ماه رجب پیش از اسلام و از زمان حضرت ابراهیم (ع) فصل عبادت بود و اسلام هم بر احترام و توجه به آن تأکید کرد، بهویژه اینکه در این ماه، مناسبات دینی بسیاری وجود دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم. والحمد لله رب العالمین والصلاه والسلام علی سیدنا محمد وعلی آله الطیبین الطاهرین. این روزها مصادف است با اوایل ماه رجب. این ماه از ماههـای مبارک است و به قول خودمان بازار گرم است و وقت کسب است. ما در هر محلهای بازاری داریم. این ماه هم بازار رحمت خدا و موسم عبادت است.
روز سهشنبه، طبق معلومات بنده ـ تا الآن ـ و طبق محاسبات شرعی، اولین روز ماه رجب بود. کسی از برادران هلال ماه را شب دوشنبه، یعنی یکشنبه شب دیده؟ کسی موفق به رؤیت هلال شده؟ در صورتی که نتوانیم هلال را رؤیت کنیم، همانطور که میدانید، بر اساس دستورهای شرعی، باید ماه قبلی را سی روز حساب کنیم و، بنابراین، روز سهشنبه اول ماه است.
اما در فضیلت و عظمت این ماه سخن بسـیار اسـت. از قـدیم این ماه موسم عمره به شمار میرفته. همانطور که میدانید، عمره از زمان حضرت ابراهیم(ع) که پایهگذار حج بود و نام آن را مناسک گذاشت و مردم را بهسوی حج دعوت کرد، وجود داشت. حج در دو موسم صورت میگیرد؛ یکی برای حج و عمره و دیگری برای عمره. همانطور که میدانید و مشرف شدهاید و یا إنشاءالله مشرّف خواهید شد، موسم حج اول ماه ذیالحجه است.
از آنجایی که موسم حج موسم بسیار باعظمتی بود، مردم از سراسر جزیرة العرب در آن شرکت میکردند، ولی در آن زمان جنگها و نزاعهای قبیلهای امنیت و آرامش را از عربستان سلب کرده بود، لذا قبایل توافق کردند که سه ماه در سال را حرام اعلام کنند: ذیالحجه که ایام حج بود، یک ماه قبل از آن و یک ماه بعد از آن. بدینترتیب، سه ماهِ ذیالقعده، یعنی ماهی که در آن به احترام حُجاج و زوار خانه خدا از جنگ و خونریزی دست میکشیدند و ذیالحجه، که ایام برگزاری مراسم حج بود و محرمالحرام که وقت بازگشتن حجاج به وطنهایشان بود، حرام اعلام شد. حرمت ماه رجب را هم که موسم عمره بود، نگهداشتند و آن را نیز حرام اعلام کردند. در این چهار ماه جنگ و خونریزی را ممنوع کردند. اسلام هم این روش را پسندید و تعداد ماهها را نزد خداوند دوازده و چهار ماه از آنها را حرام اعلام کرد.
ماه رجب پیش از اسلام و از زمان حضرت ابراهیم(ع) فصل عبادت بود و اسلام هم بر احترام و توجه به آن تأکید کرد، بهویژه اینکه در این ماه، مناسبات دینی بسیاری وجود دارد. سیزدهم رجب مصادف است با ولادت امیرمؤمنان(ع). شکی نیست که ولادت امام(ع) با توجه به جایگاه آن حضرت و اهمیت او در حمایت از اسلام و پیامبر(ص)، اهمیت و عظمت بسزایی نزد خداوند دارد.
مناسبت دوم اینکه در بیستوهفتم ماه رجب، بنابر آنچه در این مناطق مشهور است، مناسبت إسرا و معراج است. «إسرا» یعنی سیر دادن. همانطور که میدانید، طبق تصریح قرآن خداوند پیامبر(ص) را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالأقصی برد. معراج هم یعنی عروج کردن به آسمان. کدام آسمان؟ البته، منظور این افق و آسمانی نیست که بالای سر خود میبینیم؛ بلکه منظور مقام بلند و جایگاه رفیع است.
