جلال کشک، خبرنگار مجلۀ الحوادث، درمجلس اعلای شیعیان با امام صدر گفتوگو کرده و در تاریخ ۲۶ اکتبر ۱۹۷۳ (۴ آبان ۱۳۵۲) مصاحبه را منتشر کرد. متن ترجمه شده این مصاحبه در کتاب «ادیان در خدمت انسان» چاپ شده است.
جلال کشک - این دین ورای قدرتهای ماست... بالاتر از تواناییهای ما... و بالاتر از فهم ما. این دین به مردانی از تبار همان مؤمنان نیازمند است که دنیا را با همین دین دگرگون و بصیرت انسان را روشن کردند. این سخنانِ متواضعانه یکی از هوشمندترین شخصیتهای جهان اسلام است؛ یکی از فرهیختهترین و آگاهترین آنان که نقدها و پرسشهای بسیاری را مطرح میکند؛ امام موسی صدر، رئیس مجلس اعلای شیعیان. در مصر به ما «شیعیانِ بدونِ تشیع» میگویند. شاید در میان مسلمانان، ما بیشترین علاقه را به اهل بیت داشته باشیم. در کشور ما زیارتگاهها و اماکنی وجود دارد که مشهور است و پیکرهای پاک مردان و زنان این خاندان را در بر گرفته است. تعداد آنها از تمام زیارتگاههای موجود در دیگر کشورهای اسلامی بیشتر است...
از نوشتههای بیشتر نویسندگان مسلمانِ مصر رایحه دوستی اهل بیت (ع) به مشام میرسد. شکی نیست که عبارت شیعه اهل بیت در گذر قرنهای طولانی پس از اختلاف علی و معاویه در معنا و برداشت دگرگون شده است، تا آنجا که امروزه واژه شیعه در محافلِ سیاسیِ لبنان و کشمکشهای خلیج فارس و عراق مفهومی دیگر یافته است و به شنوندهای که از واقعیتها آگاه نباشد چیز دیگری القا میکند. گویا شیعیان دین دیگری دارند... یا تشیع مذهبی بسیار جدا و دور از دیگر مذاهب است... گروهی نیز تلاش کردند که از این مسئله در درگیریها و نزاعهای حزبی استفاده کنند، بهطوری که در موضعگیریهای شیعیان تشکیک میکنند. حال آنکه شیعیان در صف مقدم مسلمانان و اعراب قرار دارند. به این علت علاقه شدیدی به دیدار با امام موسی صدر داشتم. قرار ملاقات را برای بعد از ساعت ده شب در مجلس اعلای شیعیان گذاشتیم. بعد از فراغت از کارهای مردم و دیدارهایی که معمولاً نیرو و فکر مسئولان عرب را تحلیل میبرد. ولی امام موسی صدر با بحثها و گفتوگوها و مراجعات و شببیداریها با نشاطتر و شکفتهتر میشود.
وقتی وارد اتاقش در ساختمان مجلس اعلا شدم، مشاور سیاسی روزنامه اطلاعات ایران آنجا بود. بعد از اینکه مرا به او معرفی کرد، مهمان ایرانی گفت: روزنامههای ایران از الحوادث خبرهای بسیاری نقل و آنها را تحلیل میکنند. گفتم: این ثابت میکند که جهانی شده... امام گفت: منظورت الحوادث است؟ گفتم: نه، منظورم جراید ایران است. چای آوردند. من برگههایم را درآوردم و گفتم: به بهانه مهمان ایرانیمان دوست دارم گفتوگو را از ایران شروع کنیم.
شما که یک رهبر شیعهاید برای جلب ایران به سمت اعراب چه نقشی میتوانید ایفا کنید؟
ما میتوانیم وضعیت موجود در خاورمیانه را برای آنان تشریح کنیم و از ماهیت افزونطلبیهای اسرائیل در جهان عرب و دنیای اسلام پرده برداریم و خطر این زیادهخواهیها را برای مسلمانان، بهطور کلی و برای ایران، بهطور خاص، نشان دهیم، زیرا ایران بخشی از خاورمیانه و از نزدیکترین همسایگان است و، از همین رو، زیادهطلبیهایِ رژیم صهیونیستی آن را هم در بر میگیرد. همچنین، میتوانیم موضعگیریهای برادرانه در طول تاریخ اسلام را یادآوری کنیم؛ هنگامی که کردها و ایرانیان و اعراب بر ضد صلیبیان متحد شدند و سرزمینهای مقدس و جهان اسلام را از آن خطر بزرگ نجات دادند. با این شیوهها میتوان افکار عمومی ایران را بیشتر آماده کرد تا در کنار اعراب بایستند. من در دیدار دو سال پیش از ایران پیگیر این مسئله بودم. در آنجا شور و هیجان ملت ایران را برای همدردی با برادران عربِ خویش در حوادث و مشکلاتِ واردشده بر آنان دیدم، و میتوانم بگویم که این همبستگی با درک و فهم متقابل و اخلاص و ایمان فراوان منجر به حرکتی میشود که از جنبش عربی کمتر نیست.
