چون فرشتگان شنیدند خداوند جانشینی مخیر و آگاه به خیر و شر بر زمین برگزیده که توانایی انجام دادن هر دو را دارد، به طور طبیعی دریافتند که این انسان میتواند شر را انتخاب و در ز مین فساد کند و خونها بریزد، همانگونه که میتواند خیر را برگزیند.
شکی نیست آنگاه که خداوند میخواهد در زمین جانشینی قرار دهد، آن جانشین باید مسئول و آگاه باشد و مسئولانه و آگاهانه رفتار کند و اهداف خدای سبحان را اجرا کند. پس، آن کس که به این کار میپردازد، ابزار یا چیزی شبیه به آن نخواهد بود.
آنگونه که از آیات قرآن و فرهنگ دینی درمییابیم، فرشتگان به اسباب اجرای ارادۀ الهی شبیهتریناند. اما آنان با اینکه خدا را نافرمانی نمیکنند، جانشینان خدا در زمین نیستند. جانشین کسی است که مسئولیت میپذیرد و با آگاهی رفتار میکند. این بدان معناست که انسان توانایی انجام دادن خیر یا شر را دارد و میتواند خیر و شر را با مسئولیت خود برگزیند.
بنابراین معنای «خلیفةالله» بودن انسان این است که او میان خیر و شر مخیر است و مجبور نیست. اما خدا هر دو راه را به او نشان داده و سپس مسئولیت را بر عهدۀ او گذاشته است.
چون فرشتگان شنیدند خداوند جانشینی مخیر و آگاه به خیر و شر بر زمین برگزیده که توانایی انجام دادن هر دو را دارد، به طور طبیعی دریافتند که این انسان میتواند شر را انتخاب و در ز مین فساد کند و خونها بریزد، همانگونه که میتواند خیر را برگزیند. پس به خداوند سبحان گفتند: «أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ»
اما خداوند سبحان درخواست فرشتگان را نمیپذیرد چرا که او انسانِ مسئولی میخواهد که در همان حال که به وظیفة خویش عمل میکند و کارهایش را انجام میدهد، درگیر کشمکشی درونی نیز باشد که او را به کمال و پیروزی بر عناصر شر رهنمون سازد.
اگرچه انسانهای خیرخواه کم باشند اما چنین انسان مسئولی به تنهایی با همۀ انسانهایی که توانایی رفتار مسئولانه را ندارند، برابری میکند. خدا جانشینی مخیر میان خیر و شر در زمین برگزید و اسما را به او آموخت؛ منظور از اسما همان اسباب و وسایلی است که انسان را به نتیجۀ کارها میرسانند.
شکی نیست که خداوند به انسان توانایی چیرگی بر موجودات را داده است و سبب آن هم قابلیت انسان برای آموختن است. پس علم مایۀ چیرگی انسان بر همة موجودات است. وقتی انسان چیزی را نمیداند، از آن میترسد و از تصرف در آن درمیماند و مانند بندهای ذلیل در برابر آن میایستد؛ همان حالتی که در برابر پدیدههای طبیعی دارد. اما هنگامی که آن را شناخت، بر آن چیره میشود و آن را به تسخیر درمیآورد.
خداوند به انسان این توانایی را داده که هر چیزی را بفهمد و در نتیجه بتواند آن را مسخره کند. اگر بگوییم ابزار چیره شدن انسان بر همۀ موجودات هستی، علم اوست و خداوند کلید آموختن را در انسان نهاده است، پس انسان میتواند هر چیزی را بیاموزد و همه چیز را در اختیار خود درآورد. به این سبب است که ملائکه به انسان سجده میکنند. این همه نتیجة عمل فرشتگان است. اگر انسان بتواند همة موجودات را مسخر کند، توانسته فرشتگان را هم به سجده وا دارد؛ سجدهای که نهایت خضوع و فروتنی است.