شکی نیست که سیر پیامبر(ص) از مکه تا قدس و از قدس به جاهای دیگری که برای ما معلوم نیست، سیر جسمی بود و هدف از آن این بود که خداوند آیات خود را به او نشان دهد. معراج هم اثر بسیاری در زندگی پیامبر و در گسترش معرفت او داشت، برای اینکه در این شب چیزهایی از آیات خدا دید که از پیش ندیده بود. اگر توانستیم، إنشاءالله بعداً در اینباره از جنبه علمی و عقیدتی بحث خواهیم کرد.
مناسبت سومی که برای ما اهمیت دارد، ۲۷ رجب است، یعنـی مبعث نبیاکرم(ص). ما معتقدیم که اولین روزی که پیامبرص به پیامبری برگزیده شد، ۲۷ رجب بود. در خصوص جزئیات این مناسبت، در آینده باید بحثی بکنیم.
این مناسبات (اسرا و معراج و مبعث) بسـیار باعظمـت هسـتند و باید آنها را دائماً و، بهویژه، در این روزها زنده نگه داریم؛ روزهایی که در آنها احساس درد و اندوه و کوتاهی میکنیم، چراکه إسرا از مسجدالحرام تا مسجدالأقصی بوده، ولی امروز مسجد الأقصی در چه وضعیتی است؟ تبدیل شده به مرکز فساد و فحشا و انحراف و خرابکاری و توطئه. اینها همه باید ما را به حرکت و جنبوجوش وادار کند و عزممان را در زدودن این لکه ننگ از زندگی خود و از زندگی این نسل جزم کند. این شهر مقدس از صدها سال پیش در دست گذشتگان ما بوده؛ همانهایی که ما آنان را عقبمانده و بیسواد و بیچیز میدانیم. آنان زندگی سخت و دشواری داشتند، ولی توانستند قدس را حفظ کنند و آن را امروز به دست ما و نسل ما برسانند. امروز مسئولیت این کار بر عهده ماست و از خداوند میخواهیم که ما را موفق بدارد تا وظیفه خودمان را در این زمینه انجام دهیم.
به مناسبت مبعث حتماً جشن بزرگی برپا خواهیم کرد، بلکه با یاری خدا بتوانیم این روز را احیا و از برکات فراوان آن استفاده کنیم.
مناسبت دیگری که در این ماه پیشرو داریم، پانزدهم رجب است که روز زیارتی امام حسین (ع) است. از جمله مهمترین روزهای زیارتی امام حسین (ع) یکی اول رجب است و دیگری پانزدهم آن.
نمیخواهم به سادگی از این مناسبت رد شوم. زیارت امام حسین (ع) با پانزدهم رجب چه تناسبی دارد و چرا این روز، روز مخصوص زیارتی آن حضرت قرار داده شده است؟
آنچه از این تقارن به ذهن بنده میآید و شاید هم درست باشد، این است که اگر روزهای زیارتی امام حسین (ع) را بررسی کنیم، میبینیم که روز عرفه هم از روزهای زیارتی آن حضرت است و زیارت در آن روز ثواب فراوانی دارد. میدانیم که روز عرفه روزی است که حج با آن شروع میشود، یعنی بعد از اتمام عمره حاجیها به عرفات میروند و حج با آن شروع میشود. حاجی لباس احرام میپوشد و آماده حج میشود، ولی اولین کاری که باید انجام دهد، حتی قبل از نماز، این است که از ظهر تا غروب در عرفات بماند. این اولین عمل و اولین منسک از مناسک حج است. در این روز، زیارت امام حسین (ع) استحباب دارد و تأکید ویژهای بر آن شده است. چه تناسبی بین ایندو وجود دارد؟
در ایام حج، یعنی در ماه ذیالحجه که مناسک حج شروع میشود، زیارت امام حسین (ع) مستحب است. در ایام مناسک عمره که از اول رجب شروع میشود و در نیمه رجب به اوج خود میرسد، باز زیارت امام حسین (ع) مستحب است. این مسئله سرّ و علتی دارد و باید آن را پیدا کنیم و بفهمیم.