درست است که ایران برای بعضی از جناحهای لبنانی اسلحه فرستاده است؟
من در این مورد چیزی نمیدانم، ولی میتوانم بگویم که این خبر پایه و اساسی ندارد.
آیا به نظر شما ایران پایگاه شیعیان محسوب میشود، همانگونه که مثلاً اتحاد جماهیر شوروی سرزمین کمونیسم است و دیگر اینکه موضعگیری شیعه درباره کشورهای خلیج فارس چیست؟
به نظر من شیعه نگرشی خاص به اسلام است و دوست ندارم آن را به عنوان مذهب پنجم معرفی کنم. نگرش تشیع منعکسکننده جهانی بودن اسلام است و دیدگاه آن در مورد اینکه عقیده خودْ وطنی است که هر مؤمنی منتسب به آن است با این امر منافات ندارد که هر شیعه، به مثابه شهروند در کشور خودش، در مقابل آنچه وطنش به او داده است، آن را دوست بدارد و به آن وابسته باشد، از عزتِ آن پاسداری کند و از آزادی و استقلال آن دفاع کند. بنابراین، او ملزم به وطنخواهی و ادای وظیفههای صحیح شهروندی است. شیعیان در ایران، هنگامی که میگویم شیعیان، منظورم رهبری مذهبی آن است و از افراد یا مؤسسات سخن نمیگویم، با توجه به این مسئله، میتوانم بگویم که شیعیان و رهبران دینی این منطقه اصرار بر محافظت از منطقه خلیج فارس و حفظ استقلال و شکوفایی آن دارند و، همچنین، آگاهی و یقین دارند که منطقه خلیج فارس در جهان عرب و سرنوشت آیندهاش جایگاه اساسی دارد. شیعیان میدانند که حفاظت از این منطقه وظیفه اصلی و عاملی مؤثر در آینده سرزمینهای عربی است. همچنین، تأکید بر عربی بودن این کشورها و حفظ آن، جوّ تفاهم را بین کشورها در دو ساحل آن میآفریند، زیرا برای طرف دیگر حفاظ بازدارنده و دوست توانا و شریف به وجود میآورد که ثبات و امنیت منطقه را تضمین میکند.
آیا عجیب نیست در ایران که مذهب رسمی آن شیعه است کسی حکومت را به دست گیرد که با اهل بیت (ع) هیچ نسبتی ندارد؟
ایران وضعیت خاصی ندارد که آن را از دیگر دولتهای اسلامی جدا کند. همانطور که در بیشتر دولتهای اسلامی تصریح شده که دینِ رسمی اسلام است، در ایران هم تصریح شده که دین اسلام طبق تعالیم و اجتهادات فقهای مذهب تشیع، مرجع اصلی در قانونگذاری است. میتوانم بگویم که هماکنون قانونگذاری در جهان اسلام با روح شریعت اسلامی فاصله بسیاری دارد، هم در منابع و اصولِ کلی و هم حتی در بسیاری از جزئیات. ولی با همه اینها باید ذکر کرد که فقهای ایران هنگام تدوین قانون اساسی و وضع قوانین مدنی در استخراج احکام شرعی و تکامل بخشیدن به آنها و قانونمند کردن آنها ابتکار بسیاری از خود نشان دادهاند و این تلاش قابل تقدیر است.
آیا این بدینمعناست که آنان تشریع کردند؟
باید فرق بین اجتهاد و تشریع روشن شود. اجتهاد یعنی اینکه تمام توان خود را برای استنباط حکم شرع از منابع آن به کار گیریم؛ به این معنا که مجتهد به منابع و متون دینی مراجعه میکند تا نظر صحیح را درباره مسائل جدید که باید حکم آنها را بداند، دریابد. لذا او از متون دینی آغاز میکند تا به مسئله واقعی برسد و در این کار فهم و استنباط خود را که از تخصص و تجربه و استعدادهای درونی او سرچشمه میگیرد، به حکم دین پیوند میدهد. اجتهاد پویایی و پیشرفت و نگاه به زمین است در چارچوبِ غیبیِ مطلقِ آسمانیِ حکم. مطلق و غیبی بودنِ حکم مانعِ پویاییِ حکم و مطابقت آن با نیازهای روز انسان نمیشود. همانطور که تطابق با زمان و توجه به نیازها تقدس و غیبی بودن احکام را از آنها سلب نمیکند. پس اجتهاد از دو عنصر تشکیل میشود: عنصر الهی که همان متونِ وحیانی است و عنصر درونی که همان فهم مجتهد است. ولی تشریع بررسی هر پدیده و زوایای مختلف و اوضاع پیرامون آن است که به دنبال آن حکمی با اتکا به مصلحتی عام و یا خاص وضع میشود. تشریع ترکیبی است میان یک جزء ذاتی و یک جز واقعی که همان نگرش به زمین است، ولی اجتهاد توجه به آسمان دارد. در عین حال، هر دو در جزء ذاتی، که بر فهم مجتهد یا قانونگذار از نیازها و حقایق روز مبتنی است، مشترکاند و این امرِ مشترک علم و آگاهی را در هر دو لازم میکند.
