بسم الله الرحمن الرحیم
مردم لبنان، روز عاشورا، روز شهادت سرور شهیدان امام حسینبنعلی (ع)، فرا میرسد و با معانی بلند خود، معانی این مناسبتهای گرامی را که امسال با یکدیگر همزمان شدهاند، کامل میکند و در برابر شهروند لبنانی ـ که در سرزمین خدا و انسان زندگی میکند و محنتی خونبار و بیگانه از خدا و انسان را پشت سر گذاشته است ـ تصویری روشن از انسانی که خداوند در لبنان و همهجای دنیا اراده فرموده است، ترسیم میکند.
حسین (ع)، رهبر بازماندگان از انسانهای الهی که در مکتب دین خدا پرورش یافتهاند، میداند که طغیانگری و فساد همگان را در ورطۀ خود فرو میبرد و ترس و آزمندی راه را بر هرگونه خیرخواهی و اعتراض میبندند و بیم از خدا و وجدان در جامعه کمرنگ شده است تا جایی که ایمان و اخلاق در معرض نابودی قرارگرفتهاست.
امام حسین (ع) دریافت که تنها جانفشانی عظیمی که با بزرگی فاجعه برابری کند، میتواند چشمههای خیر و نیکی را در درون امت بجوشاند. از این رو لحظهای درنگ نکرد و جان خویش بر کف نهاد و همۀ آنچه داشت با خود آورد و در چنین روزی همه با هم به قلب آتش سرکش ظلم و تاریکی زدند. همه سوختند، ولی آتش را خاموش کردند. او با آن شمعهای پاک، شب دراز جامعه را روشن کرد، و سپیده دمید.
حسین (ع) دریافت که «به حق عمل نمیشود و از باطل بازداشته نمیشود» و حاکم همچنان حقوق مردم را غصب میکند و این کار را به کمک شمشیرها و فرزندان خود آنان انجام میدهد. او انسان را به بندگی میکشد و به تأمین منافع شخصی خود وامیدارد. او زبانها را میخرد، اندیشهها را تسخیر میکند، حقایق را واژگون میکند و دلها را بهسوی خود میکشد و سپس در این میدان بدون هیچ مزاحم و رقیبی هرچه میخواهد میکند، خون میریزد، آبرو میّبرد، ویران میکند، تبعید میکند و انسان آزاده و باشرافت را به ابزاری مطیع بدل میکند و پادشاهی را از خود به ارث میگذارد و آن را مادامالعمر و بیعت را بر مردم تحمیل میکند.
خطرناکترین کار او این است که از دین خدا و نهادها و شعایر و احکام آن یاری میگیرد و به رفتارها و انحرافات خود رنگ شرعی میزند و اطاعت خود را بر مردم واجب و مخالفت مردم را با هوی و هوس خود گمراهی میشمارد و شمشیر دین را میکشد تا مؤمنان آزاده را پس از آنکه به حکم قاضیان و راویان و واعظان، مرتد و خارجی اعلام شدند، به قتل برساند.
انسانی که همواره چشم به آسمان داشت و برای استوارسازی پایههای دین مبارزه میکرد و آرزوهای بزرگش آزادی و کرامت و امنیت و زندگی پاک در سایۀ رهبران پاک بود، به ناگاه دریافت که دشمنانِ آزادی و کرامت او و پایمالکنندگان حقوق و آرزوهای او بر او حکومت میکنند و سرنوشت او را رقم میزنند.
مردمی که محمد (ص) آنان را تربیت کرده بود تـا در برابر سیــری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام نگیرند و در برابر انحراف ـ هر چند کوچک باشد ـ ساکت ننشینند، همآنان که بانگ اعتراضشان مجالس حاکمان و محافل جامعه را پر کرده بود، اکنون در بند شمشیر یا نان یا گمراهی بودند.
وقتی حاکم مدینـه از امام حسین (ع) خواست با یزید بیعت کنـد، برخی از آنان به امام گفتند: دلهایمان با توست ولی شمشیرهایمان بر ضد توست.