علت آن ارتباط عمیقی است که بین امام حسین (ع) و حج وجود دارد. این ارتباط از چند لحاظ مورد توجه است:
اولاً، میدانید که امام حسین (ع) از ماه شعبان تا هفتم ذیالحجه و هشتم آن، که یوم الترویه است، در مکه بود و در یومالترویه که هشتم ذیالحجه است و همه حاجیها در مکه جمع میشوند، از مکه خارج شد. چرا؟ علت آن معلوم است. اولاً خود حضرت فرمود که یزید گروه مسلحی را به مکه فرستاده بود. اینها شمشیرهای خود را زیر لباس احرامشان مخفی کرده بودند و مأموریت قتل یا ترور حضرت را در حرم شریف بر عهده داشتند. ولی امام(ع) از ریخته شدن خونش در حرم شریف، هرچند مسبب آن یزید باشد، ابا داشت و نمیخواست حرمت کعبه با کشته شدنش در آنجا شکسته شود. او که میتوانست با خارج شدن از مکه از بروز این مشکل (ریخته شدن خون در کعبه) در میان مسلمانان جلوگیری کند و چنین کرد و از مسجدالحرام خارج شد تا هتک حرمت کعبه در آینده سنت نشود و روش حاکمان و ظالمان نگردد. وقتی پسر دختر پیامبر(ص) در کعبه کشته میشود، افراد عادی دیگر جای خود دارند.
البته، اشخاص دیگری بودنـد که در مسجدالحرام کشته شدند، مثل عبداللهبنزبیر، ولی بین مقام امام حسین (ع) و شخصیت عبداللهبنزبیر تفاوت بسیاری بود، بهویژه اینکه اهداف و روش اعتراض و شیوه مبارزه هریک با دیگری متفاوت بود. امام حسین (ع) اولاً، پسر دختر رسولخداص بود و ثانیاً، امام و راهنمای امت و نیز راوی احادیث رسولخدا بود. بنابراین، سعی کرد از هتک حرمت کعبه جلوگیری کند. کشته شدن عبداللهبنزبیر در مسجدالحرام هرچند بیحرمتی به آن بود، ولی تبدیل به روش و سنت نمیشد. هیچکس به سبب کشته شدن عبداللهبنزبیر، آدمکشی در مسجدالحرام را سنت نمیکرد. اما امام حسین (ع) برای حفظ مقام و احترام کعبه از آن خارج شد.
ثانیاً، همانطور که میدانیم، امام حسین (ع) با انقلاب و اعتراض و شهادت خود، اسلام را حفظ کرد. اسلامِ اموی که آنان میخواستند، اسلام نبود، بلکه وسیلهای بود برای حکومت بر مردم، والّا میان یزید که به اسم اسلام و پیامبر حکومت میکرد و دیگر حاکمان ظالم فرقی وجود نداشت. امویان اهل نماز که نبودند، بهطور دسته جمعی شرابخواری میکردند، خون بیگناهان را میریختند و به نوامیس مردم دستدرازی میکردند. آیا فرقی بین یزید و دیگر حاکمان کافر و غیرمسلمان میبینید؟
پس اسلامی که یزید به کمک آن به کرسی خلافت تکیه زد، اسلام صوری است؛ پوسته اسلام است؛ اسلامی است که یزید برای بهقدرت رسیدن، بر آن سوار شد و از آن سوءاستفاده کرد. این چه اسلامی است که از آن سوء استفاده میشود؟ مسلم است که این اسلامِ ظاهری است؛ اسلامی که مردم را از شهادت دروغ باز نمیدارد و از هتکِ نوامیس مردم و هتک حرمت خانه خدا و مباح کردن جان و مال و ناموس مردم مدینه به مدت سه روز و کشتار دهها و صدها تن از مردم به دست خلیفه جلوگیری نمیکند. این اسلام نیست. این تنها ظاهر اسلام است. اگر ما هم از اسلام دم بزنیم و عمل نکنیم، اسلام ما اسلام صوری است، فقط اسم اسلام است و اگر تعبیر درستی باشد، بتِ اسلام است.