مثلاً بیمه را در نظر بگیرید. اگر اطلاعات دقیق از آن در دست نباشد، نمیتوان نظر صحیحی درباره آن داد، زیرا بیمه در ابتدا برای فقیه مانند قماربازی جلوه میکند، در حالی که اگر فقیه آن را بررسی کند، درمییابد که بیمه از افتخارات تمدن جدید است، زیرا متدینان و غیرمتدینان پول میپردازند و شرکتهای بیمه با جدولها و آمار و ارقام بسیار دقیق احتمال وقوع حوادث را محاسبه میکنند. در نتیجه، بیمه با قماربازی و فریب فاصله بسیار خواهد داشت، بلکه باید گفت شرکتهای بیمه سهم بیمه را طوری تعیین میکنند که هرگونه خسارت و زیان را جبران میکند. در این حالت، هم فرد و هم شرکت هر دو سود میبرند و این نمونهای از همیاری اجتماعی است. همین مطلب را درمورد زکات نیز میتوان گفت، زیرا ارتقای سطح زندگی و افزایش میزان درآمد سرانه گروهی از جامعه احتمالاً به معنای توسعه فقرِ گروه دیگر است. این بدینمعناست که زکات پیوسته افت موجود در زندگی فقیران را جبران و میزان درآمد طبقات مختلف را به هم نزدیک میکند. همینطور درباره موضوع رشد در آیه بلوغ که به حاکم اجازه میدهد سن بلوغ مدنی را که از سن بلوغ جزایی متفاوت است، تعیین کند.
اما به اختلافات میپردازیم، اختلافاتی که از بیرون همچون موانع بزرگی به نظر میرسد، اما شما در سخنانتان آن را مسئلهای فرعی نامیدید. قضیه امامت چیست؟ آیا برای تفاهم شیعه و سنی هیچ راهی جز در سایه پیشوایی از اهل بیت (ع) وجود ندارد؟
تفاوت اسلام و ادیان دیگر از این روست که هم دین و هم دنیا را در بر دارد. لذا پیامبر اکرم (ص) دو رسالت داشت. رسالت تبلیغ دین و سپس ولایت. ولایت از مدینه آغاز شد، زمانی که فضای مناسب برای برپاییِ حکومت اسلامی مهیا شد. قرآن کریم به این ولایت تصریح کرده و میفرماید: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ.» [۱] اما پیامبر اکرم (ص) بعد از هجرت به مدینه بیشتر از ده سال عمر نکردند. وقتی بدانیم که اسلام آوردن همان تغییر دادن ذهنیت بشر و تبدیل روحیه انسان جاهل و قاتل و رباخوار و زناکاری که دختران را زنده به گور میکرد و تعصبات قبیلگی داشت، به مسلمانِ با اخلاق و ملکههایی است که اسلام آنان را تعلیم داده است.
همچنین، اگر بدانیم که این هدف مختص به انسان جزیره العرب یعنی محل نزول وحی نیست، بلکه هدفی است برای تمام انسانها در هر زمان و مکان در برابر عوامل تمدنهای گوناگون و نظامهای مختلف، جمله این نکات ما را به درکِ ضرورتِ استمرارِ ولایت رهنمون میشود و به همین علت پیامبر اکرم (ص) در غدیر فرمودند: «ألَستُ أَولی بِکُم مِن أنفُسِکُم؟» (آیا من از خود شما بر شما سزاوارتر نیستم؟) گفتند: بله، ای رسول خدا... فرمود: «پس هرکس من مولای اویم این علی مولای اوست» [۲] و به علی اشاره کرد و، در واقع، رهبری نسلی را که شاهد ظهور اسلام بود، بر عهده او گذاشت. عمر گفت: اگر این شخص (منظورش علی بود) ولیّ شما شود، شما را وادار به پیمودن راه راست و روشن میکند. یعنی اینکه لازم بود علی (ع) رهبری جامعه اسلامی را در مسیر تغییر و تحول و پاک ساختنش به عهده بگیرد.
اما آیه قرآن میگوید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ.» [۳]
ما معتقدیم که این آیه بعد از روز غدیر نازل شده است و با ولایت، تبلیغ تمام و دین کامل شد.
امروز چطور؟
ولایت در حال حاضر برای حاکمِ صالح است که جامعهای صالح را بر اساس کتاب خدا و سنت رسول (ص) و اهل بیت تشکیل میدهد. ضرورتی هم ندارد که این حاکم از میان ائمه باشد، بلکه مهم این است که مسلمانان برای برپاییِ حکومت اسلامی اتفاق نظر داشته باشند و دیگر اختلافی در مورد اصل ولایت نیست. از طرفی، دلیل شرعی وجود ندارد که ما را ملزم به شکلی خاص از اَشکال حکومت کند. اما در چارچوبی که حفظ اساس اسلام را اصل کلی بداند، دستمان در انتخاب ساختار حکومت باز است و آنگاه که به نظامی اسلامی دست یافتیم، شیعه و سنی این نظام را حمایت خواهند کرد. اما مسئله جانشینیِ پس از پیامبر بحثی فکری است که میتوان آن را در محدوده مباحث فکری مطرح کرد و این نباید مانع ارتباط و همبستگی شود.