امام تسلیم خواستۀ حاکمان نشد و از مدینه خارج شد تا در راه خدا هجرت کند. مکه را نیز در موسم حج ترک کرد تا اعتراض خود را به اوج برساند. او در برابر همگان نارضایتی خود را از همۀ آنچه در جهان اسلام میگذرد و از همۀ کسانی که پشت سر طاغوتیان و گمراهان حرکت میکنند، اعلام داشت و تأکید کرد که حج و همۀ نهادها و شعایر دینی برای حمایت از انسان و کرامت و آزادی و عروج و تربیت و تعالی اوست، وگرنه هجرت و سفر حقیقی بهسوی خداوند، سفر به جایی است که ارزشهای معنوی در آن وجود داشته باشد، هرچند این سفر از رهگذر صحرا و بیابان و بهسوی شهادت در راه خدا باشد.
امام حسین (ع) از مکه رهسپار بیابـانها شد و فرمود: مرگ بـرای فرزندان آدم همانند خط گردنبند بر گردن دختران است و من برای دیدار گذشتگانم همانگونه مشتاقم که یعقوب مشتاق دیدار یوسف بود. گویا میبینم که گرگهای بیابان بدن مرا در بین نواویس و کربلا پارهپاره میکنند و شکمهای گرسنه و انبانهای خالی خود را از من پُر میُسازند. امام این خطبۀ پرآوازۀ خود را با این جمله به پایان میبرد: من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز مایۀ ننگ نمیدانم. پس هرکه از شما بر آن است که خون خود را نثار کند و شوق دیدار پروردگار دارد، همراه ما حرکت کند.
امام رفت و خود و همۀ خویشان و یارانش به شهادت رسیدند. خبر شهادت امام و طنین شعارها و قهرمانیهای او و جنایتهای دشمنانش گوش عالم را پر کرد و رفتهرفته زمزمۀ اعتراض و توبه و قیام گوشه و کنار جهان اسلام را فراگرفت و تخت ستمگران را به لرزه درآورد و منحرفان را به نابودی کشاند و شعلۀ پاک انسانیت را که خداوند با خون آنان برافروخته بود، تا کرانههای تاریخ امتداد بخشید.
امسال و هر سال سالروز هجرت پیامبر با سالروز هجرت حسینی مقارن میشود و این تقارن از نوع پیوستگی میان «شروع» و «استمرار» و نیز پیوند میان ریشهها و شاخهها و زیربنا و روبناست.
خداوند چنین خواست که لبنان پس از پشت سرگذاشتن محنتهای خونبار خود، در کنار خاطرات هجرت نبوی و عاشورا، به استقبال سالروز میلاد حضرت مسیح، میلاد ایمان و صلح و فداکاری، و نیز پیشواز سال نو بشتابد تا مردم لبنان را بشارت دهد و در عقل و دل و سرزمینشان سپیدهای دیگر برای آینده رقم زند؛ آیندهای که درخور جانفشانیها و رنجهایشان باشد؛ آیندهای روشن به ایمان و عزتمندی؛ آیندهای آکنده از صلح و عدالت و محبت و فداکاری؛ آیندهای که کینهها و عقدهها را دور بیندازد و با آزادی و کار و تلاش همراه باشد و به ارواح قهرمانانش وفادار بماند و در پرتو توانمندیهای فرزندانش سعادتمند باشد و مشعل حق و اندیشه و زیبایی را برافرازد.
جاودانگی و عظمت میهن، همانند جاودانگـی سالـروز ولادت حضرت مسیح و عظمت عاشورا تنها در گرو ارزشهای انسانی است، چرا که بدون آنها پیروزی به دست نمیآید و بدون پایبندی به آنها، قهرمانیها هیچ شکوهی ندارد. جهان هستی نیز نقش تلاشهایی را که در راه خدمت به انسانیت و خیرخواهی برای انسان نباشد، بر صحیفۀ خود نگه نمیدارد، بلکه آن را حقیر و بیارزش میانگارد و به دست فراموشی میسپارد.