اسلامی که یزید داشت، اسلام نبود و اگر حسینبنعلی(ع) در مقابل انحطاطی که بعد از پیامبر(ص) شروع شد و تا زمان یزید ادامه داشت، سکوت میکرد، این انحطاط رفتهرفته بیشتر میشد و دیگر اثری از آن باقی نمیماند. حتی اسم اسلام هم از بین میرفت.
امام حسین (ع)، همانطور که بارها و بارها گفتهایم، بـا شـهادت خود افکار عمومی مسلمانان را بیدار کرد و آنان را به حرکت درآورد و در قلبها و رگهایشان خونی تازه و سرشار از اخلاص و ایمان و عاطفه تزریق کرد. بدین ترتیب، بعد از شهادتش، انقلابها و قیامهایی شکل گرفت و مشکلاتی بر سر راه بنیامیه به وجود آمد تا بالاخره اساس حکومت آنان و اسلامشان بهکلی برچیده شد.
امام حسین (ع) با شهادت خود اسلام را زنده کـرد و بـه همـین سبب است که پیامبرص میفرماید: «حسینٌ مِنّی وَأنا مِن حُسَین.» چرا میفرماید من از حسینم؟ برای اینکه اسلام از حسین است و در نتیجه شهادت او اسلام دوباره متولد شد. به همین سبب به امام حسین (ع) میگوییم: «ثار الله»، یعنی خدا خودش خونبهای حسین است. شهادت امام(ع) اسلام را از خطر نابودی نجات داد و درخت رو به خشکی نهاده آن را آبیاری کرد.
در روایات آمده که کعبه قلب اسلام است: «لایـزالُ هـذا الـدّینُ قائِماً ماقامَتِ الکَعبـَة.» (تا کعبه باقی است، این دین هم باقی است.) کعبه قلب اسلام و نشانه اسلام است و اسلام تا وقتی باقی است که کعبه مورد احترام و محل طواف مسلمانان باشد. امام حسین (ع) با شهادت خود کعبه و اسلام را دوباره زنده کرد و این قلب را از ایستادن باز داشت و لبریز از خیرخواهی و خون و حرکت کرد.
پس بیـن امام حسین (ع) و حج رابطهای هست. امام حج یزید را ترک کرد تا در کربلا با خونش حج کند. کسانی که قصد ترور امام را داشتند، در زیر لباسهایشان اسلحه حمل میکردند و در حین حرکت میان صفا و مروه و طواف کعبه، به دنبال فرصتی بودند تا امام را به قتل برسانند. امام این حج صوری و یزیدی را رها کرد تا حج حسینی به جای آورد. کشته شد تا حج حقیقی حفظ شود. پس رابطهای بین کعبه و امام حسین (ع) وجود دارد. به همین سبب، هر زمانی که موسم حج و عمره است، ایام زیارتی امام حسین (ع) هم هست. برای اینکه او بود که این سنت و مناسک را حفظ کرد و حیات را دوباره به اسلام و کعبه بازگرداند.