آیا منظور این است که اگر این حاکم به حکومت برسد، شیعیان به جماعت نماز خواهند خواند.
علت شرکت نکردن شیعیان در نماز جماعت این است که شرط است که پشت سر امام عادل نماز خوانده شود و این هم یکی از مظاهر ابراز انزجار از دستگاه ظلم در تمام جهان اسلام است. اما این مسئله همانطور که گفتم از جزئیات است. البته، در این میان اختلافاتِ تاریخیِ ناشی از سوءاستفادههای سیاسیِ دو طرف وجود دارد. فرصتطلبان روی این اختلافات جزئی دست گذاشتند و آنها را به موانع جداکننده تبدیل کردند. در نتیجه، هر گروه به دور از گروه دیگر زندگی میکند و این گروهها از حال هم بیاطلاعاند که باعث رواج حس بیاعتمادی و رد همکاری و همیاری شد. این امر به مذاهب ابعادی بیش از حد واقعیشان داد. به جای اینکه مذهب وسیله به حساب آید، خود هدف تلقی شد. هیچ شکی نیست که اسلام این را نمیپسندد و مسلمانان را امت واحد میداند. اما این اختلافات به دنبال رفت و آمدها و شناخت از هم و آزاداندیشی و همکاری برای وحدت در حال از بین رفتناند.
اما در مورد روزه. چرا در مسئله شروع و پایان ماه رمضان با اهل سنت اشتراک ندارید؟
این مربوط به فروع است، نه به علت اینکه امامِ عادل وجود ندارد، بلکه به این سبب است که ما برای ثبوت هلال، رؤیت یا بینه [شهادت دو شاهد عادل] یا حکم حاکم، که مستند به این دو عامل است، یا شیوع آن بین مردم را شرط میدانیم. حقیقت این است که ما در شب اول و آخر ماه رمضان گاهی اوقات تا طلوع آفتاب برای اطمینان یافتن از دو شاهدِ عادل تلاش میکنیم.
شهادت دادن مفتیِ مصر یا عربستان چطور؟
ممکن است مفتی حنفی باشد که به شهادت یک نفر در ثبوت اول ماه اکتفا میکند.
اما وقتی این مطلب در تمام جهان اسلامی منتشر میشود چه؟
(امام موسی صدر بعد از سکوتی کوتاه گفت:) مشکل این است که این نوع شیوع متکی به یک منبع است و از همان یک منبع منتشر میشود. (به نظر میرسد این مسائلِ جزئی با وسعت افق فکر امام صدر و مسائل بزرگی که دنبال میکند سازگاری ندارد. او در ادامه گفت:) خدا را شکر که ما را از این مشکل نجات داد. از سوی مراجع شیعه و کلاً فقهای اسلام، همچنین، در نشستهای اسلامی، فتوا داده شده است که میتوان به وسایل علمی که وجود هلال ماه را در افق رصد و اثبات میکنند، اعتماد کرد و اگر هلال در یک منطقه ثابت شد به منزله ثابت شدن آن در همه مناطق است... ما هماکنون سعی داریم اطلاعات دقیقی درباره این موضوع به دست آوریم، همچنانکه در نشستهای اسلامی پیشنهاد بهره بردن از وسایل علمی را در اثبات هلال ارائه کردهایم.
منظورتان چیست؟
یعنی اگر قرار شد وسایل علمی ملاک باشد و از همین طریق ظهور هلال ثابت نشد، دیگر قول کسی که ادعای رؤیت هلال را دارد، پذیرفته نمیشود.
نسبت به منابعِ احکام چطور؟
اتحاد ممکن است... قرآن، سنت، اجماع، عقل... همه اینها مورد اتفاق است. فقط یک مورد میماند و آن مبنا قرار دادن قول صحابه نزد اهل سنت و مبنا قرار دادن قولِ ائمه (ع) نزد شیعیان است. ما معتقدیم منحصر کردن منبع حکم به صحابه به معنای محدود کردن شناخت و معرفت ما به دوران صدر اسلام است، در حالی که ائمه (ع) در دوره تحولات که در قرن اول و دوم و آغاز قرن سوم رخ داد، زندگی میکردند، یعنی زمانی که مسلمانان جهان را فتح کردند و در منطقهای وسیع دولت تشکیل دادند، که تجربهها و مشکلات بسیاری داشت و از تمدنهای موجود بهرهمند بود. همه اینها موضوعات جدیدی ایجاد کرد که اجتهادهای تازهای میطلبید.
به همین علت، فقه شیعه و منابع شیعی غنیتر بود، زیرا فقه شیعه به اجتهاد ادامه داد. علما و فقهای اهل سنت نیز تا پس از آن تاریخ به فتوا دادن ادامه دادند. اما اکنون که اهل سنت بعضی از ائمه مانند امام علی (ع) و امام حسن (ع) و حسین (ع) را در جایگاه امام و صحابه، و بعضی دیگر را، مانند امام باقر (ع)، در جایگاه تابعین مبنا قرار میدهند و شیعه نیز به سبب وجود نص بر پیروی از برخی صحابه، ایشان را مبنا قرار میدهند؛ اکنون که به نص استناد میشود و میتوان در چارچوب نص اجتهاد کرد و باب اجتهاد به جای فتاوی باز است؛ در این وضعیت، اختلاف بین مذاهب کاهش یافته و اتحاد و یکپارچگی امکانپذیر شده است.
(امام یک دانه انگور میل کرد و دوباره به صندلی تکیه داد... به یاد کلام امام علی افتادم: «لو ثُنّیَت لِیَ الوساده...» (اگر کرسی حکومت برایم مهیا شود...) سپس گفت: واقعیت و پس از آن وظیفه اقتضا میکند که متحد باشیم. علمای سنی و شیعه میتوانند درباره ساختار حکومت و، سپس، احکام گفتوگو کنند.
آیا برای این پیوند و گفتوگو تلاش کردهاید؟ چرا به اتحادیه جهان اسلام نمیپیوندید؟
در سال۱۹۶۲ حضرت آیتالله سیدمحسن حکیم، رحمهالله، قصد سفر به حج داشتند. ایشان از من خواستند تا با مسئولان عربستان تماس بگیرم و از آنان سؤال کنم که آیا ممکن است اجازه ساختن قبور متبرکه بقیع را بدهند، زیرا در قبرستان بقیع، امام حسن (ع) و حضرت زینالعابدین (ع) و امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و حضرت زهرا (س) مدفوناند. تماسهایی با شیخ محمد سرور الصبان گرفتم. ایشان پیشنهاد کرد در نشست اتحادیه شرکت کنیم تا درمورد این مسئله با علمای وهابیت بحث شود. ما هم شرکت کردیم و توانستیم بازسازی آثار اسلامی را تصویب کنیم، که از جمله این آثار خانه پیامبر، خانه عبدالمطلب، غار حرا و غار ثور است. همه این آثار موجود است، اما تا حد بسیاری به آنها بیتوجهی شده است.
اما زیارت قبور؟
منع از زیارت قبور برای یک زمان خاص و آن هم به سبب تثبیت تفکر توحیدی و جلوگیری از احساسات قبیلهای بود. پیامبر فرمودند: «شما را از زیارت قبور منع کرده بودم، اما اکنون به زیارت آنها بروید چون باعث عبرت میشود.» [۴] وانگهی، اماکن متبرکی وجود دارد که حکمشان با قبر تفاوت دارد و به منزله مجسمه سرباز گمنام است که انسانِ مسلمان را به یاد شهادتطلبیها و دلاوریها و فداکاریها میاندازد.
نظرتان درباره ازدواج موقت چیست؟
اولاً، ازدواج موقت به اتفاقنظر صحابه و ائمه (ع) در دوران رسول گرامی اسلام (ص) وجود داشت. ثانیاً، ازدواج موقت به آن شکل نیست که بعضی تفسیرها بیان میکنند. بلکه نوعی ازدواج است که همان قوانین ازدواج دائم در آن به چشم میخورد، مثل عقد و عده زن و ملحق کردن طفل به زن و شوهر و ارث بردن آن دو از یکدیگر (در صورتی که آن را در متن عقد شرط کرده باشند.) البته، فرزند بدون قید و شرط ارث میبرد. ثالثاً، این نوع ازدواج در حال حاضر، حتی در کشورهایی که مذهب تشیع دارند، اجرا نمیشود. رابعاً، مقصود از ازدواج موقت نوعی توافق برای عمل جنسی نیست، بلکه متعه یعنی توافق برای ازدواج، البته، برای مدت محدود و معین. بر این اساس، ازدواج موقت ممکن است مشکل نامزدی را حل کند و شاید در آینده نزد مردم ازدواج برتر باشد. همچنین، متعه مشکلات ناشی از انتخاب نادرست و مشکل طلاق را حل میکند.
(امام موسی غرق در افکارش شد) آنگاه گفت: این دین آسان است و این بیش از استحقاقِ ماست. ازدواج موقت میتواند معجزه این عصر باشد، ولی متأسفانه آن را منشأ اختلاف و انتقادهای گوناگون مییابیم.
داستان حضور شما در مراسم تاجگذاریِ پاپ چیست؟
در سال۱۹۶۲، در راه سفر به الجزایر، به شهر رم رسیدم و در مراسم تاجگذاریِ پاپ حاضر شدم و به همراه دیگر حاضران، در فضای محدود و کوچکی نشستم که مخصوص شخصیتهای مهم بود. این همه ماجرا بود.
آیا با پاپ دیدار کردید؟
خیر. البته مایل به این دیدار هستم.
شایع شده است که پاپ، به منظور تشکر از حضور شما در مراسم، از طرحِ تأسیس مجلس اعلای شیعیان حمایت کرده است.
پاپ هیچ رابطهای با اینگونه مسائل ندارد. بلکه تأسیس این مجلس گامی هماهنگ با سنتهای لبنان بود که سایر مذاهب نیز به آن ملتزماند. در لبنان شانزده مجلس ملی وجود دارد. این مجلس بیانگر رغبت همه شیعیان و تأیید مرجعیتِ اعلای شیعیان است.
مرجع اعلا کیست و چگونه به این مقام میرسد؟ آیا ممکن است این مرجع لبنانی باشد؟
مرجع همان مجتهد اعلم است. ما در لبنان به دنبال اجرای احکامیم، نه مطالعه و بررسی درباره آن. مرجع اعلی از حوزههای دینی که محل بحث و گفتوگوهای دائم علمی است، بیرون میآید. در این حوزهها تواناییهای مجتهد زودتر و آسانتر شکوفا میشود. هرگاه استعدادها و تواناییهای او به اوج رسد، شیعیان از او تقلید میکنند. در این هنگام او مجتهد اعلم نامیده میشود.
چگونه این امر پیش میآید؟
در این مسئله انتخابی صورت نمیگیرد، بلکه اتفاق جالبی میافتد، چیزی شبیه اجماع بر یک حقیقت است که هیچکس در آن مناقشه نمیکند. عالِم هر منطقهای، با پیروی از اجتهادات او، به اعلمیت او گواهی میدهد و هرگاه روشن شود که بیشترِ مؤمنان در مسائل شرعی از او تبعیت میکنند، او مجتهد اول شناخته میشود. مراجع اعلی تا کنون در دو مرکز علمی بزرگ جهان اسلام یعنی نجف در عراق و قم در ایران پرورش یافتهاند و، البته، حوزههای دینیِ دیگر در کشورهای مختلف وجود دارند که علمای بزرگ در سطح مرجعیت در آنجا حضور دارند. در لبنان با یک مدرسه دینی به نام مرکز آموزش علوم اسلامی (معهد الدراسات الإسلامیه) واقع در شهر صور شروع کردیم. این مدرسه در سطح دبیرستان است و در سال آینده سطح اول دانشگاه نیز به آن افزوده میشود و انشاءالله حوزه علوم اسلامی خواهد شد. در بیروت نیز مدارس اینچنینی وجود دارد.
مسلمانان به مدرسه دینی احتیاج دارند یا به مدرسه صنعت؟
به هر دو نیاز دارند. اما اگر ناگزیر از انتخاب یکی از این دو باشم، با وجود اینکه دین ما دین و زندگی را از یکدیگر جدا نمیداند، معتقدم که ما نیاز بیشتری به تحصیل دین داریم. دین همان چیزی است که انسان را به شکوفاییِ تواناییها و طلب شناخت ترغیب میکند. شاید نشنیده باشید که ما مبنایی شرعی داریم که میگوید: هرچه عقل بدان حکم کند، شرع نیز به آن حکم میکند. پس در دین ما تناقض بین دین و عقل و علم نیست. در شهر صور در کنار مرکز آموزش علوم اسلامی، که ۳۶ دانشجو دارد، هنرستانی وجود دارد. درست همانطور که شما دوست دارید. این هنرستان ۳۲۰ دانشآموز دارد، ۶۰ هنرجوی دختر نیز در هنرستان دیگری مشغول به تحصیلاند.
آیا موافقید که دختران هرگونه علمی را بیاموزند؟
مسلماً آموختن علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است و هیچ فرق و امتیازی بین آنان نیست، مگر در تواناییهای فردی. وقتی که امکان اشتغال زن به همه کارها باشد، دیگر اجباری برای مشغول شدن به یک سلسله کارهای معین، آن هم فقط برای اثبات وجودِ برابری، نخواهد بود. ما شبهه نابرابری بین زن و مرد را وارد نمیدانیم. پس اصرار بر انکار این مطلب که هریک از زن و مرد کارهای خاصی را بهتر از دیگری انجام میدهد، امری بیمعناست. همچنین، در صورتی که مسئولیتهای خانوادگی زن و توانمندی شوهر ایجاب کند که او در خانه بماند، اصرار بر شاغل بودن زن معنایی ندارد.
ماجرای تلاش برای پیوستن علویان به شیعیان چیست؟ از حوادث شهر طرابلس چه خبر؟
هیچ علویای نیست که خود را شیعه یعنی مسلمانِ تابع مکتب فکری امام علی (ع) نداند. اما چیزی که به آن اشاره کردید فقط اختلافنظری در نوع مدیریت بود، نه اختلافی مبنایی. ما هماکنون در طرابلس شاهد انسجام کامل بین همهایم و سعی میکنیم در مسائل مربوط به آنها دخالت نکنیم، مگر اینکه از ما خواسته شود. بیشک، این محافظهکاری موقت است و در آینده شاهد انسجام و همکاری بیشتر خواهیم بود.
آیا این حکم شامل همه علویان میشود، با وجود مسائلی که درباره افکار برخی از گروههای منتسب به آنها شنیده میشود؟
در منطقه علویان در سوریه و ترکیه، مثل دیگر منطقهها، اقلیتهایی با افکار و عقاید عجیب وجود دارند. اما امکان ندارد جزو علویان باشند.
شما میگویید که دوست دارید با پاپ ملاقات کنید... چرا؟
جهان به همکاری اسلام و مسیحیت بر ضد بیدادگریهای یهود و، همچنین، الحاد و فساد و خوارکردن انسانها احتیاج دارد. برای این منظور تلاشهایی در لبنان صورت گرفته است. پاپ نیز در عید فطر گذشته بیانیهای صادر کرد و مسلمانان را به همکاری فراخواند. ایشان در ضمن بیانیه سؤال کرده است: چرا هراس؟ به نظر من جهان به این تلاش مشترک نیاز دارد. اما حالا که پاپ درباره علت هراس پرسیدهاند، بر ما حق دارد که پاسخش را به صراحت بدهیم. علت این است که جهان اسلام از تبشیر دلگیر است. در اندونزی سازمانهای مسیحی با بیسوادی مبارزه میکنند اما در خلال آن تلاش میکنند مسلمانان را از اسلام خارج کنند و مسیحیت را رواج دهند و افتخار هم میکنند که سالانه دهها هزار نفر از مسلمانان را مسیحی میکنند. مانند همین پدیده در آفریقا و جاهای دیگر نیز اتفاق میافتد. اگر هم مبلغان موفق به مسیحیکردن مسلمانان نشوند، ذهن جوانان را پر از شک و شبهه میکنند. جوانان در سنگال قربانی حیرت و سرگردانیِ ناشی از تلاش مبشراناند. ما قبول داریم که در بین بتپرستان و کافران تبلیغِ مسیحیت صورت بگیرد، اما هیچ دلیلی برای این کار در بین مسلمانان وجود ندارد. میدانم که پاپ و واتیکان مایل به ممانعت از کار مبشران مسیحیت در بین مسلماناناند. امیدوارم که دیدار نزدیک من با پاپ فرصت مناسبی برای اعلام این مطلب باشد، و به این صورت همکاری بین مسلمانان و مسیحیان برای تبلیغ دین در میان بتپرستان میسر میشود.
(امام تلفن را جواب داد و به من سیگار تعارف کرد و سخن خود را چنین ادامه داد:) موضعِ اسلام این است. ما در مقابل بتپرستی با مسیحیت احساس یکپارچگی و وحدت میکنیم. همچنانکه از چهارده قرن پیش در صدر اسلام مسلمانان به علت پیروزیِ رومیانِ مسیحی بر فارسهای بتپرست شادمانی کردند.
در گفتوگویی که نشریه الحوادث با واتیکان انجام داد، ما به گفتوگو بین مسیحیت و اسلام اعتراض کردیم، و خواستار گفتگو بین مسلمانان و مسیحیها شدیم.
گفتوگوی اسلام و مسیحیت بر پایه این نظریه استوار است که قرآن کریم مسیحیت را مرحلهای از دینِ واحد شمرده است. بنابراین، آنچه عملاً مطلوبِ ماست گفتوگوی مسلمانان با مسیحیان برای تبادل اطلاعات است. در این فکرم که با سفیر واتیکان دیدار و این موضوع را با او مطرح کنم. در این صورت، در حل این مشکل پیشرفتی حاصل خواهد شد که مسئله تبشیر مسیحیت اصلاح شود و این امکان برای واتیکان هست که نهادی را برای کنترل آن به وجود آورد. مسلمانان تشکیلات کافی برای مقابله با ترویج و تبشیر مسیحیت ندارند. بنابراین، دچار ترس و شک میشوند، ولی در صورتی که از مسئله مطمئن باشند، همگی پذیرش کامل را برای همکاری مورد نظر خواهند داشت.
جناب امام موسی صدر، زمانی که در سن جوانی بودیم و برای اولین بار تاریخ اسلام را میخواندیم نسبت به اهل بیت (ع) و مصیبتهای ایشان گرایش فراوانی احساس میکردیم، همچنانکه حالا نیز همانطور است. خودمان را شیعه میدانستیم، البته، نه به سبب آنکه خود را عضو گروهی خاص میپنداشتیم و گمان نمیکنم که تا به حال با مسلمانی مصری برخورد کرده باشم که بر این باور باشد که معاویه برتر از علی (ع) است؛ بلکه این فقه اسلام است که اصل جواز ولایت مفضول را حداقل برای توجیه عبور از اهل بیت تأیید میکند. با این حال بعضی از گروههای شیعه طوری رفتار میکنند و نگرش دیگران به آنان بهگونهای است که گویی مجموعهای جدا از جماعت مسلماناناند، بهطوریکه بعضیها سعی میکنند ما را تحت عنوان «محمدیها» جمع کنند.