هموطنان عزیز، مسئولیتی کـه در انتظار ماسـت و میهن و همۀ عالم از ما انتظار دارند، بسیار بزرگ است و به دوش کشیدن و رساندن آن به دست آیندگان مردانی بزرگ میطلبد. دنیا نگران ماست، چرا که ما نشان دادیم که کشوری کوچک همچنانکه توانست سالیان دراز مشعل فرهنگ و تمدن را در دست داشته باشد، میتواند سراسر شر و فتنه شود و آسایش همگان را بر هم زند. دنیا دریافت که شهروندی که به تنهایی وارد دنیای ناشناختهها میشد و با آنها به تعامل میپرداخت و به سازندگی دست میزد، هم او میتواند به تماشای اقلیتی منحرف بنشیند که همه چیز را انکار و ویران میکند.
بـرادران،ای کسانـی که میلاد مسیح را جشن گرفتهایـد و ای کسانی که مقام شهید را ارج مینهید، ما چه گزینهای را انتخاب خواهیم کرد؟
در برابر این انتخاب روشن که لحظهای در آن درنگ نمیکنیم و برای استمرار تاریخ متمدن و پربارمان و در این مناسبتهای مقدس، برماست که به سرعت از فضای جنگ بیرون آییم. این جنگ تنها با توپخانه نبود، بلکه عقلها و دلها و زبانها نیز در آن نقش داشتند.
متأسفانه، در این میان عقلها نیز به میدان آمدند و در کشیدن نقشههای جهنمی و به کارگیری ابزارهای تحریکگر ویرانکننده ابتکار نشان دادند و انحرافات و ستمگریها را چنان تئوریزه و توجیه کردند که برخی از ما هیچ اقدامی را غیرموجه نمیشمرد، هرچند به دور از اصول انسانی و آداب و رسوم لبنان بوده باشد. در این مدت دلها چنان از یکدیگر بیزار شد که هرگز متصور نبود، درحالیکه ما در طول تاریخ همواره با دشمنان مهربانی میکردیم و بیپناهان را پناه میدادیم و از کودکان و زنان و مجروحان محافظت میکردیم. هنوز بر سر زبانهاست که ما چطور در دوران جنگ، وقتی هنوز سازمانهای صلیب سرخ شکل نگرفته بود، برای درمان مجروحانِ دشمن پزشک میفرستادیم و همۀ بیگناهان و حتی درختان و حیوانات نیز چشم امید به جانفشانیهای ما دوخته بودند.
اما زبانها و قلمها وارد جنگی شدند که در وحشیگری و ددمنشی از سلاحهای مرگبار پیشی گرفت و دروغ بافتند و تهمت زدند و برخی را خوشنام و برخی را بدنام کردند و برخی مسائل را بزرگ جلوه دادند و برخی را کوچک و از مرز افکار گوبلز نیز فراتر رفتند.
جنگ لبنان را میتوان در درجۀ اول جنگ تبلیغاتی به شمارآورد. در اثر این جنگ تبلیغاتی که میلیونها و بلکه صدها میلیون برای آن هزینه شد و همۀ اندیشهها و استعدادها را به خدمت گرفت، عقلها و دلها نیز به جنگ با یکدیگر پرداختند و در نهایت دستها و جنگافزارها نیز وارد این جنگ شدند و فاجعه و مصیبت به بارآمد.
از این رو، ویرانیهای روحی و روانی در کشور ما فراتر از ویرانیهای مادی و عدۀ مجروحان و قربانیان است و همین امر مسئولیت جدید و بزرگی در برابر رهبران و متفکران قرار میدهد که فراتر از مسئولیتهای آنان پس از جنگهای کوچک جهانی است.
اکنون باید با استفاده از همان ابتکارات شگفتانگیز و با همـان قدرت و توان، اوضاع جنگزده را اصلاح کنیم و با اراده و آزادی کامل از فضای آن خارج شویم.