این مناسبت، یعنی زیارت امام حسین (ع)، که گفتیم در اول و پانزدهم رجب مستحب است، به این سبب است که تأکید میکند اسلام صوری اسلام یزیدی است و اسلام واقعی اسلامی است که حج آن موجب وحدت مسلمانان و نمازش مانع از فحشا و منکر و روزهاش سپر آتش است، همانطور که در خطبه حضرت زهرا(س) خواندهایم. اسلامی که حسین (ع) جلودار آن است، اسلام حقیقی است. یزید به دنبال اسلام واقعی نیست، بلکه اسلام ظاهری را میخواهد تا بر مردم حکومت کند. اسلام هرگز با ذلت و حقارت و تسلیم در برابر مشکلات و ناامیدی از پیروزی و احساس ضعف در مقابل دشمن، جمع نمیشود، هرچند این دشمن یزید و بزرگتر از یزید باشد.
اسلام واقعی اسلام حسین است و، به همین سبب، زیارت با معرفت امام حسین (ع) برای حسینیها بالاتر از هزاران حجی است که یزیدیها بهجا میآورند. این معنای آن است که میگویند زیارت امام حسین (ع) بالاتر از حج و عرفه است، والّا همه عزت و شرف او از اسلام است و امکان ندارد بالاتر از حج و اسلام باشد، زیرا همه عظمت او از اسلام و از حج است. بله، هزاران حج صوری با زیارت امام حسین (ع) برابری نمیکند، چون حج واقعی و اسلام حقیقی به دست او سیراب شد و رشد کرد و حیات خود را دوباره پیدا کرد.
ماه رجب ماه مبارک و زمان این اعمال است و شکی نیست که زنده نگه داشتن این ماه، بازگشتی است بهسوی خدا. باید در این ایام توجه و آگاهی داشته باشیم و از آن برای زندگی ظاهری و یزیدیمان درس بگیریم. این شعارها و، همچنین، روزهگرفتن در این ماه، ما را برای درک واقعی این معانی آماده میکند و از این ماه موسمی عظیم و مناسبتی برای بازگشت بهسوی خداوند میسازد.
در حدیث شریفی آمده که در روز قیامت ندا مـیدهنـد: «أیـن الرجبیون؟» یعنی کجایند کسانی که ماه رجب را محترم شمردند و روزهایش را روزه گرفتند و مناسبتهای آن را همراه با درک و شعور برپا کردند و از آن برای زندگی سعادتمندانه و اسلامی و پاک و عزتمندانه و حسینگونه توشه کافی برگرفتند؟ اعمال بسیاری در این ماه وارد شده است که امیدواریم توفیق انجام دادن آنها را پیدا کنیم.
برادران من، این گرفتاری و بحرانی که در این ماههای مبـارک، گریبان ما را گرفته، نتیجه کنار گذاشتن اسلام در عرصههای مختلف زندگی است، یعنی اسلام در هیچ یک از شئون زندگی مان وارد نشده است. اینطور نیست که فقط احکام اسلامی بهطور کلی در جوامع ما فراموش شده، اینطور نیست که فقط امر به معروف و نهی از منکر دچار تغییر و تحریف شده است، بلکه شعایر دینی هم کمکم از بین میروند و فراموش میشوند. روز جمعه تبدیل شده به روز یکشنبه و آن را آنطور که باید گرامی نمیداریم. ما میتوانیم روز جمعه را مثل اهالی خوب این شهر با تعطیل کردن و بستن بازار زنده کنیم. این آیین بزرگی است که باید آن را حفظ کنیم، حداقل چیزهایی را که از این شعایر باقی مانده است، باید در این ماههای قمری زنده کنیم.
باید کمکم به فرزندانمان یاد بدهیم که چه وقت مـاه رجب است و چه وقت ماه شعبان. چه بسا این را هم ندانند. باید این شعایر را که درون خود معانی بلندی دارند، زنده کنیم. یعنی امروز قرآن کریم، فقط این ورق و جلد نیست، بلکه درون این ورق و جلد، معانی بلندی هست و اگر از این قرآن نگهداری کنیم، امید هست که در مسیر آن قرار بگیریم. ماه رجب و شعبان هم دقیقاً همینطور است. باید در مورد این دو ماه و مناسبتهای آن دو به فرزندانمان تعلیم بدهیم. خیلی از آنها دوازده امام را نمیشناسند و اسامی پیامبران را نمیدانند و با اینجور مسائل بیگانهاند.
