیزی فروگذار نکنیم. به تمام معنا از غرور و خودخواهی خود دست برداریم. ما تجربههایی را پیش چشم داریم. تجربه فلسطین را که در برابر دیدگانمان است، تصور کنید. دولتها و گروهها و ملتها و جنگافزارها و ثروتها و میلیونها انسان نتوانستند کاری انجام دهند، ولی چند نفر فدایی از جان گذشته و جان بر کف توانستند این جماعت را به حرکت درآورند و کیان این کشور را حفظ کنند. چطور عدهای فدایی توانستند چنین کنند؟ عده آنان پانصد یا چهارصد نفر است. بهطور دقیق کسی نمیداند. همین قدر میدانیم که کمشمار هستند و گروهی اندک از مردماند.
اینها را میگویم تا خود را کوچک و حقیر نشماری و نگویی من در عرصه زندگی چه کاری میتوانم صورت دهم. همه کار میتوانی انجام دهی، ولی به شرط آنکه این خودبینی را از خود دور کنی و در خط حسینع باشی و بتوانی آنچه از تو میخواهند، آنچه راه مبارزه از تو میطلبد، آنچه چالشهای زندگی اقتضا میکند و هر آنچه لازم است، تقدیم کنی.
ما اگر توانستیم از راحتی خود چشم بپوشیم و به کار و تلاش بپردازیم و اگر توانستیم از عادتهای خود دست برداریم، میتوانیم تعالی پیدا کنیم؛ اگر توانستیم کینههای خود را کنار بگذاریم، میتوانیم به مرتبهای بالاتر برسیم و با یکدیگر دوستی کنیم و برادر باشیم و دستِ یاری به هم بدهیم؛ اگر عادتهای عمومی خود را کنار گذاشتیم، یعنی از اینکه بگوییم این خواست مردم است و مُدها و جریانها و موجهای اجتماعی این چنین است، دست برداریم. آیا حسینع بر خلاف جریان حرکت نکرد؟ آیا حسینع در برابر ستمگران از بزرگ و کوچک و با همه سلاحها و سپاهیان و افکار و آرا و خدمات و تبلیغات آنان نایستاد؟ او به تنهایی با این جریانها و جبههها مخالفت کرد و از بذل هیچچیزی خودداری نکرد و همهچیز را تقدیم کرد.
اگر میخواهیم به خط حسین و هدف حسین برسیم و شکـوه و عزت خود را بازیابیم و زندگی خود را احیا کنیم، باید در راه حسینع حرکت کنیم. اما اگر میخواهی آسایش و ثروت و خوشبختی و خودخواهی و اخلاق خود را نگه داری، در همان موقعیتی که هستی میمانی و به اندازه سر سوزنی تغییر نمیکنی. تو از بیست سال پیش تا کنون همین بودهای و از امروز تا بیست سال دیگر نیز همین خواهی بود تا اینکه بمیری و همه بمیریم. اگر میخواهی همانگونه که بودهای باشی، هدفت را مشخص کردهای و هدف کوچکی برای خود مشخص کردهای و همچون سنگ یکجا ماندهای و تغییر نکردهای. ولی هر اندازه تلاش کنی تا بالاتر روی و تعالی یابی و پیشرفت کنی، میتوانی بخشی از خودبینی خود را کنار بگذاری.
در این روز و در سایه نـام و یـاد حسـین بـزرگ، مـیتـوانیم صفحه جدیدی از زندگی خود را ورق بزنیم. این نکته را بهطور کوتاه به خودم و شما متذکر میشوم که ما در آستانه فصلی جدید از زندگی خود هستیم، در برابر فرصتی تازه از زندگی خود هستیم. میتوانیم رفتار و مسیر خود را عوض کنیم و به همان سویی برویم که حسینع رفت و به وضعیتی بهتر از آنچه امروز داریم، برسیم. برای اینکه به این هدف برسیم، باید با نام و یاد حسینع زندگی کنیم و در مجالس عزاداری حضور یابیم و گوش کنیم و به فکر فرو رویم و به خود آییم و غم و اندوه در رفتار و لباس و خانه و شبزندهداری ما نمود پیدا کند و به این شکل با نام و یاد حسینع زندگی کنیم. برای انسان سخت است که خود را تغییر دهد، ولی وقتی صحنههای باعظمت کربلا را به یاد میآوری و این مصیبتها و فداکاریها و خدمات را به یاد میآوری، به یکباره تکانی میخوری و دگرگون میشوی.
پیش از شما نیز جماعتی در چنین روزی دگرگون شدهاند. عبیداللهبنحر جعفی، آیا از طرفداران عثمان نبود؟ یعنی ادعای خونخواهی خلیفه سوم، عثمان، را از امام نداشت؟ او مردی گمراه بود، ولی در چنین روزهایی یکباره از خط باطل به خط حق تغییر مسیر داد. چنین چیزی ممکن است.
برادران، این مسئله نیاز به بحث و گفتوگو و استدلال ندارد. در این فرصت میتوانید برنامه و خطمشی جدیدی در پیش بگیرید و زندگی شخصی و عمومی خود را اصلاح کنید و برای امت و برادران و فرزندان خود، عزت و سربلندی به ارمغان آورید. میتوانید این وضع را تغییر دهید. شما مسجدیان و نمازگزاران و روزهداران و سجدهکنندگان و برپادارندگان شعایر الهی، از دیگران مقدم هستید. شما شروع کنید. این زندگی نیست، برادران، بلکه مرگ تدریجی است. زندگی با گرفتاری و خواری و کینهتوزی و مصیبت و منتظر حرکت دیگران ماندن تا آنان سرنوشت ما را تعیین کنند، زندگی نیست، مرگ است، و خدا و رسول او هرگز برای ما چنین نخواستهاند و ما باید نخستین کسانی باشیم که تلاش میکنیم و تغییر میدهیم و آغاز میکنیم، زیرا ما به همان اندازه که دین داریم، به همان اندازه متعلق به حسین هستیم و به همان اندازه و بیش از دیگران، حسین به ما تعلق دارد.
پس بیاییـد از همـین روزهـای مبـارک آغـاز کنـیم. بـیگمان خداوند سبحان نیز از ما دستگیری خواهد کرد و به ما توفیق خواهد داد و ما را از یاران حسینع قرار خواهد داد. والسلام علیکم.
پی نوشت ها:
[۱]. بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۲۹.
[۲]. همان، ج۴۵، ص۴۴.
[۳]. «آیا پاداش نیکی جز نیکی است.» (رحمن، ۶۰)
[۴]. «این به کیفر اعمالی بود که پیش از این کرده بودید و خدا به بندگانش ستم روانمیدارد.» (انفال، ۵۱)