نیروهای عرب برقراری امنیت نمیتوانند وارد این عرصههای بزرگ در جنگ ما شوند. این معضلات جز با عزم و ارادۀ پولادین ما برای ساختن آیندۀ خود و فرزندانمان برطرف نمیشود؛ عزم و ارادهای الهامگرفته از فداکاری مسیح (ع) و حسین (ع).
باید در اطلاعاتی که پیش از جنگ و در اثنای آن به ما داده شده، بازنگری کنیم و روابط عمومی و خصوصی و نیز انتخاب دوست و دشمن و رهبران و همپیمانان خود را دوباره ارزیابی کنیم.
باید با نو شـدنِ سـال هجـری و میلادی مـا نیـز نـو شویـم و همانگونه که آن دو همزمان با هم نو شدند، ما نیز عقل و جان و معلومات و سخنان خود را در محافل و روزنامهها و دیگر جاها به یکباره تازه کنیم.
اگر میخواهیم خود سرنوشتمان را رقم بزنیم و دوباره زمام امور را به دست گیریم، باید با همۀ ابعاد وجودی خود بهسوی سازندگی و پیشرفت و جاودانگی حرکت کنیم، وگرنه دنیا ما را فرزندی سرکش به حساب میآورد و با ما قطع رابطه میکند و مصیبتهایی را که بر ما وارد میشود، نادیده میگیرد و مرزهای خود را به روی ما میبندد.
مردم پاک لبنان، چارهای بـرای ایـن بحـران بیندیشید پـیش از آنکه چارهاش دشوار شود و بدون درنگ عقل و دل خود را و جلسات و دیدارهای عمومی و خصوصی خود را از فضای جنگ بیرون ببرید. باید از تهدید و آدمربایی و تخریب و تحریک و لاف زدن و مبارزهطلبی و فروش علنی اموال ربودهشده جلوگیری کنیم. باید دستگیرشدگان را بدون قید و شرط آزاد کنیم تا به خانههای خود و نزد خویشان خود ـ که مدتهاست انتظارشان را میکشند و چشمهایشان به در خشک شده است ـ باز گردند.
باید از توجیه کردن هر انحراف و لغزشی، خواه با استناد دادن آن به نیروهای خودسر و خواه به بهانۀ معاملهبهمثل و یا دیگر بهانهها و فلسفهتراشیهایی که عقلهای نابغۀ ما درست میکند، بپرهیزیم.
ای سازندگان میهن و تاریخ، آَشکارا هرگونه انحرافی را که رخ داده یا رخ میدهد، محکوم کنید و در هنگام محنت و پس از آن با هر ستمگری قطع رابطه کنید و در صدد آن نباشید که تحت تأثیر ارتباطی که با آنان دارید، دربارة آنان داوری کنید، چراکه تنها در پرتو عدالت است که میهن ساخته میشود؛ عدالت در رفتار و داوری و گفتار و قضاوت. با عدالت است که تاریخ ساخته میشود.
برادران هموطن، اقدام همهجانبۀ ما در پایان دادن به جنگ و بیرون رفتن از فضای آن، ما را از هرگونه قیم و سرپرستی ـ هرچند دوست و برادر ما باشد ـ بینیاز میکند و ما را از خطرها و دشواریها در امان نگه میدارد و مسئولان را بر آن میدارد که خود را وقف مسئولیتهای ملی و قومی کنند. شتاب کردن در ساخت نهادهای ملی وظیفهای ملی و، در عین حال، قومی است. مشارکت نکردن ما در برونرفت از جنگ و پیامدهای آن، میهن و امت ما را در معرض مخاطرات بزرگی قرار میدهد که از پرداختن به آنها هراس دارم، چه رسد به اینکه بخواهیم به هر نحو به فضای جنگ دامن بزنیم.