من وقتی با شما صحبت میکنم، مخاطبان من مؤمن هستند و فرزندانتان هم إنشاءالله با اسامی ائمه و اصول و فروع دین آشنا هستند. حتی بعضی از شما با شعایر دینی هم آشنایید؛ روز جمعه را با پوشیدن لباس پاکیزه زنده نگه میدارید و آن را عید میگیرید و شادی میکنید؛ در نماز جماعت حاضر میشوید و در این مناسبتها حضور چشمگیر دارید.
در ماه رجب باید فرزندانمان این چیزها را از رفتار و اخلاق و تهذیب و نماز و روزه ما یاد بگیرند. شکی نیست که کسی که این ماه را زنده نگه میدارد، در واقع، شعایر خدا را بزرگ میشمارد و بزرگ داشتن شعایر خدا از نشانههای تقوای واقعی است.
از خداوند میخواهیم که ما را بر بزرگ داشتن این ماه مبارک، که طبق برخی از احادیث شریف، ماه امیرمؤمنان(ع) است، موفق بدارد. به هر حال، ماه مبارکی است و همانطور که گفتم، در آن روزها و مناسبتهای بسیاری هست. احیا کردن این ماه و روزه و دعا از بهترین اعمال است. یکی از بهترین اعمال، این دعایی است که شنیدهاید و بعد از نماز خوانده میشود. این دعا از بهترین ادعیه و از پرمعناترینِ آنهاست. دوباره این دعا را با توجه بخوانیم:
«أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ. یا مَن أرجوهُ لِکُلِّ خَیرٍ؛ وَآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کُلِّ شَرٍّ؛ یا مَن یعطِی الکَثیرَ بِالقَلیلِ؛ یا مَن یعطی مَن سَألَهُ؛ یا مَن یعطی مَن لَم یسألهُ؛ وَمَن لَم یعرِفهُ تَحَنُّناً مِنهُ وَرَحمَـةً؛ أعطِنی بِمَسألَتی إیاکَ جَمیعَ خَیرِ الدُّنیا وَجَمیعَ خَیرِ الآخِرَة. وَاصرِف عَنّی بِمَسألَتی إیاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنیا وَشَرِّ الآخِرَةِ. فَإنَّهُ غَیرُ مَنقوصٍ ما أعطَیتَ. وَزِدنی مِن فَضلِکَ یا کَریمُ یا ذَالجَلالِ وَالإکرامِ یا ذَالنَّعماءِ وَالجودِ یا ذَالمَنِّ وَالطَّولِ حَرِّم شَیبَتی عَلی النّارِ.»
(به خدا پناه میبرم از شر شیطان رانده شده. به نام خدای بخشاینده مهربان. ای کسی که در هر امر خیری به تو امید دارم؛ و در امان هستم از هر نوع شر و بدی ناشی از خشم و غضب او؛ ای آنکه در مقابل اعمال اندک و ناچیز ما پاداش بسیار عطا میکنی؛ ای کسی که به هر نیازمند و محتاجی عطا میکنی؛ ای که عطا میکنی به کسی که تو را نمیخواند و از تو چیزی نمیخواهد و تو را نمیشناسد که صاحب عطوفت و رحمت هستی؛ عطا کن به من در مقابل خواهش و خواستهام همه خیر دنیا و همه خیر آخرت را. و دور کن از من بنا بر خواسته و خواهشم جمیع شر و بدی دنیا و شر و بدی آخرت را. زیرا هر چقدر عطا کنی، (از خزانه فضل و کرامت) کاسته نمیشود. و بیفزا بر من از فضل و بخشش، ای صاحب نعمتها و جود و بخشش، ای کسی که بر ما منت میگذاری و ای بلندمرتبه سخاوتمند، آتش جهنم را بر موی سفید من حرام گردان.)
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته.