سخنرانی امام موسی صدر در نهمین همایش اندیشه اسلامی «ملتقی الفکر الاسلامی» در تلمسان (یکی از شهرهای الجزایر) در تاریخ ۲۶ ژوئیه ۱۹۷۵مطابق با ۱۷ تیر۱۳۵۴ برگزار شد. این همایش همهساله در کشور الجزایر و با شرکت دانشمندان برجسته اسلامی در رشتههای فقه، تاریخ، اقتصاد، فلسفه، هنر و ادب برگزار میشود. از جمله دانشمندان سرشناسی که در این همایش شرکت کردهاند، میتوان از شیخ محمد ابوزهره از الازهر، معروف دوالیبی رئیس مجلس اسلامی الجزایر، شیخ محمد غزالی از استادان الازهر و دکتر عمر فروخ عضو همایش نهم نام برد.متن سخنرانی امام موسی صدر در این همایش را که در کتاب رهیافتهای اقتصادی اسلام منتشر شده است، در ادامه میخوانید.
اسلام و عدالت اجتماعي و اقتصادی
در بخش اول همایش، دانشمندان و فرهیختگان برجسته به استقصای تام «عدالت اقتصادی در اسلام» پرداختند. از این پس سخن متوجه بخش دوم یعنی «عدالت اجتماعی در اسلام» است، البته با اشاره به ملاحظاتی درباره جایگاه ممتازِ «عدالت در اسلام».
۱. اصول بنیادی عدالت اجتماعی در ایدئولوژی الف. عدالت در اسلام، در همه زمینهها، بهویژه در زمینه اجتماعی و اقتصادی، نهتنها متکی بر ایدئولوژی اسلامی است، بلکه اصولاً خود پایهای از پایههای ایدئولوژیِ اسلامی است، و تأثیر شگرفی بر موازین و ارکان دیگر دارد. عدالت در همه زمینههای زندگیِ فردی و اجتماعیِ انسان جاری است و در قرآن کریم چنان مینماید که جهانِ هستی برآیندی از عدالت است.
جهان از دیدگاه اسلام بر اساس حق و عدالت استوار است [۱] و انسانی که رسالت خود را درک میکند و خواهان کامیابی است، باید در روشِ خویش عادل و همسو با جهان باشد وگرنه موجودِ بیگانه و راندهشده و شکستخوردهای خواهد بود که به زودی در هالهای از فراموشی گم خواهد شد. این اصل، به یک سان، بر فرد و جامعه صدق میکند.
شاید از بارزترین آیاتی که بر این پیوند تأکید میکند آیات۹-۷ سوره الرحمن باشد:
و السَّماء رَفَعَها و وَضَعَ المیزانَ ألا تَطغَوا فِی المیزان وأقیموا الوَزنَ بالقِسطِ ولا تُخسِروا المیزانَ (الرحمن / ۹-۷)
آسمان را برافراخت و ترازو را برنهاد تا در ترازو تجاوز مکنید. وزن کردن را به عدالت رعایت کنید و کمفروشی مکنید.
ب. عدالت یکی از جلوههای بارزِ ثبوتیِ خداوند است و همین عدالتِ آفریدگارِ جهان است که بر سراسر جهان هستی باز میتابد. زیرا علت، در نظر فلاسفه، حدِ تام برای معلول است، و معلول حدِ ناقصِ علت است. [۲] افزون بر این، قرآنِ کریم آفریدگارِ جهان را «قائماً بالقسط» میداند. [۳] مقصود از این تعریف این است که عدالتِ جهان خود مفهومِ قیامِ خداوند به عدالت است. این مطلبی است که هیچ نیازی به نتیجهگیری فلسفی یا تحلیل علمی ندارد. این شیوه، در حقیقت، همان روش معروف و مورد استنادِ قرآن کریم است. زیرا که قرآن نتایج تربیتی حقایق و وقایع را مطرح میسازد، بیآنکه برای تعیین حقایق و تجزیه و تحلیل ابعاد آنها درنگ کند یا وارد تاریخِ وقایع و جزئیات آنها شود. [۴]
خلاصه سخن اینکه مسئله عدالت در جهان هستی، که از یک سو از ارکانِ جهانبینیِ اسلام است و از سوی دیگر نتیجه ایمان به عدالتِ آفریدگار، زیربنای استوارِ عدالت را در زندگیِ فردی و جمعی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعیِ انسان پیریزی میکند.
علاوه بر اینها، فردی که در اصول و مبانی دینی و اعتقادی پژوهش میکند، به روشنی درمییابد که پیشدرآمدِ اصلی برای اثباتِ ضرورتِ برانگیختنِ پیامبران و استدلال بر ثبوتِ معاد و روز حساب، عدالتِ خداوند است. این خود از مسائلی است که اهمیت عدالت را در اصول و باورهای اسلامی روشن میسازد و میزان تأثیر این اصل را بر پایه رهنمودِ تربیتی در رفتار انسان به طور اعم و در عدالت اقتصادی و اجتماعی فرد و جامعه به طور اخص بازمیتاباند. [۵]
۲. اسلام ایمانِ بدونِ عدالت را به رسمیت نمیشناسد معیاری که قرآن برای مساوات و برابریِ انسان با کارکردش در نظر میگیرد چنین است:
و أن لیسَ للاِنسانِ اًلا ما سَعی و أَنَّ سعیَهُ سَوفَ یُری (نجم ۳۹ و ۴۰)
و اینکه برای مردم پاداشی جز آنچه خود کردهاند نیست؟ و زودا که کوشش او در نظر آید.
این معیار در موضوع عدالت نیز ثابت است. زیرا وجود عدالت در اسلام مساوی است با وجود ایمان و ایمان بدون کوشش انسان در راه تحقق عدالت اصالتی ندارد.
أرأیتَ الَّذی یُکذِبُ بالدینِ فَذلَِ الَّذی یَدُعُّ الیَتیمَ و لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکینِ (ماعون،۳)
آیا آن را که روز جزا را دروغ میشمرَد دیدهای؟ او همان کسی است که یتیم را به اهانت میرانَد. و مردم را به طعام دادن به بینوا وا نمیدارد.
حدیث شریف نبوی به گونه دیگری از این اصل سخن میگوید:
کسی که شب با شکم سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد به پروردگار و روز بازپسین ایمان نیاورده است. [۶]
صدها دستور اسلامی، که عدالت اجتماعی و اقتصادی را در عمقِ عبادات وارد میسازد و آن را از جمله شرایط صحیح بودنِ آنها میشمارد، به روشنی نشان میدهد که عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی نهتنها دو حکم فرعی و دو واجب عادی و معمولی نیستند، بلکه بر پایه عقیده و ایمان استوارند و از آنها جداشدنی نیستند. اسلام ایمانی را که نتیجه آن عدالت در زندگیِ فرد و جامعه نباشد، برنمیتابد. از این رو عدالت اقتصادی و اجتماعی در اسلام ریشهدار، دائمی و فراگیر است، زیرا با طبیعت و هستیِ مؤمن درآمیخته و از درونِ فرد و جامعه مسلمان سرچشمه گرفته است.
۳. مسئولیتهای فردی و اجتماعی در تحقق عدالت اجتماعی اسلام، در پیریزیِ اصلِ عدالت، برای آن خطوط روشنی ترسیم میکند که مانعِ ابهام و آشفتگی میگردد، و شرایطی فراهم میکند که تحول و تکامل عدالت را تا مرز بینهایت مقدور میسازد و این ویژگی اهمیت خاصی دارد.
الف. مسئولیتهای فردی. ارتباط متقابل میان مسئولیت فردی و اجتماعی برای تحقق بخشیدن به عدالت، یکی از ابعاد ترسیمشده عدالت است. بر اساس اصلِ:
کلکم راع و کلکم مسئولٌ عن رعیته [۷]
و بر اساس وظیفه امر به معروف و نهی از منکر، هر فردِ جامعه مسئولِ سلامتِ جامعه است. از این رو آنچه از اموال و امکانات و تجارب و حتی تندرستی و نیروی جسمی و هرچه دارد، صرفاً نتیجه کوشش شخص او نیست، بلکه در پدید آوردنِ آنها دیگران، از معاصران و گذشتگان، نیز سهیماند. فرد مانندِ درختِ میوه است. درخت با شاخهها و برگها و ریشههایش در بهوجودآوردن میوه سهیم بوده و در این راه از آب و هوا و خورشید و زمین و دیگر عوامل طبیعی و کوششهای مختلف بشری بهره گرفته است. به سخن دیگر، فرد امانتدارِ اموالِ خویش است و در پیشگاه جامعه و در برابر نسلهای پیشین و آینده مسئول آن امانت است. بر اساس این تحلیل، فرد حق ندارد داراییِ خود را نابود یا احتکار کند یا نسبت به آن بیتوجهی و اهمال روا دارد. همچنین نباید در حق خویش بدی کند و آسیبی به خود برساند، تا چه رسد به خودکشی. این گونه اقدامات در حقیقت ستم و تجاوز به حقوق جامعه است. این مطالب، در حقیقت، معنی و مفهومِ کلمه استخلاف را، که در قرآن کریم آمده است، روشن میسازد:
و أنفِقوا مِما جَعَلَکُم مُستَخلَفینَ فیهِ (حدید / (۷
و از آن مال که به وراثت به شما رسانده است انفاق کنید. [۸]
ب. مسئولیتهای جامعه. از طرف دیگر، جامعه نیز نسبت به افراد مسئولیتی کاملاً برابر دارد. احادیث و فتاوا نشان میدهد که کلیه ساکنان یک دهکده نسبت به فردی که از گرسنگی میمیرد، مسئولیت دارند. در حقیقت، این مسئولیت هر نوع مرگ و هر گونه زیان و آسیبی را نیز در بر میگیرد. در روایت آمده است که «اهل دهکده از ذمه خداوند و پیامبرش دور و بیگانهاند»، زیرا آنان در امانتِ پروردگار خیانت کرده و عهد و پیمان خداوند را شکستهاند، چون مسئولیتهایشان را در برابر فرد مزبور انجام ندادهاند.
آنچه از مسئولیتهای جامعه روستایی در برابر فرد گفته میشود عیناً در مورد جامعه شهری و مناطق و سرزمینهایی که مردم در آنها تشکلی یکپارچه دارند، صدق میکند.
حضرت علیع با تعجب و استنکار از خود میپرسد: «آیا من سیر بخوابم و پیرامونم شکمهایی باشد از گرسنگی به پشت دوخته و جگرهایی سوخته؟» [۹]
ج. مسئولیتهای متقابل. افراد جامعه نیز نسبت به یکدیگر مسئولیتهای متقابلی دارند. از دیدگاه قرآن و روایات، افراد جامعه، همه، پیکره واحدی را تشکیل میدهند. «چو عضوی به درد آورَد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار» داراییها و جانها و پیمانهای مردم از آنِ تمامی افراد جامعه شمرده شده است. این بُعدِ دیگری است که پرتوِ تازهای بر جامعه و تکوین آن میاندازد و از آیات کریمه ذیل برمیآید:
لا تَأکُلوا أموالَکُم بَینَکُم بِالباطِلِ (بقره / ۱۸۸)
اموال یکدیگر را به ناشایست مخورید.
دقت کنید: مال هر فرد را برای دیگری مال خود او شمرده است!
و لا یَغتَب بَعضُکُم بِعضاً (حجرات / ۱۲)
و از یکدیگر غیبت مکنید.
هر فرد برخی یعنی قطعهای از دیگری شناخته شده است.
بَعضُکُم مِن بَعض آل عمران / (۱۹۵)
همه از یکدیگرید.
۴. شیوههای تحقُّقِ عدالت اقتصادی و اجتماعی الف. انفاق و بخشش. در جایجایِ قرآن به جامعهای که عدالت بر آن حاکم است، و به نتایج این عدالت و همچنین خطرهایی که در صورت تحقق نیافتنِ آن متوجه جامعه خواهد شد، اشاره میشود. زیرا عدالت به همه این امکان را میدهد که با کوششهای سازنده و کمکهای خود همگان را بهرهمند سازند و پیامدهای شایسته عدالت به همه بازگردد، در صورتی که نبود عدالت در جامعه به طور قطع موجب محرومیت بخش بزرگی از جامعه از برخی حقوقش یا از همه آن میشود، همچنین باعث تباه شدنِ برخی یا همه استعدادها و کاهشِ کاراییِ جامعه میگردد. این خود محرومیت عمومی افراد جامعه و بلکه کل جامعه را سبب میشود، بگذریم از بیماریها و خطرهایی که دامنگیرِ نهتنها گروههای محروم بلکه همه میشود، مانند پیامدهای سوءِ تغذیه و فراهم نبودن شرایط زندگی سالم و همچنین خطرهای دیگری که درونِ محرومان را میخورد و ادامه آنها به بحرانها و انفجارها و نابسامانیهایی در جوامع میانجامد. حال به برخی از آیات قرآن کریم میپردازیم:
ها أنتُم هؤُلأِ تُدعَونَ لِتُنفِقوا فی سَبیلِ اِ فَمِنکُم مَن یَبخَلُ و مَن یَبخَل فاًنَّما یَبخَلُ عَن نَفسِه و اُ الغَنیُّ و أنتُمُ الفُقَرأُ و اًن تتَوَلَّوا یَستَبدِل قَوماً غیرَکُم ثُمَّ لا یکونوا أمثالَکُم (محمد / ۳۸)
آگاه باشید که شما را دعوت میکند تا در راه خدا انفاق کنید. بعضی از شما بخل میورزند؛ و هر کس که بخل ورزَد در حق خود بخل ورزیده است. زیرا خدا بینیاز است و شما نیازمندید. و اگر روی برتابید به جای شما مردمی دیگر آرَد که هرگز همسان شما نباشند.
و ما تُنفِقوا مِن خیرٍ یُوَفَّ اًلیکُم و أنتُم لا تُظلَمونَ (بقره / ۲۷۲)
و هرچه انفاق کنید پاداش آن به شما میرسد و بر شما ستم نخواهد رفت.
و أنفِقوا فی سبیلِ اِ و لا تُلقوا بأیدیکُم اًلی التَّهلُکَهِ (بقره / ۱۹۵)
در راه خدا انفاق کنید و خویشتن را به دست خویش به هلاکت میندازید.
ب. انفاق در مفهوم قرآنی. هر که در آیات کریمه انفاق بیندیشد، بهخوبی درمییابد که انفاق، به مفهومِ قرآنیِ آن، مشارکت دادنِ کاملِ دیگران است در آنچه خداوند از مال و فکر و کوشش و مبارزه به انسان بخشیده است. تفکر و درنگ در این آیات روشن میسازد که بازگشت نتیجه خیر به انفاق کننده و دوریِ او از ظلم و هلاکت تنها منحصر به جزای الهی که در قیامت عاید انسان میشود نیست، بلکه نتایجِ اجتماعیی که از فعالیتهای انسان برمیآید نیز جزای عمل به حساب میآید. این پاداش، که پیش از پاداش اخروی است، در قرآن به «جزای ادنی» و پاداش آخرت به «جزای اوفی» یاد شده است. کوتاه سخن اینکه فرد یا گروهی که برای ایجاد فرصتهای مناسب زندگی برای دیگران کوشش میکند، در حقیقت، خیرخواهی و نیکفرجامی را برای خویش به ارمغان میآورد و خطر ستم و هلاکت و نیستی را از خود دور میسازد. امروزه پیامدهای مثبت و نتایج اجتماعی چنین رویکردی کاملاً روشن و آشکار است.
آیه اخیر در سیاقِ آیاتِ جهاد آمده است. پس میانِ انفاقِ جان که به شهادت میانجامد و به هلاکت نینداختن نفس که از سرکشی و طغیان دشمن یا از ظلم خودکامگان سرچشمه میگیرد، هماهنگی کامل وجود دارد و بدین ترتیب شبهه موجود در مورد معنای آیه کریمه زدوده میشود.
ویژگی دیگر عدالت اقتصادی و اجتماعی در مکتب اسلام این است که عدالت درجات متفاوتی دارد و تحقق آن در جوامع محدود به حد خاصی نیست، بلکه مانند بسیاری از هدفهای دینی بیکران و نامتناهی است. این بدان جهت است که عدالت وسیلهای برای امکان بخشیدن به تکامل انسان است، نه آنکه خود هدفی باشد که کوششِ عدالتخواهی در نخستین مرحله آن توقف کند.
نتیجه چنین بینشی آن است که عدالت با قدری احساسِ فردی آغاز میشود و سپس رشد میکند و از یک سو به کوشش روزافزونِ فرد تبدیل میگردد و از سوی دیگر گروه را که دولتِ ملی مظهرِ آن است در بر میگیرد. آنگاه عدالت با دو بُعد گسترش مییابد؛ از یک سو رفتهرفته همه افراد جامعه را در بر میگیرد و از سوی دیگر عمق پیدا میکند. زیرا، همان طوری که حسِ عدالتخواهی رفتهرفته به صورتِ کوششِ پیگیر و مستمر درمیآید، تحقق بخشیدن به حداقلِ عدالت، مراتبِ دیگری از عدالت را فراهم میکند. این جریان تا آنجا ادامه مییابد که به برابری بین افراد جامعه میرسد.
سپس مرحله تکافل و همبستگی و فداکاری فرا میرسد، آنگاه از این مراحل هم میگذرد و به صورت ایثار و ازخودگذشتگی جلوه میکند.
البته باید توجه داشت که سیرِ ازخودگذشتگی نباید به فراموش کردنِ حق دیگران و بهویژه نزدیکان بینجامد، چنان که غالباً هنگام زیادهرویِ انسان در بذل و بخشش پیش میآید. شاید از همین رو است که آیه کریمه میفرماید:
و لا تَجعَل یَدََ مَغلولَهً اًلی عُنُقَِ و لا تَبسُطها کُلَّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلوماً مَحسوراً
اسرأ / (۲۹)
دست خویش را نه از روی خست به گردن ببند و نه به سخاوت یکباره بگشای که در هر دو حال ملامتزده و حسرتخورده بنشینی.
ج. اَبعادِ عدالت اقتصادی و اجتماعی و راههای تحقق آن. در برشمردنِ ابعادِ انسانیِ عدالتِ اقتصادی و اجتماعیِ اسلام، ناگزیر، به جنبه فنی که در خلال کنفرانس مورد توجه قرار گرفته است، به طور گذرا و برای تکمیلِ صورتِ بحث، اشاره میکنیم. تحریم ربا روشن میدارد که شریعت اسلام نمیخواهد سرمایه بهتنهایی و بدون کار و تلاش افزایش یابد و برای صاحبش سودآور گردد. همین طور آنچه در فقه اسلامی درباره درست نبودنِ تعیین سهمی برای ابزار تولید آمده دلیل بر این است که ابزارِ تولید نمیتواند در سود و منافع شریک باشد، اما کار، که در اسلام برترین عنصر از عناصرِ تولید است، حق دارد که، فارغ از زیان، در منافع سهیم گردد. همچنین کارگر حق دارد مبلغ معینی، بدون ریسکپذیری، دریافت دارد. این همان چیزی است که اجرت و مزد کار مینامیم. [۱۰]
تفکر و تأمل بیشتر در احادیث زکات و آنچه از امامان اهل بیت و از فقهای پیشین وارد شده است، بُعد تازهای به مسئله عدالت میدهد و به روشنی و صراحت به بیمه افراد فقیر، که عبارت از تأمین نیازهای افراد تهیدست از طرف جامعه باشد، توصیه میکند. البته نه آن فقر و تهیدستی که نتیجه سستی و بطالت باشد. [۱۱] همچنین اسلام بیمههای دوران کهنسالی و کودکی و بیماری را، بهویژه حوادث و پیشآمدهای ناگهانی همچون هزینههای مسافرانِ نیازمند و وامداران و دربندماندگان و هرآنچه در راه خدا باشد، [۱۲] لازم میداند. مسئولیتِ بیمههای اجتماعی، در حقیقت، همان مسئولیتِ کاملِ جامعه اسلامی در شرایطِ دشوار اجتماعی است، خواه این شرایط دائم باشد مانندِ پیری و ناتوانیِ ناشی از نقص عضو، یا بر اثرِ حوادث ناگهانی و در کوتاهمدت به وجود آید. [۱۳]
اوضاع مسلمانان امروزدر هنگام مقایسه دقیق واقعیتهای جوامع اسلامیِ امروز با ریشههای عقیدهشناختیِ عدالت اقتصادی و اجتماعی و ابعاد روشن آن، فاصله بزرگی میبینیم. در بیست و پنج سال اخیر شاهد کوششهای پیگیری در زمینه تأمین عدالت و اجرای بخشی از احکام اسلامی و دستورات مربوط به عدالت، در گوشه و کنار دنیای اسلام بودهایم. اما زمینه و بنیادهای ضروری برای این کوششها فراهم نبوده است. از همین رو این تلاشها و دستاوردها پراکنده، بینظم، و کماثر بوده است.
گسست عدالت اقتصادی و اجتماعی از ایدئولوژی اسلامیجدائیِ اصلِ عدالتِ اقتصادی و اجتماعی از ایدئولوژیِ اسلامی، که خود گوشهای از فاجعه جدایی عقیده از شریعت است و گروههای مختلفِ مسلمان آن را پذیرفتهاند، باعث گردیده است که عدالت ژرفا و کلیت و استمرارِ خود را از دست بدهد، به طوری که امروز عدالتِ اقتصادی و اجتماعی به صورت یک مسئله اجتماعیِ محض و موضوعِ سیاسیِ خالص درآمده است.
این نوع عقیده اسلامی، مجرد از نتایج اجتماعی، نزد اغلب مسلمانان به صورت احساسی ذهنی درآمده که نه بر زندگی آنان اثر میگذارد نه بر رفتار فردی و اجتماعی آنان. این گونه عقاید، در تصورِ برخی مسلمانها، با عبادت قرین شده است، آن هم برای تنظیم پیوند انسان و آفریدگارش، و برای آسان نمودن سفرِ مرگ، و دیگر هیچ.
به درستی نمیدانیم که این توطئه از چه هنگام پدید آمده است. آیا توسطِ دوست جاهل و نادان انجام گرفته یا دشمنِ در کمین؟ ولی مسلم است که این شیوه تفکر پیش از ارتباط و تأثیرِ متقابلِ فکری میان اروپا و دنیای اسلام بوده است و پس از این ارتباط به شکلِ روشن و مؤثری بروز نموده، به طوری که به صورت مکتبی حاکم بر امت مسلمان درآمده است.
خداوند تنها در معابد و مساجد و در روزهای جمعه و ماه رمضان پرستش میشود. و ایمان تنها در شرایط سخت و دشوار انسان بازتاب دارد؛ در هنگامِ مرض، ناکامی، شکست، فقر و پیری؛ نه در روزهای زندگی، دوران جوانی، تندرستی، پیروزی و کامیابی. درِ بازار، کارگاه، کارخانه، کشتزار، و اداره و سایر عرصههای زندگی بر روی ایمان بسته شده و خارج از دایره نفوذِ آن است.
کسانی که این بینش را پدید آوردند و داعیهدارِ آن بودند، برای خود محیطی میخواستند که ایمان و خداوند ناظر بر اعمال آنان نباشند تا به آزمندیها و هوای نفس خود میدان دهند و انسانها را بیرحمانه استثمار کنند و ابزارهای کسب درآمد و منافع را بدون قید و شرط و بدون پایبندی به شیوههای شرافتمندانه در اختیار بگیرند. آری، کسانی که چنین خواستههایی داشتند و پیامآور فرهنگ و تمدن مادی غرب بودند، همانهایی بودند که احساسات دینی و مسئولیتهای معنوی و روحی را مانعی بر سرِ راهشان میدانستند و پس از پایان دادن به دوران فلسفه اسکولاستیک و قلع و قمع طرفداران آن به ریشهکن ساختن احساسات دینی و خاموش کردن بارقههای آن در سراسر دنیا ادامه دادند. سپس عرصه را برای نظام سرمایهداری که همان رسالت نامقدس آنان بود باز کردند، تا کارش را با آزادی مطلق و بدون هیچ گونه التزام و تقیدی آغاز کند و به صنعت و تولید و افزایش تولید بپردازد، و سپس برای مصرف و فروش کالاهای تولیدی خود به جستجوی بازار رود و استعمار و استثمار کند و جنگها به راه اندازد و تمدنها و فرهنگها را پایمال کند و فقر و نیازمندیهای ساختگی را برای ملتها به ارمغان آورد.
اینان سرانجام، آن طور که پیدا است، گورِ تمدن خود را خواهند کَند و تمدنِ بشری را نابود خواهند کرد. زیرا با عمل خود، در بسترِ زندگی، خلاَ آرمانشناختی و فقری در حدِ کفر و تضادهایی را سبب شدهاند که هم برای ملتهای جهان و هم برای خود دشواریهای پیچیده و دردهای علاجناپذیری به وجود آورده است.
سکوت علما با این توضیحات، به بررسی وضع ملتهای اسلامی باز میگردیم. انسان از عدالت دور و عبادات از مضمون خود تهی شده و به صورت مراسم خشکِ بیروح درآمده است.
قرآن کریم بارها تأکید کرده است که عبادتها و بهویژه نماز، هرگاه همراهِ زکات یا برآورده کردنِ نیازِ نیازمندان و همسایگان و نزدیکان نباشد، پس وای بر چنین نمازگزاری.
فَوَیلٌ لِلمُصَلینَ الذینَ هُم عَن صَلاتِهِم ساهونَ الذینَ هُم یُراؤونَ و یَمنَعونَ الماعونَ (ماعون / (۷ - ۴
پس وای بر آن نمازگزارانی که در نماز خود سهلانگارند؛ آنان که ریا میکنند و از دادن زکات دریغ میورزند.