با توجه به سنگین بودن مسئولیت و دشواری آن در این اوضاع وخیم جنگی، دوباره میلاد فرخندۀ مسیح (ع) و ابعاد و معانی آن را به یاد شما میآورم و شهادت امام حسین (ع) و ابعاد ژرف آن را در برابر چشمانتان به تصویر میکشم. برادران، بیایید تکتک و گروهگروه با ایجاد فضای صلح و آشتی، آثار جنگ را پاک کنیم و با پرداختن به مباحث مورد علاقه و اندیشیدن دربارۀ سرنوشت خود، این جوّ سنگین را بشکنیم.
لبنانیان، بیایید دنیـا را بـه چـالش بکشـیم: هـمآن دوسـتی که متأسفانه بر نابودی کشور ما شرطبندی کرد و همآن دشمنی که بر ضد وطن ما و یکپارچگی و حاکمیت و آزادی و آزاداندیشی و آرمانخواهی و شکوفایی آن توطئه چید، همه را به چالش بکشیم و در عمل، نه به ادعا، به آنان بگوییم ما در اینجا استوار و پاینده بر جا ایستادهایم و از وطن خود و یکپارچگی و حاکمیت و آزادی و آزاداندیشی و شکوفایی آن پاسداری میکنیم.
ای دنیایی که ما در ساختن فرهنگ و تمدن تو نقش داشتیم و در هر گوشه و کنار ـ به یاری ستمدیدگان رفتیم و در پرداختن به مسائل و مشکلات تو شتاب کردیم و عقلها و دلها و خانهها و مؤسسات و روزنامههای خود را به روی تو گشودیم، ما علیرغم بدرفتاریها و بیتوجهیهای تو و با وجود اندوه بیدرد تو و ملاحظات سیاسی و اقتصادی تو در کمکرسانی به کشورمان، هنوز اینجا هستیم؛ متحد و آماده برای باقی ماندن در همان جایگاه رفیع خود. ما زخمهای خود را درمان خواهیم کرد تا پس از آن به درمان زخمهای تو بپردازیم و ستم را از میان خود دور خواهیم کرد تا با ستمی که بر تو میرود، مبارزه کنیم و عقبماندگی و نژادپرستی و تبعیض را از بین خواهیم برد تا به تشنگانِ پیشرفت و برابری و آزادی خدمت کنیم.
ای دنیایی که از ما به سبب گستردگی حضورمان و عمق تأثیر فرزندانمان آزرده شدی و از اینکه به مسئلۀ فلسطین و مبارزات ملت برحقِّ آن اهتمام میورزیم و نام فلسطین را در سازمان ملل متحد مطرح کردیم و از انقلاب و انقلابیانش و از دفترها و اردوگاههایش حمایت میکنیم، هراسان شدی، ما علیرغم رنجهایمان که از حد گذشته است، در جایگاه خود باقی میمانیم و در ارزیابی دوباره برای مرحلۀ بعدی انقلابشان و طرّاحی راهبردی جدید برای آن و نیز حمایت از حقانیت آنان تا زمان بازگشت به وطن، با آنان همکاری خواهیم کرد.
قدس که پایتخت کشور آنان است، قبلۀ ما، تجلیگاه ارزشهای ما، نماد یکپارچگی ما، و مبدأ معراج پیامبر ماست. قدس برای ماست و مشکل آن مشکل ماست و جهاد آنان در راه آزادی قدس جهاد ما و مسئولیتی بر دوش ماست.