اینها رسوبهای دوران گذشته است. شیعیان هرگز به ولایت حاکمان گردن نمینهادند، بهگونهای که این امر آنان را به اقلیتی معارض تبدیل کرد. بنابراین، حاکمان از جنبههای مادی و معنوی با شیعیان به جنگ پرداختند و رسوبهای آن حوادث در اذهان مردم باقی ماند. اما در لبنان، ما با تمام توانمان سعی داریم که روابط برادرانه را با اهل سنت تقویت کنیم و آرزومندیم که موضع ما در لبنان طلیعه روابط حسنه بین مسلمانان در جهان باشد. با توجه به این نکات، نامیدن مسلمانان به اسم «محمدیها» مردود و غلط است. اسلام شخص محمد (ص) را تثبیت نمیکند. از طرفی اسلام دینِ محمد (ص) نیست، بلکه دینِ خداوند است. و کسی که «محمدی» نامیده شدن را میپذیرد، چگونه مسلمان نامیده شدن را رد میکند.
بله، درست است. تا زمانی که حضرت محمد (ص) را قبول دارد آیا به وجود خداوند اعتراض دارد؟ بنابراین، موضع شما درمورد مشارکت چیست؟
ما ترجیح میدهیم که مسئله مشارکت به شکل دقیق بررسی و به دور از ستیزهجوییها مطرح شود، زیرا میدانیم که این ستیز به صلاح لبنان نیست و در صورتی که بهطور برنامهریزیشده و بدون ستیزه و تنش مطرح شود، تکلیف دینی و ملی ما اقتضا میکند که از آن حمایت کنیم، چنانکه هر قضیه حقی این حمایت را ایجاب میکند.
آیا معتقدید که مسلمانان مظلوم واقع شدهاند؟
حقیقت این است که نظام دموکراتیک لبنان به همه گروهها امکان میدهد که به حقوق کامل خود برسند. شاید مهمترین مسئلهای که خواستاران مشارکت از آن شکایت دارند، معین نبودن مدت صدارت نخستوزیر است، آنگونه که درمورد تعیین مدت ریاست رئیسجمهور مشخص شده، بهطوری که نخستوزیر مجبور به همراهی و مدارا میشود. شاید راهحل آن تشکیل گروهی باشد که بررسی نامزدهای نخستوزیری را در چارچوب مصلحت عمومی به عهده بگیرد تا نخستوزیر تضعیف نشود.
آیا منظورتان این است که مسلمانان نخستوزیر را نامزد کنند و تا پایان دوره ریاستجمهوری برکنار نشود؟
من این را پیشنهاد نمیکنم. پیشنهاد من تشکیل جبههای است که مانع درگیری شود تا بعضی رودرروی یکدیگر نایستند. من اساساً از طرفداران لغو نظام فرقهای و فرقهگراییام و مدتی است که طرحی انتقالی ارائه کردهام که در آن تشکیل مجلسی برای فرقهها در کنار پارلمان پیشنهاد شده است. در این مجلسِ جدید همه فرقهها و قشرها شرکت خواهند کرد و منحصر به گروههای مذهبی و پیروان ادیان نخواهد بود؛ بلکه حتی گروههایی که تا کنون مشارکت نداشتهاند نیز شرکت خواهند کرد، از قبیلِ کارگران و کشاورزان و دانشجویان و مناطقِ محروم. این مجلس ممکن است مکمل نظام دموکراتلیبرال شود و کاستیها و اشتباهات آن را جبران کند. با اینکه من کارشناس مسائل سیاسی نیستم این پیشنهاد را مطرح میکنم، زیراکه میبینم اوضاع کنونیِ گرایشها دین را به صورت منافع مادی و کالایی درآورده که فقط میتوان از آن بهرههای مادی از قبیل مؤسسات مختلف یا حتی ورود به مدارس برد. معنای وضعیتِ فعلی تهیکردن دین از روح و حقیقت آن است. برای همین، از مردم لبنان درخواست میکنم وضعیت فعلی را خاتمه دهند و رو به زندگیای بیاورند که با تاریخ و وطن آنان سازگار و متناسب باشد، وطنی که همیشه حافظ اقلیتها بوده است و موجودیت و هویت آن از هماهنگی دستهها و گروههایی است که از نظر دینی و فرهنگی و تمدنی مکمل یکدیگرند.
گفتم: انشاءالله.
----------------------------
پی نوشت ها:
[۱]. «پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاتر است.» (احزاب، ۶).
[۲]. کلینی، محمدبن یعقوب، همان، ج۲، ص۲۷.
[۳]. «امروز دین شما را به کمال رسانیدم.» (مائده، ۳).
[۴]. مجلسی، محمدباقر، همان، ج۶۳، ص۴۹۸.