شاید برخی از علمای دین، با دعوت و تبلیغ یا با سکوتشان، در نشاندنِ عبادت به جای عدالت، سهیم بوده باشند. این در حالی است که اسلام اعلام داشته است:
افضل العبادات کلمه حق عند سلطان جائر [۱۴]
برترین عبادت سخنِ حق گفتن در برابر سلطان ستمکار است.
عدل ساعه خیر من عباده سبعین سنه [۱۵]
روشن است که نتیجه این روش تربیتی بینهایت خطرناک بوده است، چرا که نبودِ عدالت در جوامع از مرحله خطرهای سیاسی و اجتماعی گذشته و به مرحله انحرافات ایدئولوژیک رسیده و موجب ناامیدی بزرگی از دین و مؤسسههای دینی و علمای دین، مخصوصاً از آن دسته از علمای دین که در برابر بیدادگریها سکوت میکنند و برای احقاق حقوق مردمِ زیرِ ستم مبارزه نمیکنند، شده است. خلاصه سخن اینکه این جدایی در کوششهایی که به منظورِ تحقق عدالت در جوامع اسلامی صورت میگیرد، نابسامانیهایی به وجود آورده و مشکلات اجتماعی و سیاسی و اعتقادی بسیاری به جای گذاشته است.
هرگاه عدالت، در برخی جوامع، به صورت جزئی و جدا از قاعده و زیربنای اعتقادی- اسلامی تحقق یابد، مشکلات بزرگتری به جای میگذارد. زیرا این نوع عدالت موجباتِ متعارف و فرهنگیِ خود را همراه میآورد و شکل خاصی از مصرف را به جامعه تحمیل میکند و، در نتیجه، شیوهای تازه از زندگی را در پیشاروی انسان مینهد که او را به گمراهی میکشاند.
مسئولیت بزرگمسئولیتِ علمای دین در این زمینه بسیار بزرگ و دقیق و فوری است. زیرا آنان در راه خدمت به اسلام و مسلمانان، بهویژه محرومان و ستمدیدگان، امین مردماند و تنها آناناند که میتوانند از مبارزه و پیکار محرومان و ستمدیدگان در داخل جامعههای اسلامی تصویر درستی به دست دهند و شائبه تندروی و الحاد را از آن بزدایند و بهویژه از خدشهدار شدن تلاشهایی که برای احقاق حقوق صورت میگیرد، جلوگیری کنند. زیرا که ستمگران و غاصبانِ حقوقِ ملتها به متهم کردن این جنبشها به الحاد یا طائفهگرایی عادت کردهاند و بهترین راه حل برای این سلاحِ ویرانگر پشتیبانی علمای دین از جنبشها و حمایت از آنهاست.
اختلاف طبقاتیمسلمانان امروز نهتنها تصور درستی از عدالت اقتصادی و اجتماعی اسلام و خطرهای ناشی از آن-- ازجمله گسست و فقدان دورنمای همهجانبه عدالت-- ندارند، بلکه واقعیتِ اجرا نشدنِ عدالتِ اقتصادی و اجتماعی، جز در موارد نادر و کمیاب، بهخوبی نمایان است.
شمار آنان که در جامعه اسلامی از زندگی شرافتمندانه و از عدالت محروماند رو به فزونی است و احساس محرومیت آنان بر اثر ریخت و پاشها و تظاهر به ثروتمندی و رفاه، عمق بیشتر مییابد.
شرایط زیستی مسلمانان در کشورهای مختلف به گونهای است که به تفاوت ژرف در سطوح زندگی منجر شده است. این امر ناشی از پیدایش ثروتهای طبیعی و افزایش بهای مواد خام در این کشورها بوده است. بالطبع، چنین فرایندی به فقیرتر شدن ملتها و ثروتاندوزی دسته دیگر میانجامد.
اینهمه نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی و واقعیتهای تلخ و دردناک به روشنی در برابر چشم همگان نمایان شده است، بدون آنکه هیچگونه توجیهی برای تأخیر در تطبیق و اجرای عدالت در میان این ملتهای منتسب به امتِ واحد، وجود داشته باشد.
کشورهای ثروتمند عرب در کمک به بودجه نظامی کشورهای درگیر با اسرائیل سهمی داشتهاند، ولی این کمکها به اندازه یکدهم منافعی که جنگ برایشان فراهم آورده نبوده است. علاوه بر این، سهیم بودنِ کشورهای ثروتمندِ عرب در جنگ با اسرائیل، ضرورت همکاری و کمک به ملتهای مسلمانی راژ که با فقر و گرسنگی و عقبماندگی دست به گریباناند، منتفی نمیکند. برای تحقق عدالت تنها کمک و بخشش کافی نیست، بلکه وامهای بدون بهره ارتقای سطح زندگی ملتهای فقیر را از طریق اجرای طرحهای توسعه ممکن میسازد.
اسلام دادن وام بدون بهره را تشویق کرده و یک درهم قرض را از نظر پاداشِ الهی برتر از یک درهم صدقه دانسته است.