وطن ما نیرومندتر و گستردهتر از آن است که از زخمهای عامرانه تأثیر پذیرد و دشواریهایی که بر سر راه ما قرار دارد، کوچکتر از آن است که رسالت فرهنگی و مسئولیت تاریخی ما را از ما بگیرد.ای اسرائیل که میخواستی همزیستی آرمانی ما را از بین ببری تا موجودیت ما سندی زنده و نزدیک برای محکومیت تو به شمار نیاید، بدان که ما امانت خدا و امانت انسان را که همان همبستگی ملی فراگیر میان مسیحیان و مسلمانان است، پذیرفتهایم. در میان همۀ ملتها تنها ماییم که این رسالت را پذیرفتهایم و به دشواریها و مسئولیتهای آن نیز آگاهیم. از این روست که دنیا چشم امید به ما دوخته است، زیرا ما الگوی عینیتیافتة آیندۀ جهان و صحنهای نمونه از تمدن آیندة آن هستیم. ما از این راه خشنودی پروردگار را به دست آوردیم و از دین او در برابر اتهاماتی که به آن زده بودند، دفاع کردیم. ما همچنان به همزیستی خود پایبند خواهیم ماند و امانت گرانقدری را که در دست داریم، حفظ خواهیم کرد و با تمام توان فکری و عاطفی و نظامی به دفاع از آن خواهیم پرداخت و اجازه نمیدهیم تفکر صهیونیستی و نازی و فاشیستی و نژادپرستی در کشورمان رشد کند، همانطور که اجازه نمیدهیم تفکر نژادپرستانۀ مدرن که در لباس برخی احزاب ظهور کرده است، میان فرزندانمان رواج یابد.
ای داعیـهداران الحـاد وای تهمـتزننـدگـان بـه ایمـان و ای طمعورزان به سرزمین من وای کسانی که شعارهای سیاسی و اعتقادی سر میدهید، برای خود پایگاه دیگری بجویید، چراکه لبنان ما سرزمین خدا و انسان است و در آنجایی برای منکران خدا و بیاعتنایان به خدا و کسانی که انسانها را حقیر میَشمارند و دستهبندی میکنند، نیست.
ای تـاریخ، مـا در مـواردی متعـدد و گـاه متناقـض، بـا نـثار سخاوتمندانۀ خون خود از میهن و یکپارچگی و حاکمیت آن دفاع کردهایم و تفکری را که به ما انگ سوداگری به نام میهن میزد و ما را پیرو مکتب سوداگری میپنداشت، از خود دور کردیم. کارنامۀ ما پیش چشم توست. ما با خون شهیدانِ والامقامِ خود، جاودانگی را در صفحات تو رقم زدیم. راه و روش پلیدی که برخی به کار گرفتند و عدهای را بهسوی آن سوق دادند، نخواهد توانست جنبش ما را که از باورهای والا سرچشمه گرفته است، بدنام و بیاعتبار کند. ما با نهایت دقت و استواری خواهیم کوشید تا روحیۀ فرزندانمان را در پرتو ایمان به خدا و پایبندی کامل به ارزشها بازسازی کنیم.
هموطنان، این سخنان خطاب به دنیا و تاریخ، در حالی در این لحظات سرنوشتساز از قلب و زبان من صادر میشود که احساس میکنم قلب و زبان من بیانگر همان چیزهایی است که در وجدان شما نهفته است. ما و همۀ دنیا سخنان رئیسجمهور را در مراسم سوگند و آغاز تصدّی ریاست شنیدیم. او در حالی سخن گفت که غرش توپخانهها گوشها را کر کرده بود. پس از آن جناب مفتی اهل سنت همان نکات مهم را در دعای خالصانهای که به مناسبت آغاز سال هجری جدید خواند، تکرار کرد و جناب پاتریارک خریش نیز در سخنان زیبای خود به مناسبت میلاد مسیح (ع) توضیحاتی دربارۀ آنها داد.
من در این گفتار نه شاعر و نه خیالپرور و نه واعظ هستم. این سخنان را عقل و دل و دست شما بر پیشانی کوهها و سواحل رقم زده است. اینها راه و روش امروز و دیروز شماست در گذشته و حال از رهگذر دریاها به قارههای پنجگانه. اینها مفهوم پایبندی شما در گرامیداشت این مناسبتهای باشکوه است.
برادران عزیز، با اشکهای خود به مادران و پدران و دیگر نزدیکان شهدا تسلیت میگویم و از خداوند توانا عاجزانه میخواهم آنان را در نزد خود جای دهد، که او از خویشان آنان به آنان نزدیکتر است. در پایان با این اندیشههای مهرآمیز خوشبینی خود را در نخستین صفحه از سال نو ترسیم میکنم. پیش بهسوی پیشرفت و گذشت و ژرفاندیشی. و السلام.