نابسامانیهای دیگرهرگاه به بررسی اوضاع امت اسلام ادامه دهیم، به مسائلِ دهشتآوری برمیخوریم، چرا که دولتهای اسلامی با دیگر ملتهای مسلمان نهتنها مانندِ ملتهای بیگانه رفتار میکنند، بلکه در برخی از موارد رفتار سختگیرانهتری دارند. گمرکهایی که بر کالاها و فراوردههای صادراتی وضع شده، محدودیتهایی که نسبت به کارگران اعمال میشود و بهرهمند نبودنِ کارگران مسلمان از حقوقِ مورد نظر در بیشتر کشورهای اسلامی، و شرایط دشواری ک-ه کارشناسان مس-لمانِ مهاجرت کرده به دیگر کشورها دارند و در معرض اهانت و منتگذاری و آزار قرار گرفتنِ آنان و تأثیر تیرگی روابط رهبران بر روابط میان ملتها، مخصوصاً گروههای زحمتکش-- همه اینها دردناک و ناشی از نبودِ عدالت در زندگیِ امروز م-ردمِ مس-ل-م-ان است. برای تکمیلِ تصویرِ حقیقی از واقعیتِ زندگیِ جامعه مسلمان و وضعِ عدالت در آن، از پرداختن به نمونههای دیگر ناگزیریم.
جوانانِ مسلمان در شرایط نابسامانی به سر میبرند. آنان از یک سو نگرانِ آیندهاند، و از سوی دیگر، به علت فقدان نظارت دقیق تربیتی و اسلامی، در معرضِ انحرافاتی قرار دارند. همچنین است موقعیت زنان و شرایط مردم نقاط دورافتاده و وضعیت کشاورزانِ بیشترِ کشورهای اسلامی.
چند پیشنهاداکنون، در پایان سخن و پس از برشمردن دردها و مشکلات، پیشنهادهای ذیل را به کنفرانس محترم تقدیم میدارم:
۱. توصیه به همه علمای دین در جهان اسلام و به همه مؤمنان و کسانی که آرزوی تحقق یافتن هدفهای اسلامی را دارند، که به مقتضای اوضاع کشورشان، از محرومان و ستمدیدگان پشتیبانی کنند و دفاع از مسائلِ آنان را سرلوحه کارهای خود قرار دهند و برای تحقق عدالت مبارزه کنند، هرچند که نیاز به تاوان سنگین و فداکاریهای بزرگ باشد.
۲. درخواست از دولتهای حاکم بر جهان اسلام که اکنون که استقلال یافتهاند این مرحله از تاریخِ خود را مرحله سازندگی داخلی بدانند و با اجرای طرحهای گوناگون، نیکبختی محرومان را فراهم آورند.
۳. درخواست از دولتهایی که در همایشِ عمومیِ کشورهای اسلامی گرد هم میآیند که، با ایجاد طرحهایی، به توسعه مناطق و طبقات محروم و تنظیم قوانینی برای بهبود شرایط کارگران، متخصصان و مهاجرانِ مقیم بپردازند. همچنین باید قوانین ویژهای در امور گمرک و صادرات و واردات تنظیم کرد، به گونهای که به برقراری هرچه کاملترِ عدالت میانِ ملتهای اسلامی منجر شود.
۴. اجرای پژوهشِ دقیق و همهجانبهای در مورد عدالت اقتصادی و اجتماعی در اسلام و اهمیت و جایگاه آن در دین، سپس ترویج آن از طریق رسانههای جمعی و کتب درسی، بهویژه در دانشگاههای ذیربط از حیث مسائل اجتماعی و در مدارس دینی.
پی نوشتها
۱. و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما اًلا بالحق» (حجر / ۸۵)، نیز پیامبر فرمودند: «و بالعدل قامت السموات و الارض» (احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللاَّلی، قم، سیدالشهدأ، ۱۴۰۵ ق، ج ۴، ص ۱۰۲)
۲. این یک اصل منطقی و فلسفی است و از تشابه و هماهنگیِ کاملِ علت و معلول حکایت میکند. خدای عادل سببِ به وجود آمدنِ جهانی است که بر عدالت استوار است.
۳. «شَهِدَ اُ أنَّهُ لا اًلهَ اًلا هوَ، و الملائکهُ و أولوا العِلمِ، قائماً بِالقِسط» (آل عمران /) (۱۸ خداوند گواه است، و فرشتگان و دانشوران نیز، که خدایی نیست جز او، که به دادگری ایستاده است.)
۴. قرآن کریم در تعریف حقایق موجودات و بحثهای تحلیلی و تاریخی دخالتی نمیکند و تنها در نتایجِ تربیتیِ حقایق و حوادث مینگرد و از آنها بهره میگیرد. برای نمونه، درباره مرگ و زندگی آیه «الذی خلق الموت و الحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا» و درباره حرکت «وتری الجبال تحسبها جامده و هی تمرُّ مرَّ السحاب صنع ا الذی اتقن کل شیء» و درباره افلاک «لا الشمس ینبغی لها أن تدر القمر و لا اللیل سابق النهار و کلُّ فی فلٍ یسبحون» را میآورد
۵. در علم عقاید و کلام، برای اثبات برانگیخته شدنِ پیامبران از سوی خدا، به عدل الهی و قانون لطف، که از آثارِ عدالت است، استدلال میشود. گفته میشود که لطفِ آفریدگار بر آفریدگانش ایجاب میکند که نظام و شریعتی بر انسانها حاکم باشد. حکومت شریعت و قانون بر انسان، با فرستادن پیامبران، که مبلغ شریعت و مجری قانون و عدالتاند، تحقق مییابد. «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید» (حدید /) (۲۵ پیامبرانمان را با نشانههای روشن فرستادیم و با آنان نامه و ترازو فرو فرستادیم، تا مردم به داد برخیزند. و آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی است سخت.) همچنین برای اثبات جهان دیگر و اجرای عدالت در آن جهان: «و نَضَعُ الموازین القسط لیوم القیامه» (انبیأ / ۴۷) (مینهیم ترازوهای داد را در روز رستخیز.)
۶. وسایل الشیعه، ج۱۷، ص۲۰۹.
۷. بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸.
۸. با توجه به آنچه خود امام موسی صدر در مبحث «مالکیت در اسلام» مطرح کرده است میتوان گفت که قوانین اسلامی، به موازات پذیرش حق مالکیت فردی، مقرر میدارد که مسئولیت فرد در مورد اموال و داراییهایش به امانتداری شبیه است که از طرف جامعه تعیین شده است تا مراقب مال باشد. در واقع، ثروت حق جامعه است و جامعه از سوی خداوندی که جز او مالکی نیست جانشین است. مالی که در دست جامعه است از آنِ خدا است، پس افراد در مالکیت خود اصالتی ندارند و جانشین و امانتدارِ خدایند. در آیه دیگر میگوید: «و آتوهُم مِن مال ا الذی اتاکم» (نور /) (۳۳ به آنها یعنی بردگان از مال خدا که به شما داده است بدهید). مالی که به بردگان داده میشود مال خدا است که در تصرف مالک است و مالک امانتدار و جانشین است. مالکیتِ فرد در حقیقت مالکیت تصرف و استفاده است و شرط دوام مالکیت شایستگی در تصرف است. هنگامی که فرد فهم استفاده درست را ندارد، بر ولی جامعه لازم است که حق تصرف او بر مال را بازستاند: «و لا تؤتوا السُّفَهأَ أموالَکُم التی جعل اُ لَکُم قیاماً و ارزُقوهُم فیها وَ اکسوهُم» (نسأ /) (۵ اموالتان را که خدا قوام زندگی شما ساخته است به دست سفیهان مدهید، ولی از آن برایشان هزینه کنید و پوشانیدشان). بنابراین، حق تصرف مال در گرو رشد فکری و تحقق بخشیدن به وظیفه جانشینی است. اگر این دو وظیفه را مالک تحقق نبخشد نتایج طبیعی مالکیت، که همان حق استفاده و تصرف است، از مالک گرفته میشود.
۹. سید رضی، محمدبن حسین، نهجالبلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰، نامه۴۵.
۱۰. این بخش از سخنان امام موسی صدر اشاره به چند حکم اسلامی دارد که در مباحث گذشته نیز بدانها اشاره شده است. در اینجا یک بار دیگر آن احکام را به اختصار مرور میکنیم: اول. ربا به طور مطلق حرام است و این حکم چنین نتیجه میدهد که از سرمایه، که یکی از عوامل تولید است، نباید سود ثابت به دست آورد و باید با کار توأم شود و به صورت مضاربه در جریان تولید شرکت کند و نسبتی از درآمد را بگیرد. دوم. از احکام مضاربه نتیجهگیری میکنیم که اگر بازرگان در تجارت خود زیان ببیند کارگر موظف به پرداخت زیان نیست و ضرر به سرمایه تعلق میگیرد. سوم. در یک شرکت نمیتوان برای ابزار تولید، که سابقاً گاو و وسایل ساده بوده است، سهمی در نظر گرفت و فقط میتوان اجرتی برای آن معین کرد. از این سه حکم اسلامی حقیقت زیر به دست میآید: در میان سه عاملِ تولید (کار، سرمایه، ابزار تولید) کار امتیازات فراوان دارد، زیرا میتواند سهمی ثابت به نام کارمزد داشته باشد و نیز میتواند در سود شریک باشد (بهره) و از زیان محفوظ بماند (مضاربه). سرمایه حق دارد در سود شریک باشد اما از زیان به دور نیست. اما ابزار تولید فقط مزد دریافت میکند. بنابراین، کار سه امتیاز دارد، و سرمایه و ابزارِ تولید هرکدام یک امتیاز.
۱۱. «مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم روا نمیدارد و او را ذلیل و زبون نمیگرداند و محرومش نمیکند. بر مسلمان است که به وضع مستمندان رسیدگی و ایشان را کمک کند.» (کافی، ج۲، ص ۱۷۴)
۱۲. «اًنَّما الصدقاتُ لِلفُقَرأِ و المَساکینِ و العامِلینَ علیها و المؤَلَّفَهِ قُلوبُهُم و فی الرقابِ و الغارمینَ و فی سَبیل اِ و ابنِ السَّبیلِ فَریضَهٌ مِنَ ا) (توبه / ۶۰)
۱۳. در مقاله «اسلام و مشکل اختلاف طبقاتی» به مسئله بیمه اجتماعی و نقش زکات در آن پرداخته شده است.
۱۴. طوسی، الغیبه للحجه، قم، مؤسسه معارف اسلامی، ۱۴۱۱ ق، ص۴۰۴.
۱۵. بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۲.